سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


کنکاشی در شاخصه های اقتصاد اسلامی


کنکاشی در شاخصه های اقتصاد اسلامی
از آنجا که تلاش حکومت اسلامی در هدایت و اداره جامعه بدون در نظر گرفتن نحوه نگرش اسلام در جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چندان راهبردی نخواهد بود، به تحقق جامعه اسلامی منجر نمی گردد؛ از ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ به رهبری حضرت امام خمینی(ره) طرح مسأله اقتصاد اسلامی و نظام اقتصادی اسلام جدیت و گستردگی بیشتری به خود گرفت و در محوریت انتظارات حکومت نوپای اسلامی از دو نظام آموزش عالی کشور یعنی حوزه و دانشگاه قرار گرفت اکنون دیگر بحثهای انتزاعی پیرامون اصول و فلسفه اقتصاد اسلامی یا چگونگی ساختار نظام اقتصادی اسلامی راه گشا نبود بلکه در مسائل عینی و اجرائی تدبیر معیشت مردم و حفظ تعادل اقتصادی کشور نیاز به راهبردهای کلان اقتصادی برآمده از اسلام به شدت احساس می شد، تبیین وظیفه اقتصادی دولت در اسلام و تدوین سیستم ها و نهادهای آن، تعیین سیاستهای کلان اقتصادی مورد نظر اسلام بانکداری اسلامی، جمع بین مالیات های اسلامی و مالیات های مرسوم کشور همه و همه مسائلی نبود که به سرعت تدوین و در اختیار دولت انقلابی قرار گیرد. حال آنکه در بعضی موارد یافته های متفکران اسلامی در باب اقتصاد قابلیت های اجرایی نداشت یا در عمل با کل نظام اقتصادی موجود در تعارض بود که حتی در بعضی موارد به عدم انتشار آن منتهی می شد از سوی دیگر شکل گیری اقتصاد بر مبنای اصول غیر اسلامی انجام شده بود و تغییر ساختاری امری ساده و بی خطر جلوه نمی کرد و همه این مسائل باعث شد که تغییر شکل نظام اقتصادی کشور به شکل نظامی بر آمده از اسلام جز در موارد خاص مثل تغییرات مختصر سیستم بانکداری به زمانی دیگر موکول شود زمانی که بتوان به صراحت از اصول مدون اقتصاد اسلامی سخن گفت؛
نظام اقتصادی اسلام را به روشنی شناخت و آنچه را از آن به سیستم تعبیر می شود درک کرد.
آنچه مسلم است وظیفه امروز ما تلاش برای جمع بین یافته ها و تلاشهای صورت گرفته در باب اقتصاد اسلامی و برطرف کردن نقائص آن تا رسیدن به یک مجموعه مدون است مجموعه ای که در تعریف اصول و فلسفه و نظام اقتصادی اسلام شکها را بر طرف کرده و به سیستم و تدوین سیاستها ونهادها رسیده باشد لکن باید توجه داشت که امکانات ما در نشریه چنین امر بزرگی را بر نمی تابد و امید است که با توفیق خداوند متعال این امر در جایگاه شایسته تری به جد پیگیری گردد.
لکن آنچه از دست و توان ما در این مختصر بر می آید عرضه کردن روندی اجمالی از مباحث اقتصاد اسلامی است که صرفاً جهت آشنا شدن خوانندگان با مطالب مطرح در این مقوله مفید است باشد که انگیزه ای جهت تلاشی مدون و در راستای پژوهش های علمی ایجاد گردد. ما همواره در نشریه ذکر به دنبال چاپ یک سری مباحث اقتصادی اسلامی بوده ایم و مطلع شدیم که جناب استاد عسگراولادی در جلساتی که به طور منظم در حدود بیست سال گذشته برگزار شده به ایراد سخنرانی در موضوع اقتصاد اسلامی نموده اند که نگرشی توأمان علمی و فقهی به فلسفه و نظام اقتصادی اسلام است وکمتر به سیستم و سیاستها پرداخته شده تلاش ما در به دست آوردن مطالب جلسات مذکور به تهیه یادداشتهای مجمل چند تن از افرادی که حضور مستمر داشته اند انجامید اگر چه تمام سعی ما بر این است که مشروح مباحث را تهیه کرده در اختیار خوانندگان بگذاریم و این مطالب بدون دخل و تصرف از نظر خوانندگان بگذرد لکن مادامی که دستیابی به مشروح مباحث ممکن نباشد در ستون نگاهی به اقتصاد اسلامی ارائه مطالب و سرفصلهای اقتصادی اسلامی صرفاً با محوریت چکیده این جلسات و با استفاده از سایر منابع و شرح مختصر عرضه می گردد به امید آنکه توفیق خداوند متعال یار ما گشته و سیر عرضه مطالب مورد استفاده و مثمر ثمر واقع گردد.
از آنجا که لازمة ورود به بحث اقتصاد اسلامی شناخت یک سری کلید واژه هاست ابتدا به تعریف یک سری از کلید واژه های کلی پرداخته سپس بحث را پی می گیریم در این میان شناخت لغوی کلمه اقتصاد خود نکته ای قابل توجه است اقتصاد در لغت به معنی میانه روی است و این دقیقاً عکس مفاهیمی است که امروزه در علم اقتصاد رایج جهان یعنی همان اقتصاد بازار (سرمایه داری) مطرح می گردد که همه بر محوریت حداکثر یابی در لذت و سود است و جالب اینجانست که حتی نام لاتین اقتصاد نیز که ریشه یونانی دارد و از قرنها قبل رایج است یعنی ECONOMY به معنی علم تدبیر منزل می باشد و در آن نیز اثری از تکاثرهای امروزی بشر دیده نمی شود این خود می تواند دلیلی بر مسخ مفهوم اقتصاد در دنیای مدرن باشد که به نوعی از معنی اولیه و وجه تسمیه خود دور گشته است.
تعریف روز از اقتصاد: امروزه تعاریف خاصی از علم اقتصاد مطرح است که رایج ترین آن علم استفاده بهینه از منابع محدود جهت برآورده ساختن نیازهای نامحدود انسان است که بر سه محور لزوم تخصیص بهینه یا حداکثر استفاده کمیابی منابع و نامحدود بودن نایزهای انسان استوار است.
صرف نظر از اینکه امروزه علم محض بودن اقتصاد به عنوان علم تجربی محض مردود است تعریف فوق نیز به ادله عقلی و نقلی دارای اشکال می باشد.
«دلیل عقلی بر ایراد به رکن سوم یعنی نامحدود بودن نیازهای بشر وارد است زیرا در اقتصاد از انسان بحث می شود و نوع نگاه به انسان از اهمیت بالایی برخوردار است آری انسان مدرن به دنبال حداکثر سازی لذت است لذا نیاز های او نیز نامحدود است لکن این انسان مدرن را نمی توان به تمام جهان تعمیم داد خصوصاً هنگامی که قصد صحبت از اقتصاد اسلامی را داریم نگاه ما به انسان خدا محور است انسانی که نیازهای اقتصاد ی را وسیله می بیند نه غایت فلذا نمی تواند نا محدود باشد و اما دلیل نقلی بحث ما به رکن دوم تعریف وارد است و آن وعده خدا بر روزی است که در آیات و روایات مختلف تأکید شده است، در اعتقادات ما روزی بندگان به خودشان حواله نشده و این قابل تأمل است که نظریات اقتصاددانان بدبین مثل مالتوس و پیروانش صرف نظر از توجه به دلایل مخالفانشان در اسلام نیز از دیدگاه عقاید است» فلذا بهتر است از همین ابتدا به تعریف قابل پذیرش تری توبه کنیم«انسان با توجه به تمایلی که به ارضای نیازهای خود دارد سعی می کند که با صرف حداقل تلاش یا هزینه حداکثر نتیجه را بدست آورد این راه و روش اصل اقتصادی نامیده می شود و فرد تحت تأثیر هر مشربی که باشد لازم است بر مبنای این اصل رفتار کند.
بنابراین اقتصاد علمی است که رابطه انسان را با اشیای مادی مورد نیاز که به رایگان در طبیعت نمی یابد مطالعه میکند مطالعه اقتصاد باید درک، بیان و تا حدی پیش بینی رفتار اقتصادی انسان را امکان پذیر کند این مطالعه باید به بهبود رفاه مادی فردی و شرایط اجتماعی بشر کمک کند بنابراین می توان ادعا کرد که اقتصاد قبل از هر چیز به تجزیه و تحلیل و توضیح شرایط و روابطی که در قلمرو رفاه مادی قرار دارد می پردازد.
مشاهده شد که عبارات فوق اگر چه تعریفی مدون را در بر نمی گیرد لکن علیرغم روشن ساختن کلیت آنچه بدان اقتصاد گفته می شود فاقد بارایدئولوژیک خاص است و همین ما را در بررسی مسأله یاری بیشتری خواهد داد.
البته از اقتصاد یا علم اقتصاد تعاریف بسیاری ارائه شده که از اشاره به سایر آنها صرف نظر می کنیم.
اما آنچه درعلم نبودن اقتصاد گفته شد مربوط به مباحث روش شناسی است البته اقتصاد بعنوان علم انسانی و در مجموعه (هیومانیتیز HUMANITIES) علم است لکن از آنجا که بعضی اصرار بر علم تجربی بودن اقتصاد دارند با یک تحلیل ساده روش شناختی مبنی بر غیر قابل مشاهده بودن پدیده اقتصادی و غیر قابل تکرار بودن مشاهدات اقتصادی این ادعا باطل می گردد زیرا اصول مشاهده حسی (بر مبنای حواس پنجگانه) و تکرار مشاهده واحد به دفعات مکرر جهت اثبات یک فرضیه در علوم تجربی دو اصل اساسی می باشند و این امور در مورد پدیدة اقتصادی اتفاق نمی افتد اینکه اقتصاد نه علم تجربی یا علم اجتماعی بلکه از علوم انسانی محسوب می شود خود به نوعی کلید برسی بحث اقتصاد اسلامی را بدست ما می دهد.
زیرا نوع نگرش به انسان در مطالعه رفتار او جهت دهنده اصلی است، البته بررسی مقوله انسان اقتصادی از دیدگاه اسلام و مکاتب مختلف خود جایگاه دیگری می طلبد که ان شاء اله در ادامه سیر مباحث به آن پرداخته می شود .
نظام اقتصادی: در تعریف یک نظام اقتصادی غالباً به سه رکن اهداف اجزا (عناصر) و رابطه اجزا توجه می شود.
تعدد تعاریف در مورد نظام اقتصادی خود گویای این مطلب است که تعریف تخطی ناپذیری وجود ندارد بر خلاف آنچه در مورد تعریف علم اقتصاد گفته شد در مورد نظام اقتصادی تعریف رایجی که مشهور و مورد استفاده عموم نیز مطرح نیست باشد و هر یک از اقتصاد دانان تعریف خاص خود را ارائه داده اند برای مثال «نظام اقتصادی طبق نظر و زومبارت فرانسوا پرو باید جایگاه مجوعه از عناصر مشخص باشد:
۱) روح یعنی انگیزه مسلط در فعالیت اقتصادی
۲) شکل یعنی مجموعه عناصر اجتماعی و حقوقی و نهادی (نظام مالکیتها مقررات کار نقش دولت) که محدوده فعالیت اقتصادی و روابط میان اشخاص اقتصادی را تعیین می کند.
۳) محتوا یعنی روشهای مادی که بوسیله آن کالا را بدست می آوریم یا تغییر شکل می دهیم»
البته باید توجه داشت مورد سوم یعنی تکنولوژی تولید در بررسی نظام اقتصادی چندان حائز اهمیت نیست تعریفی که از نظام اقتصادی اسلام مورد بررسی قرار می دهیم عبارت است:« از مجموعه مرتبط و منظم عناصری که در زمینه ـ مالکیت ـ کار ـ سرمایه ـ تعدیل ـ تولید ـ تجارت ـ توزیع ـ مصرف ـ بسیح ـ ربا ـ زکات ـ خمس ـ ارث و انفاق برای رائه موفق ترین زندگی انسانی فعالیت می کند.
در نظام اقتصادی اسلام: انگیزه فعالیتهای اقتصادی تحصیل رضای خداوند است .
هدف در نظام اقتصادی اسلام: سلامتی اقتصاد فرد ـ خانواده اجتماع وامت در مسیر تحقیق عدالت اجتماعی و قسط واقعی است .»
مشاهده می شود که در تعریف فوق آنچه انگیزه فعالیت اقتصادی خوانده می شود کاملاً با تعاریف اقتصادی سرمایه داری (حداکثر یا بی در سود و لذت) متفاوت است واین خود ماهیت رفتار اقتصادی را تغییر می دهد.
همچنین هدف در اقتصاد اسلامی با تعریف مشهور از اقتصاد کاملاً متفاوت است.
نظارت در اقتصاد: نظامهای اقتصادی مختلف غالباً دارای مکانیسم های نظارتی مختلف می باشند که همه در وجه دولتی بودن خلاصه می شود نکته مهم در مقوله نظارت در اقتصاد اسلامی این است که نظارت در اقتصاد اسلامی دارای سه وجه است.
۱) نظارت همگانی (مردمی) که در مقوله امر به معروف و نهی ا زمنکر متجلی می شود.
۲) نظارت دولتی مثلاً سازمان بازرسی کل کشور که بر وضع قوانین و بازرسی دولتی متجلی می شود.
۳) اشراف نظارتی امام امت
باید توجه داشت که دو مورد اول و سوم ویژگیهای منحصر به فرد نظام اسلامی است نظارت مردم به دو صورت متجلی می شود مردم که در وجه امر به معروف و نهی از منکر از اتلاف منابع و اصراف و ضرر رسانی به ثروتهای ملی جلوگیری می کند ونظارت مردم بر دولت که مجدداً در وجه امر به معروف مانع از فساد اقتصادی مسئولین شده و در وجه علمی امر به معروف و نهی از منکر، علمای مردم به دولت باعث اصلاح سیاستهای اقتصادی و حتی مانع اتخاذ سیاستهای غلط اقتصادی می گردد که نشان دهنده فضای باز و انتقاد پذیری بالا در ساختار اقتصادی حکومت اسلامی و نشاندهنده احساس مسئولیت بالای مردم و علما در جامعه اسلامی نسبت به سرنوشت جامعه است.
نوشته:مرتضی اصفهانی
منبع : کلوب


همچنین مشاهده کنید