یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


قدم زدن روی ابرها


قدم زدن روی ابرها
سینمای ایران به عنوان یک سینمای معناگرا در جهان شناخته شده است. علت این امر را شاید بتوان در این دانست که اکثر سینماگران ما گرایش به دین و مذهب را به صورتی باطنی و از کودکی با خود دارند. بنابراین بخشی از فعالیت عمده مربوط به ساز و کار، شناخت و معرفی حوزه فعالیتی سینمای دینی عملاً انجام شده است، اما محدودیتهای ایجابی و سلیقه ای و محدود ساختن سینما به «دینی» و «غیردینی» عملاً نمی تواند صحیح باشد. فیلمسازان اغلب طرفدار سیاستهای انبساطی هستند.
آنها با فیلمهایشان و نیز طرفداریشان از تحقق این نوع سینما ثابت می کنند که هنر باید به طور طبیعی از قلب هنرمند بجوشد. سینمای صرفاً سفارشی، معمولاً فاقد ارزش هنری است. به عبارتی با محدود ساختن سینمای دینی به پرداخت و نمایش مستقیم امور دینی و ارایه احکام شرعی با هدف تبلیغ مستقیم نمی توان به سینمایی دست یافت که در درجه اول سینما و در وهله دوم آموزش دهنده باشد.
سینما یکی از برترین هنرها برای رشد و بالندگی انسان و نزدیک شدن به ایزد منان است. سینمایی که در جهت اعتلای روح و ذهن انسان باشد، سینمای دینی است.
عمل انسانها برای پذیرش در پیشگاه خداوند باید به صورت قلبی و با نیت پاک صورت گیرد. بر این اساس عمل هنرمند، باید قطعاً برخاسته از دل باشد تا لاجرم بر دل نشیند و قطعاً شرط ماندگاری یک اثر، دل سپردن سینما گر به کارش است.
سینما به دلیل ذات سرگرمی ساز خود، باید که ابتدا سرگرم کننده باشد و سپس پیام دهنده. اغلب ما با تأثیر معکوس فیلمهای سفارشی آشنا هستیم و می دانیم ایجاد فضایی دینی و معنوی را نباید با ساده انگاری و تکیه صرف به ظاهر اشتباه گرفت. پس باید زمینه ساز تعریفی دوباره برای این سینما شد.
یکی از مشکلات و معضلاتی که سینمای موضوعی با آن دست به گریبان است، پرداختن فیلمسازان به چند وجه مختلف در یک فیلم است. اغلب فیلمسازان می خواهند تمام حرفهایشان را در قالب یک فیلم بیان کنند و بدیهی است که نمی توان انتظار داشت، یک فیلم بتواند تمام وجوه یک مسأله را شامل شود. طبیعی است که هر فیلم تنها وجهی از اعتقاد و زندگی انسان را برجسته می سازد.
بدین لحاظ این دیدگاه که «با یک فیلم می توان همه حرفها را زد» دیدگاهی کاملاً اشتباه است. ماحصل چنین طرز نگرشی پدید آمدن آثاری است فاقد انسجام و در هم ریخته که مشخصاً نشان از سرگردانی فیلمساز در افکار و اندیشه های مغشوش خود دارد. پر واضح است که به جهت گستره وسیع مفاهیم یک موضوع، نمی توان واقعاً فیلمی ساخت که در بردارنده همه وجوه آن باشد.
ما وقتی به یک تعریف معین در سینمای دینی می پردازیم، در واقع خودمان را محدود می کنیم و یک تمامیت را از بین می بریم، در حالی که باید فکر کنیم چطور و چگونه به طیف بیشتری از مردم مطلب ارایه بدهیم.
بنابراین شاید لازم باشد به جای آن که تعریفهای محدود کننده ارایه کنیم، به این بپردازیم که چه چیزهایی جزو سینمای دینی نیستند !به عبارتی یک چارچوب سلبی برای آن قرار بدهیم. در این جاست که عرصه های غیرمجاز را تعریف می کنیم و بدین ترتیب آنچه می ماند محدوده و حوزه سینمای دینی است. اما در این میان باید به یک مسأله اساسی اشاره داشت. در سینمای دینی، عنصر تخیل، تنها در فرم و ساختار دخالت دارد و نمی توان تخیل در محتوا و معنا را آزاد گذاشت. از این منظر شاید تحقق سینمای دینی دچار مناقشه گردد.
