چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


پایان‌ «ستاره‌»ها


پایان‌ «ستاره‌»ها
در یك‌ تقسیم‌بندی‌ نسبی‌ اگر سینمای‌ ایران‌ را در این‌ بیست‌ و هفت‌ سال‌ بعد از انقلاب‌ به‌ سه‌ دوره‌ زمانی‌ تقسیم‌ كنیم‌ یعنی؛
۱. سینمای‌ اكشن‌ (جنگ‌ و دفاع‌ مقدس) دهه‌ شصت‌ و سه‌ سال‌ از اوایل‌ دهه‌ هفتاد.
۲. سینمای‌ ملودرام‌ (خانوادگی‌، عشقی‌) دهه‌ هفتاد.
۳. سینمای‌ قصه‌پرداز بكر اجتماعی‌ سیاسی‌ (روشنفكری) از سال‌های‌ ۷۷، ۷۸ به‌ بعد تا امروز.
به‌ دوره‌ پایانی‌ كه‌ امروز در حال‌ رشد است‌ كه‌ می‌رسیم‌، روند را امیدوار كننده‌ خواهیم‌ یافت‌. باید قبول‌ كرد كه‌ سینمای‌ ایران‌ در این‌ دوره‌ به‌ صورت‌ كلی‌ پوست‌اندازی‌ كرده‌ و جهانی‌ شدنش‌ را تثبیت‌ كرده‌ است‌ و ما به‌ عنوان‌ مخاطب‌ به‌ عده‌یی‌ از سینماگران‌ مدیون‌ هستیم‌. البته‌ این‌ تقسیم‌بندی‌ نشانه‌ آن‌ نیست‌ كه‌ مثلا ما تا قبل‌ از سال‌ ۷۷ سینمای‌ بكر نداشته‌ایم‌، بلكه‌ ژانرها همواره‌ در دل‌ هم‌ زندگی‌ كرده‌اند و ادامه‌ حیات‌ داشته‌ اند و دارند. ولی‌ پدیده‌ بكرگرایی‌ در سینمای‌ ما عواقبی‌ را همراه‌ خود داشته‌ است‌ كه‌ برای‌ قشری‌ از عوامل‌ سینما زیانبار بوده‌، به‌ قول‌ معروف‌ هر پدیده‌یی‌ كه‌ به‌ وجود می‌آید گونه‌های‌ متاخرتر را در دل‌ خود نابود می‌كند و آن‌ نابود شده‌ این‌ است‌ كه‌ سینمای‌ ما دیگر ستاره‌ساز نیست‌. به‌ عبارتی‌ ساده‌، چهره‌یی‌ به‌ مخاطبش‌ معرفی‌ نمی‌كند كه‌ زمان‌ زیادی‌ تابواش‌ شكسته‌ نشود.
در اینجا شما را ارجاع‌ می‌دهیم‌ به‌ ذهن‌ سینمایی‌ خودتان‌. آیا بازیگری‌ را می‌شناسید كه‌ در این‌ سال‌های‌ اخیر محبوب‌ و ماندگار باقی‌ مانده‌ باشد، البته‌ آن‌ نسل‌ از بازیگران‌ كه‌ در دوره‌های‌ قبل‌ جایگاه‌ خود را داشتند و تماشاگران‌ با اسم‌ آنها فیلم‌ها را از هم‌ تمییز می‌دادند، هنوز هستند. ولی‌ آنها امروز و در این‌ سینما دیگر مسبب‌ دست‌ زدن‌ و سوت‌ كشیدن‌ تماشاگران‌ حین‌ دیدن‌ فیلم‌ نمی‌شوند، چون‌ امروز تنها ابزار پیش‌ برنده‌، یك‌ اتفاق‌ نو در سینما است‌ و برای‌ تماشاگر امروز آن‌ اتفاق‌ و موقعیت‌ مهم‌ است‌ و ابزار چندان‌ اهمیت‌ ندارد.
آن‌ روزها اگر دیدن‌ یك‌ چهره‌ در سینمای‌ ملودرام‌ اهمیت‌ داشت‌، دلیلش‌ این‌ بود كه‌ تماشاگری‌ كه‌ می‌توانست‌ قصه‌ كلیشه‌یی‌ فیلم‌ را حدس‌ بزند، برای‌ آن‌ به‌ سینما می‌رفت‌ كه‌ ببیند چهره‌ مورد علاقه‌اش‌ كه‌ او را به‌ دل‌ موقعیت‌ پرتاب‌ می‌كند، رفتار و اطوارش‌ در مقابل‌ پیش‌آمدها چیست‌. چگونه‌ دشمنان‌ را كه‌ باید حتما نابود كند، از پیش‌ رو بر می‌دارد و چگونه‌ به‌ عشقش‌ كه‌ باید به‌ او برسد، می‌رسد؟
ولی‌ در این‌ سال‌ها سینمای‌ بكر گو این‌ لذت‌ را از تماشاگر عمده‌ سینما گرفته‌ و روشنگری‌ را به‌ او داده‌ است‌ كه‌ با این‌ حالت‌ بسیاری‌ از سینما تارانده‌ شده‌ و عده‌یی‌ هم‌ كه‌ باقی‌ مانده‌اند از سینمای‌ ملودرام‌ كه‌ هنوز هم‌ نفسی‌ می‌كشد قهر كرده‌اند، شاید دلیلش‌ این‌ باشد كه‌ برخورد با این‌ سینما از عمومیتی‌ كه‌ داشت‌ افتاد و خیلی‌ قشربندی‌ شده‌ و خاص‌ با آن‌ برخورد كردند.
و اما بازیگران‌ در این‌ برهه‌ به‌ چه‌ جایگاهی‌ دست‌ یافتند؟
آنها دو دسته‌ شدند:
كسانی‌ كه‌ از قبل‌ حضور داشته‌ و ستاره‌ بودند.
آنهایی‌ كه‌ در دوره‌ سوم‌ سینما وارد شدند و می‌خواستند ستاره‌ شوند.
باید گفت‌ آنهایی‌ كه‌ در دوره‌های‌ قبل‌ جایگاهشان‌ محكم‌ بود، در سینما ادامه‌ حیات‌ دادند. البته‌ تداوم‌ حضورشان‌ به‌ توانایی‌ آنها هم‌ بستگی‌ داشت‌. چون‌ كسانی‌ كه‌ فقط‌ به‌ صرف‌ ظاهر خوب‌ وارد دنیای‌ سینما شد بودند، در این‌ دوره‌ به‌ كلی‌ محو شدند.
كسانی‌ كه‌ این‌ سال‌ها وارد سینما شده‌اند و می‌خواستند ستاره‌ شوند، جوان‌ بودند و جویای‌ نام‌. آنها تنها در این‌ نوع‌ سینما توانستند در یكی‌ دو فیلم‌ نقش‌ اصلی‌ یا محوری‌ را ایفا كنند و به‌ صورت‌ ناگهانی‌ روند كاری‌شان‌ متوقف‌ شد و حتی‌ خیلی‌ها فیلم‌ اولشان‌ پایان‌ دوره‌ بازیگریشان‌ هم‌ شد. دلیل‌ این‌ امر فقط‌ این‌ بود كه‌ دوره‌ بازیگر محوری‌ در سینمای‌ ایران‌ پایان‌ یافته‌ است‌. این‌ واقعیت‌ را باید قبول‌ كرد. این‌ مهم‌ شاید به‌ جهانی‌ شدن‌ سینمای‌ ایران‌ بستگی‌ داشت‌ و كلان‌تر از آن‌ نوید دیگری‌ را با خود همراه‌ دارد و آن‌ این‌ است‌ كه‌ اسطوره‌سازی‌ از ضمیر ناخودآگاه‌ ما ایرانیان‌ رخت‌ بربسته‌ است‌.
در همین‌ رابطه‌ با یكی‌ از بازیگران‌ جوان‌ كه‌ در فیلم‌ «رسم‌ عاشق‌كشی‌» خسرو معصومی‌ نقش‌ مكمل‌ زن‌ را به‌ عهده‌ داشت‌ مصاحبه‌یی‌ انجام‌ داده‌ایم‌ تا از زبان‌ او به‌ برخی‌ از مواردی‌ كه‌ در بالا ذكر شد بپردازیم‌. باید اشاره‌ كرد كه‌ ایشان‌ در جشنواره‌ فجر سال‌ ۸۲ نامزد دریافت‌ سیمرغ‌ بلورین‌ شده‌ و در چندین‌ جشنواره‌ خارجی‌ اقبال‌ داشته‌، ولی‌ از آن‌ زمان‌ تا به‌ حال‌، روند كاری‌اش‌ متوقف‌ شده‌ و در فیلم‌ دیگری‌ حضور نداشته‌ است‌. در پی‌ گفت‌وگو با او را می‌خوانید:
وقتی‌ سال‌ گذشته‌ برای‌ اولین‌ بار بازی‌ شما را در فیلم‌ رسم‌ عاشق‌كشی‌ دیدم‌ با خودم‌ گفتم‌ كه‌ این‌ دختر می‌تواند یك‌ پدیده‌ باشد. چون‌ من‌ فیلم‌ را خیلی‌ دیرتر از تاریخ‌ ساختنش‌ دیده‌ بودم‌، انتظار داشتم‌ بلافاصله‌ شاهد بازی‌ات‌ در فیلم‌های‌ دیگر باشم‌. لطفا ضمن‌ اینكه‌ خودت‌ را برای‌ خواننده‌های‌ اعتماد معرفی‌ می‌كنی‌، در این‌ زمینه‌ هم‌ صحبت‌ كن‌.
من‌ حوریه‌ میرمحمدی‌ هستم‌. دانشجوی‌ تئاتر دانشگاه‌ هنر، متولد گرگان‌. در مورد صحبت‌ اولتان‌ باید بگویم‌ كه‌ این‌ دو سه‌ سالی‌ كه‌ كار نكرده‌ام‌ دلیلش‌ نداشتن‌ یك‌ پیشنهاد خوب‌ بوده‌ است‌.
تعریفت‌ از پیشنهاد خوب‌ چیست؟
خب‌، به‌ هر حال‌ دلم‌ نمی‌خواهد پسرفت‌ كنم‌. خودتان‌ كه‌ بهتر می‌دانید، فضای‌ سینمای‌ ما به‌ گونه‌یی‌ است‌ كه‌ آدم‌ ممكن‌ است‌ در یك‌ نقش‌ خاص‌ باقی‌ بماند. مثلا من‌ اگر یك‌ نقش‌ چندم‌ بازی‌ كنم‌ تا آخر عمر نقش‌ چندم‌ بازی‌ كردن‌ روی‌ پیشانی‌ام‌ حك‌ می‌شود.
این‌ خطر همه‌ بازیگران‌ را تهدید می‌كند؟
بله‌، البته‌ كسانی‌ كه‌ تازه‌ وارد هستند بیشتر در خطرند. این‌ به‌ توانایی‌ و ناتوانی‌ هم‌ اصلا ربطی‌ ندارد. من‌ خیلی‌ها را می‌شناسم‌ كه‌ با وجود قابلیت‌های‌ فراوانی‌ كه‌ دارند و فیلم‌های‌ زیادی‌ كه‌ بازی‌ كرده‌اند، هنوز موفق‌ نشده‌اند نقش‌ محوری‌ یك‌ فیلم‌ باشند. من‌ عقیده‌ دارم‌ در چنین‌ حالتی‌ هر چقدر هم‌ روی‌ نقشت‌ كار كنی‌ توفیقی‌ برایت‌ ندارد.
خب‌، پس‌ منتظر هستید كه‌ به‌ شما پیشنهاد خوب‌ بشود، این‌ انتظار تا كی‌ باید ادامه‌ پیدا كند؟
چقدر طول‌ كشیدنش‌ برایم‌ مهم‌ نیست‌. مهم‌ این‌ است‌ كه‌ نمی‌خواهم‌ از آنچه‌ هستم‌ عقب‌نشینی‌ كنم‌.
حتی‌ اگر سال‌ها بیكار بمانید؟
حتی‌ اگر این‌ اتفاق‌ بیفتد. سخت‌ است‌، ولی‌ مطمئن‌ هستم‌ كه‌ ماه‌ برای‌ همیشه‌ پشت‌ ابر نمی‌ماند.
ان‌شاءالله‌ كه‌ همین‌طور است‌. شما فكر می‌كنید افرادی‌ از نسل‌هایی‌ كه‌ قبل‌ از شما وارد سینما شده‌ و چهره‌ شده‌اند هم‌ چنین‌ مشكلاتی‌ داشته‌اند؟یقیناً همین‌طور بوده‌ است‌. ولی‌ هر دوره‌یی‌ مشكلات‌ خاص‌ خود را داشته‌ است‌. مثلاً در یك‌ دوره‌ به‌ چهره‌ خوب‌ خیلی‌ اهمیت‌ داده‌ می‌شد. چون‌ خیلی‌ از تماشاگران‌ بخاطر چهره‌ها به‌ سینما می‌آمدند نه‌ بخاطر بازی‌ خوب‌. تماشاگر امروز سینما خیلی‌ باهوش‌تر از دیروز شده‌ است‌. البته‌ نمی‌خواهم‌ بگویم‌ كه‌ در حال‌ حاضر به‌ چهره‌ در سینما اهمیت‌ نمی‌دهند، ولی‌ خیلی‌ زودتر از آن‌ زمان‌ها این‌ حربه‌ كاربردش‌ را از دست‌ می‌دهد.
شما چگونه‌ شد كه‌ انتخاب‌ شدید؟ منظورم‌ این‌ است‌ كه‌ از روی‌ چهره‌ یا با توجه‌ به‌ توانایی‌هایتان‌ انتخابتان‌ كردند؟
بهتر است‌ در این‌ زمینه‌ من‌ یك‌ روز شمار از پرونده‌ كاری‌ام‌ ارایه‌ دهم‌ تا شما و خوانندگانتان‌ خود قضاوت‌ كنید.
خوشحال‌ می‌شویم‌.
من‌ از دوران‌ كودكی‌ام‌ و در مدرسه‌ تئاتر كار می‌كردم‌. بعد از سال‌ ۷۲ عضو انجمن‌ نمایش‌ گرگان‌ شدم‌ و زیر نظر استادان‌ خوب‌ گرگانی‌ فعالیتم‌ را به‌ عنوان‌ بازیگر ادامه‌ می‌دادم‌. در سال‌ ۷۶ برای‌ بازی‌ در اولین‌ فیلم‌ بلند محمود كلاری‌ یعنی‌ «ابر و آفتاب‌» دعوت‌ شدم‌ و دوربین‌ را برای‌ اولین‌ بار تجربه‌ كردم‌. پس‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ مجری‌ در برنامه‌های‌ تلویزیونی‌ مشغول‌ شدم‌ و در كنار آن‌ به‌ صورت‌ جدی‌ به‌ كار تئاتر پرداختم‌ كه‌ حاصلش‌ دریافت‌ جوایز زیادی‌ بود، تا در سال‌ ۸۱ در فیلم‌ سینمایی‌ «رسم‌ عاشق‌كشی‌» تجربه‌ بازی‌ در قالب‌ یكی‌ از شخصیت‌های‌ اصلی‌ را پیدا كردم‌. بعد از آن‌ در دو تله‌ تئاتر و سریال‌ در شهرستان‌ حضور داشتم‌ و همزمان‌ با ورود به‌ دانشگاه‌ عضو گروه‌ تئاتر داوود دانشور شدم‌ و تجربه‌ بازی‌ در یك‌ تئاتر و به‌ تبع‌ آن‌ در تله‌ تئاتر را با همین‌ گروه‌ كسب‌ كردم‌.
پس‌ آنطور كه‌ ما فكر می‌كردیم‌ كم‌ كار نبوده‌اید. ولی‌ یك‌ سوال‌ برایم‌ پیش‌ آمد. در تئاتر آقای‌ دانشور نقش‌ شما بسیار كوتاه‌ بود. با توجه‌ به‌ وسواسی‌ كه‌ دارید، قبول‌ چنین‌ نقشی‌ روند رو به‌ رشد كاری‌تان‌ را تهدید نمی‌كند؟
ببینید، تئاتر با فیلم‌ خیلی‌ فرق‌ دارد، تا این‌ حد كه‌ اصلاً روند تولیدشان‌ بسیار با هم‌ تفاوت‌ است‌. در تئاتر این‌ گروه‌ است‌ كه‌ اهمیت‌ دارد و ایفا كننده‌های‌ نقش‌ كوتاه‌ و اصلی‌ همه‌ در یك‌ مقام‌ با هم‌ تمرین‌ می‌كنند. برهمین‌ اساس‌ من‌ در هر تئاتری‌ كه‌ پیشنهاد داشته‌ باشم‌ بازی‌ می‌كنم‌. البته‌ به‌ كارگردانش‌ اهمیت‌ می‌دهم‌، من‌ در این‌ دو سال‌ تحصیلم‌ در تئاترهای‌ دانشجویی‌ بسیاری‌ حضور داشته‌ام‌، چون‌ تجربه‌اش‌ برایم‌ بسیار مهم‌ بوده‌ است‌.
حالا یك‌ سوال‌ مهم‌، به‌ نظر شما «حرفه‌یی‌» یعنی‌ چه‌؟
به‌ عقیده‌ من‌ حرفه‌یی‌ بودن‌ صرفاص داشتن‌ تجربه‌ نیست‌. بلكه‌ داشتن‌ روحیه‌ و اخلاق‌ حرفه‌یی‌ شرط‌ است‌. نمی‌شود یك‌ بازیگر یا كارگردان‌ و هر یك‌ از عوامل‌ دیگر را به‌ صرف‌ داشتن‌ سابقه‌ بسیار حرفه‌یی‌ دانست‌. چه‌ بسا یك‌ بازیگر كم‌ تجربه‌ با داشتن‌ سواد و اشراف‌ نسبت‌ به‌ كار و نقش‌ خود و در كنار آن‌ با داشتن‌ اخلاق‌، حرفه‌یی‌تر از یك‌ بازیگر كهنه‌كار باشد.
ولی‌ خیلی‌ها معتقدند كه‌ حرفه‌یی‌ كسی‌ است‌ كه‌ از كارش‌ امرار معاش‌ كند.
خب‌، این‌ هم‌ درست‌ است‌ ولی‌ این‌ فقط‌ یكی‌ از شاخصه‌های‌ حرفه‌یی‌گری‌ است‌.
شما چطور؟ حرفه‌یی‌ هستید؟
در مورد خودم‌ نمی‌توانم‌ نظری‌ بدهم‌، دیگران‌ كه‌ با من‌ كار كرده‌اند می‌دانند. ولی‌ به‌ شخصه‌ زیاد حاضر نیستم‌ مفت‌ كاری‌ كنم‌.
یعنی‌ به‌ اعتقاد و به‌ قول‌ خودت‌، مفت‌ كاری‌ با حرفه‌یی‌گری‌ منافات‌ دارد؟
با توجه‌ به‌ شاخصه‌هایی‌ كه‌ شما بیان‌ كردید به‌ این‌ قضیه‌ اشاره‌ كردم‌. خودم‌ هم‌ این‌ را قبول‌ دارم‌. هركس‌ اگر می‌خواهد در كارش‌ موفق‌ شود باید تمام‌ وقت‌ و فكر و ذكرش‌ را در این‌ كار بگذارد و زمانی‌ این‌ اتفاق‌ خواهد افتاد كه‌ هزینه‌های‌ زندگی‌ در كار تامین‌ شود. پس‌ امرار معاش‌ در كار شاخصه‌ اول‌ حرفه‌یی‌گری‌ است‌.
جواب‌ كاملاً معقولی‌ است‌، خانم‌ میرمحمدی‌، آیا حاضری‌ در فیلمی‌ مشابه‌ «رسم‌ عاشق‌كشی‌» با دستمزد زیاد بازی‌ كنی؟
البته‌ من‌ این‌ فیلم‌ را بسیار دوست‌ دارم‌ و همین‌طور نقشم‌ را، پیشنهادهایی‌ هم‌ به‌ من‌ می‌شد كه‌ وقتی‌ فیلمنامه‌ را می‌خواندم‌ در می‌یافتم‌ كه‌ چقدر به‌ مضمون‌ «رسم‌ عاشق‌كشی‌» شبیه‌ است‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ و دلایل‌ دیگر كه‌ گفتم‌ قبول‌ نمی‌كردم‌. البته‌ دستمزد هم‌ زیاد نبود.
حالا می‌خواهم‌ یك‌ سوال‌ بپرسم‌ كه‌ برای‌ هر دوی‌ ما قدری‌ رویایی‌ است‌. تصور كنید من‌ یك‌ كارگردان‌ از اهالی‌ هالیوود هستم‌ و با دستمزد گزافی‌ شما را دعوت‌ به‌ همكاری‌ می‌كردم‌. با توجه‌ به‌ موقعیت‌ كاری‌تان‌ در حال‌ حاضر قبول‌ می‌كردید؟
سوال‌ ناگهانی‌ و غافلگیر كننده‌یی‌ است‌. این‌ ادعا كه‌ آدم‌ بگوید مادیات‌ اصلاً برایش‌ مهم‌ نیست‌، در شرایط‌ كنونی‌ فقط‌ یك‌ شعار است‌. این‌ را بخاطر قیمت‌ گزافی‌ كه‌ اشاره‌ كردید، گفتم‌. ولی‌ باید توجه‌ كرد كه‌ همه‌ كارگردان‌های‌ هالیوود كارگران‌ تراز اول‌ و خوب‌ نیستند ولی‌ با شنیدن‌ كلمه‌ هالیوود آدم‌ در ذهنش‌ امكانات‌ پیشرفته‌ و مدرن‌ و جدید تداعی‌ می‌شود. نمی‌توانم‌ بگویم‌ قبول‌ می‌كنم‌ یا نه‌. ولی‌ حتماً موقعیت‌ خودم‌ را به‌ عنوان‌ یك‌ دختر مسلمان‌ و ایرانی‌ در نظر می‌گیرم‌.
حتی‌ برای‌ یك‌ نقش‌ كوچك؟
آنجا دیگر به‌ كارگردانش‌ بستگی‌ دارد، البته‌ باید ضوابط‌ و خواست‌ یك‌ بازیگر مسلمان‌ رعایت‌ شود.
دوست‌ دارید با كدام‌ كارگردان‌ كار كنید؟
كار با جین‌ كمپیون‌ را دوست‌ دارم‌، مخصوصاً بعد از ساختن‌ فیلم‌ زیبای‌ «پیانو» و كار با جناتان‌ دمی‌ و ریدلی‌ اسكات‌ و همچنین‌ با مایكل‌ چیمینو را می‌پسندم‌، اگرچه‌ بیشتر آثار این‌ آخری‌ كه‌ گفتم‌ مردانه‌ است‌ و بسیاری‌ دیگر، اما نمی‌خواهم‌ بیش‌ از این‌ به‌ قول‌ شما رویا بافی‌ كنم‌.
در صورت‌ كار با چنین‌ افرادی‌، شاید اسكار منتظر شما باشد؟
و یك‌ رویا بافی‌ دیگر، البته‌ اسكار این‌ روزها سقفی‌ ایده‌آل‌ برای‌ همه‌ بازیگران‌ شده‌ است‌، ولی‌ من‌ به‌ شخصه‌ هیچ‌ وقت‌ به‌ آن‌ فكر نكرده‌ام‌. بدون‌ تعارف‌ باید بگویم‌ كه‌ بهترین‌ اسكار برای‌ من‌ راضی‌ بودن‌ تماشاگر از كارم‌ است‌.
فكر می‌كنی‌ تماشاگر ایرانی‌ چقدر در دیدن‌ یك‌ فیلم‌ به‌ بازی‌ خوب‌ یا بد بازیگران‌ اهمیت‌ می‌دهد؟
بسیار زیاد، مطمئن‌ هستم‌ اگر تماشاگر ایرانی‌ را پای‌ یك‌ فیلم‌ خوب‌ با بازیگر بد بگذارید، بسیار آزرده‌ خاطر خواهد شد، البته‌ این‌ را باید تاكید كنم‌ كه‌ اصلاً فیلمی‌ وجود ندارد كه‌ خوب‌ باشد ولی‌ بازیگرانش‌ بد باشند، چنین‌ فیلمی‌ را در تاریخ‌ سینمای‌ جهان‌ نمی‌توانید پیدا كنید. همه‌ عوامل‌ در ساخت‌ یك‌ فیلم‌ به‌ هم‌ وابسته‌اند، نمی‌شود در یك‌ فیلم‌ كارگردانی‌ خوب‌ باشد و بازیگری‌ بد. چون‌ كارگردانی‌ خوب‌ زمانی‌ خوب‌ است‌ كه‌ توانسته‌ باشد درست‌ بازیگرش‌ را هدایت‌ كند. البته‌ این‌ نكته‌ درخصوص‌ دیگر عوامل‌ ساخت‌ فیلم‌ هم‌ صدق‌ می‌كند.

مهدی‌ كوشكی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید