سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

تأملی در دعای تحویل سال


تأملی در دعای تحویل سال
در هنگام تحویل سال نو مرسوم است که ایرانیان دعای معروف سال تحویل «یا مقلب القلوب والابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول والاحوال، حول حالنا الی احسن الحال» را می خوانند.
نویسنده این نوشتار کوشیده است نگاهی همراه با تأمل بر این دعا داشته باشد.
اینک مطلب را با هم ازنظر می گذرانیم.
دعای تحویل سال نکات آموزنده و سمبلیک فراوانی دارد. اندکی تامل ما را قادر می سازد تا با این راز ونیاز بهاری انس بیشتری پیدا کنیم. به همین منظور به ترتیب جملات دعا را مرور می کنیم زیرا فرازهای چهارگانه این دعا و نظم و ترتیب حاکم بر آنها خود بیانگر مفاهیم بلندی است که در خور توجه اند.
۱) یا مقلب القلوب و الابصار
۲) یا مدبر اللیل و النهار
۳) یا محول الحول والاحوال
۴) حول حالنا الی احسن الحال
در اولین فراز، سخن از «قلب» است و «چشم» دورکن اساسی و کلیدی در شناخت و فهم و درک. کما اینکه در قرآن کریم نیز بارها و بارها از جایگاه قلب و چشم سخن به میان آمده است.
سال کهنه با همه خاطرات تلخ و شیرین اش و بار سنگین اش در شرف اتمام است. و سال نو با دنیایی از امید و آرزو در راه. تو بر قله زمان ایستاده ای و تماشاگر عبور زمان و گذر عمر، می باشی. فرصتی است طلایی تا آنچه را اندوخته ای بازخوانی، و بر آنچه بر تو رفته است اندیشه کنی، فهرست بلندی از رفتارها و کنش ها و واکنش هایت را مرور کنی ناکامی ها، تلخی ها و کاستی ها و قصورها و تقصیرها را درکنار موفقیت ها و کامیابی هایت به نظاره بنشینی، ریشه یابی و بررسی کنی که چرا چنین شد و چرا چنان نشد. آیا سالی که گذشت همانطور بود که می خواستم و می پسندیدم؟ کدام روزش، کدام هفته اش، کدام لحظه اش مملو از خدا بود و کدام یک مملو از شیطان و هوی و هوس. اگر شکست و زمین خوردنی شکل گرفت و داستان غم انگیزی این بخش از عموم را پوشش داد چرا و چگونه؟ بله تو بر قله زمان ایستاده ای و تماشاگر عبور زمان و گذر عمر، می خواهی آینده را بگونه ای دیگر بسازی و آینده را بگونه ای دیگر رنگ بزنی. آسیب شناسی و آسیب زدایی کنی و خسران و زیان گذشته را تکرار کنی. به امیدهای نو، آرزوهای نو، آینده ای نو و سرنوشتی نو می اندیشی.
قلب که در طول سال بلکه در طول سال گذشته مملو از کینه و نفرت و وسوسه های شیطانی شده و از درک ساده ترین حادثه و فهم نزدیک ترین مهربانی و آبی ترین عواطف عاجز است و چشمی که فقط منفی می بیند، همه چیز را سیاه و کدر و منفور و بغض آلود و خشمگینانه تصویر می کند چگونه می تواند تو را یاری دهد تا از گذشته هجرت کنی و به آینده سفرنمایی قلب و چشمی که در انبوه دغدغه ها، روزمره گی ها و دلمشغولی های احمقانه اسیرند و به گذشته و حوادث و خاطرات دور و دراز زنجیر شده اند توان کوچ کردن ندارند تو را نیز با خود در قفس گذشته محبوس و محصور نگه می دارند. درست است که با آمدن نوروز، طبیعت و زمان کوچ می کنند و تو را نیز به تغییر و تحول فرا می خوانند و تو خود می بینی که زمان بار سفر بسته و راهی فرداهای نوین است. اما علیرغم این همه و علیرغم آرزوی کوچیدن و تحول که در دل داری قلب و چشم دربند دیروز اسیرند و تو را نیز به اسارت برده اند. کینه ها و نفرت ها و خاطرات تلخ و شیرین چون حصاری قلبت را در برگرفته اند. غبار زمانه چشمانت را پوشانده و توان دیدن و فهمیدن و هجرت را از تو سلب کرده اند هنوز هم امروز و فردا را چون دیروز می بینی و می فهمی.
از درک خوبی ها و زیبایی ها عاجزی و دست خدا که فرا دست همه دستهاست و از درک و فهم لطف و مهربانی های او باز می مانی. همه چیز را در ذهنت منفی و شیطانی و ابتر می یابی از یأس و یک بعد نگری سرشاری نه قلب کهنه ات و نه چشمان کوته بین و غبار گرفته ات، هیچکدام تو را در ورود به سال جدید و هجرت از خود به دنیای نویاری نمی دهند. درگذشته جاخوش کرده و اسیرند و دفتر فردا را پاره کرده و در گرداب روزمره گی غرقند. درست مثل آنانکه قرآن کریم توصیف می فرماید:«لهم قلوب لایفقهون بها»
قلب دارند اما با آن چیزی را نمی فهمند و درک نمی کنند. و «لهم اعین لایبصرون» چشم دارند اما بینا نیستند و حقایق را نمی بینند. درچنین وضعیت اسفناکی است که به خدا پناه می بری و در اولین مرحله و پیش از هرچیز در آغاز سال جدید و در اولین گام هجرت ات از خداوند انقلاب و دگرگونی «قلب» و شستشوی «چشم» را می خواهی و به این دو رکن توجه میکنی چه آنکه اگر قلب و چشم دگرگون و فعال نشوند و از بند اسارت آزاد نگردند از بقیه اعضاء بدن چکاری ساخته است؟
مگر نه آنکه فرموده ای «العلم نوریفذفه الله فی قلب من یشاء» ای که همه قلب ها به فرمان تواند یا مقلب القلوب و الابصار قلب زنگار گرفته ام را بازگیر، چشم شور و حسود و خیره ام را شستشو ده تا بگونه ای دیگر ببینم تا عاقبت را، فرداهای سرنوشت را از هم اکنون آنگونه که تو دوست داری نقش بزنم، چه آنکه اگر چنین نکنی، چشم و قلبم اسیر در قالب ها اسیر درگذشته خواهند ماند مرا نیز به اسارت خواهند برد، پس ای رهایی بخش اسیران، رهائی ام بخش، در فراز دوم دعا، معنا و مفهومی نمادین را بر زبان جاری می کنیم «یا مدبراللیل و النهار» ای سامان بخش شب و روز. در اینجا به «شب» و «روز» تکیه می کنیم اما چرا؟ سخن از قلب و چشم بود چگونه است که ناگهان متوجه شب و روز می شویم؟ آیا خصوصیتی در آن دو نهفته است که خداوند را با این ویژگی اش صدا می زنیم. مگر نه آنکه پدیده ها و اشیاء فراوانی وجود دارند که همواره در حال تغییر و تحول اند، درختان و باغ ها و بوستان ها آب و هوای فصول سال، سن و سال و شکل و قیافه آدمیان، رنگ ها و ترکیب ها و هزاران هزار پدیده دیگر در جای جای جهان دچار تغییرات می شوند، اما از بین اینهمه می بینیم که شب و روز مورد توجه قرار گرفته اما چرا؟ شاید بتوان گفت که شب و روز سمبل تغییر و تحول فراگیر و جهان شمول اند. هر کس در هر کجای جهان و از هر طبقه و قشری و در هر شرایطی شب را می فهمد و روز را درک می کند. آندو واقعیتی هستند ملموس برای همه، هیچ جنبنده ای نیست مگر آنکه در ظرف زمان قرار می گیرد و شب و روز را تجربه می کند. از آغاز خلقت چنین بوده و تا پایان نیز چنین خواهد بود. شب و روز کاملترین تابلو و آیینه تمام نمای تحول در طبیعت است که قدرت و شکوه و عظمت و تدبیر خداوند را به نمایش می گذارد. شب و روز با آهنگی یکنواخت و دائمی، یکی پس از دیگری از راه می رسند و آهنگ تحول و حرکت را در مجموعه هستی زنده نگه می دارند.
پس از درخواست احیاء قلب و بینا کردن چشم و اعتراف به توان و قدرت لایزال خداوند به فراز سوم دعای تحویل سال می رسیم «یا محول الحول و الاحوال» در این قسمت از دعا از مرحله طبیعت و عالم ماده فراتر رفته و ذهن خود را متوجه عالم ماوراء ماده می کنیم و با آوردن تعبیر «حول» به شکل مصدر و جمع آن «احوال» می خواهیم حرکت جوهری و درونی عالم و دگرگونی های آن در شرایط و احوال را نیز به خداوند تبارک و تعالی نسبت دهیم و با جمله «یا محول الحول و الاحوال» ای دگرگون کننده حال، و حالات اذعان می کنیم که اگر لحظه ای خداوند که دگرگون کننده مطلق است ما را به حال خود رها کند نه تنها در یک حالت ثابت و راکد و متعفن واقع می شویم بلکه اساساً نفس دگرگون شده و تغییر نیز به رکود و سکون تبدیل و صلاحیت اتصاف به تحول و دگرگونی را از دست می دهیم و سرنوشت مختوم و تقدیر ماندن و گندیدن و پوسیدن و هیچ شدن رقم می خورد و بر اثر غفلت و گناه و مصیبت ظرفیت و توان دگرگون شدن را هم از دست می دهیم و این اوج بیچارگی و عجز و فلاکت انسان خواهد بود. بنابراین با نسبت دادن «حول» اصل دگرگونی و «احوال» اشکال بیرونی و ظاهری تغییر و تحول به «محول» راه را برای فراز چهارم و اصلی ترین فراز دعا باز می کنیم. چون در بخش نهایی است که بنده پس از طی ۳مرحله مقدماتی درخواست و نیاز خود را مطرح می کند و می گوید «حول حالنا الی احسن الحال» یعنی اکنون که لطف عام و کریمات ات تمام هستی را دربرگرفته و به شهادت شب و روز تو تنها دگرگون کننده زمان و مکان و عالم هستی، حقیقت تحول و دگرگونی به دست توست. حال مرا دگرگون کن به زیباترین حال.
پس ای خدای مهربان، دستم را بگیر، و یاری ام کن و مرا از این «حال» غم انگیز و دردناک رهایی بخش و به حال برتر و زیباتر برسان. تو به رفتار و اعمال و قصورات من منگر که اگر معیار من باشم سرنوشتی دردناک نصیبم خواهد شد و مستحق عذاب و توبیخ تو خواهم بود، لطف و کرم ات را جاری کن و به دیده کرامت بنگر. درست است که من خویشتن خویش را گم کرده ام و در من های دروغین و خودساخته اسیرم، اما در این لحظات حساس و مهم که جهان را از تحول و دگرگونی پر می سازی به بارگاه مقربین و اولیائت پناه آورده و آنان را شفیع خود قرارداده و این دعا را زمزمه می کنم و مطمئنم که در این اماکن مقدس راحت تر و ساده تر می توانم خویشتن خویش را آزاد سازم و بر پیشگاهت عرضه بدارم. حریم حرم آل محمد را حرمت نهاده ام دل به حرمش آورده ام، ای صاحب حرم حرمتم بدار و این ترنم شادی بخش و رهایی بخش را از من بشنو، با همه وجود دگرگونی و تحول و رهایی و پرواز را امید دارم. خدایا ناامیدم نگردان.
سید احمد حسینی الست
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید