یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

روزگار روزنامه های حزبی


روزگار روزنامه های حزبی
عبد خدایی یکی از یاران نواب صفوی تعریف می کرد؛ در سال ۱۳۳۲ شایع شد که عده ای قرار است به روزنامه ها در خیابان ناصر خسرو حمله کنند. من نوجوان ۱۴ ساله به همراه سایر هواداران تا پاسی از شب مقابل دفتر روزنامه کشیک دادیم، هر چند که خیلی از افراد سعی کردند که مرا از این کار معاف کنند اما نشد!
فرض کنیم هم اینک عده ای از افراد منتقد یا معترض به دفتر روزنامه اعتماد، اعتماد ملی، کارگزاران و غیره که با روش و برنامه گروه فکری خاصی منتشر می شوند بخواهند حمله کنند، به راستی چند نفر از رونامه نگاران آن می توانند در کسوت آن نوجوان ۱۴ ساله حزبی مقابل دفتر روزنامه یاد شده کشیک بدهند.
مطمئنا افراد زیادی نخواهند بود، تجربه چنین روزگاری را اولین بار نشریات دوم خردادی جامعه، توس آزادگان و سلام در دولت اصلاحات داشتند اما هیچ گاه تعصب و اعتقاد حزبی آنان در حد و اندازه ای نبود که در راه مرام نامه روزنامه حزبی آن را بروز دهند.
معلوم نیست چرا برخی از روزنامه نگاران دوست ندارند برچسب وابستگی به روزنامه حزبی را بخورند؟ تجربه سال های دوران اصلاح طلبی نشان داده که حضور روزنامه نگاران در برخی از روزنامه ها نه تنها آنها را از معاش و نان خوردن در سایر حوزه ها باز داشته بلکه در آینده هم می تواند سابقه نامطلوبی را برای آنان در مراکز یا مجامع خاص دولتی و غیر دولتی رغم زند.
یادم است در سال هایی که روزنامه همشهری با مشی و روش کارگزاران و با مدیریت غلامحسین کرباسچی منتشر می شد برای انجام کار فرهنگی در یکی از حوزه های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (دوران میرسلیم) مشغول فعالیت شدم، در روزهای بعد نوع نگاه، رفتار و عملکرد مسوولان بالاتر وزارت خانه نشان داد که کارکردن در یک روزنامه خاص، وابستگی فکری به آن روزنامه یا نشریه را به دنبال دارد از این رو با تمامی علایق فرهنگی آن کار را رها کردم.
البته عکس این اتفاق در دوره دولت اصلاحات نیز رخ داده است و تجربه دردناک تر این بود که گاهی چنین نگرش هایی تعصب آمیز به حوزه های صنفی روزنامه نگاران نیز سرایت کرد وگرنه چه لزومی داشت که همزمان انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران و روزنامه نگاران مسلمان با هم فعالیت کنند؟ درحالی که هم اینک افرادی هستند که با استفاده از چنین تعارض های فکری در دو گروه متفاوت هم در این و هم در آن انجمن صنفی فعالیت می کنند.
این نوع نگره های منفی و مثبت نیز در حد مسوولان پایین دست دولتی متوقف نشده و گاهی به مقامات ارشد نیز تسری پیدا می کند، به تناسب این نوع نگاه ها، گاهی روزنامه های حزبی در زمان دولت هم حزبی های خود، دوران ماه عسل آفتابی را با آنها تجربه می کنند و کمتر به مدیران یا روش های آنان انتقاد و اعتراض می کنند اما وقتی اوضاع آفتابی، کمی دگرگون می شود رفتارهای غلط یک کارمند دون پایه هم مورد نقادی قرار می گیرد تا به نحوی دولت را به چالش می کشاند.
بازنگری در یادداشت، سرمقاله های روزنامه های راست و چپ در طول این سال ها نشان دهنده این نوع نگرش های افراطی حزبی است. برخلاف برخی از روزنامه ها که دوست دارند ترکیب بندی نیروی انسانی در حوزه های اداری، مالی، فنی و تحریری منشعب از مرام نامه حزبی یا هواداری از نگاه های حزبی باشد اما گروه دوم روزنامه های حزبی، چون نیروهای حرفه ای معتقد به حزب ندارند معمولا از روزنامه نگاران حرفه ای غیر حزبی بهره می گیرند.
روزنامه های رسالت، کیهان و سیاست روز، اعتماد ملی و اعتماد شاید از سنخ این گروه از روزنامه ها باشند اما سایر روزنامه ها به رغم اعتقاد به مرام یا مشی خاص، ترجیح می دهند که روزنامه نگاران غیر حزبی برای آنها مطلب بنویسند.
تفاوت این دو گروه از روزنامه ها در این است که در شرایط خاص و پیش بینی نشده افراد حرفه ای در مواجهه با اتفاقات و یا برچسب های حزبی به راحتی خود را از آن فضا جدا می کنند اما در گروه روزنامه های حزبی، روزنامه نگاران معتقد در شرایط سخت و دشوار نیز همچنان پا به پای مقامات حزبی با مشکلات مبارزه می کنند.
متاسفانه بر خلاف سایر کشورهای توسعه یافته که احزاب با شکل و شمایل خاص و در منظر عمومی و دفتر مشخص به رتق و فتق امور حزبی می پردازند، احزاب ایرانی اغلب در قالب گروه های مقطعی، ژست احزاب منتقد را به خود می گیرند.
طبیعی است در چنین وضعیتی افراد صاحب قدرت در دولت، به خاطر کسب کرسی های مجلس، دولت و شوراهای شهر و روستا در دور بعدی به رغم تکذیب و طفره رفتن ها از همان فضاهای عمومی برای تقویت نگاه ها و جمع کردن هواداران خود بهره می گیرند.
از آنجایی که حزب حاکم قدرت، پول و پست های اداری و دولتی را در اختیار دارد به راحتی می تواند با شیوه های مرسوم در جامعه ایران، هواداران خود را افزایش دهد به همین خاطر افراد کم ظرفیت احزاب دیگر با یک حرکت نمایشی یا انتقاد در مجامع رسانه های گروهی، ریزش خود از احزاب منتقد را اعلام کرده و به گروه حاکم می پیوندند.
تجربه این نوع رفتارها را می توان در بین روزنامه نگاران حزبی نیز مشاهده کرد. جابه جایی روزنامه نگاران از روزنامه های کیهان به همشهری، یا رسالت به روزنامه های دوم خردادی را بارها شاهد بوده ایم البته این نوع اتفاقات به ندرت در اردوگاه روزنامه نگاران حرفه ای رخ داده است چون ذات انتقادی روزنامه نگاری مانع از آن است که افراد حرفه ای به طور تمام عیار خود را به گرد باد تغییرات بسپارند.
با این وضعیت می توان گفت که اغلب روزنامه های حزبی در رده های میانی فاقد افراد با بینش حزبی و مرامنامه حزب خود هستند به همین خاطر به جز سمت گیری های سیاسی و یادداشت های حزبی، معمولا روزنامه ها در زمینه های اجتماعی، هنری، اقتصادی، ورزش و سایر حوزه ها فاقد جهت گیرهای حزبی هستند.
نکته آخر اینکه چندی قبل وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در یزد صراحتا گفت؛ مطبوعات حزبی نباید توقع کمک از دولت را داشته باشد و اگر نشریه ای این حرف حزبی خود را می زند نباید توقع کند که دولت بابت فعالیت های حزبی آنها هزینه بپردازد.
البته این روزنامه نگار پیشکسوت و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت می داند که همفکرانشان زمانی برای دست یابی به مناصب دولتی از همین رویه ها استفاده می کردند، بنابراین بد نیست گفته شود رطب خورده را منع رطب چون کند!
محمد امیری
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید