چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

امتحان بزرگ


امتحان بزرگ
حضرت ابراهیم(ع) پیامبر بزرگ خدا بود. حضرت ابراهیم(ع) همیشه به فرمان خدا گوش می داد. یک روز حضرت ابراهیم خواب عجیبی دید. او خواب دید که فرشته خدا پیشش آمده و به او می گوید: تو باید به دستور خدا پسرت را قربانی کنی. حضرت ابراهیم از خواب بیدار شد و خیلی نگران شد. او می دانست که این یکی از دستورهای خداست و باید به آن عمل کند. اما حضرت ابراهیم فقط یک فرزند داشت و آن هم پسرش اسماعیل بود.
ابراهیم با خودش گفت: چه امتحان سختی. حالا چطور این موضوع را به پسرم بگویم. او همیشه به دستورات خدا گوش می کرد. اما این دفعه خدا از ابراهیم خواسته بود کار خیلی بزرگی انجام دهد. آن هم قربانی کردن تنها فرزندش در راه خدا. او با ناراحتی پیش پسرش اسماعیل رفت و همه ماجرا را برای او تعریف کرد.
اسماعیل هم که جوان شجاع و با ایمانی بود با مهربانی به پدرش گفت: شما باید فرمان خدا را انجام بدهید. من آماده ام تا قربانی شوم. بعد از آن اسماعیل به همراه پدرش حضرت ابراهیم(ع) از شهر بیرون رفتند. آن ها در بیرون شهر روی تخته سنگی نشستند و با هم خداحافظی کردند. حالا دیگر وقت آن رسیده بود که فرمان خدا اجرا شود. اسماعیل روی تخته سنگ دراز کشید و آماده شد تا در راه خدا قربانی شود. حضرت ابراهیم(ع) خیلی ناراحت بود. او دلش نمی خواست پسرش را قربانی کند اما خدا این طور خواسته بود. ابراهیم دست هایش را به طرف آسمان برد و گفت: خدایا من تنها فرزندم را در راه تو قربانی می کنم تا از من راضی باشی و بعد چاقویش را آماده کرد و روی گلوی پسرش گذاشت. لحظه خیلی سختی بود.
بعد از انجام این دستور، او تنها پسرش را از دست می داد. اما ایمان به خدا باعث شد ابراهیم به چیز دیگری فکر نکند. حالا دیگر ابراهیم تصمیمش را گرفته بود. او چاقو را روی گردن پسرش اسماعیل کشید اما به خواست خدای بزرگ چاقو کند شد آن قدر کند که گلوی اسماعیل را نبرید. ابراهیم با تعجب به چاقو نگاه کرد و فهمید که این معجزه خداست. در همین موقع او صدای فرشته خدا را شنید. فرشته خدا گفت: ای ابراهیم تو در امتحان خدا پیروز شدی و خدا از تو راضی است دیگر لازم نیست پسرت را قربانی کنی.ابراهیم خیلی خوشحال شد و پسرش را بغل کرد و بوسید. در همین موقع گوسفندی به طرف آن ها آمد. فرشته خدا دوباره گفت: این گوسفند را به جای پسرت قربانی کن. ابراهیم هم به دستور خدا عمل کرد و گوسفند را قربانی کرد.حضرت ابراهیم(ع) خیلی خوشحال بود چون توانسته بود در این امتحان بزرگ و سخت موفق شود. از همان روز به بعد این روز عید قربان نام گرفت.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید