یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


پیدایش شهرنشینی در جهان


پیدایش شهرنشینی در جهان
با توجه به علاقه‌ای که همة ما به مسایل و مشکلات شهرهای خودمان داریم. به محض اینکه بحث تاریخ شهر مطرح می‌شود، این سئوال به ذهن می‌آید که کاوش در تاریخ شهرهای قدیمی به چه کار می‌آید؟ آیا بهتر نیست به جای آن بر مسایل امروز شهرها متمرکز شویم؟ در پاسخ باید گفت ما به عنوان جامعه شناس به جزئیات تاریخ شهرها و توالی وقایع تاریخی علاقه نداریم، اما درک منشاء شهرها و سیر تکوین شهرنشینی و شهریگری برای درک این پدیده لازم است.
در زندگی معمولی وقتی می خواهیم کسی را بشناسیم از گذشته او می پرسیم ,‌ در علوم نیز یکی از روشهای شناخت پدیده ها دقت نظر در فرآیند شکل‌گیری و تکوین آنهاست. این روش را روش ژنریک یا تکوینی (‌generic/ generique) می‌گویند.
در علوم اجتماعی روش ژنریک را روش تاریخی می‌خوانیم.در این روش برای شناخت هر پدیدة اجتماعی مسیر پیدایش و تحول پدیده یا به سخن دیگر تاریخ آن را بررسی می کنیم. البته این تنها روش مطالعات اجتماعی نیست. همه از روش کارکرگرا و یا روش گونة مثالی وبر یا نوع خالص زیمل چیزهایی می دانیم. امروزه برای شناخت و تعریف پدیده‌های دشوار از روشهای متفاوت در کنار هم استفاده می‌شود. مانیز در این مقاله می‌خواهیم به طور مختصر به پیدایش شهرنشینی، به عنوان اولین گام در مطالعة تاریخ شهر‌نشینی بپردازیم.
دیرین شناسان و انسان شناسان اولین نشانه‌های حضور انسان برکرة زمین را در عصر دیرینه سنگی ابتدایی می‌دانند. این علوم اولین نشانه‌های موجوداتی شبیه انسان را گاه تا یک میلیون سال پیش از میلاد مسیح عقب می‌برند، اما میان دانشمندان بر سر اینکه در صد هزار سال پیش از میلاد هموساپینس ساپیینس که از نظر زیست شناسی جد انسانهای امروز به شمار می‌آید برکرة خاک می‌زیسته است، توافق نسبی وجود دارد.
این موجود تا پایان عصر دیرینه سنگی (پالِئولیتیک) مانند حیوانات از طریق جمع‌آوری غذاهای طبیعی مثل انواع میوه، ریشه، دانه و ماهیگیری و شکار زندگی می کرد. این نوع معیشت مطابق محاسبات مورگان مردم شناس معروف بیش از ۹۸ درصد عمر زمین را در بر می‌گیرد. در این دوران طولانی البته واحد اجتماعی خانواده بود. هر اجتماعی از چند خانوار تشکیل می‌شد، اما این اجتماع‌ها مجبور بودند برای دستیابی به منابع جدید غذا پیوسته تغییر مکان بدهند.
بنابراین نمی‌توانستند در یک جا ساکن شوند. سکونت در یک نقطه به معنای مرگ آنها بود. اجتماعات شکارگر مجبور بودند بدنبال صید حرکت کنند، همانطور که هنوز هم لاپوئن‌ها به دنبال گله‌های گوزن کوچ می‌کنند. در این نوع زندگی اقلیم کاملاً غالب بود و جمعیت انسانها الزاماً محدود می‌ماند وطبیعی بود که خانوادها وسایل زندگی ناچیزی داشته باشند و از یک پناهگاه به پناهگاه دیگر حمل ‌کنند. با وجود این ، در عصر یخ بندان انسان آنقدر مجهز شده بود که خود و حیوانات اهلی شدة خود را از مهلکه نجات داده و در غار پناه گیرد. اما تا پایان عصر دیرینه سنگی هنوز مسکن ثابت در زندگی انسان وجود نداشت.
