پنجشنبه, ۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 23 May, 2024
مجله ویستا


قلعه های فتح ناشدنی!


قلعه های فتح ناشدنی!
بازگرداندن متون ادبی كلاسیك به شیوهٔ امروزی و آماده‌سازی آن در قالب نمایش به همان اندازه كه به دلیل اداپتاسیون و قابلیت اجرایی دشوار می‌نماید، به لحاظ ارزش متن و ـ به تناسب آن ـ‌ ارزش بخشی به شكل اجرایی نمایش، دارای اهمیت فوق‌العاده است. «خواتین پنج قلعه» كه به قلم «آتیلا پسیانی» و بر اساس داستان «زنان تروآ» نوشته شده است، ریشه‌ای حماسی دارد و متن حاصل، با توجه به اینكه مربوط به گذشته است، ممكن است ریشه در واقعیت داشته باشد و آگاهی برای انجام عمل و رسیدن به نتیجه، در قهرمانان هست، بنابراین آن را می‌توان یك متن حماسی دانست. اما آنچه در برگردان متن اصلی از «زنان تروآ» به «خواتین پنج قلعه» اهمیت زیادی دارد، بومی كردن داستان آن، چه به لحاظ فضا و عمل نمایشی و چه از نظر انتخاب اسامی است. ضمن اینكه نویسنده، كانون درگیری و نتیجه‌گیری را هم، به صورت كاملاً بومی و ایرانی انتخاب كرده و بر این اساس «عروس گلی» جانشین «اسب چوبی» ترو‌آ، شده است. در توضیح بروشور نمایش هم به مقالهٔ «پیره ب بو» نوشتهٔ «كاظم سادات شكوری» اشاره شده است:
«ورود پیكها به شهر و روستا، شادی‌بخش و نشاط‌آور است. مراسم عروس گلی نیز معمولاً یك هفته یا ده روز مانده به نوروز در گیلان و مازندران، به‌ویژه در مناطق كوهستانی با تفاوتهایی در شعر و ترانه، رواج دارد.»
«مریم كاظمی» هم در اجرای نمایش بسیاری از قراردادها و شیوه‌های نمایش تعزیه را به عنوان مهم‌ترین نمایش ایرانی به همهٔ این مشخصات افزوده تا یك نمایش تقریباً موفق از روی متنی غیر فارسی با شكلی جدید و آشنا ارائه كند. شخصیتهای نمایش «خواتین پنج قلعه» را نیز به راحتی می‌توان با شبیه‌خوانان تعزیه قیاس كرد. نخستین ویژگی شخصیتهای نمایش این است كه پس از معرفی موقعیت و فضا به صورت غیر‌مستقیم به تماشاگر اعلام می‌كنند كه در جلوی آنها و بر روی میدان گرد صحنه، مشغول بازی نقشها هستند، بعد دریافتگرشان را متوجه می‌سازند كه خود نیز جزء آدمهای نمایششان هستند و در طول آن به صورت مستقیم به شبیه‌خوانی می‌پردازند. خروج از یك نقش و شروع نقش شخصیت دیگر نمایش هم كه با نشانه‌هایی چون، بر سر گذاشتن كلاه و روسری، به دست گرفتن چپق و قلیان و قرار گرفتن در سطح بالای میدان و سطح پایین میدان صورت می‌پذیرد از بهترین شیوه‌های كاربرد قراردادهای نشانه‌ای نمایش است كه «مریم كاظمی» در مقام كارگردان به خوبی به آن پرداخته است. پایان نمایش و بیرون آمدن بازیگران از داستان و قالب شخصیتهای نمایشی هم پایان‌بخش داستانی است كه همچون دایره‌ای توسط بازیگران روایت شده و باز ادامه پیدا خواهد كرد. با این پایان بر شبیه‌خوانی شخصیتهای روی صحنه تأكید و از طرف دیگر تقدیر سرنوشت تراژیك خاتونهای پنج قلعه در نمایش برجسته می‌شود:
ـ تو چه می‌شناسی غرور مردها رو؟ اونا هیچ‌وقت از شنیدن داستان فتح‌شون خسته نمی‌شن!
ـ دوباره شروع می‌كنیم!
اما مهم‌ترین چیزی كه در «خواتین پنج قلعه»‌ نقدپذیر است و می‌توان آن را مورد بررسی قرار داد، اجرای روایی نمایش است كه ریتم روایت و طراحی حركت و میزانسن را باید مهم‌ترین آنها دانست.روایت كار، علاوه بر داستان، تحت تأثیر اجرای نمایش هم هست كه این اجرا نیز حاصل كاربرد هماهنگ موسیقی، صدا‌ و بازی و كلام بازیگران می‌شود. در وهله نخست به روایت داستان نمایش می‌پردازیم كه در طول اجرای آن به دفعات به صورت شكسته روایت می‌شود. هر بخش این تقطیع (هماهنگ یا غیر هماهنگ) چه از نظر زمانی و چه به لحاظ دراماتیك، دچار ضعفهایی هستند. شكستن مدام جریان روایت، نخستین لطمه را به برقراری ارتباط مخاطب با نمایش می‌‍‌زند. روایت كلی داستان نمایش را می‌توان به بخشهای اصلی، شروع بازی نمایشگران، آشنایی صنوبر و آشوب و دزدیدن صنوبر تا رفتنش به پنج قلعه، تصمیم به جنگ و شروع آن توسط ایوب لنكرانی، جنگ، پایان جنگ، خواستگاری و مرگ مادر ایوب به‌دست آتش، عروسی و كشتن یحیی، باز شدن دروازه‌های پنج قلعه و بالاخره پایان نمایش و شروع دوبارهٔ آن توسط بازیگران، تقسیم كرد.اما روایت نمایش آنجایی دچار مشكل می‌شود كه كاظمی خواسته هیجان و چالش‌آفرینی بخشهای مربوط به جنگ را كه میانهٔ نمایش شامل شده با ریتم تقطیع شده و سریع در اجرا، همانند داستان به یك اوج اكتیو و تأثیرگذار تبدیل كند. اما بخشهای كوچك تقطیع‌شدهٔ این قسمت نمایش، از طرفی به علت تعویض سریع و از دیگر سو به واسطهٔ نداشتن قدرت تعلیق كافی، فقط تداعی‌گر شلوغی و هیجان كاذب هستند كه تماشاگر را متوجه می‌سازند كارگردان ناخواسته آن را ایجاد كند. برای بررسی این تقطعیهای كوتاه و كم‌تأثیر كافی است كه چند نمونهٔ آن را روی كاغذ بیاوریم؛ اعلام جنگ (پایین رودخانه)، تصمیم به جنگ و خون خواندن حنابندان (پنج قلعه)، كشتن یك نفر به تیر كوچك آقا)، باران و سیل (پنج قلعه)، باران و سیل (پایان رودخانه)، كندن آب سیلاب (پایین رودخانه)، دفع مشكل به تدبیر صنوبر (پنج قلعه) و... همهٔ این خرده روایتها با موسیقی و ورود و خروج بازیگران از نقشهایشان صورت می‌پذیرد. اشكال كار آنجاست كه سرعت تعویض آنها بسیار زیاد و مدت زمان روایتشان بسیار كوتاه است. ضعف این بخش هم در آن است كه دست كارگردان رو و از تأثیر مهم‌ترین بخش نمایش كاسته می‌شود. البته نباید صحنه موفق این بخش را كه در آن سه مرد (ایوب، كاس آقا و كوچیك آقا) به دور میدان می‌چرخند و كشته‌هایشان را می‌بینند و فضای بعد از جنگ را به زیبایی روایت می‌كنند نادیده گرفت. از قدرتهای كارگردانی در ا‌جرا و هماهنگ‌سازی داستان متن با روایت و اجراست.
شلوغ كردنهای بیش از حد صحنه، توسط جنگ‌‌افزار را هم باید به كاستیهای موجود در «خواتین پنج قلعه» افزود. به ویژه آنجا كه بازیگران برای شروع جنگ و برخلاف آنچه ژانر اثر می‌طلبد به طرز خنده‌داری شروع به نمایش جنگ‌افزارشان می‌كنند كه از داخل جعبه‌های میوه بیرون می‌آورند! این شكل نمایش بیش از آنكه به كمك لحن فاخر و حماسی اثر بیاید، ایجاد تمسخر می‌كند. درواقع این كار به جای آنكه به درك فاجعه از طرف مخاطب كمك كند از تأثیر آن می‌كاهد. شلوغی و آشفتگی‌ای از این دست، بارها و بارها در طول نمایش كاظمی دیده می‌شوند:
آوردن طناب، چراغ، خنجر، ضامن و... كه با توجه به كاركردشان در نمایش (دست كم آن‌گونه كه كاظمی از آنها استفاده كرده است) چندان ضروری به نظر نمی‌ر‌سند. به ظاهر برای پر كردن خلاء طراحی حركت بازیگران و گهگاه برای كمك به فضاسازی مورد استفاده قرار گرفته‌اند. این طور خلاءها را در پرداخت كلی نمایش نیز می‌توان سراغ گرفت. سكوت و خلاء از ضعفهای مهمی است كه بدون هیچ كاركردی در «خواتین پنج قلعه» دیده می‌شود. برای نمونه می‌توان به صحنه‌ای كه در آن كوچیك خانم در پنج قلعه چای می‌خورد اشاره كرد. كاظمی به ظاهر این سكوت را برای برجسته كردن قدرت تعلیقی كه در فنجان چای زهردار، خلاصه كرده، به كار برده اما نوع پرداخت آن در نمایش به گونه‌ای است كه نتیجهٔ معكوس می‌دهد. یكی دیگر از خلاءهایی كه بین ژانر و اجرای اثر هم فاصله می‌اندازد صحنه‌ای است كه یحیی در لباس عروس گلی كشته می‌شود. این عمل به سبب اهمیت زیادی كه در داستان نمایش دارد باید به صورت برجسته‌ای در اجرا پرداخت می‌شد كه كاظمی برجسته‌سازی را با حركت آهسته بازیگران پرداخت كرده است، اما این كار با توجه به حركت بازیگران و طرح حركت آنها توسط كارگردان بیشتر خنده‌دار شده تا تأثیربرانگیز و كنش‌مند. زبان متن را هم كه در روایت و اجرای نمایش تأثیر زیادی دارد و جزء نقاط قوت كار محسوب می‌شود، نمی‌توان از نظر دور داشت. نوشتهٔ «پسیانی» از چند نظر قابل اهمیت و نقد است: نخست آنكه، با توجه به شكل و نوع داستان حماسی و الزامات روایت انتخاب شده، و لحن فاخر و رزمی این گونه آثار را داراست، دوم، پذیراندن متن با لحن و زبان امروزی و بومی كه از طرفی ساده و روان است و به راحتی از طرف تماشاگر درك و دریافت می‌شود و از دیگر سو جزء امكانات متناسب با اصل داستان به شمار می‌رود.و سوم؛ انگاره‌های نشانه‌شناختی زبان بومی با توجه به جامعه‌شناسی مخاطب، با مهارت در زیر متن و لایه‌های درونی آن گنجانده شده كه نشانه‌نشناسی زبان برجستگی این ویژگی را دوچندان كرده است:
ـ بوی مرد می‌یاد و ابد...
ـ این خواستگاری بوی خاك می‌ده...
در مجموع نمایش «خواتین پنج قلعه» را باید جزء تجربه‌های تقریباً موفقی به شمار آورد به ویژه به دلیل سبك و شیوه اجرای آن (كه مبتنی بر شیوه‌های نمایش ایرانی) است و بر اساس یك متن شناخته شده حماسی كلاسیك ساخته و پرداخته شده و از این نظر دارای اهمیت فراوان است.

مسعود توکلی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر