یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


یک آمریکایی متفاوت


یک آمریکایی متفاوت
"نورمن میلر" در دهه های ۱۹۶۰و ۱۹۷۰ ساختاری از روزنامه نگاری را ارائه داد که متشکل از وقایع حقیقی،حسب حال، و تفسیر سیاسی با غنای رمان است.
پایه گذار رمان نویسی رئالیستی، شخصیتی برجسته در ادبیات آمریکایی، که مدت فعالیت اش در این زمینه به ۶۰سال می رسد. آثار میلر همیشه به دو دلیل جنجال برانگیز بوده است ؛ یکی سبک متفاوت آنها و دیگری به دلیل دیدگاه های جنجالی زندگی آمریکایی است. "روبرت لاول" _شاعر_ از او به عنوان بهترین ژورنالیست در آمریکا تقدیر می کند. اما چیزی که او در مورد افسانه ی میلر تصور می کرد، بی توجه فراموش شد.
«من به این نتیجه رسیدم که تنها توضیح این است که خدا و شیطان آن بالا، خیلی زیاد مواظب انسان ها هستند. من نمی دانم اگر آنها در نگرانی روزانه ی انسان ها زیاد تحریک می شوند ، هیچ ورزش بزرگی برای شبح ها نیست، من تصور می کنم ، در خانه ی یک اشکوبه، آیا شما توقع دارید که خدا یا شیطان کسانی امثال "لنین"، "هیتلر"و "چرچیل" را به حال خود بگذارند؟ نه. آنها برای نیکی کردن و انتقام قطعی فرمان داده شده اند. این به همان دلیل است که گاهی مردان قدرتمند اشتباهات احمقانه می کنند.»(از "رویای آمریکایی" ۱۹۶۵).
نورمن میلر در لانگ برانچ نیوجرسی متولد شد. اما در بروکلین نیو یورک بزرگ شد. هر تابستان خانواده اش به لانگ برانچ برمی گشتند ،جاییکه پدربزرگ و مادربزرگش یک هتل تابستانی کوچک داشتند. پدر میلر ایساک بارنت میلر یک حسابدار و تاجر بود؛اما نقش مقتدر در خانه را مادرش ایفا می‌کرد. او که نام پیش از ازدواجش "فنی اسشنیدر" بود مدتی نیزبرای گذران زندگی، در یک کارخانه کوچک کامیون سازی کار کرد.
اولین کار ادبی میلر داستانی ۲۵۰ صحفه ای بود که "حمله از مریخ" نامیده شد. داستانی که او در سن ۹ سالگی در دفترچه های مَشق اش می نوشت، با این حال این زمانی نبود که او بخواهد نویسنده شود تا زمانیکه به هاروارد وارد شد. در سال ۱۹۳۹ او از دبیرستان پسرانه ی "بویز" فارغ التحصیل شد و سپس در دانشگاه هاروارد، کمبریج مدرک "اس بی" را در مهندسی هوا فضا دریافت کرد (۱۹۴۳-۱۹۳۹). در سال ۱۹۴۱ میلادی ، داستان "با ارزش ترین چیز در جهان" برنده ی مسابقه ی مجله ی "استوری" کالج شد.
در خلال جنگ جهانی دوم در ارتش ایالات متحده به عنوان گروهبان مشغول به خدمت بود. او می خواست به اروپا برود و جزء اولین گروه از دسته ی مهاجمین باشد، ولی زمانیکه به اقیانوس آرام جنوبی فرستاده شد از رسیدن به خواسته اش بازماند. او در"لیت"، "لوزن"و "ژاپن" به عنوان ناظری تنها و خونسرد در صحنه ی جنگ از آنچه که رخ می داد می آموخت.اغلب مواقع "میلر" در فیلیپین احساس خستگی می کرد. او از خود انتظار بیشتری داشت اما نه به اندازه ای که در "عریان و مرده"(۱۹۴۸) یافت.
در نامه هایی که به همسر اولش"به آتریس سیلورمن" نوشته بود نگهبانی هایش در طول جنگ را شرح داده بود.او علاقه ای به حمل نوشته هایش با خود نداشت."عریان و مرده" در طول ۱۵ ماه خلق شد. و زمانی منتشر شد که میلر تنها ۲۵سال داشت و این کتاب توانست او را در جهان معرفی نماید. او یکبار اینچنین بیان کرد که:«موفقیت های این کتاب هویت گذشته ی مرا از من دور ساخت».
"عریان و مرده" بر اساس تجارب جنگی نویسنده در فیلیپین طراحی شده بود. این کتاب مانند "شعار۲۲ " (هلر) یا "اسشوییک، سرباز خوب" (جارسولاو هاسک) طنز نبود ولی بسیار واقعی تر از "همه خاموش در جبهه ی غربی" (ریمارکس) بود و مثل "وداع با اسلحه"(همینگوی) سانتیمانتال نبود. داستان، گروهی از سربازان آمریکایی را مجسم می کند که در جزیره ی تصرف شده توسط ژاپنی ها در اقیانوس آرام، مستقر شده بودند. فلش بک هایی که روشن کننده ی گذشته ای است که با صحنه های تب دار جنگی ترکیب شده اند. به عبارتی دیگر "لخت و عریان" به عنوان یکی از اولین رمان های آمریکایی در جنگ جهانی دوم اعلام حضور کرد و همینطور حرکت آشکار و ناپسند انزجار شخصی با زندگی نظامی را نقد کرد. در انگلیس چندین انتشاراتی به دلیل زبان گزنده ی کتاب از انتشار آن سر باز زدند. به طور واقعی گزارش" کینسی" بر رفتار جنسی سربازان آمریکایی در جنگ جهانی دوم است.
سبک آن به شکلی است که خیلی از خواننده ها را خواهند رنجاند،اگرچه در آن هیچ حس بزرگ نمایی وجود ندارد. سربازان آقای میلر افراد واقعی هستند که به زبان مادری از درد و جان کندن انسان ها سخن می گویند. این داستان یک درخشش آسمانی را عنوان می کند که بسیار معتقد به رنگ های مرئی جنگ و نشان دادن خون است اگر چه همیشه غارت کردن نیست"(دیوید دمپسی، نیویورک تایمز ۹ may ۱۹۴۸).
رمان های بعدی مثل "ساحل بربری"(۱۹۵۱ م ) نتوانستند ارزش و احترام مشابه ای نسبت به این اثر پیدا کنند. این رمان چپ گرا در خانه ای در مرزهای بروکلین نوشته شد و کشمکش مابین بنیان پیشین و آژانس فدرال را مجسم کرد. مجله ی تایم این رمان را "بی نظم،بیمزه وعاری از جذابیت" نامید.
او در اواخر دهه ی ۱۹۴۰م بعنوان یک نمایشنامه نویس مشغول به کار شد و در سال ۱۹۵۱ به " گرینویچ ویلیج" در شهر نیویورک نقل مکان کرد. سومین رمان او "پارک گوزن" (۱۹۵۵م) در مورد از بین رفتن ارزش ها در هالیوود نوشته شد.
چندین انتشاراتی از انتشار کارش اجتناب کردند. او حس کرد که شخصی متمرد است ،در این زمان به موسیقی جاز و کشیدن ماری جوانا روی آورد. میلر در این داستان کم مایه در مورد روابطش با "آدل مورالس" که بازیگری در هالیوود بود و در سال ۱۹۵۴م با میلر ازدواج کرده بود حرف می زند. طی سال های بعد کم و بیش بی نظمی هایی در زندگی این نویسنده وجود داشت. او در سال ۱۹۶۰ به همسرش "آدل" در پایان یک میهمانی شبانه در منهتن با چاقوی کثیف سه اینچی ضربه زد. به او حکم قضایی تعلیق داده شد چون همسرش از جریمه کردن او خودداری کرد، ولی بعد ها آدل کتابی از خاطراتش با نام "آخرین پارتی " (۱۹۹۷) را به چاپ رسانید.
در اواسط دهه ی ۱۹۵۰ میلر شروع به بدست آوردن شهرت به عنوان یک مقاله نویس ضد استقرار کرد. او "داس کاپیتال" اثر مارکس خوانده بود و بعدها گفت که این کتاب در پیشرفت او تاثیر بسزایی داشته است. با این حال او باور نداشت که کمونیسم می تواند همه ی مسائل را حل کند. در سال ۱۹۶۱ نامه ای سرگشاده به فیدل کاسترو نوشت و بیان کرد که که "تو به ما امید می دهی".
مقاله به نام او "زنگی سفید: تاثیرات ظاهری بر نوپرست"(۱۹۵۶) در "دیسنت" به چاپ رسید و در "تبلیغاتی برای خودم"(۱۹۵۹) مجدداً چاپ شد. میلر خشونت،هیجان زیاد، جرایم و سردرگمی را در جامعه ی آمریکا که در خلال ساختار وجودی رایج نوشتن بود مورد بررسی قرار داد، روشی که صاحب اصلی آن "جین جنت" محسوب می شد. میلر نوپرست را به عنوان یک بیمار روانی فلسفی و منفعت زندگی شهری معرفی می کند، کسی که عناصر و جزییات را از فرهنگ سیاهان اقتباس می کند و می تواند "یک زنگی سفید" خوانده شود. برای اعضای نخبه ی روشنفکر انتخاب آگاهانه ای وجود دارد که نوپرست شوند.
با این حال مرد سیاه پوست می داند که استعداد انسان اولیه "در سلول های بنیادیش" وجود دارد و مجبور است که ناآرامی اخلاقی زندگی متمدن را بپذیرد، محکوم شده توسط "میدان". اما این سیاه پوست برای جبران کردن اعتبارش با رضایت بی پروای محکومیت طبقه بندی شده بخشیده نمی شود. انتخاب کردن حرکت به جای مسیر جاییکه همه ی شرایط و ارزش یکسانی دارند. و در بدترین شرایط انحراف جنسی و اخلاقی، بی قیدی در این امور، اعتیاد به مواد مخدر، هتک ناموس کردن، با تیغ زخمی کردن، شکستن بطری و چیزهای دیگر که این سیاه پوست اخلاقیات را کشف کرد و شرح داد، یک تفاوت رفتاری مابین خوب و بد در همه ی اعمال انسان .
بالاخره نورمن میلر در ۱۰ نوامبر ۲۰۰۷م (۱۳۸۶ خورشیدی) بر اثر از کار افتادن کلیه هایش در حالی که ۸۴ سال داشت دار فانی را وداع گفت. او که برای نوشته های گزنده اش معروف است، بیش از ۴۰ کتاب و تعداد زیادی مقاله به چاپ رساند.
او خواننده هایش را با دیدگاه ها و نظرات آزاردهنده در مورد زندگی سیاسی در ایالات متحده و جنگ در ویتنام و عراق تحریک می کرد و اغلب کارهایش با خشونت ،عقده های جنسی و نظراتی که فمینیست ها را عصبانی می کرد همراه بود.
پس از سپری شدن دوره ای سخت و پرآشوب میلر فهمید که می تواند به خوبی در مورد مردمی بنویسد که شبیه خودش هستند، مردمی بدون اصول شبیه "هنری میلر"، "مارلین مونرو"،"محمد علی" و "پیکاسو". در دهه ی ۱۹۶۰م او در لیست ژورنالیست های جدید قرار گرفت؛ کسی که تکنیک های رمان نویسی را به وجود آورد تا رخداد های واقعی و مردم را مجسم کند.
صدای دهکده که یکی از نخستین روزنامه های زیرزمینی آمریکایی بود با همکاری او به وجود آمد، این نام را نیز خودش برگزیده بود. او در"اسکوایر" یک مقاله نویس بود(۱۹۶۳-۱۹۶۲) و همینطور در "کامنتری"(۱۹۶۳-۱۹۶۲). او عضوی از هیات رئیسه (۱۹۷۳-۱۹۶۳) و رئیس(۱۹۸۶-۱۹۸۴) در مرکز ادبی-آمریکایی "پن" (انجمن قلم امریکا) بود. در سال ۱۹۶۹ نامزدی مستقل برای انتخابات شهرداری نیویورک بود.
"اسناد مربوط به ریاست جمهوری"(۱۹۶۳) او را به یکی از قدرتمندترین مقاله نویسان در آمریکا مبدل ساخت و تثبیت کرد. او می خواست "کندی" را آگاه و مواردی را به او توصیه کند، اما او شبیه "لیندون جانسون" نبود.
" در پایان قهرمان کسی است که با خدایان می جنگد و شیاطین را برای رقابت با دیدگاهش آگاه می کند"(از کتاب اسناد مربوط به ریاست جمهوری ۱۹۶۳). او در "ارتش شب" از تکنیک های تخیلی استفاده کرد و عکس العمل های شخصی خودش را از خود اتفاق ها؛ مانند یک فشار سنج بررسی کرد. این اثر جایزه ی "پولیتزر" را برد. در حالتی مشابه "میامی و احاطه ی شیکاگو"(۱۹۶۸) و "از آتشی روی ماه"(۱۹۷۰) را نوشت. در "آدمخواران ومسیحیان"(۱۹۶۶) میلرنویسنده های آمریکایی را به ناتوانی در به وجود آوردن کارهایی که بتواند دیدی ملی از اثرشان را توضیح دهد، متهم کرد - بعد از شکست قهرمانانه اش ادبیات آمریکایی ایزوله شد- ارائه روش هایی به ادبیات آمریکا که برای آمریکایی ها ضروری به نظر می رسید.
زمانیکه میلر در دهه ی ۱۹۶۰م آغاز به پرداختن به پیمان نامه های ریاست جمهوری احزاب دموکرات و جمهوری خواه کرد خود را در میان زندگی سیاسی و فرهنگی آمریکایی ها قرار داد و همینطور مشاهداتش را براساس جنبش حقوق مدنی، ترورهای سیاسی و دیگر تحولات گزارش داد. او مقالاتش را در مجلات مردان و شناخته شده نظیر "اسکوایر"و "پلی بوی" منتشر می کرد، به علاوه در بیشتر ژورنال های روشنفکرانه نظیر "دیسنت"، "کامنتری"و"نیویورک ریویوو آو بوکس" . «این موضوع چندان رایج نیست که رمان طولانی ای را به موفقیت رساند وقتیکه بیشتر از آن توقع می رود ؛ چیزی که کمتر از یک تلاش برای نوشتن داستانی بزرگ نیست و زمانیکه دهه ی ۶۰ سالگی ات را سپری می کنی و هیچ چیز به آن خوبی که می خواهی پیش نمی رود.» (نورمن میلر در نیویورک ریویوو آو بوکس ، ۱۷ دسامبر ۱۹۹۸).
شیوه ی تندگویی میلر در دهه ی ۱۹۷۰م او را به سمت برخورد با جنبش های فمینیستی هدایت کرد.در"زندانی جنسی" (۱۹۷۱) میلر پیشنهاد کرد که جنسیت می تواند راهی را که یک شخص مشاهده می کند و فرمان می دهد را به طور واقعی تعیین کرد.او بعنوان مرد میهن پرست متعصبی در "سیاست های جنسی کیت میلت" شناخته شده بود.او بیوگرافی از زندگی و کار مارلین مونرو نوشت و رمان حقیقی و بسیار موفق"آواز جلاد" را در ۱۹۷۹ منتشر کرد.که داستان آن براساس زندگی و مرگ قاتل جانی "گری گیلمور" بود. "نبرد" (۱۹۷۵) که گزارشی ازمسابقه ی افسانه ای بین "محمد علی" و "جورج فورمن" بود.
وقتی که کارگردان ایتالیایی "سرژئو لئون" تصمیم داشت روی فیلم گانگستری روزی روزگاری در آمریکا (۱۹۸۴) مشغول به کار شود از میلر خواست تا با نوشتن نمایشنامه به او کمک کند. فیلم بر اساس رمان "اوباش ها"( هری گری ۱۹۵۳) بود. میلر خودش را برای سه هفته در اتاقی در یکی از هتل های رم حبس کرد در حالیکه چندین شیشه ی ویسکی با خود داشت تا بالاخره این نمایش نامه را به پایان رساند.
لئون بعدها گفت:«ما می توانستیم صدای آواز خواندن، دشنام دادن و فریاد زدنش برای قالب های یخ را از ده بلوک دورتر بشنوییم!» . گری زندانی سینگ - سینگ پیشین، نویسنده را در نیویورک ملاقات کرد و از اقتباس هایی که از کارش شده بود راضی و خرسند نبود. لئون نتیجه گرفت که،«میلر،حداقل به نظر او به عنوان یک طرفدار قدیمی اش، نویسنده ای برای سینما نیست».
در دهه ی ۱۹۸۰ میلر از سیاست خسته شد. با این حال در سال ۱۹۸۴ به شوروی سابق رفت و متوجه شد که آنجا "امپراطوری شیطان" نیست،بلکه کشوری جهان سومی و فقیر است. او غالباً در مقاله هایش ایالات متحده را با امپراتوری رم مقایسه می کرد. با این حال رمان دلخواه میلر "بعدازظهرهای باستانی" (۱۹۸۳) در مصر باستان(۱۲۹۰-۱۱۰۰ BC) گردآوری شد،که زمان نوشتن آن ۱۱ سال به طول انجامید. "آنتونی برگس" این رمان را به عنوان یکی از بهترین کارهای افسانه ای معاصر توصیف کرد. « آیا بشری هست؟ یا مرداب های زنده؟ شبیه تیغه ی علف هایی که برابر با همه ی وجود لحظه هایی هستند که می برند؟ آری اگر درد اساس است، پس تیغه ی گیاه می تواند همه ی این چیزها را بداند.»(از بعدازظهرهای باستانی).
با "پسران خشن نمی رقصند"(۱۹۸۴) که موضوعی هیجان انگیز داشت ، میلر به سینمای تجارت برگشت. او نمایشنامه ی فیلم را نوشت و آن را کارگردانی کرد. بازیگر پیشکسوت "تیم مادن" یک نویسنده ی ناموفق است که به زنان و مشروب اعتیاد دارد. او با حالتی خمارگونه بیدارمی شود درحالی که تقریباً هیچ چیزی از شب قبل به یاد نمی آورد و در این زمان نزدیک الوار سر زن خدمت کار بلوندی را پیدا می کند. «فیلم های ترسناک به وجود نیامده اند که ما ساعت ها در جستجوی تصوری روشن باشیم. از کابوس های شبانه بیدار شویم و در وحشت بخوابیم، من در پایان به یک نتیجه میرسم.فرض می کنیم که من بخشی از این کار نبودم – چطور می توانستم از این موضوع مطمئن باشم؟- هنوز می پرسم چه کسی بود؟ »
میلر در سال ۱۹۹۱م از جنگ خلیج فارس به خاطر دلایل نفتی حمایت کرد، احساسی که ایالات متحده در شرایط نامساعدی قرار داشت و مجبور به جنگیدن بود."روح هارلت" (۱۹۹۲م) که خود نویسنده آن را به عنوان یکی از بهترین کارهایش می داند تاریخچه ی طولانی۱۳۰۰صفحه ای از "سی آی ای" است. درحالی که مطالبی را برای آن جمع آوری می کرد، اسناد روسی که قبلاً ناشناخته باقی مانده بودند را برای "داستان اوسوالد"(۱۹۵۵) پیدا کرد. بیوگرافی کاملی در مورد "لی هاروی اوسوالد".
"انجیل به روایت پسر" بازگوکننده ی نسبی داستان مسیح در مقایسه با رمان"آخرین مصائب مسیح" (نیکوس کازانت زاکیس ۱۹۵۵ ) یا "انجیل به روایت عیسی مسیح" (خوزه سارامگو ۱۹۹۱). کتاب، سری های او از پرتره های اشکال معروف را دنبال می کند، از مونرو و گری گیلمور گرفته تا اوسوالد و پابلو پیکاسو. "زمان زمان ما"(۱۹۹۸م) یک انتالوژی از نوشته های واقعی و تخیلی میلر است. میلر تولد ۸۰ سالگی اش را در نیویورک جشن گرفت و "استعداد شبح وار"(۲۰۰۳م) را منتشر کرد. مجموعه ای از نوشته ها، درباره ی نوشتن.
میلر در سال ۲۰۰۵ مدال کتاب بین المللی را برای تاثیر برجسته به ادبیات آمریکا دریافت کرد. آخرین رمان او" قلعه ای در جنگل" (۲۰۰۷م) در مورد آدلف هیتلر جوان بود که به طریقی مانند جفت مکمل "انجیل به روایت پسر" شکل گرفته بود. داستان توسط یک شیطان بیان شده است.
بالاخره نورمن میلر در ۱۰ نوامبر ۲۰۰۷م (۱۳۸۶ خورشیدی) بر اثر از کار افتادن کلیه هایش در حالی که ۸۴ سال داشت دار فانی را وداع گفت. او که برای نوشته های گزنده اش معروف است، بیش از ۴۰ کتاب و تعداد زیادی مقاله به چاپ رساند. او خواننده هایش را با دیدگاه ها و نظرات آزاردهنده در مورد زندگی سیاسی در ایالات متحده و جنگ در ویتنام و عراق تحریک می کرد و اغلب کارهایش با خشونت ،عقده های جنسی و نظراتی که فمینیست ها را عصبانی می کرد همراه بود.
"پیتر مانسو" یکی از کسانی که بیان کننده ی بیوگرافی میلر است می گوید:« او شخصیتی برجسته بود که تعدادی از بهترین مقالات انگلیسی زبان رادر دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۶۰ نوشت.»
منابع:
http://www.kirjasto.sci.fi
http://www.mg.co.za
تهیه وترجمه : امینه شاهنده
منبع : آتی بان


همچنین مشاهده کنید