شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جراحی با ربات ها (با پرفسور مه منش)


جراحی با ربات ها (با پرفسور مه منش)
پرفسور هرمز مه منش به سال ۱۳۳۶ در تهران به دنیا آمد و چون پدرش کارمند راه آهن بود هر دو سه سال در یک شهر زندگی می کرد به همین خاطر دوره ابتدایی را در شهر های مختلف تحصیل کرد سال او دبیرستان را در مدرسه خوارزمی می گذارند و بعد از آن به همراه خانواده به آلمان سفر کرد چون پدر اعتقاد داشت که فرزندانش باید هر جایی تحصیل کنند که بتوانند پیشرفت نمایند پرفسور مه منش چهار خواهر و برادر دارد که برادر بزرگش دکترای فیزیک اتمی دارد و برادر کوچکش در رشته روان شناسی تحصیل کرده در ضمن خواهر او نیز پزشک است وی ابتدا دکترای روان شناسی خود را اخذ و بعد از آن در زمینه جراحی قلب تخصص خود را در امریکا و آلمان به پایان برد .
● دیدگاه شما و جایگاه‌های علمی و موفقیــــت‌هایی كه به دست آورده‌ایــــد را توضیح دهید؟
مه‌منش: خیلی سخت است كه در این مورد صحبت كنم، چون برعكس بسیاری از رفتارها و شخصیت‌ها كه در این جا مرسوم است اعتقاد ندارم كه انسان می‌‌تواند در مورد این مسایل از خودش تعریف كند، گرچه تواضع بیشتر از حد هم خودش یك نوع ادعاست. من باید به شما بگویم كه الحمدا... این مملكت، مملكت شاگرد اولی‌هاست و شاگرد دوم ندارد، ولی من در بسیاری از اوقات در دوران تحصیلم شاگرد دوم بودم؛ اهل درس و مدرسه و سر به راه بودم. همان‌طوركه می‌‌دانید دانشگاه مونیخ به عنوان یكی از قدیمی‌ترین دانشگاه‌های اروپا یا دنیاست كه هر ساله از میان هزاران درخواست‌كننده خارجی تنها یك نفر را برای تحصیل می‌‌پذیرد و به او اجازه می‌‌دهد كه رشته پزشكی را به عنوان رشته دوم بخواند و من این شانس را داشتم كه آن یك نفر باشم و چون وضعیت درسی من بسیار خوب بود و علاقه‌مند به تحصیل بودم، همین علاقه‌مندی رمز موفقیت من شد؛ از طرف موسسه نوابغ این مملكت مورد حمایت قرار گرفتم و در تمام مدت تحصیلم بورس تحصیلی داشتم. آخرین سمت من معاونت دپارتمان جراحی قلب دانشگاه فنی مونیخ بوده، منتهی مدیریت پیوند قلب را به عهده داشتم و همیشه یكی از بزرگ‌ترین آرزوهای من در زندگی این بود كه جراحی‌های قلب رباتیك را به صورت عملی انجام دهم. من جزء پیشگامان این كار بودم و این زمانی بود كه من مدیریت جراحی‌های نیمه مالی و ایم بیضی و رباتیك را برعهده داشتم، گرچه این‌ها همه دورانی است كه در زندگی هر كس در پرونده‌اش ضبط می‌‌شود و افتخاری برای كسی نمی‌‌آورند.
● دورنگار و برنامه شما در سال ۱۳۸۵چیست؟
مه‌منش: در حال حاضر افتخار این را دارم كه به كمك دوستم، حاجی‌زاده توانستیم گروه پژوهشی كوچكی درست كنیم و روی طرح ابداع ابزار مختلف و نحوه‌ها و رویه‌های مختلف برای برخورد با بافت‌های بدن برای عمل جراحی بدن اقدام كنیم و این در واقع یكی از هدف‌های اصلی بنده برای آینده است و در كنار آن در بحث و تكاپو هستم تا بتوانم در یكی از مراكز جراحی قلب در تهران مسئولیتی به عهده بگیرم و شروع به كار كنم، گرچه تاكنون مسئولیت‌های مختلفی را برعهده داشته‌ام.
● انگیــزه شمــا از بازگشت به وطن با توجـه به جایگاه ممتازی كه در سطح جهان دارید و شناختی كه دنیا از شما دارد، چیست؟
مه‌منش: جواب‌های مختلفی برای این سوال دارم كه از آنها خیلی هم سوءاستفاده شده و جواب‌های عتیقه و كهنه‌ای است و خیلی از انسان‌ها با بی‌‌توجهی از آن استفاده می‌‌كنند، ولی كلا من هیچ انگیزه‌ای جز این ندارم كه اعتقاد دارم كه هر انسانی در زندگی پیاله‌ای از دانش دارد و به اندازه همان پیاله اندوخته‌اش می‌‌تواند صحبت كند و این جایی كه آن اندوخته‌ها قرار می‌‌گیرد، جایی است كه متعلق به مملكتش است.
● چه شد كه به فكر استفاده از ربات در جراحی افتادید؟
مه‌منش: این فكری است كه در طول تاریخ جراحی به وجود آمده، زیرا ما دورانی در جراحی داریم به نام دوران جراحی باز، دورانی كه شروع آن بیهوشی به مفهوم مدرن است و توانایی‌هایی كه جراح‌ها داشته‌اند، چه از نظر كار دست و توانایی‌هایی كه در اختیار آنها قرار می‌‌گیرد و چه از نظر تكامل ابزار جراحی، هر روز بیشتر و پیشرفته‌تر می‌‌شود و مرز‌ها را می‌‌شكند، ولی باید توجه داشت كه درمان بیماری همیشه مصادف با درمان بیمار نیست. شما ممكن است بیماری را كه پر از غده‌های سرطان است، عمل كنید و تمام اعضایی را كه دارای غده هستند بردارید، ولی از بیمار هم دیگر چیزی نخواهد ماند، گرچه او زنده است، ولی امكانی برای زندگی فعال برای او نمی‌‌ماند. با پی بردن به این نكته و علت بسیاری عوامل دیگر از جمله دردهایی كه بیمار بعد از بستری شدن می‌‌كشد یا عدم فعالیت او بعد از جراحی، باعث شد كه جراح‌‌ها به این فكر بیفتند كه عملی را كه می‌‌خواهند انجام دهند از یك برش كوچك انجام شود كه بتواند به بافت‌های بدن كم‌تر تجاوز كند و این شروع جراحی قلب است كه به دوران <اندوسكوپیك> معروف است. دوران اندوسكوپیك دورانی است كه ما با كمك ابزارهای كوچك، عمل‌ها را انجام می‌‌دهیم كه قبلا با برش‌های بزرگ انجام می‌‌شد و این خیلی امتیاز است، منتهی جراحی‌های اندوسكوپیك به نوع سنتی به مرز خودش می‌‌رسد و آن جایی است كه به علت عدم امكان ابزاری كه مورد استفاده قرار می‌‌گیرد، انجام حركت‌های پیچیده‌تر دست است كه شما نمی‌‌توانید این حركت‌های پیچیده دست را به بافت‌هایی كه روی آن كار می‌‌كنید، منتقل كنید. لذا عمل‌هایی كه با این روش‌ها انجام می‌‌گرفت، بسیار محدود بود؛ مانند عمل روی زانو، عمل روی كیسه صفرا و عمل‌های كوچك دیگر یا عمل در رشته تخصصی زنان، ولی جراحی قلب و جراحی‌های پیشرفته دیگر جراحی‌هایی هستند كه با این ابزارها امكان‌پذیر نیستند.
● اولین انسانی كه این عمل را برروی او انجام دادید، در برخورد اول با او چه احساسی داشتید و به او چه گفتید؟
مه‌منش: من خیلی بیشتر از آنچه تصور می‌‌شد در موقعی كه ایشان را دیدم استرس داشتم، زیرا نه تنها با زندگی آن شخص، بلكه در كشورهای آمریكایی و اروپایی بعد از انجام این كارها انسان با هزاران مشكل و مسئله حقوقی مواجه می‌‌شود؛ شما باید یه همچین مریضی را برایش ساعت‌ها توضیح دهید كه جریان چیست و ماجرای انجام عمل را به او بگویید و این ریسك را، تا آن شخص بپذیرد و امضا كند كار بسیار سختی است، البته همیشه بیمارها در این قدم‌ها موثر بودند و با ما همكاری كردند. بعضی از بیماران با جان خودشان بازی می‌كنند مثل اولین انسانی كه حاضر شد پیوند قلب روی او انجام شود، ولی كسی كه پیوند قلب روی او انجام شده، تفاوتش با آن مریض این است كه او در دوران خودش راه‌حلی غیر از آن نداشته، ولی مریضی كه این عمل را می‌‌پذیرد راه‌حل‌های مختلفی دارد كه این بعد داستان هست كه پشت آن هزاران بیمه و هزاران داستان حقوقی خوابیده، ولی همیشه در یك چنین لحظه‌ای بیماری كه با آن صحبت می‌‌كنید به شما اعتمادی می‌‌دهد كه آن اعتماد بسیار مهم است.
● دیدگاه شما از جایگاه علمی ایـــران در سطح جهان چیست؟
مه‌منش: در این مورد باید خودم را محدود كنم به رشته‌ای كه به آن آشنایی دارم، چون نمی‌‌توانم در مورد همه رشته‌ها صحبت كنم؛ آنچه كه مربوط به جراحی قلب می‌‌شود باید گفت كه ما پیشرفت فاحشی در ده سال اخیر داشته‌ایم، ولی این پیشرفت‌ها بیشتر در این جهت بوده كه آنچه را به عنوان گفته‌ها و كرده‌ها در دنیای پیشرفته اروپا و آمریكا داشته، در این جا بتوانیم پیاده كنیم؛ جایگاهی از نظر علمی و پیشرفت دست ایران بوده، من دوران ابن‌سینا را مثال می‌‌زنم كه كتاب علمی او تا سده هیجدهم میلادی در دانشگاه‌های دنیا تدریس می‌‌شد، ما آن جایگاه را نداریم، ‌ولی آنچه كه مربوط به درمان روزمره بیماران می‌‌شود باید گفت پیشرفت زیادی داشته‌ایم. آنچه كه مربوط به ادعا و نتیجه كار ما در حیطه علمی می‌‌شود در رشته من باید بگویم ما فاكتور عمده‌ای در دنیا نیستم و ابداع جدیدی از این گوشه تاریخ به آنجا ارایه می‌‌شود و نه پژوهش‌ها و تحقیق‌ها و پروژه‌های وسیع علمی انجام می‌‌شود، البته در رشته‌ای كه من در آن هستم و این خیلی اسفناك و ناراحت‌كننده است، چون اگر این‌ها نباشد دانشگاه به مفهوم یك زادگاه تعلیم و تربیت از یك طرف و بعد پژوهش از بین می‌‌رود و مفهوم خود را از دست می‌‌دهد.● ایـــران با توجـــه به پیشینـــه علمـی، فرهنگی و تاریخی كه از خود دارد و ما به عنوان یكی از پیشگامان علم در دنیا بوده‌ایم، چرا امروز این جایگاه را نداریم؟
مه‌منش: شاید یكی از دلایل آن همین مسئله باشد كه شما به آن اشاره كردید، نشستن روی تاج و تخت میراث تاریخی و عملی ما این تصور را به وجود می‌‌آورد یا ما دوست داریم این تصور را به وجود بیاوریم كه هنوز ما همان هستیم، چون ما ابن‌سینا و رازی را در مملكت خود داشته‌ایم، پس امروز هم ما همان هستیم، ولی به طور خلاصه بگویم كه از فضل پدر ما را چه حاصل؛ هیچ ادعایی دیگر بر آنها نمی‌‌توان كرد، جز این كه ما بوده‌ایم، یكی از دلایل این كه ما همیشه خودمان را گول می‌‌زنیم همین نكته است، دلایل دیگر آن كه نقش بازی می‌‌كند بسیار گوناگون هستند، از دولت كه موظف است برای فراهم كردن امكانات برای افراد این مملكت در زمینه پژوهش تا مسایل دیگر، گرچه ما متاسفانه در این‌جا هیچ‌گونه امكانی برای سنجیدن و مقیاس نداریم، یعنی در مورد افرادی كه در موقعیتی تثبیت ‌‌می‌شوند و قدرت پیدا ‌‌می‌كنند، چه در دانشگاه و چه در جاهای دیگر وقتی این امكان میسر می‌‌شود كه دیگر هیچ‌گونه مقیاس و معیاری وجود ندارد.
برای مثال در آمریكا مرسوم است كه یك استاد ارشد (یعنی كسی كه سی مقاله در سال دارد و بیش از پنجاه‌بار در كنگره‌ها حاضرشده‌است)، حتی پس از ده سال اگر یك سال فعالیت علمی نداشته باشد، او را بیرون می‌‌كنند حتی بوده كسی كه جراح یك دپارتمان بوده و او را به خاطر عدم فعالیت در یك سال بیرون كرده‌اند و این نشان می‌‌دهد كه چطور می‌‌نگرند و این گناهی است به عهده بنده و همكارانم و هموطنانم كه زمامداران سیاسی و دانشگاهی و علمی كه ماروی این صندلی‌ها نشسته‌ایم و شاید به چیز‌های دیگری جز آن‌كه باید فكر كنیم، فكر می‌‌كنیم.
● خلاقیــت جــوانان ایرانی را چگونـــه می‌‌بینید؟
مه‌منش: واقعا فكر می‌‌كنم و اعتقاد راسخ دارم كه جوانان ایرانی بسیاری از آنانی كه من با آنها صحبت كرده‌ام و روبه‌رو شده‌ام توانایی‌های بی‌‌حد و حصری دارند، قوه تخیل جوانان ایرانی بسیار وسیع است و ترس آنها از پا گذاشتن به فراسوی مرز‌های خودشان هم كم است. بسیار جرات، شجاعت و تخیل دارند، گاهی پا در عرصه نهفته ناشناخته‌ها می‌‌گذارند، اما جا و مكانی برای عرضه تخیل و تفكر ندارند. خلاصه اگر ما بخواهیم وضع جوانان را توصیف كنیم كه یكی از دلایل آمدن من، همین جوانان است این كه من و حاجی‌زاده با هم صحبت می‌‌كنیم، مثل این است كه ما تنیس‌ بازی كنیم، ولی بدون توپ و گاه‌گاهی هم بدون توپ یا زمین تنیس، بلكه توی تلویزیون با جرایستیك تنیس بازی می‌‌كنید، بازی كردن با جرایستیك فرق می‌‌كند با تنیس بدون توپ و می‌‌توان گفت كه جوانان ما بازی كردن با تنیس را بلدند، ولی توپ ندارند.
● تفـــاوت نسل جــوان ایران بــا سایر كشـــورها و مخصوصـا كشورهای اروپایی و نكات بارزی كه در هر دو وجود دارد، چیست؟
مه‌منش: جسارت بزرگی است كه بخواهیم تفاوت بین ایران و كشورهای مختلف را ببینیم، چرا كه من خودم ایرانی هستم و دوست دارم از پشت یك عینك قشنگ نگاه و بررسی كنم و این خیلی منصفانه نیست، ولی استنباط من این است كه جوان‌های ایرانی جسارت‌هایی دارند و همانطور كه گفتم از قدرت تخیل بالایی برخوردارند و نیز از قدرت گام گذاشتن روی چهارچوب مرسوم و متداول فكری، كما این كه در زندگی اجتماعی خود هم مجبورند كه بسیاری از ابتكارات خود را به خرج بدهند، تا حایز اون آزادی باشند كه جوانان دیگر دارند و فكر می‌‌كنم و امیدوارم كه این شجاعت را داشته باشند، زمانی كه شناختند این توپ تنیس می‌‌تواند اینجا باشد، به دست بگیرند و از مرز خودشان بگذرند. من در مدتی كه در اینجا بودم با بسیاری از جوانان خوش فكر و پرتخیل، شجاع و با معلومات خیلی وسیع آشنا شدم، باید همیشه یادمان باشد كه امكان دست یافتن به این معلومات در مملكت ما بسیار دشوارتر است، تا یك جوان اروپایی و خارجی و اكثر این جوان‌ها خودشان این وضعیت‌ها را فراهم كرده‌اند و امكاناتی برای آنها فراهم نشده كه اگر نمی‌بینند لااقل كسی برای آنها علایقی را فراهم كند كه غنچه‌ای از امید در آنها به وجود آید، كه دنبال آن بروند.
● از ابداعات و اختراعات خودتان بگویید؟
مه‌منش: اختراع و ابداع كردن بستگی دارد كه در زندگی كاری، كسانی كه ناآرام و همیشه با خودشان و كارشان ناراضی هستند و می‌‌خواهند كار را بهتر و بهتر كنند به مشكلات زیادی برخورد می‌‌كنند و محدودیت‌هایی كه ابزار جراحی برای شما به وجود می‌‌آورد و مشكلاتی كه با آنها روبه‌رو هستند. برای مثال اگر شما مسئول این بودید كه یك چراغ برق را در روز چهارصد بار خاموش و روشن كنید به این فكر می‌افتید كه راهی پیدا كنید برای خاموش كردن چراغ بدون آن كه به آن دست بزنید، بنابراین انگیزه‌های مشخص هم می‌‌تواند نقش بازی كند، ولی مشكلاتی كه با آن مواجه هستید برای انجام كارهایتان و گذشتن از مرزهای خودتان همیشه نطفه‌هایی برای به وجود آمدن یك ایده هستند و مشكلی كه ما با آن روبه‌رو هستیم، این است كه وقتی شما در یك شغل یا حرفه گرفتار هستید و قوانینی كه یاد گرفته‌اید شما را محدود می‌‌كند، برای پیدا كردن راه‌حلی كه خیلی وقت‌ها خودتان در آن حیطه دارید و اینجاست كه من می‌‌گویم افراد با دیدگاه كاملا متفاوت كه ربطی به رشته شما ندارند، می‌‌توانند به شما كمك كنند. از ابداع تا به كار گرفتن یك ایده فاصله‌ای بی‌‌حد و حصر است، از جرات، شجاعت و بی‌‌حد و حسر كوتاه است، از نظر توانایی‌های علمی.
● زنــدگی از دید شمــا چگونه است؟
مه‌منش: برای انسانی مثل من خیلی سخت است كه انگیزه زندگی و فعالیت داشته باشد، چرا كه در فراسوی كف‌زدن‌ها در زندگی و مدال‌ها، نشان‌ها و تیتر‌هایی كه به سینه آویزان می‌‌شود، چیزی جز یاس وجود ندارد، چون این‌ها ارزش نیستند؛ خلاصه داستان این كه در انگیزه زندگی برای من دو نكته وجود دارد دوستی و عشق و غیر از این‌ها هیچ‌انگیزه دیگری ندارم.آنچه كهامیدم را در زندگی زنده نگه داشته همسر و دوستان هستند.
● اگـــر صحبـــت یا پیامی برای مــردم دارید بگویید.
مه‌منش: پیام من كه می‌‌توان گفت یك آرزو است و آن این است كه سعی كنیم به جای ارزش گذاشتن به مدال‌ها و كف‌زدن‌ها زندگی را از حد پیاله ‌علمی خودمان نگاه كنیم و همان اندازه كه عمل می‌‌كنیم خودمان را ببینم و به كلامی كه از دهانمان خارج می‌‌شود ارزش بدهیم، زیرا می‌‌گویند كه كلام چون جست از دهان همچون تیری است كه جست از كمان. در پایان تمام مقالاتی كه من تحقیق و اختراعاتی كه كرده‌ام همه ثبت شده است و هیچ ادعایی در این زمینه ندارم. مقالات من در زمینه الكتروفیویولوژی مربوط به ضربان قلب و اریتم‌های بیماران بعد از عمل و پیوند قلب و در مورد امكانات عمل ایالایزیف نیز تحقیقاتی دارم و در مدتی كه در یكی از معروف‌ترین سوئیت‌های تحقیقاتی و پژوهشی در مارمكسن كار می‌‌كردم، برروی رشته مغز كار و تحقیقاتی هم در مورد سیستم هورمون‌ها و خبربری مغز انجام دادم.
● زیباترین جای دنیا از نظر شما كجاست؟
مه‌منش: جایی كه دوست و همسرم باشد.
منبع : مجله خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید