چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تاریخ و مفهوم لیبرالیسم


تاریخ و مفهوم لیبرالیسم
واژگان لیبرالیسم )Liberalism( به عنوان آموزه و لیبرال )Liberal( به معنای فرد معتقد به آزادیخواهی از Liberteh لاتین که به معنای آزادی است انشقاق یافته‌اند. لیبرالیسم همچون نظام همبسته‌ای از آرمان‌ها و اهداف عملی در قرون هفدهم و هجدهم در انگلستان شکل گرفت و بعد از آن در دیگر کشورهای اروپایی برای نامیدن حکومت، حزب، سیاست یا عقیده‌ای به کار رفت که طرفدار آزادی بود. به طور کلی هدف اصلی ایدئولوژی لیبرالیسم از آغاز پیدایش، مبارزه با قدرت مطلقه و حمایت از آزادی و حقوق شهروندان بود.
پیشینه تاریخی جنبش لیبرال برای به دست آوردن آزادی‌های سیاسی به سرکشی بارون‌های انگلستان علیه شاه می‌رسد که در ۱۲۱۵ به امضای “منشور بزرگ” انجامید. به موجب این منشور، آزادی‌های شاه محدود و پاره‌ای از اختیارات به مجلس لردها واگذار شد.
از نظر فلسفی، نظریه‌های جان لاک، فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم، در زمینه دولت و حقوق طبیعی، پایه نظری لیبرالیسم جدید را گذاشت. ولی پیشینه لیبرالیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی بیشتر از دو قرن و نیم نیست.
لیبرالیسمی که در سده‌های هجده و نوزده در اروپای قاره‌ای و انگلستان اوج گرفت، از به هم پیوستن عوامل گوناگون اجتماعی و اقتصادی و نظری و فلسفی پدید آمد و پیشرو آن، لیبرالیسم انگلیسی بود که پایه‌اش بر سنت قانون عرفی، پارلمان و مسالمت آمیزی جنبش دین پیرایی در انگلستان بود. رنسانس و جنبش اصلاح دین در قرن شانزدهم بخصوص از جهت کمکی که به گسترش شیوه فکری اصالت فرد کرده‌اند، به رشد لیبرالیسم یاری بسیار کرده‌اند. انتشار نظریه‌های روشنگرانه در میان سرامدان سیاسی و اجتماعی و همچنین در میان شهریاران آزاد، سوداگران و اشراف، اهمیت فراوانی برای گسترش لیبرالیسم داشت.
لیبرالیسم چه از لحاظ نظری و چه به عنوان یک برنامه سیاسی در انگلستان در فاصله “انقلاب شکوهمند” در سال ۱۶۸۸ علیه جیمز دوم تا سال ۱۸۶۷ که قوانین اصلاحات اجتماعی به تصویب رسید، به اوج کمال خود نزدیک شد. بدین ترتیب، لیبرالیسم در انگلیس نخست صورت خواستاری آزادی و رواداری دینی، حکومت قانون و حقوق سیاسی به خود گرفت و انقلاب ۱۶۸۸ که نخستین انقلاب لیبرال در تاریخ است، آزادی‌هایی که در آن قرن به دست آمده بود را استوار کرد و صورت قانونی به آنها داد.
نخستین سرچشمه لیبرالیسم، در مقام جنبش در دوره رنسانس و اصلاح طلبی پروتستان و در انقلاب علمی بود. نگرش دوره رنسانس دنیوی بود و این امر نتیجه تغییر علاقه و توجه انسان از جهان ماوراء طبیعی به زندگی بر روی زمین بود. مذهب پروتستان به واسطه تعلیم بنیادی‌اش درباره قضاوت شخصی در تاویل و تفسیر کتاب مقدس، خردگرایی در دین را اشاعه داد. اعتقاد به اندیشه ترقی‌فرد، نگرشی این جهانی به ذهن را مطرح ساخت که به سکولاریسم (دنیوی گرایی) معروف است. هدف عالیه انسان طبق نظریه سکولاریسم نیل به سعادت در این جهان با اندیشه‌های دنیوی و روش‌های علمی است. به طور کلی عناصر متشکله و اصول اساسی اندیشه‌های لیبرالیسم را می‌توان به این صورت برشمرد.
ـ اصل اول: فرد و فردگرایی.
ـ دوم: رضایت و قرارداد.
ـ سوم: قانون و حکومت مشروطه.
ـ چهارم: آزادی و حق انتخاب.
ـ پنجم: برابری در فرصت‌ها.
ـ ششم: عدالت اجتماعی بر اساس شایستگی.
ـ هفتم: تساهل و تسامح.
ـ هشتم: محدوده زندگی خصوصی و محدوده زندگی عمومی.
دغدغه‌ها و دل مشغولی‌های فرد لیبرال به جنبه‌هایی از آزادی است که صرفا در دوران مدرن و بعد از رنسانس و اصلاح دینی اهمیت یافته‌اند. اندیشه لیبرالی آزادی در بخشی از دنیا سر برآورد که به شدت متاثر از فلسفه یونانی، درک و برداشت‌های رومی از قانون و دینی بود که به نزدیکی رابطه انسان با خدا صحه می‌گذاشت و البته این اندیشه در یونان و روم باستان و در کشورهای مسیحی پیش از دوره اصلاح دینی یافت نمی‌شود. اندیشه مدرن یا لیبرالی آزادی، همراه با نسبت دادن حقوقی به فرد مطلق در برابر افراد دارای اقتدار بر وی سر بر آورد. برای داشتن این حقوق، صرف انسان بودن یا برخورداری از توانایی‌های انسانی کفایت می‌کند. این جوهر آزادی ادعایی لیبرال‌ها برای انسان است. هر چند این ادعا به محض مطرح شدن به طرق مختلف مقید و مشروط می‌شود. به عنوان مثال گفته می‌شود که از این حقوق نباید به نحوی استفاده کرد که موجب صدمه رسیدن به دیگران شود، یا در عمل هر کسی نمی‌تواند از این حقوق استفاده کند و یا استفاده عام از این حقوق، دستاورد تدریجی است.
در مجموع در قاموس لیبرالیسم، حقوق به عنوان تبلور آزادی، ذاتی فرد انسانی است و خود فرد است که هم سر چشمه حقوق خود و هم غایت همه نهادهای سیاسی و اجتماعی به شمار می‌آید. آزادی فرد، سه اصل مکمل یکدیگر یعنی خود مختاری فردی، امنیت و مالکیت را در خود گرد می‌آورد.
لیبرال‌ها همچنین هوادار نظارت قدرت‌های غیر مشخصی بر امور سیاسی و اجتماعی‌اند. یعنی در زمینه سیاست و امور مدنی از حکومت قانون در زمینه اقتصاد از بازار آزاد اقتصادی حمایت می‌نمایند. یکی از اصول اساسی لیبرالیسم هواداری از آزادی فعالانه است، یعنی این آرمان که فرد فرصت آن را داشته باشد که با پرورش آزادانه توانمندی‌های خود و نیز بازگویی آزادانه عقاید خود، موجبات رشد و کمال خویش را فراهم آورد و بر افتادن انحصارها، از میان رفتن امتیازهای اشرافی و از حکومت قانون بر همه و تکیه قانون بر اصول عقلی هواداری می‌کنند. به این جهات لیبرال‌ها معمولا پیشرفت‌خواه به شمار آمده‌اند، زیرا هوادار پیشرفت‌های اجتماعی و اقتصادی و علم و صنعت بوده‌اند.
لیبرالیسم که در آغاز پیدایش خود در درون جوامع قرون وسطایی یک جنبش انقلابی ضد کلیسا و ضد استبداد بود، اکنون جزئی از سنت فکری محافظه کاری غربی به شمار می‌رود و دو حزب بزرگ آمریکا نیز تحت نفوذ آن قرار دارند.
انسیه اسلانی کتولی
منابع:
-۱ لیبرالیسم معنا و تاریخ آن. مولف: جان سالوین شاپیرو مترجم محمد سعید حنایی کاشانی. نشر مرکز ۱۳۸۰
-۲ فرهنگ اندیشه‌های سیاسی. ترجمه خشایار دیهیمی نشر نی ۱۳۸۵
-۳ دانشنامه سیاسی داریوش آشوری انتشارات مروارید ۱۳۸۵
-۴ چرخش‌های لیبرالیسم دکتر محمد توحید فام نشر روزنه ۱۳۸۳
منبع : روزنامه اعتماد