اولین سکونتگاههای دایمی که هنوز بر کشاورزی متکی نبودند، در حدود ۱۰۰۰۰ بیش از میلاد در هند ، حوالی دریای بالتیک و احیاناً در کنار رودخانه‌ها و یا دریاچه در بعضی نقاط دیگر جهان به وجود آمدند. با اهلی کردن حیواناتی مثل گاو و الاغ و اسب ، گردآوری منظم داده ها ، کشت صدف و صید ماهی و سایر حیوانات و تکثیر گیاهان را از قلمه و به وجود آمدن اولین باغهای نخل، زیتون، انجیر و مو، در نقاط محدودی که شرایط مناسب وجود داشت، مزحلة جدیدی از زندگی انسانی که با سکونت در یک جا مشخص می‌شد به وجود آمد. با وجود این ، نقطة تحول اساسی در تاریخ بشر کشف کشاورزی بود.
انقلاب کشاورزی ـ عصر نوسنگی (نئولیتیک) با گذر از شیوة زندگی مبتنی بر گردآوری خوراک به شیوة زندگی بر اساس کشت‌ دانه‌ها مشخص می‌شود. این تحول در حدود ۸۰۰۰ بیش از میلاد در خاورمیانه به وقوع پیوست و نظر به اهمیتی که در زندگی بشر داشت به انقلاب کشاورزی معروف شد. انسان از طریق کشت و پرورش منظم انواع خاصی از نباتات که دانه‌های مغذی نسبتاً خشک و قابل نگهداری داشتند، بویژه گیاهان وحشی که همان اجداد گندم و جو بودند، برای اولین با به تولید مواد غذایی و نه گردآوری آن پرداخت و تولید زیاد طعام پایة معیشت انسان قرار گرفت.
مهارت نگهداری و دخیره محصول نیز کم کم پدیدار شد در نتیجه انسان از حرکت دایمی به دنبال غذا آزاد شد و توانست در نقاط مناسب (جزیره‌ها، کنار رودخانه‌ها و دریاها) اجتماعات ساکن به وجود آورد. امکان گسترش واحد اجتماعی در حد یک قبیله فراهم ‌آمد و با دوام سکونت در یک محل کم کم اولین دهکده‌ها پدیدار شدند که البته چیزی بیش از آلونکهای بدوی نبودند کشف کشاورزی زندگی انسان را دگرگون ساخت. حال قبیله می‌توانست تمام زمستان را در کلبه‌های خود بماند و از محصول برداشت شدة سال قبل تغذیه کند و به امید برداشت محصول جدید در فصل گرم باشد. جمعیت ساکن در پرورش حیوانات اهلی نیز ماهرتر شد و شکارگری کم‌کم اهمیت فرعی پیدا کرد.
تولید قابل کنترل خوراک فقط محصول تلاش هموساپینس نبود. یک عامل خارجی نیز به پیدایش شرایط مناسب کمک کرد و آن هم تغییرات آب و هوایی ناشی از پایان آخرین دورة یخ بندان در همان دوره بود. در اثر گرم شدن زمین ورقه‌های عظیم یخ در شمال ذوب شدند و اروپای شمالی و جنوبی به جنگلهای معتدل تبدیل شدند و رودهای پرآب به وجود آمدند.
در جنوب مدیترانه(شمال آفریقا) و آسیای غربی نیز صحراهای دارای واحه و مرغزارهای بسیار به وجود آمدند. در این مرغزارها ، وقتی هنوز اروپا پوشیده از یخ بود، علفهایی روییدند که با پرورش به جو و گندم امروزی تبدیل شدند.
این اتفاق برای اولین بار در منطقه‌ای افتاد که مورخان به آن هلال خضیب یا کمان زایا می‌گویند. این منطقه، که شکلی همچون کمان دارد از بالای خلیج فارس شروع می‌شود و به سوی شمال غرب ایران تا کوهستانهای سرچشمة دجله و فرات امتداد می‌یابد، سپس به غرب متمایل شده ، دره‌های حوزة آبریز دجله و فرات، بین‌النهرین، سوریه و فلسطین را در‌می نوردد و به درة دلتای نیل می پیوندد.
اینجا خاستگاه اولین اجتماعات کشاورز، اولین دهکده‌ها و سپس اولین شهرها، امپراطوری‌ها و تمدنهاست. افزون بر منطقة هلال خضیب با فاصلة زمانی قابل ملاحظه در حوزة رودخانه سند( در پاکستان امروز)، درة آنایانگ و چنگ چو و بعدها در جزایر یونان و حتی در آمریکا نخستین اجتماعات ساکن ، نخستین دهکده‌ها و شهرها و تمدنها پدیدار شدند.
▪ سکونت دایمی:
یکی از اولین روستاهایی که باستان‌شناسان کشف کرده اند روستای جارمویا پارمو در کردستان عراق امروز است. این روستا بین ۷۰۰۰ تا ۶۰۰۰ بیش از میلاد ۱۵۰ نفر جمعیت داشته است. اهالی روستا به کار کشاورزی دایمی اشتغال داشته‌اند و سگ و بز و احتمالاً گوسفند را اهلی کرده بودند. جالب این است بدانید که تراکم جمعیت در این منطقه در آن سالهای دور، مطابق محاسبة باستان شناسان ۲۷ نفر در هر مایل مربع بوده که تقریباً مساوی تراکم جمعیت کنونی آن منطقه است. علت این وضعیت البته فرسایش خاک و جنگل زدایی توسط بشر و تغییرات اقلیمی است که از این لحاظ پیشرفتهای تکنولوژیکی را خنثی کرده است.
اینگونه اجتماعات حدود ۵۵۰۰ پیش از میلاد تثبیت شدند و ظرف ۱۵۰۰ سال بعد، این سکونتگاهها از دامنه‌های تپه‌ها به دره‌های رودخانه‌های دجله و فرات آمدند. در دره های بستر رودخانه نیل در شمال آفریقا ، دره‌های اطراف رود سند و همینطور اطراف هوانگ هو در چین نیز آبادیها گسترش یافتند. در دنیای جدید نیز دیرتر یکجا نشینی توسعه یافت. اختراع کشاورزی و پیدایش آبادیها در چین و برجدید از سایر مناطق کاملاً مستقل بوده است.
▪ نتیجة فوری انقلاب کشاورزی دو چیز بود:
ـ افزایش جمعیت به میزان قابل توجه
ـ پیشرفتهای تکنولوژیک بویژه در زمینة تولید غذا و نتیجة این دو توسعة اقتصادی اجتماعات ساکن و پیدایش سکونتگاههای بزرگ بود.
نگهداری از جمعیت زیاد فقط در سکونتگاه‌های دایمی امکان پذیر است.محاسبات نشان می‌دهد جماعتهای شکاگر و گردآورندة خوراک می‌توانند ۳ تا ۷ نفر را در هر مایل مربع نگهدارند. امادر دهکده‌های مبتنی بر کشاورزی ابتدایی در هر مایل مربع ۲۵ نفر می‌توانند زندگی کنند.افزون بر این، زندگی متحرک تلفات بیشتری داشت و یکجانشینی شرایط بهتری برای تداوم حیات آدمی فراهم می کرد.میان افزایش جمعیت و پیشرفت تکنولوژی و تولید بیشتر غذا نیز رابطة دوسویه وجود داشت. کشاورزی در اطراف رودخانه نیازمند نوعی نظام آبیاری بود.
روستاییان گرد هم می‌آمدند و نظامی از نهرها برای آبیاری به وجود می‌آورند. استفاده از حمل و نقل رودخانه‌ای و ساختن قایقهای کارآمد استفاده از حیوانات بارکش ، کشف روشهای بهتر کشت محصول و نگهداری بهتر دانه‌های غذا را فراوان ساخت. در نیمة هزارة چهارم بیش از میلاد اقتصاد درة نیل در مصر از اقتصادی مرکب از کشاورزی و گرد آوری خوراک به اقتصادی عمدتاً متکی بر کشاورزی تکامل یافت. علاوه بر جو و گندم کشت نخل نیز اضافه شد. در بین النهرین نیز چوب ، حصیر، طناب ، نخ و کف پوش نیز تولید می‌شد.دیری نگذشت که زارع مصری توانست بیش از ۳ برابر غذای مورد نیاز خود محصول برداشت کند. پس یکجانشینی و افزایش و تراکم جمعیت در سکونتگاه‌ها پیشرفت تکنولوژی و مازاد تولید غذا را به وجود آورد و مازادتولید غذا پیشرفت صنعت دستی غیر کشاورزی را فراهم آورد. وسایل حمل و نقل گسترش یافت و تجارت میان اجتماعات ساکن رونق گرفت و زمینه برای یک تحول مهم دیگر در زندگی بشر یعنی انقلاب شهری یا پیدایش نخستین شهرها فراهم شد.
▪ انقلاب شهری:
در طول هزارة چهارم پیش از میلاد ابزارهای تکنولوژیکی کافی برای انقلاب شهری اختراع یا کشف شده بود. کشت غله، گاو آهن، تکنولوژی ذخیرة غله، چرخ سفالگری، قایق بادبانی ، دستگاه بافندگی، استخراج فلزات ، ریاضیات، مشاهدات نجومی ، تقویم، خط و سایر وسایل انتقال مفاهیم و ارتباط سازی همگی کم وبیش در حدود هزارة سوم بیش از میلاد به وجود آمدند. اما علت‌العلل پیدایش شهرنشینی مازاد تولید غذا بود نه چیز دیگر.
شهرنشینی تنها در سایة مازاد تولید می توانست پدید آید و این مازاد تولید نیز در مناطقی که زمین حاصلیز و مساعد برای کشاورزی داشت، ایجادشد. تا آنجا که اطلاعات باستان شناسان به ما می‌گوید. نخستین شهرها ابتدا در بین النهرین (عراق امروزی) و غرب ایران ظاهر شدند. در بین النهرین بین چهار تا سه هزار سال پیش از میلاد، جوامع روستایی در مناطق حوزة آبریز دجله و فرات رشد کردند و دچار تحول ساختاری شدند. چیزی نگذشت که شهرنشینی گسترش یافت. در طی هزارة سوم پیش از میلاد شهرهای سومری چندین هزار نفر جمعیت و تجارت وسیع داشتند. کمی دیرتر در هزارة سوم شهرهای نخستین مصری مثل تب و ممفیس نیز پدیدار شدند. در چین تا یک هزار پیش از میلاد شهرنشینی رایج نبود، اما در دره‌های سند شهرهای موهنجودار و و هاراپا دو هزار سال پیش از میلاد مسیح( همزمان با بابل در بین النهرین) به وجود آمدند.
نخستین شهرها بسیار کوچک بودند و به مقیاس امروز حداکثر ده بزرگی به شمار می‌آیند. اما همین شهرهای کوچک ده برابر روستاهای دورة نوسنگی وسعت داشتند مثلاً مساحت شهر معروف بابل با باغهای معلق‌اش که یکی از عجایب جهان باستان بود، به زحمت به ۲/۳ مایل مربع می‌رسید. شهر اور در کنار دجله و فرات که بزرگترین شهر بین‌النهرین بود مساحتی معادل ۲۲۰ جریب و جمعیتی حدود ۲۰هزار نفر داشت. شاید بتوان گفت جمعیت نخستین شهرها بین ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ نفر متغیر بود. باستان شناسان حدس می‌زنند که این شهرها در حدود دو هزار پیش از میلاد ۳ تا ۴ درصد جمعیت را در خود جای داده بودند. اما باید توجه کرد که اندازة کوچک این شهرها از اهیمت آنها نمی‌کاهد. اهمیت نخستین شهرها در اندازه‌شان نیست بلکه در نوآوری است که در سازمان اجتماعی به وجود آوردند. این شهرها حاملین همه دانش‌ها و ارزشهای فرهنگی و توانایی‌های اقتصادی تمدنهای آن دوره بودند و بر روستا حکم می‌راندند. پیدایش این شهرها آغاز تمدن بشری و دوران تاریخی است.
دربارة سازو کار پیدایش شهرنشینی و تمدن مورخان بسیار نظریه پردازی کرده‌اند. شاید دربارة توالی گامهایی که بشر برداشت تا به تمدن و شهرنشینی برسد، اختلاف نظر‌هایی وجود داشته باشد، اما در اینکه همة این گام‌ها، زودتر یا دیرتر توسط انسان برداشته شده اختلافی نیست.
بتدریج همراه با پیشرفت دانش و مهارت انسان در زمینة کشاورزی بر بازده کار افزوده شد، و محصول فراوان شد. مازاد طعام پیامدهایی به دنبال داشت که تاثیرات مهمی بر تحول اجتماعات انسانی داشت. نخست اینکه فن ذخیرة غذا به شدت پیشرفت کرد. تکنولوژی ساختن انبارهای بزرگ و مطمئن غله یکی از اساسی‌ترین لوازم تاسیس شهرها و امپراطوری‌ها بود. اسناد تاریخی که به گذشته‌های بسیار دور برمی‌گردند به توانایی شهرهای باستانی برای حفظ و نگهداری محصولات کشاورزی و برنامه‌ریزی برای آینده گواهی می‌دهند. مثلاً می‌دانیم در مصر باستان ذخیرة مواد غذایی برای ایام قحطی رایج بود. داستان زندگی حضرت یوسف (ع) که ۷سال حاصلخیز و ۷ سال قحطی و خشکسالی به دنبال آن را پیش بینی کرد و مشاور فرعون شد و دستور داد تا انبارهای بزرگ بسازند و غله را برای سالها بعد ذخیره کنند، نشانگر کنترل مصریان بر محیط زیست خود بود. رشد تمدنهای باستانی همگی بر این توانایی تکیه داشت که شامل حمل و نقل مواد غذایی نیز می‌شد.
دومین پیامد مازاد طعام این بود که تعداد زیادی از مردم در شهرها توانستند به امور غیر کشاورزی بپردازند. پیشه های متنوع ظاهر شدند و صنایع دستی و صنعتگران در شهرها پیدا شدند.استفاده از فلزات و ومواد کانی رونق گرفت. کار با چوب و سنگ و خاک و ساختمان سازی رشد کرد. چرم سازی و نخ تابی و پارچه بافی پدیدار شد. پیدایش ابزارهای نوین خود بر کشاورزی اثر گذاشت و تولید مواد غذایی را بازهم بیشتر کرد.
به نظر بسیاری از مورخان اولین گروه از مردم که از کار یدی معاف شدند، کاهنان بودند، کاهنان نقش روحانی، مدیر اقتصادی، پزشک و قاضی را با هم ایفا می‌کردند. در معابد باستانی همه جا صورت مزد افراد و جیره‌بندی مواد غذایی پیدا شده است. این گروه با رشد فعالیتهای کشاورزی و ساختمانی کار مدیریت کارهای جمعی را بر عهده می‌گرفتند. آموخته‌های تجربی خود را دربارة سلامتی در اختیار دیگران می گذاشتند. در مواقع اختلاف میان شهروندان به اصلاح البین می‌کوشیدند و در عین حال نقش تبیین زندگی و مرگ و اجرای مراسم آیینی و ایجاد رابطه با جهان غیر مادی را نیز ایفا می‌کردند.
سومین پیامد مازاد طعام پیدایش روستاها و سپس شهرهایی بود که در اثر رشد کشاورزی، صنایع دستی خوراک و وسایل زندگی فراوان داشتند.
این شهرها مورد توجه اقوام کوچرو قرار می گرفتند و بویژه در فصل برداشت محصول مورد هجوم قرار می گرفتند. مردم ساکن در شهرها و روستاها نیاز به دفاع از خود و دستاوردهای تلاش خود را احساس کردند.بنابراین به فکر دفاع افتادند. ابتدا همه دفاع می‌کردند. اما کم کم عده‌ای را از کشاورزی معاف کردند تا به دفاع از سایر ساکنان بپردازند. پیدایش قشر جنگاور نتیجة چنین تفکیکی بود. این نوع سیستم کار میان جنگجویان و کشاورزان در همه جای دنیا مشاهده شده است. در چین قدیم گروههای جنگاوری بودند که شغلشان این بود که در مقابل سهمی از محصول از روستاها در مقابل تهاجم خارجی دفاع کنند.
در بعضی نقاط آمریکای لاتین( از جمله مکزیک تا پایان قرن نوزدهم) نیز چنین رابطه‌ای میان کشاورزان و جنگجویان وجود داشت. قشر سامورایی در ژاپن نیز چنین خاستگاه اولیه‌ای داشت. فئودالیسم اروپایی در اروپای قرون وسطا نیز مبنی بر چنین رابطه‌ای میان شوالیه‌های اسب سوار و کشاورزان به وجود آمد جنگاوران ابتدا فقط در زمان مبارزه قدرت داشتند.
اما کم کم در زمان صلح نیز قدرت خود را حفظ کردند. فاصلة میان ایجاد یک قشر یا طبقة جنگاور و پادشاهی موروثی یک گام بیش نبود.دولت از همکاری جنگاوران و کاهنان و اطاعت بقیة مردم پدیدار شد. اقوام ابتدایی را به اسارت می‌گرفتند و از نیروی کار ایشان برای گسترش کشاورزی و استخراج معادن و تامین سرباز بهره می بردند. با استفاده از نیروی نظامی راهها را امن می کردند و تجارت میان شهرها را رواج می‌دانند و تمدن را به همه جا گسترش می‌دادند، راز رشد امپراطوری‌های باستانی که محصول شهرنشینی است ، همین بود.
به سخن دیگر، پیدایش و توسعة شهر وجود تشکیلات سیاسی و اجتماعی و حضور دستگاههای هماهنگ کننده را ضروری ساخت. زیراایجاد نظامهای آبیاری کارآمد و عظیم و راههای طولانی و حفظ امنیت آنها برای برقراری و گسترش تجارت و دفاع از جان و ثروت اجتماعات در برابر حملة بیگانگان و رسیدگی به امور داخلی اجتماع‌های شهری و روستایی که از نظر کیفی و کمی متفاوت با زندگی ابتدایی انسانی بود، بدون تشکیلات حساب شده‌ای امکان پذیر نبود.
پس رابطة شهرنشینی و پیدایش دولت بسیار واضح است آنگونه که باید گفت بدون شهرنشینی و تجمع بسیار گروهها و نیاز به فعالیتهای عظیم عام المنفعه و همگانی وجود دولت غیر ضروری خواهد بود. پیدایش دولت نیز متقابلاً بر پدیده‌ شهرنشینی اثر گذاشت و آنرا در همه جا جهان آن‌ روز گسترش داد.
اگر در جوامع شکارگر گردآورنده خوراک و همین‌طور در روستاهای متکی بر کشاورزی تقریباً همه به یک کار مشغول بودند، با پیدایش شهرنشینی و تمدن تقسیم کار گسترش یافت. نظامیان حرفه‌ای و درباریان صنعتگران ، مهندسان ساختمان و آبیاری ، کاهنان، هنرمندان و غیره و غیره همه براساس مازاد تولید(ابتدا خوراک و سپس محصولات صنعتی) و گسترش تجارت و مبادله پدیدار شدند. افتراق اجتماعی بوجود آمد. اقشار و طبقات از هم متمایز شدند و نابرابری میان اقشار یک جامعه و میان جوامع مختلف اهمیت پیدا کرد.
رشد شهرنشینی و تمدن به شیوه‌ای تصاعدی صورت می‌گرفت. هر گامی که بشر به بیش برمی‌داشت، گامهای دیگری را ضروری می‌ساخت. ظهور کاخ و نظامی گرمی و نیازهای رزم آوران و در باریان یک بازار از کالاهای غیر اساسی و تجملی به وجود آورد و به ظهور یک طبفة صنعتگر و افرازمند انجامید. رشد صنعت بر تکنولوژی کشاورزی و بهره‌وری آن اثر گذاشت.
ظهور امپراطوری‌ها تجارت را تقویت کرد و تجارت دانشها انتشار فرهنگی را به دنبال داشت که به پخش اختراعات ، دانشها و افکار در پهنة وسیعی از سرزمین‌های آنروز انجامید. خط ، حسابداری، تقویم خورشیدی و قمری، دیوان سالاری و نظام اداری ، آغاز علوم رشد هنرها، همه محصول رشد شهرنشینی بودند.
پس انقلاب شهری برخلاف انقلاب کشاورزی فقط انقلابی در تغییر شیوة معاش نبود، بلکه در ارتباط میان انسان و محیط زیست او دگرگونی اساسی به وجود آورد و تمدن بشری که مبتنی بر کار ، تکنولوژی حکومت و طبقات اجتماعی است، محصول آن است. بنابراین تاریخ شهرهای قدیمی در واقع همان تاریخ تطور انسان است که با خلق تکنولوژی و سازمان اجتماعی نوین از تاثیر محیط زیست بر زندگی خود کاست و کنترل بیشتری بر جهان به دست آورد.
دکتر پرویز اجلالی
منبع : هفته نامه فصل نو


همچنین مشاهده کنید