چرا که به هر حال جوهره سینما به تخیل وابسته است. ایجاد محدودیت برای تخیل، معادل به مخاطره انداختن هنر است. چنین محدودیتی زمینه ساز گرایش فیلمساز به فرم است. از آن جا که دخل و تصرف در محتوا چندان امکان پذیر نیست و فیلمساز نمی تواند با در هم ریختن روایت و بر هم زدن وقایع و یا تغییر آنها، جذابیت ایجاد کند، بنابراین به فرم گرایش پیدا می کندو به سمت ایجاد فرمی نو در فیلم می رود تا از این راه به ایجاد جذابیت بپردازد.
این گرایش اگر چه در وهله اول شاید مثبت ارزیابی گردد، اما امکان غفلت از محتو ا در دراز مدت مطرح می شود آن هم در حالی که سینمای دینی اصولاً «محتوا محور» به شمار می آید و هدفش کند و کاو در محتوا و محوریت مضمون است تا بازی با فرم و رفتن به سوی فرمالیسم. از این جهت لازم است تا متولیان امور با بهره گیری از کارشناسان به گسترش دامنه موضوعی و محتوایی بپردازند و زمینه امکان تجربه روایتهای مختلف را داشته باشند.
کارکرد سینما در زمینه شعائر و اخلاق، آن را به کاراترین ابزار برای پی بردن به ماهیت وجودی آئینها و کشف اسرار آنها تبدیل نموده است.
سینماخواهان این است که معانی ناب دینی همچون انسانیت، مردانگی، خداجویی، حق طلبی و مبارزه با بدهیها را به نمایش بگذارد. اگر به تاریخ یکصد و چند ساله سینما نظر بیندازیم، به روشنی می بینیم که مذهب و سینما چگونه در بستر زمان حرکت کرده اند و به یاری هم آمده اند.به خصوص آنگاه که هنرمند در عرصه ملی و بومی خود دچار آفت سردرگمی، فراموشی و سانسور شده است، به سراغ معانی نهفته در مذهب و دین رفته تا با استفاده از آنها به بیان اندیشه اش بپردازد، چرا که به خوبی می داند سینمایی که آمیخته با معرفت و عاطفه باشد، قادر به پاسخگویی به نارساییها خواهد بود و می تواند روحی تازه به کالبد مخاطبان خود بدمد.
سینما، همواره در راستای درک مفاهیم درست پدیده ها و واکنشهای انسانی نسبت به آنها، نقش به سزایی را ایفا کرده است. سینما زبان سلیس و جذابی است که دگرگونی جهان بیرونی و درون انسان را به زیور تصویر می آراید تا مخاطبانش به ژرفای مفاهیم وجودی پیرامون خویش پی ببرند.
یکی از این تحولات شگرف و زیبا، پرداخت به شناخت درونی و تازه شدن روحی انسان است که این مهم در سینمای ما چه در گذشته چه در حال، جایگاه با ارزشی داشته و دارد. شناخت درونی باید از موضعی دیداری مطرح شود و مخاطب خودش را با تأمل بصری به ورطه خویش اندیشی ببرد.
تصویر، جوهره اصلی طبیعت سینما است. آنچه ما در حالت معمول از پیرامونمان می بینیم، واقعیتی عام است، اما زمانی که همین واقعیت توسط دوربین سینما، کادر بندی و گزینش شده، نشان داده می شود، سرشار از حقایقی می گردد که هرگز آنها را چنین عمیق ندیده ایم. آنچه بر پرده سینما اتفاق می افتد، زیبا سازی و زیبا شناختی هستی است. همان که رسالت وجودی هر انسان است.
اما هر ایده و انگاره ذهنی، برای آن که به تصویر درآید باید به زبان سینما ترجمه گردد. هر ساختار فکری و محتوایی باید با سینما هماهنگ گردد و تعاریف و تأویلات خود را در تعامل با سینما به گونه ای فراهم نماید که چارچوبهای بیانی فیلم بتواند آنها را به زبان فاخر تصویر برگردانده و نمایش دهد.
دین نیز برای آن که به قالب بیانی فیلم درآید، باید از منظر و معنا و مضمون، نظم و ساختار بصری یابد و در این صورت است که به تعاملی در خور رسالت تاریخی خود خواهد رسید.
بازخوانی دین به زبان سینما، نیاز به روش شناسی مطالعاتی دارد تا از طریق آن رهیافتهایی برای ارتباطی عینی و ملموس استخراج گردد. این رهیافتها ما را از صحت روند انتقال نگاره های معنایی دینی و مذهبی به زبان تصویر مطمئن می سازد. دین باید به سینما اعتماد کند و سینما نیز باید بداند اگر چه از بستر درام و ادبیات و عکاسی پدید آمده، اما همچون جمیع هنرهای نام برده، تغذیه از ساحت بیکران دین دارد.
برای دستیابی به یک رابطه گویا میان دین و سینما، می توان به بازشناسی موضوعات فیلمهایی که در این زمینه ساخته شده اند، پرداخت. شمار زیادی از فیلمهای معاصر ساخته شده در سینما با دین یا مذهب خاصی سر و کار دارند و به لحاظ ماهوی، ساختار فرمی و محتوایی شان را بر بستر روایی دین مشخصی قرار داده اند. مانند فیلمهای «محمد رسول ا...(ص)»، «آخرین وسوسه مسیح»، «کوندون»، «بودای کوچک» و فیلم های مشابه دیگر که ساختار روایت خود را بر انتقال درون مایه های دینی بنا کرده اند.
بازشناسی این گونه فیلمها، با توجه به موفقیت جهانی آنها سبب می شود تا ساخت بستر روایی مورد نظر سینما فرمولیزه شده و دغدغه چگونگی وام گیری از واقعیات و ترجمان سینمایی آنها از میان برود.
از سوی دیگر این اصول و مبانی استخراج شده می توانند تشکیل دهنده ساختار فردی یا اجتماعی دین در فرهنگ سینمایی هم تلقی شوند.
در کنار فیلمهای دینی، فیلمهایی نیز قرار دارند که هیچ یک رویکرد دینی یا مذهبی خاص ندارند. در این آثار وجه دینی قابل تشخیصی نمود نیافته، اما از آن جا که این فیلمها به ابعاد جهانشمول انسانی می پردازند، بسیار ارزشمند و تأثیر گذار محسوب می شوند. فیلمهایی همانند «توت فرنگیهای وحشی»، «نوستالوژی»، «۲۱ گرم» و شمار زیادی از این فیلمها که صریحاً دینی نیستند، اما محور روایت آنها انسان و تمام دغدغه ها و چالشهای روانی و عاطفی اوست، دغدغه هایی که یا از ذهن مشوش و نگران او سرچشمه گرفته یا از اجتماع بیرونی سرد و بی رحم.
پرداختن به انسان معاصر، انسان ماشینیزم، انسان پست مدرن، انسان بی خدا و گم گشته در تعاریف، محور اصلی این گونه آثار است که با استفاده از تمهید سینمای روشنفکرانه و گاه حتی عامه پسند، درک و برداشتی خاص اما بشدت درونی و لایه لایه از باورها و اعمال و آرزوهای انسانی ارایه می کنند.
این فیلمها به لحاظ تاریخی و سیاسی جهت دهی نشده اند و به هیچ آداب یا مناسک خاص مذهبی اشاره ندارند، اما حس انسانی و دینی موجود در آنها به شدت سینمایی و قابل تحسین است. کشف تکنیکهای شخصیت پردازی و بازشناسی حوزه های حسی و عاطفی و انسانی موجود در آنها می تواند قالبها و روشهای قابل اطمینانی را در اختیار فیلمسازان جوان ما قرار دهد.برای ورود سینما به عرصه دین و معنا، باید از الگوهای ظاهری و تکراری کلیشه شده دوری جست و به مدد تجربه گری و جسارت با پشتوانه تحقیق، الگوهای تازه ای را در این حوزه کشف کرد.
نباید از یاد ببریم که جهان اخلاق، با تمام شعبه ها و شاخه های منتج شده از آن و تمامی مفاهیم مجرد انتزاعی، همه در حقیقت از دین و معنویت می گویند. حوزه سینمای دینی پیکره وسیعی از مفاهیم و موضوعات را در برمی گیرد که گاه از فرط بدیهی بودن و ساده بودن دیده نمی شوند.
سینمای دینی، طرح مباحث یک سویه عقیدتی و یا طرح مقولات پیچیده فلسفی نیست. سینمای دینی توجه به رفتار و گفتار و کردار روزانه ماست.
هنگامی که سینما به مدد قدرت شگفت انگیز صدا، تصویر و تکنولوژی رایانه ای، قدم به زندگی روزمره ما می گذارد و ساده ترین عمل و یا گفتار ما را مورد توجه قرار می دهد، زمینه توجه و حضور ما چنان وسیع و گسترده می شود که جهانی از معنویت و معنا را پیش رو می بینیم.
رضا خسروزاد
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید