یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

قیام اسماعیل سمیتقو


اسماعیل آقا شكّاك ملقب به سردار نصرت، فرزند محمدآقا و نوهٔ علی‌خان شكاك معروف به سمكو و مشهور به سمیتقو بود. سمكو در لهجهٔ شكاك، مأخوذ از اسماعیل است و این ایل، اسماعیل را بیشتر سمكو می‌گویند، كه در فارسی سمیتقو خوانده می‌شود. سمكو پس از كشته شدن برادرش جعفرآقا، به حكم والی آذربایجان (نظام‌السلطنه مافی) در ۱۳۲۳ق به ریاست ایل شكاك رسید. این ایل از دو طایفهٔ اصلی عبدوی و كاردار تشكیل می‌شود كه در حوزهٔ غربی دریاچهٔ اورمیه ـ بین اورمیه و سلماس ـ سكونت دارند.
سمكو نخست در سالهای مقارن با نهضت مشروطه و آشوب حاصل از تجاوزات مرزی عثمانیها، در ۱۳۲۵ق با تاخت و تاز در سلماس و نواحی مجاور آن، نام گشود. در مراحل بعد كه با اشغال نظامی آذربایجان به دست روسیه تزاری و اقتدار فزایندهٔ روسها در این حوزه توأم شد، او در مقام فرماندهٔ یك نیروی مرزی در سلماس، تحت حمایت مقامات محلی روسیه قرار گرفت. این رویه، یعنی همراهی با خط‌مشی محلی روسیه تا پیش‌آمد انقلاب ۱۹۱۷م كه به فروپاشی اقتدار روسها منجر شد، ادامه یافت. در خلاء ناشی از عقب‌نشینی قوای روسیه از ایران، پاره‌ای از گروههای محلی ـ از جمله مهاجران مسیحی و كردهای غرب اورمیه كه اینك كم و بیش تحت فرماندهی سمكو قرار داشتند ـ در تدارك توسعهٔ دامنهٔ نفوذ خود برآمدند. در آغاز بین این دو حركت، یعنی قدرت طلبی مهاجران مسیحی از یك سو و افزایش اقتدار كردها از سوی دیگر كه با هرج و مرج فزاینده در كل آن حوزه توأم شد، تنافری به چشم نمی‌آمد. تشكیلات باقیمانده از متفقین ضمن تسلیم و تجهیز مهاجران مسیحی و بویژه طوایف جُلو آشوری برای تشكیل نیرویی در جهت حفظ خطوط دفاعی در قبال قوای عثمانی، با سمكو و قوای تحت فرمان او نیز همان مناسبات پیشین را حفظ كردند. تا آن كه در خلال ملاقاتی كه در جمادی‌الثانی ۱۳۳۶ بین بنیامین مارشیمون، پیشوای دینی و عرفی آشوریها و سمكو در كهنه شهر سلماس صورت گرفت، مارشیمون و همراهانش به ناگاه هدف حملهٔ كردها قرار گرفتند.
در پی این واقعه كه به قتل مارشیمون منجر شد در حالی كه سمكو و نیروهای هوادار او به سمت خوی عقب نشستند، سلماس و اورمیه و بسیاری از روستاهای اطراف آن در آتش انتقام‌جویی مسیحیان سوخت. با آن كه پاره‌ای از منابع آشوری، مقامات محلی ایران از جمله تشكیلات ولایتعهد را در تبریز زمینه‌ساز این دسیسه و محرك قتل مارشیمون دانسته‌اند، در منابع ایرانی، سندی دال بر تأیید این امر و اصولاً همراهی اسماعیل آقا با مقامات حكومتی در این دوره دیده نمی‌شود. در واقع در این مقطع با توجه به رنگ باختن تلاشهای نمایندگان متفقین برای تشكیل نیرویی محلی برای پُر كردن جای خالی نیروهای روسیه و آمادگی تدریجی قوای عثمانی برای پیش‌روی به سوی آذربایجان، دگرگونی پیش آمده در تغییر مشی اسماعیل آقا را نیز باید در چارچوب چنین تحولاتی ارزیابی كرد.
با پیش‌روی قوای عثمانی و استقرار آنان در اورمیه در اواخر شوال ۱۳۳۶ كه به هزیمت قوای مسیحیان و عقب‌نشینی بقایای آنان به سمت همدان و كرمانشاه منجر گشت، سمیتقو نیز به چهریق بازگشت. با خاتمهٔ جنگ اول جهانی در صفر ۱۳۳۷ كه به مراجعت نیروهای عثمانی از خاك ایران منتهی گردید و همچنین با توجه به ناتوانی مقامات كشور در اعادهٔ نظام منطقه، عرصه بر اقتدار فزاینده سمیتقو گشوده شد. از این مرحله به بعد، علی‌رغم اتخاذ آمیزه‌ای از روشهای مسالمت‌آمیز چون مذاكره و مصالحه، و غیرمسالمت آمیز مانند عملیات نسبتاً موفق قوای قزاق در جمادی‌‌الثانی ۱۳۳۸ بر ضد او كه در آستانهٔ موفقیت نهایی از حركت بازایستاد، قوای اسماعیل آقا به یك نیروی بلامنازع منطقه‌ای تبدیل شد.
او در این مرحله علاوه بر طوایف شكاك، طیف وسیعی از دیگر عشایر كرد آن حدود را نیز در زمرهٔ هواداران خود داشت.
در ربیع‌الثانی ۱۳۳۹ سمیتقو با استفاده از اختلافات سیاسی میان دسته‌های شهری‌ ـ بنا به دعوت یكی از این گروهها زمام اورمیه را نیز در دست گرفت. با این دگرگونی كه از لحاظ قتل و غارت، برای ساكنان شهر و روستاهای اطراف آن، از دورهٔ حكمروایی مسیحیان در ادوار گذشته هیچ كم نداشت، اقتدار سمیتقو به اوج رسید. چندی بعد در رأس نیرویی به سمت جنوب شتافت و در اواسط مهر ۱۳۰۰، ساوجبلاغ (مهاباد) را به تصرف درآورد و در سایر جبهه‌های جنگ نیز چندین حملهٔ نیروهای دولتی را دفع كرد، از جمله در قزلجه (دی ۱۳۰۰) و میاندوآب (تیر ۱۳۰۱) كه با ضایعات سنگینی بر قوای دولتی توأم بود.
در این میان با تشكیل قشون متحدالشكل ایران تحت سرپرستی رضاخان سردار سپه و همچنین فراغت نسبی این نیروی جدید از تحولات گیلان، مجموعه اقدامات جاری برای پایان دادن به غائله سمیتقو صورت منسجمی یافت؛ در تدارك زمینه‌های سیاسی این امر، دولت برای متقاعد ساختن ملیّون ترك ـ تشكیلات مصطفی كمال در آنكارا ـ به سلب حمایت از سمیتقو، هیئتی را تحت سرپرستی ممتاز‌‌الدوله به تركیه روانه كرد. هم‌زمان با توافق تهران و آنكارا در این زمینه تجدید سازمان نیروهای موجود و استقرار واحدهای نظامی اعزامی در جبهه جنگ علیه سمیتقو، كه اینك تحت فرماندهی امان‌‌الله میرزا جهانبانی (سرتیپ) قرار داشت، صورتی نهایی به خود گرفت و در اواسط مرداد ۱۳۰۱ حملهٔ نیروهای دولتی آغاز شد.
در حالی كه بخش اصلی نیروهای دولتی در شرفخانه تمركز یافته بود و نیروهایی نیز در سمت خوی در شمال و میاندوآب در جنوب مستقر شده بودند، حملهٔ اصلی در ۱۲ تیر در جهت طسوج آغاز شد و به رغم مقاومت اولیهٔ كردها، نیروهای دولتی به تدریج پیش رفته و با تصرف دیلمقان در ۱۸ تیر، مقاومت قوای سمیتقو را در هم شكستند. چند روز بعد در ۲۱ تیر نیز با تصرف چهریق ـ پایگاه اصلی اسماعیل آقا سمیتقو ـ جنگ به پایان سید.
در حالی كه با اعادهٔ انتظام در اورمیه و سلماس و مضافات به یك دوره تقریباً ده ساله از قتل و غارت و آشوب خاتمه داده شد، باقیمانده قوای سمیتقو (حدود هزار نفر) كه در ارتفاعات واقع در سرحدات ایران و تركیه، تحت تعقیب قوای دولتی قرار داشتند، بالاخره در جریان یك درگیری با نیروهای مرزی تركیه در مهر ۱۳۰۱ به كلی متلاشی شده و سمیتقو به سمت عراق گریخت.
از این پس به مدت چند سال فعالیتهای سمیتقو بیشتر تحت‌الشعاع تحولات جاری در مناطق كردنشین عراق و تركیه قرار داشت تا رخدادهای ایران؛ در این سالها تا روشن شدن تكلیف مالكیت موصل، تركها از یك سو و مقامات انگلیسی مستقر در بغداد از سوی دیگر سعی داشتند كه با حمایت از گروهی از كردهای منطقه، تلاشهای طرف دیگر را برای چیرگی بر این حوزه خنثی كنند. سمیتقو نیز بر آن بود كه در جریان این ائتلافهای زودگذر و سیّال، جایگاهی برای خود تدارك كند.
پس از تلاشهایی چند برای مذاكره با مقامات انگلیسی عراق در پاییز و زمستان ۱۳۰۱ كه ظاهراً به دلیل امتناع مقامات مزبور از مذاكره با سمیتقو به نتیجه نرسید، در تابستان ۱۳۰۲ش از حضور او در مناطق كردنشین تحت كنترل تركها و تلاش آنها برای جلب همراهی او گزارشهایی منعكس شد.
گزارشهای موجود از تحولات مرزی در ۱۳۰۳ش نیز از تداوم حضور سمیتقو در بخشهای جنوبی مرزهای ایران و تركیه و ادامهٔ مذاكرات مقامات ترك با او حكایت دارند. احتمالاً به تبع این رخدادها بود كه مقامات نظامی ایران بهتر آن دیدند كه به سمیتقو تأمین داده و او را به اتفاق همراهانش در ایران تحت كنترل داشته باشند. در اواسط اردیبهشت ۱۳۰۴ سمیتقو پس از ملاقات با عبدالله خان امیرطهماسب در كهنه‌شهر سلماس به اتفاق دویست تن از اعضای خانواده و همراهانش در صومای برادوست مستقر شد و اندك زمانی بعد، در اواخر خرداد همان سال نیز در خلال سفر رضاخان سردار سپه به آذربایجان، شخصاً به دیدار او شتافت.
با این حال دورهٔ آرام و قرار سمیتقو به درازا نكشید؛ در پاییز ۱۳۰۵ش در حالی كه دور جدیدی از اختلافات مرزی ایران و تركیه بروز كرده بود و هر دو، طرف مقابل را به تحریك كردها بر ضد دیگری متهم می‌كردند، اسماعیل آقا از نو وارد كار شد و در اوایل مهرماه با گروهی از افرادش به شهر سلماس حمله برد. نظر به مقاومت پادگان نظامی شهر و اقدام سریع نیروهای اعزامی به سلماس، این تلاش سمیتقو نیز به نتیجه نرسید و نیروهای دولتی به سهولت او را تا مرزهای تركیه عقب راندند؛ آنچه كه از سوی مقامات ایران به كوتاهی واحدهای مرزی تركیه در جلوگیری از افراد سمیتقو تعبیر شد، برای مدتی بر تنشهای مرزی و سیاسی ایران و تركیه دامن زد.
از این مرحله به بعد با توسعه مناسبات سیاسی بین كشورهای ایران و تركیه و عراق و بویژه همگرایی بیشتر آنها در مقابله با تحركات ناسیونالیستی در میان كردها، عرصه بر شورشیانی چون سمیتقو كه تا پیش از این بیشتر از رقابت كشورهای منطقه بهره‌برداری می‌كردند، تنگ‌تر گردید؛ وی در بدو خروج از ایران به خاك عراق، گریخت و مدتی را در رواندوز بود. در این بین با وساطت مقامات عراق بار دیگر برای تأمین و مراجعت او به ایران مذاكراتی آغاز شد ولی از آنجایی كه مقامات كشور بازگشت وی را به اقامت در یكی از نقاط مركزی ایران منوط كرده بودند و سمیتقو این شرط را نمی‌پذیرفت، مذاكرات مزبور به جایی نرسید و با افزایش فشار ایران به مقامات عراق برای استرداد او، سمیتقو از نو در نقاط مرزی تركیه و عراق، از جمله مدت زمانی هم نزد شیخ احمد بارزانی، سرگردان شد. در اواخر تیر ۱۳۰۹ با گروهی از افرادش وارد اشنویه شد و در حین مذاكره با مقامات نظامی، در ۲۷ تیر به خدعه كشته شد.
از آنجا كه بخش مهمی از دوران فعالیتهای اسماعیل آقا شكاك (سمیتقو) با سرآغاز تكاپوی ملی در میان كردها هم‌زمان شد و در تاریخ‌‌نگاری ناسیونالیستی كرد نیز جایگاهی به او اختصاص یافته است، عملكرد و جهان‌بینی ناظر بر عملكرد او اساساً ماهیتی عشایری و سنتی داشت؛ هر چند در این عرصه صرفاً سنتی نیز به دلیل بی‌رحمی و قساوت فوق‌العاده، در قیاس با بسیاری از تحركات عشایری مشابه آن ایام، وضعیتی یگانه و خاص داشت.
فرهنگ ناموران معاصر ایران(دفتر ادبیات انقلاب اسلامی)
منبع : موسسه مطالعات وپژوهش های سیاسی


همچنین مشاهده کنید