جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حسین علیه السلام؛‌ مرد دین


حسین علیه السلام؛‌ مرد دین
حسین ع، همچون پدرش در سراسر زندگی، عدالت را می‌خواست. او مرد دین بود، نه مرد سیاست سازشكارانه،و دین را همان می‌دانست كه جدش از نخستین روزهای دعوت خود اعلام كرد: اجرای عدالت با گرفتن حقوق ضعیفان از متجاوزان.
در حالی كه در سراسر قلمرو اسلامی‌ آن روز، نشانی از این عدالت دیده نمی‌شد.
تشریفاتی كه به نام دین در مسجدهای مكه و مدینه و كوفه و دمشق و بصره انجام می‌گرفت، چندان بهتر از مراسمی نبود كه عرب پیش از بعثت محمد ص در مسجدالحرام در كنار خانه كعبه انجام می‌داد؛ تشریفاتی بی‌روح برای مردم‌فریبی یا خود را فریفتن. او در قیام خود، خدا را می‌خواست و پس از خدا مردم را می‌خواست.
او می‌دید آن‌چه خدای اسلام به نام عبادت بر مسلمانان واجب ساخته، به‌خاطر آن است كه آنان را مسلمانانی پاكدل، پاك اعتقاد و مسلمان‌دوست بار آورد تا آن‌چه را كه روح اسلام‌ خواهان آن است، تحقق یابد.
او دین را سنت خدا می‌دانست كه باید در میان مردم جاری باشد. اكنون كه سنت مرده و بدعت زنده شده است و او می‌تواند این منكر را دگرگون كند، نباید صبر كند.
او باید پوشش ریا و تزویری را كه فرزند و نوه ابوسفیان بر روی مسلمانی كشیده و دین را حكومتی نژادی به مردم شناسانده‌اند كه در آن حكومت، قریش والاتر از دیگرانند، بدرد و چهره حقیقی اسلام را كه پس پرده این تشریفات دروغی است آشكار كند.
در راه او مشكلاتی بود، مشكلات شكست و بالاتر از آن خطر مرگ. او می‌دانست پایان كار چه خواهد بود. قطعه‌های كوتاه و تك‌بیتی‌ها و جمله‌های فشرده كه گاه گاه بر زبان می‌آورد و هریك چون گوهری بر تارك آزادگی می‌درخشد، نشان دهنده این آگاهی است.
نقطه اختلاف ما با بعضی مورخان و جامعه‌شناسان قدیم و امروز- مسلمان یا غیرمسلمان- در همین‌جاست. آنها به قیام حسین از دیده سیاست می‌نگرند، در حالی كه او از این قیام دین را می‌خواست.
فراموش نمی‌كنم شبی را كه با استاد سالخورده مصری، دكتر عبدالله عنان، استاد تاریخ، بر بالكن مهمانخانه شهر تلمسان در الجزایر نشسته بودیم.
سخن از كربلا و نهضت حسین به میان آمد. این پیرمرد مسلمان سالخورده كه عمر خود را در تاریخ اسلام سپری كرده است، چه ناسنجیده سخنی گفت: « چرا به حسین لقب ابوالشهدا داده‌اند؟ او شهید نیست تا چه رسد كه سالار شهیدان باشد. او مردی بلندپرواز بود كه خود را به كشتن داد!!».
همین كه نام «ابوالشهدا» را بر زبان آورد، دانستم متأسفانه سینه این استاد كه آفتاب عمرش بر لب بام رسیده از حسد هم پیشه خود خارج نیست و بیش از ابوالشهدا، از مؤلف ابوالشهدا دلی پر دارد! ابوالشهدا را نویسنده مشهور مصری، عباس عقاد، نوشت.
این كتاب در سراسر قلمرو اسلامی عربی و به‌خصوص كشورها و منطقه‌های شیعه‌نشین جایی باز كرد. به فارسی هم ترجمه شد و عقاد شهرتی بیش از آن‌چه داشت، یافت.
در پایان دیدم استاد عنان و همفكران او به جنگ‌های جمل، صفین و نهروان و كربلا از دیده كشورگشایی می‌نگرند، نه دین‌خواهی؛ به این جنگ‌ها خرده می‌گیرند چون تنها به یك روی كار چشم دوخته‌اند- حكومت- آن هم به هر صورت كه باشد و آن‌چه بدان نمی‌نگرند، دین است.
شكایت حسین از دوره حكومت معاویه این بود كه بدعت زنده شد و سنت مرد. اگر یاور پیدا شد، باید سنت را زنده و بدعت را نابود كرد. پایان چه باشد؟ با خداست.
دكتر سید جعفر شهیدی
منبع : روزنامه همشهری