یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

یک آمریکا و دو القاعده


یک آمریکا و دو القاعده
“نشت اطلاعات” در آمریکا مکانیسم پیچیده‌ای ندارد! هر چند که توافق جمهوریخواهان و دموکرات‌ها در خصوص حفظ اسرار محرمانه و حیاتی سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده باعث ایجاد ساختار منقبض امنیتی و اطلاعاتی در این کشور شده است ، اما “رسانه‌ها” بنابر میزان نفوذی که در سیا ، پنتاگون یا دو حزب اصلی‌ آمریکا دارند بعضا اقدام به انتشار مطالبی می‌کنند که حکم پاشنه آشیل کاخ سفید یا کنگره را دارد.
در سال ۱۹۷۴ میلادی، رسوایی “واتر گیت” از طریق باب وودوارد و برنشتاین دو خبرنگار روزنامه “واشنگتن پست” به اطلاع افکار عمومی آمریکا رسید، مسئله‌ای که موجب استعفای ریچارد نیکسون و جایگزینی جرالدفورد گردید. در افشای دروغ‌های جنگ عراق توسط “والری پالمه” نیز رسانه‌های مخالف بوش نقش محوری و عمده‌ای را ایفا کردند.
اخیرا روزنامه “کریستین ساینس مانیتور” در خصوص روابط پشت پرده موجود میان کاخ سفید و القاعده دست به یک افشاگری بزرگ زده است . به نوشته این روزنامه ،‌ کلاه سبزها ونظامیان آمریکایی گروه جدیدی را در عراق به خدمت گرفته‌اند و نام آن را نیروی مقاومت قانونی )LRE( گذاشته‌اند. اعضای این گروه را آشوبگران ، برخی نیروهای پلیس عراق و عوامل سابق القاعده تشکیل می‌دهند!
البته ارتباطات میان “القاعده” و “واشنگتن” مسئله‌ای نیست که نیاز به اثبات داشته باشد . ناشی‌گری “اسامه بن لادن” و “جرج واکر بوش” در طراحی و اجرای پروژه مشترک ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ سبب شد تا این اتفاق نمادی از همپوشانی آمریکا و القاعده مورد نظارت افکار عمومی جهان قرار گیرد.
در این مجال قصد نداریم تا کلیت روابط القاعده و آمریکا را اثبات نماییم زیرا فعالیت گروه‌های سلفی و تندرو در عراق جای هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای را در این خصوص باقی نگذاشته است . اما به راستی آمریکا با چه القاعده‌ای روبه‌روست؟ چرا تندروهای پاکستان و مناطق مرزی افغانستان برای کاخ سفید حکم “دشمن” را داشته ولی اعضای القاعده‌ در عراق برای نومحافظه‌کاران به مثابه “دوستانی در قالب دشمن “ ایفای نقش می‌کنند؟ به راستی فلسفه این تعامل یا تقابل چیست ؟
در پاسخ به این سوال باید نسبت به دو نکته توجه داشته باشیم:
۱) نخست اینکه “القاعده” یک شبکه منظم و یکدست نیست . در این سازمان تروریستی “استراتژی” و “هدف” تعریف مشخصی ندارد و مدیریت جمعی جای خود را به تکروی داده است . از این رو جریان سلطه به راحتی می‌تواند مهره‌های مطلوب ومورد نیاز خود را از میان عده‌ای انسان سرگردان و خشونت طلب انتخاب نماید.
۲) نکته دوم اینکه کاخ سفید در حال حاضر با دو القاعده کاملا متفاوت روبه‌روست . القاعده‌ای که بن‌لادن و ایمن الظواهری آن را هدایت می‌کنند و القاعده‌ای که از دل القاعده اولیه سربرآورده است . القاعده اول حکم “کاتالیزور” سیاست‌های آمریکا را دارد. گروهی که مطابق تعهدات بوش به سران آنها،‌باید از جهات مالی، تسلیحاتی و امنیتی مورد حمایت واشنگتن قرار بگیرند. این‌ها همان گروهی هستند که در مناطق تحت حفاظت آمریکا در عراق حملات خونباری را انجام می‌دهند. اعضای این گروه پذیرفته‌اند که خود و سرانشان حکم یک “مجری” را دارند، مجریانی که تحت مدیریت جریان سلطه معادلات سیاسی کل خاورمیانه را بر هم زده و ناامنی را بر پیکره دولت‌ها و ملت‌های منطقه تزریق می‌کنند.
القاعده دوم “خطرناک” ولی “غیروابسته” به آمریکاست. گروهی که خواهان تبدیل “وضع موجود” به “وضع مطلوب” از طریق مشی مسلحانه هستند. این گروه تحت مدیریت واشنگتن قرار ندارد و از این رو به راحتی در مقابل آمریکا قرار می‌گیرد، در انگلستان دست به عملیات خرابکارانه می‌زند و بعضا نیروهای ناتو و کاخ‌سفید در افغانستان راهدف قرار می‌دهد. رهبران این گروه مانند “ابومصعب الزرقاوی” توسط نیروهای آمریکایی کشته می‌شوند، زیرا همانند “بن‌لادن “ و “ظواهری” در راستای سیاست‌های کاخ سفید گام برنمی‌دارند.کاخ سفید در حادثه مسجد لعل اسلام آباد کاخ سفید جلوه‌هایی از قدرت یافتن افراطی‌گری مستقل را مشاهده کرد. القاعده دوم در جنوب افغانستان و شمال پاکستان ، مناطقی از عراق، اردن،‌عربستان سعودی و ... در حال بازیابی خود است . تبعات این بازیابی در مرحله نخست متوجه “کاخ سفید” و “القاعده” وابسته به آمریکا خواهد شد.حقیقتی که حتی تصور وقوع آن جمهوریخواهان ودموکرات‌ها را به شدت آزار خواهد داد.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید