چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شکوفه اشک


شکوفه اشک
لبریز از شکوفه اشک است دیده‌ام
خون دل است اشک ز حسرت چکیده‌ام
ریزم به خاک پای تو ای آفتاب عشق
گلهای داغ را که به جان پروریده‌ام
شرح سفر چه پرسی از این خسته‌دل که هست
دردی گران به سینه زرنگ پریده‌ام
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
زخم زبان و طعنه دشمن شنیده‌ام
آن بلبلم که داغ گلستان عشق دید
من شاهد تطاول گل‌های چیده‌ام
من زینبم که تا به سر نی سر تو دید
در حسرت نگاه تو آهی کشیده‌ام
جانم به لب رسید چو دیدم به قتلگاه
دریای خون و لاله در خون تپیده‌ام
شد قامتم خمیده و پایم پرآبله
از بس که روی خار بیابان دویده‌ام
در راه وصلت ای مه برج ولا حسین(ع)
زهر فراق را چه گوارا چشیده‌ام
اما از آنچه شرح غم و درد می‌دهم
زیباست آنچه را که به راه تو دیده‌ام
آن آفتاب پرده نشینم که با وقار
روی سیاه پرده دونان دریده‌ام
من زینبم که با نفس آتشین خویش
روح حماسه بر تن عالم دمیده‌ام
ای مهربان برادر، ای مهر جان فروز
مهر تو را به هر دو جهان برگزیده‌ام
داغ فراق اگرچه دلم را گداخت، لیک
آرام باش، ای مه خوش آرمیده‌ام

عباس براتی ‌پور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید