یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

امام باقر(ع) و نظریه پردازی مسائل روز


امام باقر(ع) و نظریه پردازی مسائل روز
در مقاله حاضر نویسنده با اشاره به وظایف پیامبران در تعلیم حکمت و کتاب و تزکیه نفوس بشریت، نقش امامان را نیز همانند پیامبران ، ایفای وظایف برحسب مقتضیات زمان خود برمی شمارد و به تشریح خدمات و فعالیت های علمی امام باقر(ع) در ایجاد نهضت فکری و فرهنگی می پردازد. نگارنده امام را نظریه پردازی توانا در حوزه مسائل روز معرفی می کند که تئوری های ارائه شده آن حضرت هم برای عصر خود و هم برای دوره های دیگر راه گشا و تاثیرگذار بوده است. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم. نقش های متفاوت پیامبران(ص) خداوند در قرآن، مسئولیت پیامبران را تعلیم حکمت و کتاب به مردم قرار داده است تا با آموزش حقایق هستی و ایجاد بینش و شناخت راستین نسبت به خود و جهان به حقوق خویش نیز آگاه شوند و با بهره مندی از قوانین عدالت گستر و ستم ستیز آسمانی، به خودسازی و تزکیه نفس بپردازند و اخلاق انسانی را در خود تجلی داده و هنجارهای درست رفتاری را در جامعه در پیش گیرند و در پی آگاهی به حکمت آفرینش و قوانین و حقوق خود و دیگران از سویی و خودسازی و دیگرسازی اخلاقی و هنجاری، توانایی نهضت عمومی برای عدالت و قسط مشهود را یافته و به اجرای آن اقدام نمایند تا همه مردم در یک فرصت برابر بتوانند کمالات انسانی خویش را آشکار و در مسیر تقرب الی الله و عبودیت و در نتیجه ربوبیت طولی و خلافت الهی گام بردارند و با آبادانی زمین نقش ربوبیت خویش را نسبت به آفریده های دیگر هستی ایفا کنند. باتوجه به این مسئولیت ها و وظایف است که پیامبران به نقش تعلیمی خویش در حوزه های مختلف اقدام می کنند. مسئولیت آنان دایره گسترده ای از مسایل و اموری فردی و اجتماعی را شامل می شود.
در این میان برخی از پیامبران به سبب توانایی های شخصی و مقتضیات اجتماعی و زمانی و مکانی به بخشی بیش از بخش های دیگر اهتمام ورزیدند و تنها شماری از آن مجموعه این مسئولیت ها را توانستند در ظرف زمانی و مکانی خویش تحقق بخشیده و بدان عمل نمایند. این گونه است که تفاوت های محسوسی در عملکردهای پیامبران در حوزه های مختلف به چشم می خورد به طوری که عده ای تنها در حوزه تعلیم اخلاق و تربیت های اجتماعی و فردی برجسته شده اند و برخی دیگر در حوزه علوم سیاسی و قدرت وارد شدند و برخی دیگر به تشریع و قانون گذاری اهتمام ورزیدند و گروهی دیگر در سایر حوزه ها وارد شدند تنها شماری اندک از ایشان هستند که به سبب شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی توانسته اند مجموعه مسئولیت های خویش را بروز و ظهور دهند و در همه حوزه های مختلفی که خداوند برای آنان تعریف و مشخص نموده وارد شوند و عمل نمایند. از جمله پیامبرانی که به عنوان جامع همه مسئولیت ها و وظایف عمل کرده و هیچ حوزه ای را فروگذار ننموده است، پیامبر بزرگوار(ص) است. ایشان در عین معنویت گرایی بسیار و عرفان فردی و اجتماعی در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی و نظامی وارد می شود و در عین بیان احکام و قوانین اجتماعی به تزکیه نفس مردم اقدام کرده و می فرماید: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ من برای تکمیل مکارم اخلاقی برانگیخته شده ام. قرآن، کتاب جامع قرآن، کتاب جامعی است که هیچ چیزی را فروگذار نکرده و هر آن چه را که انسان برای زندگی سعادتمند در دنیا و آخرت نیاز دارد فروفرستاده است. با این همه بیش تر از آن که به جزئیات بپردازد به کلیات بسنده کرده و به سبب عمق و ژرفا و نیز وجوه متنوع، در عین سادگی از پیچیدگی خاصی برخوردار می باشد. از این رو نمی توان به همه مسایل آن به سادگی دست یافت هر چند که در همان حال ساده و قابل فهم عمومی است و تفصیل همه امور و مسایل در آن دیده می شود.
هر کسی به مقدار فهم و درک و ظرفیت خویش خوشه ای از حقایق آن را می چیند ولی هرگز کسی نمی تواند مدعی شود که به همه حقایق آن دست یافته است. بر این اساس در یک دسته بندی کلی، قرآن را به عبارات و اشارات و لطایف و حقایق دسته بندی کرده و گفته اند هر کسی بخشی از آن را به دست می آورد و به همان مقدار می تواند خود را در مسیر کمالی بالا کشد. امامان، مفسران و شارحان قرآن پیامبر اکرم (ص) می فرماید به من جوامع الکلم داده شده که به معنای کلمات جامع و کلی است. از این رو قرآن را همانند قانون اساسی کتاب کلیات دانسته اند که نیازمند تفسیر و تشریح می باشد و سنت پیامبر (ص) به اشکال قولی و عملی و تقریری آن در کنار سنت عترت طاهر (ع) این تفسیر و تشریح را انجام می دهد؛ زیرا به حکم امامت عظمای آنان این مسئولیت به آنان نهاده شده است. این مطلب را از طریق احادیث مختلف می توان به دست آورد که یکی از آن ها روایتی است که درباره عدم ذکر نام امامان (ع) در قرآن از امام صادق پرسیده شده است. در این روایت می توان دریافت که چرا قرآن کتاب کلیات جامع است و نیازمند مفسر واقعی است که همان امامان و راسخان فی العلم می باشند. ابوبصیر می گوید: از امام صادق (ع) درباره آیه (اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم (سوره نساء، آیه .۵۹) پرسیدم فرمود: (اولی الامر) علی بن ابی طالب و حسن و حسین (ع) است. گفتم: مردم می گویند: چرا نام علی و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ فرمود: به آنان بگو: نماز بر رسول خدا (ص) نازل شد ولی خداوند رکعات آن را که سه یا چهار تاست (در کتابش) نام نبرد، تا آنکه رسول خدا آن را برای مردم تفسیر کرد. زکات بر ایشان نازل شد ولی اینکه از چهل درهم، یک درهم زکات دارد را نام نبردند تا آن که رسول خدا برای آنان مقدار زکات را تفسیر کرد. و حج نازل شد و خداوند به مردم نفرمود هفت بار طواف کنید تا آنکه رسول خدا برای آنان تفسیر کرد. آیه (اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) نیز درباره علی و حسن و حسین(ع) نازل شد و رسول خدا (آن را تفسیر کرد) و درباره علی (ع) فرمود: هر کس من مولای اویم (و اطاعت من بر او واجب است) علی هم مولای اوست و (اطاعتش بر او واجب است) و فرمود: شما را به کتاب خدا و اهل بیتم سفارش می کنم. من از خدا خواسته ام بین آن دو جدایی نیندازد تا بر من در سر حوض (کوثر) وارد شوند، و خدا هم آن را به من عطا کرد.
و نیز فرمود: شما (لازم نیست) چیزی به آنان یاد دهید، آنان ازهمه شما آگاه ترند. و فرمود: آنان شما را از در هدایت بیرون نمی برند و به در گمراهی نمی آوردند. اگر رسول خدا ساکت می شد و اهل بیت خود را که مراد این آیه است معرفی نمی فرمود، آل فلان وآل فلان ادعا می کردند. لکن خداوند در کتاب خود، سخن پیامبرش را تصدیق کرد و (درباره اهل بیت) چنین نازل فرمود: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً (سوره احزاب، آیه ۳۳) پس علی و حسن و حسین (علیهم السلام) تنها مراد از اهل بیت در این آیه بودند و رسول خدا (ص) آنان را زیر کسا آوردند و فرمودند: «خدایا برای هر پیامبری اهلی و (افراد) ارجمندی است، و اینان اهل من و افراد ارجمند من هستند...». (کافی، ج ۱، ص ۲۸۶، ح ۱؛شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۱، ح .۲۰۳) امام باقر (ع) معلم انسان ها امامان معصوم (ع) نیز همانند پیامبران در شرایط زمانی و مکانی و مقتضیات عصر خویش ناچار شدند تا بخشی از مسئولیت کلانی که بر عهده آنان نهاده شده است را به انجام رسانند؛ از و لذا هریک در امری وارد شده و بخشی از توانایی های خویش را بروز دادند. عدم بروز همه مسئولیتها و توانمندی ها از آن رو بود که جامعه توانایی و ظرفیت بیشتر از آن نداشت. هریک از امامان می بایست با انتخاب بهترین و کارآمدترین بخش از مسئولیت، کاری را به پیش می بردند که برای جامعه آن روز و جوامع آینده مفیدتر و سازنده تر می بود. این گونه شد که هر یک با توجه به ظرفیت های بشری عصر خود و مقتضیات زمان و مکان، در اسمی تجلی کردند که برای جامعه مفیدتر و سازنده تر بود. امام باقر(ع) در عصری قرار گرفت که می باید در نقش مفسر و شارح حکمت و کتاب وارد شود و مردم را به سوی معارف و قوانین و احکام کتاب الهی هدایت کند و بخش زیادی از ناگفته های کتاب جوامع الکلم را بشکافد و به گوش مردم زمان و آیندگان برساند. شرایط خاص زمان آن حضرت(ع) این فرصت را به ایشان بخشید تا به بازسازی فرهنگ قرآنی اقدام کند و حقایق را به گروه های عظیمی از شاگردان خویش برساند که به کمک فرزند بزرگوارش امام صادق(ع) توانستند نهضت عظیم فرهنگی را درجهان اسلام به راه اندازند.
آن امام و فرزندش توانستند در همه حوزه های فکری و اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و تربیتی، نقش محوری و کلیدی را ایفا کنند و گروه های انسانی را ایجاد و هدایت کردند که پس از آن تاکنون مدیریت فکری و فرهنگی و تربیتی جامعه را برعهده دارند. این گروه های انسانی تنها شامل شیعیان و محبان خاندان نمی شود بلکه حتی گروه های رقیب در عرصه سیاسی و نظام خلافت سلطنتی را نیز دربرمی گیرد. پرچمداران وحدت فکری و فرهنگی به سخن دیگر نهضت فرهنگی و فکری که امام باقر و امام صادق(ع) به راه انداختند آن چنان وسیع و گسترده بود که حتی گروه های رقیب نیز برای تنظیم و ساماندهی فکری و فرهنگی به ایشان نیازمند شدند و به آنها پیوستند. رهبران فکری اهل سنت و نظام خلافت سلطنتی با بهره گیری از نهضت فکری و فرهنگی امام(ع) بود که توانستند بقای خویش را تضمین کنند. اگر تضادهای سیاسی میان دو نظام اندیشه سیاسی نظام خلافت ولایی و امامت کبرا و نظام سیاسی خلافت سلطنتی را به کناری بگذاریم می توان گفت که عصر امام باقر و امام صادق(ع) زمانی است که نوعی وحدت فکری و فرهنگی در حوزه های دیگر به کمک این دو امام همام پدید آمد؛ زیرا همه رهبران فکری و فرهنگی شاگردان بی واسطه و یا باواسطه آنان بودند. از این رو می توان بی هیچ تردیدی مدعی شد که امامان همام(ع) در آن عصر پرچمداران وحدت فکری و فرهنگی درمقابل تهاجمات فرهنگی نظام های ایرانی و رومی بودند زیرا در همان زمان برخی از خلفای نظام خلافت سلطنتی کوشیدند تا نظام فکری و فرهنگی اسلام و قرآن را به چالش بکشانند و اسلام را از حوزه های مهم فکری و فرهنگی خارج کنند و مرجعیت فرهنگی را به رقیب های قرآن و اسلام واگذار نمایند و لذا با کمک های مادی و معنوی دولت خلافت سلطنتی، گروه هایی به عنوان نهضت ترجمه راه اندازی می شود و شبهات و پرسش های چالشی در جامعه گسترش می یابد و در کنار آن، ترجمه قوانین رومی و ایرانی آغاز می شود تا فقه اجتماعی و نظام قانونی اسلام را از حوزه مدیریت اجتماعی جامعه بیرون راند. در این زمان است که حضرت امام باقر(ع) اقدام به شکافتن جوامع الکلم می کند و از هر یک از آیات و روایات کلی پیامبر(ص) هزاران نکته باریک تر از مو را بیرون می آورد و شکل جدید به قوانین و نظام های اجتماعی اسلام می بخشد. تحولات عصر امام باقر(ع) اگر بخواهیم زمان آن حضرت(ع) را با زمان دیگر مقایسه کنیم می توان گفت که دوران آن حضرت شباهت بسیاری به زمان هجوم فکری و فرهنگی غرب ضداسلام داشت. در زمان حضرت با رشد جامعه و تداخل فرهنگی و فکری جوامع مختلف با جهان اسلام و افزایش دامنه آن، قوانین کلی اسلام نمی توانست به بسیاری از نیازهای اجتماعی، فکری و فرهنگی مردم پاسخ درخور و شایسته دهد و می بایست این قوانین تشریح و تبیین می شد.
قوانین اقتصادی آن نیاز به بازسازی داشت تا با اقتصاد جهانی هماهنگ شود و بتواند پرسش های جدید در حوزه اقتصادی را پاسخ دهد و چالش های این حوزه را برطرف نماید. بینش فکری و فرهنگی آن که در گذشته محدود به دایره فرهنگی اهل کتاب و مشرکان بود می بایست به فرهنگ های دیگر به ویژه فرهنگ های عرفانی و فلسفی ایرانی و هندی و یونانی پاسخ دهد. در حوزه قوانین سیاسی و اجتماعی و جامعه شناسی نیز همین مشکلات بروز کرده بود. در حوزه رفتارهای اخلاقی و اجتماعی، بحران ها از جاهایی وارد شده بود که پیش از آن درباره آن اندیشه نشده بود. حوزه روان شناسی و علوم دیگر انسانی و طبیعی و تجربی نیز با مشکلاتی ازاین دست مواجه بود. فشار علوم مختلف و نظریات متنوع در همه عرصه ها آن اندازه زیاد بود که فرهنگ تمدنی اسلام و تمدن فرهنگی قرآن نمی توانست در قالب گذشته خود به عمر خویش ادامه دهد و در مجموعه نظریات و اندیشه ها و افکار جدید امری خرد و کودکانه و پاسخ های ابتدایی می نمود؛ زیرا جامعه تمدنی و فرهنگ تمدنی که پیامبر(ص) و امیرمومنان(ع) پی افکنده بودند و پس از آن فرصت رشد و بالندگی نیافته بود نمی توانست با محدودیت های سنت های منقول خویش پاسخ گوی نیازهای نو شونده جامعه پرتحول خود باشد. در چنین شرایطی یا باید برای حل معضلات جعل حدیث می شد که برخی به جعل احادیث پرداختند و برخی دیگر با توجه به افزایش بی رویه آن به قیاس اصولی یا همان تمثیل منطقی رو آوردند و به بستن آب به جزئیات سنت هایی پرداختند که پیش از آن از طریق پیامبر(ص) نقل شده بود. از طرفی نظام خلافت سلطنتی که امید آن داشت تا با بیرون راندن قوانین و تفکر و بینش اسلام، جامعه را از اسلام و آثار آن خالی کند با تمسک به قوانین بیرونی و وارداتی کوشید تا به قول خویش خلأ موجود در اسلام را برطرف نماید و به آرزوی خویش در سکولار کردن و عرفی نمودن دولت از دین دست یابد. درحقیقت شرایط و مسایلی که پس از عصر پیامبر(ص) پیش آمد زمینه را برای بیرون راندن عملی اسلام با توجیه ناکارآمدی آن فراهم آورد. تلاش های برخی از دین باوران متحجر نیز نمی توانست کارآیی داشته باشد؛ زیرا تفکر محدود آنان موجب می شد تا در حل امور بازمانند و مضحکه مردم و دولت و رقیبان قرار گیرند. چنان که امروز تفکر سلفی و وهابی در برابر غربیان و ناتوی فرهنگی غرب روش ها و نظریاتی را مطرح می سازند که باعث تمسخر عموم جهانیان می شود و ناکارآمدی آنها را نیز در عمل نشان می دهد.
بازسازی تمدنی اسلام به هرحال در چنین شرایطی است که امام(ع) فرصت می یابد به بازسازی تمدنی اسلام از طریق بازسازی فکری و فرهنگی اقدام کند و با شکافتن کلیات جوامع الکلم قرآن، بستری برای بازگشت اسلام و قرآن به جامعه فراهم آورد. امام(ع) با بازخوانی دقیق قرآن و فرهنگ نبوی و علوی، نظریات جدیدی را در همه میادین علم و عمل طرح می کند که در یک شبکه درهم پیچیده و تو در تو توانست مشکلات روز جهان اسلام را حل کند و حتی دشمنان را به سوی خویش جلب نماید. دلسوزان اسلام از هر دو جناح به نزد ایشان شتافتند تا با بهره گیری از فرهنگ اسلامی که امام(ع) در نظریات خویش ارایه می داد، پاسخ های گویا و شفاف به مسایل روز بدهند و نیاز جامعه را از فکر و فرهنگ و قوانین بیرون از دایره اسلام را برطرف کنند. حضرت در کارهای تمدن سازی، به نقش سکه در توسعه اقتصادی توجه داشت. از این رو طرح سکه اسلامی را در جهان اسلام ارایه می دهد. در کتب تاریخی آمده است که در سال۷۷ هجری عبدالملک اموی با راهنمایی امام محمدباقر(ع) نخستین سکه اسلامی را ضرب و معامله به وسیله سکه های غیراسلامی را ممنوع می کند. در این زمان دولت های اسلامی به ضرب سکه های اسلامی با حجم بسیار گسترده روی آورده و مردم را وادار می کنند که فقط با سکه های اسلامی معامله کنند. (جرجی زیدان، همان، ص۱۳۳و ۱۳۶ العقدالمنیر، ج۱و ص؛۴۹ مقدمه تاریخ ابن خلدون، ج۱ و ص؛ ۳۲۵ ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، ص۴۹۸-۵۰۲ و کمال الدین محمدبن عیسی دمیری، حیوه الحیوان، ص.۷۹) نظریه پردازی در حوزه مسایل روز بر این اساس می بایست امام باقر را نظریه پردازی در ساحت دین و قرآن دانست که در هر حوزه ای با ارایه نظریات و طرح های قابل عمل توانست جامعه را از نیاز روز افزون به دیگران بی نیاز سازد. مجموعه نظریاتی که وی در زمان نهضت نرم افزاری خویش انجام داد آن چنان زیاد و بی شمار است که هیچ ساحتی از ساحات فکری و فرهنگی وتمدنی و فردی و اجتماعی و اخلاقی و اعتقادی را خالی نگذاشته است. نقش این نظریات تا آن جا مهم بود که اسلام دوباره رشد خویش را شروع می کند و در سال های پس از آن به رشد تمدنی و فرهنگی دست می یابد که خلافت سلطنتی هارون الرشیدی بدان افتخار می کند و تا دهه های پنجم و ششم هجری ادامه می یابد. هر دوره ای که امامان(ع) توانستند در جامعه حضور یابند و به بازسازی نظریات باتوجه به نیازهای روز و نوشونده اقدام کنند جامعه رشد و بالندگی یافته و قرآن حضور پررنگ خویش را نشان داده است. بنابراین منظور از حضور قرآن، قرائت صرف آن نیست بلکه قرائتی است که بتواند نظریات جدید را ارایه دهد و مسایل روز را با نظریات و طرح های نو برطرف ساخته و مشکلات جامعه را حل و فصل نماید. این همان نیازی بود که امام(ع) در آن روز احساس کرد و اکنون جامعه ما نیز باتوجه به تحولات جدید نیازمند آن است.
ضرورت ارائه طرحهای جدید در عصر حاضر امروز نیز مانند دیروز باید با بهره گیری از فرهنگ غنی اسلام و قرآن به بازسازی تمدنی و فرهنگ تمدنی اقدام کرد و نظریات جدید و طرح های نویی را ارایه داد. تفاوت مهم دوره ما با عصر امام باقر(ع) در این است که آن امام در شرایطی می زیست که هیچ گونه بازسازی و بازخوانی کامل از قوانین جامعه باتوجه به تفاوت های فرهنگی و فکری و تمدنی انجام نشده بود و هنوز قرآن در نقش کلیات جامع پیچیده بود و کسی آن را نشکافته بود. اما اکنون در زمانی به سر می بریم که با فرهنگی غنی از جزئیات مواجه هستیم و امام باقرالعلوم(ع) با شکافتن کلیات بسیاری از آیات قرآن و ارایه طرح ها و نظریه های گوناگون در همه ساحات و نیز دیگر امامان(ع) پس از وی به ما این امکان را داده اند که به سادگی به بازسازی نظریه ها باتوجه به نیازهای نوشونده اقدام کنیم. انبوه طرح ها و نظریه ها و جزئیات برگرفته از جوامع کلم قرآن در فرهنگ اسلامی و قرآنی به ما این امکان را می بخشد تا به سادگی به بازسازی نظریات تمدنی اقدام کرده و برای جامعه جهانی برنامه های قابل قبول و اجرایی بدهیم. هر چند که امروز با چالش های جهانی مواجه هستیم ولی تلاش امام باقر(ع) این شکافنده علوم و معارف قرآنی و ارایه نظریه ها و طرح های کاربردی برای تمدن سازی توسط ایشان، به ما امکان می دهد تا به سادگی بتوانیم از همان روش امام و سایر ائمه استفاده کنیم به ویژه که آنان افزون بر ماهی دادن به ما روش ماهیگیری را نیز آموخته اند؛ زیرا روش امام باقر و صادق و دیگر امامان (علیهم السلام) این بوده که افزون بر پاسخ گویی به مسایل همان عصر و زمان و ارایه نظریات و طرح ها و برنامه برای مردم خویش، راه و روش بهره گیری از کلیات جوامع کلمات قرآن و سنت را بیاموزانند و این فرصت را به دیگر شیعیان ببخشند تا با بهره مندی از آن روش ها، به طرح ها و نظریات جدیدی دست یابند که پاسخ گوی نیازهای تمدنی نو شونده و مطابق هر عصر و زمان است. به هرحال نقش تعلیمی امام باقر(ع) در حوزه های مختلف آن چنان زیاد است و تأثیر ایشان بر جهان دیروز و امروز چنان شگرف و بزرگ می باشد که می توان حضرت را معلم بزرگ انسانیت و تمدن انسانی در همه حوزه ها دانست. به حق می بایست او را شکافنده علوم دانست که در عصر خویش گامی بزرگ در اسلامی کردن علوم و فرهنگ و تمدن برداشت. بر رهروان واقعی امروز ایشان است که این راه را ادامه داده و با بازخوانی و بازسازی نظریه ها در حوزه های مختلف، بازسازی تمدنی اسلامی امروز جهان را وظیفه و مسئولیت خویش برشمارند.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید