شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


مردی که می‌ترسید


مردی که می‌ترسید
جان آپدایک نویسنده و منتقد سرشناس آمریکایی چندی پیش در سن ۷۶ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان ریه چشم از جهان فرو بست. وی یکی از بزرگترین وقایع نویسان جامعه آمریکا در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم محسوب می‌شد و بسیاری از صاحب‌نظران او را بالزاک آمریکای مدرن می‌نامیدند.
جان آپدایک در میان خوانندگان ایرانی از شهرت چندانی برخوردار نیست و تاکنون تنها برخی از داستان‌های کوتاه او به فارسی ترجمه و در نشریات منتشر شده است. نخستین اثر مستقل این نویسنده که به فارسی برگردانده شده «حسی از سرپناه» ترجمه مهسا خلیلی است که هنوز منتشر نشده است همچنین «فرار کن خرگوش» دیگر رمان او نیز بزودی با ترجمه سهیل سمی به بازار کتاب عرضه خواهد شد. برای آشنایی هرچه بیشتر مخاطبان ایرانی با این نویسنده و پیشینه ادبی وی این نوشتار را که در ترجمه آن از نشریات بین‌المللی اشپیگل و دی‌ولت استفاده شده است. با هم می‌خوانیم.
اگر هنوز کتاب نمادها وجود داشت حتما در آن عکس جان آپدایک را در کنار یک پرچین نشان می‌دادند چون پرچین برای آپدایک به گفته خود او نماد یک خوشبختی سرشار از نگرانی است. او بعد‌ها وقتی درباره تفریحاتش سخن می‌گفت با گله مندی چنین ابراز کرد که آیا یک گلف‌باز برای این‌که خوشبخت باشد به غیر از یک پرچین که بتواند پالتوی خود را روی آن بیندازد به چیز دیگری هم نیاز دارد؟
آپدایک در خود نگاشت زندگی‌اش اعتراف کرده که او در دوران کودکی‌اش به دو چیز دلبستگی عمیقی داشت نخست نگریستن در اموری که روی می‌دهند بی‌آن‌ که بتوانی دخالتی در آن داشته باشی و دوم این‌که هنگام باریدن باران در ایوان روی یک صندلی حصیری چمباتمه بزنی.
آپدایک که تقریبا تمامی عمر خود را به طور مداوم و خستگی‌ناپذیر صرف آثارش کرد برای نوشتن، جای خاصی را انتخاب کرده بود و آن پشت یک پرچین بود؛ همان جایی که آپدایک و در کنار او طبقه متوسط آمریکا خوشبختی شان را حبس کرده بودند؛ همان جایی که ترس و وحشت همانند یک سگ بسته شده به زنجیر بود.
آپدایک یک باربه این پرسش که چرا او پشت سرهم کتاب منتشر می‌کند این چنین پاسخ داد: به خاطر ترس از فقر. همان ترسی که شخصیت مشهور آثار آپدایک یعنی هری آنگسترام را آنچنان به وحشت انداخته بود که به گفته آلمانی‌ها حتی در نام وی هم رسوخ پیدا کرده بود (آنگست در زبان آلمانی یعنی ترس.) اما همین آنگسترام که به یکی از مهمترین شخصیت‌های ادبیات آمریکا در قرن اخیر تبدیل شد توانست جایزه مشهور پولیتزر را آن هم دوبار نصیب آپدایک کند و او را به یکی از نامزدهای همیشگی جایزه نوبل تبدیل کند. البته آپدایک هرگز به جایزه نوبل دست نیافت این اواخر که به گفته خود دیگر به این جایزه فکر هم نمی‌کرد.
● بی‌رحمانه به خود حمله کن
کارشناسان معتقدند اگر آپدایک و تحلیل‌های بی‌رحمانه او را درباره خودش باور کنیم پس باید نویسندگی او را بهانه‌ای برای جبران کم رویی ژنتیکی او یا بیماری پوستی و یا لکنت زبان وی و یا حتی بهانه‌ای برای جبران ترس او بدانیم. چون بدیهی است که وقایع رمان‌های آپدایک از مجموعه ربیت گرفته تا دیگر آثار پرفروش وی همگی پشت پرچین اتفاق افتاده‌اند. پرچینی که البته تضادهای بسیاری را در خود جمع کرده است چراکه آپدایک به عقیده کارشناسان هرچند یک مسیحی معتقد بود اما از طرفی هم وی یک ادیب اصولا غیر اخلاقی محسوب می‌شد. برخی هم جان آپدایک را یک هنرمند محافظه‌کار می‌دانند که روشنفکران نمی‌توانستند در مقابل حمایت‌های مبهم او از جنگ ویتنام خم به ابرو بیاورند. حتی امروزه هم هنگام خواندن آثار آپدایک خواننده متوجه می‌شود که افراد ترسو و نگاه تحلیل‌گرانه آنها که مدام در جستجوی تهدیدات جهان هستند ترسناکترند. آپدایک معتقد است که یک نویسنده باید خود را پنهان کرده و یک جایگزین موقت جای خود بگذارد همانطوری که خود آپدایک هم در طول ۴۰ سال اینچنین کرد. به همین دلیل منطقه شلینگتون ایالت پنسیلوانیا نه فقط محل تولد آپدایک بلکه ایده او به شمار می‌رفت و تا مدت‌ها از این موضوع که کسی به زندگینامه او دسترسی پیدا کرده و او را بشناسد و لو دهد احساس وحشت می‌کرد.
آپدایک بیش از ۴۰ رمان و مجموعه داستان کوتاه، چندین مجموعه مقاله و مجموعه شعر منتشر کرده است. نام آپدایک مدت‌های طولانی زینت‌بخش فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکا بوده است. خود‌نگاشت آپدایک نیز در سال ۱۹۸۹ منتشر شد. در این کتاب وی بدون کوچکترین ملاحظه‌ای به توصیف زندگی خویش پرداخته و از فقر دوران کودکی اش در روستایی واقع در پنسیلوانیا از رابطه والدینش و از بیماری آزارنده پوستی و نیز لکنت زبان خویش سخن گفته است اما در این میان مهمترین اثر وی سری رمان‌های ربیت (خرگوش) است که جایگاه آپدایک را به عنوان یک نویسنده کلاسیک مدرن در تاریخ ادبیات جهان تثبیت کرد.
● وقایع‌نگار طبقه متوسط آمریکا
جان آپدایک شهرت جهانی خویش را بیش از هر چیز مرهون سری رمان‌های ربیت است. چهارگانه خرگوش، آپدایک را به چنان شهرتی رساند که وی در جایی در‌این‌باره چنین گفت در دهه‌های آینده هر کس به رمان خرگوش برسد نام خرگوش را مانند یک کلمه رمز زیر لب تکرار خواهد کرد. این رمان‌ها که دو جلد از آن آپدایک را دوبار موفق به دریافت جایزه پولیتزر مهمترین جایزه ادبی آمریکا کرد روایت زندگی مردی است به نام هری آنگسترام معروف به ربیت(خرگوش) که در گذشته یک قهرمان بسکتبال مشهور بوده است و گویا تنها دلخوشی کنونی وی نیز یادآوری همین موفقیت دوران جوانیش است.
شخصیت هری آنگسترام خوانندگان آپدایک را در طول ۴ رمان همراهی می‌کند این اثر ۴ گانه که در حقیقت تاریخ جامعه آمریکا را در طول ۳۰ سال گذشته به تصویر می‌کشد؛ یکی از نقاط اوج ادبیات بین‌المللی عصر حاضر است. این مجموعه رمان‌ها به عقیده کارشناسان تصویرگر پرتره‌ای دردناک و در عین حال دلسوزانه از یک انسان و در حقیقت از یک کشور است.
نگاه آپدایک در این اثر نگاه یک ناظر دقیق بر طبقه متوسط آمریکاست که در قالب کنایات طنزآمیز و به دور از غرض‌ورزی انعکاس یافته است.
این اثر چهارگانه که در فاصله ۱۰ سال نوشته شده و واپسین آن را می‌توان پسامرگ نامید به واقع مهارت حقیقی آپدایک را در داستان‌پردازی آشکار کرده است.
اهمیت این رمان‌ها در ادبیات آمریکا به حدی است که برخی معتقدند آمریکا یا دست کم آمریکای جنگ سرد امروزه بدون چهارگانه ربیت غیر قابل تصور به نظر می‌رسد.
۲۷ رمان، ۵ کتاب کودک، ۲ مجموعه شعر، ۱۱ جلد داستان کوتاه،۱۰ مجموعه مقاله و یک خود نگاشت ثمره زندگی کاری نویسنده ایست که نام او برای همیشه در تاریخ ادبیات آمریکا باقی خواهد ماند.
جان آپدایک شهرت جهانی خویش را مرهون رمان‌های چهارگانه ربیت (خرگوش) استآپدایک در مقالات بسیاری که در کارنامه هنری خویش ثبت کرده تقریبا درباره همه نویسندگان نام آشنای جهان از مارسل پروست گرفته تا گونترگراس نقد ادبی نوشته است که همگی در مجله نیویورکر منتشر شده‌اند. البته انتقادات آپدایک درباره این نویسندگان نه تنها منفی نبودند که هیچ گونه شور و حرارتی نیز نداشتند و آپدایک آنها را به دور از هر گونه غرض‌ورزی می‌نوشت.
جیمز وود یکی از منتقدان سرسخت آپدایک معتقد است انزوای خود منتقدانه آپدایک که دست کمی از تواضع افراط آمیز وی نداشت در حقیقت نشانه احساس برتری نهفته در وی و نیز نشانه بی‌تفاوتی حاکی از تکبر وی در مقابل رنج‌های جهان است.
این قضاوت از سوی بسیاری از کارشناسان غیرمنصفانه قلمداد شد زیرا قدرت این نویسنده دقیقا در توصیف هنرمندانه رنج‌های جهان است. آپدایک در این باره در خود نگاشت خود نوشته است من به خود این حق را داده‌ام تا جایی که برایم امکان دارد زندگی را دقیق توصیف کنم. آپدایک یکی از وقایع نگاران تاثیرگذار طبقه متوسط جامعه آمریکا پس از جنگ جهانی دوم است.
او نه تنها به عنوان یک مقاله نویس و منتقد تراز اول نشریه نیویورکر که به عنوان یک نویسنده، توانست مهارت خود را در توصیفات شاعرانه از شرایط حاکم بر زندگی در حومه شهر‌ها به اثبات برساند. آثار آپدایک با ساخته‌شدن یک فیلم از رمان اجتماعی جادوگران شهر ایست ویک (۱۹۸۴) به فرهنگ مردمی هم را پیدا کرد. همانند رمان‌های خرگوش این کتاب هم در یک شهر کوچک آمریکا اتفاق می‌افتد آپدایک با شرایط محیطی حاکم بر آثارش که در حقیقت برگرفته از شرایط زندگی روزمره خود وی بود بخوبی آشنایی داشت.
● جایزه نوبل ملاک اعتبار نیست
جان آپدایک که امروزه بسیاری او را یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم جهان می‌دانند ۲۳ ساله بود که به عنوان گزارشگر هفته نامه نیویورکر در این نشریه مشغول به کار شد. نام ستونی که وی مسوولیت آن را بر عهده داشت گفتگوی شهر‌ها نام داشت آپدایک درباره همکاری با این نشریه نوشته است به من یک دفتر کار در طبقه هفدهم نشریه دادند وسایلم هم عبارت بود از یک میز‌تحریر فلزی، تعدادی کاغذ رسمی نامه و یک تلفن. البته آپدایک نتوانست مدت زیادی پشت این میز تحریر فلزی بنشیند چون او بعد از ۲۰ ماه این مجله را ترک کرد تا به قول خود از این پس از راه دانش و نوشته‌های خود زندگی کند. با این حال باید به ویلیلم شاون سردبیر مشهور نشریه نیویورکر به خاطر این دوراندیشی تبریک گفت چرا که در نهایت محوریت موضوعی آثار ادبی آپدایک که او را به یک نویسنده جهانی تبدیل کرد گفتگوی شهرها، پیش‌آمدهای معمولی و ابتذال ظاهری زندگی روزمره بود. به گفته برخی صاحب نظران هر کس می‌خواهد در ذهن خویش شرایط زندگی طبقه متوسط آمریکا را بین نیویورک و آریزونا و یا بین فلوریدا و کانزاس تجسم کند یا این‌که هر کس می‌خواهد بداند که مردم در دوران حاکمیت کندی یا در سال‌های جنگ ویتنام و یا در عصر ریگان یا در دوره جدید چگونه زندگی می‌کردند چه آرزوهایی داشتند و چگونه تقاص پس می‌دادند نمی‌تواند نسبت به کتاب‌های آپدایک بی‌تفاوت باشد. بر این اساس اغراق‌آمیز نیست که اگر امروزه او را بالزاک آمریکا در نیمه قرن گذشته بنامیم و او را جزو نویسندگانی بدانیم که در آثارشان تصویر قرن بیستم برای نسل‌های آینده نه فقط باز گو شده که در حقیقت شکل گرفته است. بنابر این خود را راحت کرده‌ایم اگر او را یک رئالیست واقع بین قلمداد کنیم.
آپدایک به گفت کارشناسان مانند همینگوی به نسل داستان سرایان موجز و مختصر تعلق ندارد بلکه از نیاکان ادبی وی بیش از همه می‌توان به ولادیمیر ناباکوف (۱۹۷۷‌ ۱۸۹۹) اشاره کرد. که نه تنها از نثری به کمال رسیده و سبکی با شکوه برخوردار بود که جسارت خاصی هم در استفاده از استعارات غافلگیرکننده داشت.
آپدایک یک نابغه شفاف‌سازی روایی عصر حاضر به عبارت بهتر یک نابغه رمزگشایی عصر حاضر در قالب داستان‌سرایی بود. اگر در آثار آپدایک عمیق شویم خواهیم دید که آثار او را بیش از هر چیز علم به گذر زمان و فناپذیری زندگی احاطه کرده است. حتی وقتی مرگ را مبهم توصیف می‌کند باز هم شخصیت‌های داستانش را ترسی علاج‌ناپذیر از مرگ فرا می‌گیرد. در آغاز سال‌های ۸۰ پس از انتشار رمان‌های ربیت و دیگر آثار آپدایک همگان می‌دانستند که او در ردیف بزرگترین نویسندگان زنده زمان خویش قرار گرفته است.
آپدایک برای رمان‌ها مقالات و مجموعه اشعارش جوایز بیشماری را اخذ کرده با این حال کمیته نوبل هر‌سال نویسنده دیگری را برگزید و آپدایک هیچگاه این جایزه را دریافت نکرد. مارسل رایش رانیسکی پاپ منتقدان اروپا در سال ۱۹۹۲ با انتقاد از کمیته نوبل در این باره گفت آکادمی سوئد لابد می‌خواهد به جای آپدایک کسی را از سودان پیدا کند. البته عدم اخذ جایزه نوبل هیچگاه منجر به خدشه‌دار شدن شهرت و اعتبار یک نویسنده نمی‌شود بویژه که بزرگان شناخته شده دیگری هم در تاریخ ادبیات جهان هستند که از سوی داوران نوبل مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند مانند جویس، ناباکوف یا بورخس.
روزنامه دی. ولت آلمان در نظرسنجی که در همین رابطه از مردم آلمان انجام شده این پرسش را مطرح کرده که آیا جان آپدایک شایستگی دریافت جایزه نوبل را داشت یا خیر. ۷۹ درصد شرکت‌کنندگان در نظر سنجی گفته اند بله ۹ درصد خیر و ۱۲ درصد با نمی‌دانم پاسخ داده‌اند.
شاید تنها کسانی که شهرت و اعتبار آنها از این وضعیت آسیب می‌بیند اعضای هیات منصفه و جوایز نوبل آنهاست.
زهرا صابری
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید