چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


تحلیلی بر رژیم اقتصادی نظام لیبرال سرمایه‌داری


تحلیلی بر رژیم اقتصادی نظام لیبرال سرمایه‌داری
امام صادق(ع): «هر کس بدون آگاهی به مفهومی حمله کند بینی خود را بریده است.»
یکی از موضوعات و مفاهیمی که امروزه در حوزه ترمینولوژی گفتمان ها و در بورس گفت وگوهای دانشجویی محل نزاع واقع شده است، واکاوی و بررسی انتقادی رژیم اقتصادی نظام لیبرال و نئولیبرال سرمایه داری است.
قبل از ورود به بحث ذکر این نکته ضرورت دارد، همانا مفاهیمی وجود دارد که می تواند به مبادی تصوری و تصدیقی بحث کمک شایانی کند؛
اول) اینکه محقق در همواره تاریخ باید بر این نکته پای فشارد که قلم نباید از رهگذر بسیج احساسات، لشکرکشی های سیاسی یک اندیشه سوفیسمی را حق جلوه دهد و یا در صدد اعوجاج، تزلزل و تذبذب حق بر آید و لباس ناحق بر آن پوشد
دوم) اینکه آنچه در این قیل و قال از رهگذر مخاطب فرهیخته می گذرد نه حدیث نفس و تعصب و نه نگاه صرف ژورنالیستی و سیاسی، بلکه عین واقعیت هایی است که به طور عریان به بررسی انتقادی این نوع از رژیم اقتصادی می پردازد.
اقتصاددان متأله را اعتقاد بر آن است که تا در حوزه اقتصاد یک بحث اپیستمولوژیک صورت نگیرد (جهت گیری معرفتی) و تا یک بحث آنتولوژیک و فرجام شناسی ارائه نشود، نمی توان سر از حوزه حریم حقوق اقتصادی بشر در آورد و حقوق و تکالیف بشریت را مرزبندی کرد.
از همین روست که بسیاری از روشنفکرهای آنتلکتویی (روش فکر غرب زده) ایدئولوژی های اقتصادی را خرید و فروش می کنند و دائم به دنبال آنند که کدام یک از ایسم ها (مارکسیسم، سوسیالیسم، اگزستانسیالیسم و ...) می تواند اجاره بیشتری به مغز آنها دهد؛ چرا که به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی «ایدئولوژی شلوار پای انسان نیست که بتوان هر چند وقت یک بار آن را عوض کرد.»
سیر تطور و دگرگونی تاریخ نشان داده است، آنگاه که اتمسفر سوسیالیسم و کمونیسم اصالت فرد را به مسلخگاه تاریخ کشاند، همین روشنفکران دمدمی مزاج که امروزه سر از مکتب اصالت جمع و نظام سیزوسوسایتی (جامعه مدنی باز) در آورده اند، لشکر پیاده نظام و مروجان تفکر جامعه خروشچف بوده اند و آن گاه که گفتمان غالب روز با فروپاشی و اضمحلال نظام کمونیسم تبدیل به گفتمان اندویدوالیستی و سرمایه داری از نوع لیبرال شد با چرخش یکصد و هشتاد درجه پشت پا به همه ایدئولوژی های سوسیالیستی زدند و به اردوگاه اقتصاد لیبرالی پیوستند.
جالب تر آنکه پس از اینکه به خیمه گاه نظام اقتصادی لیبرالیسم پناهنده می شوند و بر گرده این رژیم اقتصادی خیمه می زنند، به نفی گفته های قبلی خویش می پردازد.
در این مقاله نگارنده را بر آن قصد نیست که به نقد گفتمان اقتصادی از نظرگاه سوسیالیسم و منادیان این تفکر که به اعماق تاریخ پیوستند، بپردازد.
بنابراین صحبت از این تفکر پوسیده خطاست؛ چرا که سخن به درازا خواهد کشید و از ابراز حرف های در دل نهفته و بر زبان نیامده باز خواهیم ماند؛ فقط به تعریف «سرمایه داری» از نگاه سوسیالیسم بسنده می کنیم و به نقد گفتمان غالب روز می پردازیم.
در نگاه سوسیالیست ها سرمایه داری یعنی رژیمی که اجازه می دهد امور اقتصادی جامعه دربست در اختیار افراد معینی قرار گیرد و اما در جهان سرمایه داری انگلوساکسون و انگلوامریکن، عدالت اقتصادی به ظاهر امری ممدوح و ستودنی است؛ چرا که قایل به این عقیده اند که عدالت اقتصادی سهم آنها را می پردازد.
آری، اگر تنها نگاه ایجابی و پوزیتیو به عدالت اقتصادی داشت، پادشاه و متکدی هر دو سهم خویش را باید دریافت دارند، لیکن عدالت اقتصادی یک لبه سلبی (نگاتیو) نیز دارد که وجود افتراق اسلام و لیبرالیسم را رقم می زند؛ نگاه سلبی به عدالت اقتصادی یعنی اینکه، آنگاه که عدالت گریبان تو را می گیرد و خواهان آن است تا حقوق مردم را پاس داری، بدان نشید پاسخ منفی ندهی و گرنه عدالت اقتصادی شعاری مخنث و عقیم باقی خواهد ماند که تنها از آن سهم خویش و حقوق خویش را مطالبه می کنیم، نه حقوق دیگران نسبت به ما را.
این نوع عدالت اقتصادی هرگز تکلیف ما را نسبت به حقوق دیگران مشخص نکرده است و تنها به تکلیف حقوق مان توجه داشته است و این وجود افتراق بین عدالت اقتصادی از نگاه اسلام و جهان اندویدوایست است.
امروزه بر کسی پوشیده نیست که جهان سرمایه داری بشدت دنبال این پروژه است تا نظریه «توسعه در غرب» را جایگزین مفهوم عدالت اقتصادی کند.
مخاطبان اصلی این تفکر نیز دانشجویان شرقی هستند؛ دانشجویانی که دائم باید با صدور فلسفه های غربی مواجه باشند و تنها مصرف کننده این فلسفه بشوند؛ اگر این تفکر، اقتصادی علمی را نیز توصیه می کند، همانا مراد او از اقتصاد علمی اقتصاد ماکس وبری است و لاغیر.
شاید بتوان عنوان داشت که مدرن ترین نظریات اقتصادی متاخر از زبان افرادی همچون ایزیابرلین، هاناارن، فریدش فونهایک، پوپر و ... شنیده می شود؛ همه این افراد قایل به این عقیده اند که عدالت توزیعی، اقتصاد را ورشکسته و فقیران را زیاده خواه و طماع بار می آورد، بنابراین به جای عدالت توزیعی صحبت از «نظم خود جوش اقتصادی» (اقتصاد گاتالاکسی) می کنند و اذعان می دارند، آنگاه که نظم خودجوش اقتصادی حاکم شود، این نظم اقتصادی در سایه سار تلاطم و انباشت ثروت سرمایه داران، فقیران را نیز به رفاه کامل می رساند؛ این نظم خودجوش همان قاعده ای است که آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد از آن به عنوان «دست نامریی» یاد می کند.
مالتوس که یک کشیش پروتستانی است در نظریه «تصاعد هندسی جمعیت» می گوید: قاعده طبیعت بر آن استوار شده تا عده ای فقیر و عده ای صاحب ثروت های کلان باشند و آنان که سرانجامشان به فقر انجامیده است باید مرگ را بر حیات ترجیح دهند.
جان لاک، پدر لیبرالیسم سرمایه داری نیز می گوید: به فکر خویش باش و لاغیر؛ چرا که خدا به فکر فقیران است.
نظریه پردازان دنیای متاخر غرب نیز تئوری توسعه سرمایه داری مدرن را در این نکته می دانند که هر کس قدرت بیشتری دارد، شایسته ثروت بیشتری است؛ این عبارت دقیقا توجیه گر نظریه بقای اصلح داروین است که در حوزه زیست شناسی مطرح کرده است؛ از همین روست که جهان سرمایه داری عدالت توزیعی را یک شعار فکاهی می داند.
جهان ماتریالیست بسیار کوشیده است تا به مکاتب مختلف اقتصادی بقبولاند که دیدگاه اسلام از عدالت اقتصادی یعنی آنکه همگان باید به یک اندازه دارا باشند و عدالت یعنی تساوی؛ در حالی که هرگز عدالت اقتصادی به معنای تساوی نیست و اتفاقا عدالت در نظام اقتصادی اسلام یعنی عدم تساوی؛ چه طور می توان عدالت را تساوی ترجمه کرد در حالی که به عنوان مثال نمی توان سهم یک بقال با یک پزشک متخصص را از درآمد به یک اندازه دید؟
اگر عدالت، تساوی ترجمه شود مفهوم کار و تلاش امری ناپسند جلوه می نماید؛ چرا که هر کس مجاهدت مشروع کند به مثابه فردی است که در انزوای اقتصادی است و هیچ خدمتی را به همنوع خویش ارائه نمی دهد و کار نمی کند؛ آیا اگر سهم این دو مساوی باشد با مفهوم عدالت سازگاز است؟
ماکیاول که خود یکی از شهریاران حوزه نظر در نظام جهان سرمایه داری است، می گوید: شهریار! اگر می خواهی باقی بمانی اقتصاد اخلاقی و اخلاق اقتصادی را ریشه کن نما و گرنه در زیر ارابه های آن خرد خواهی شد؛ در حالی که آنگاه که اخلاق از اقتصاد جدا شود همه حریم ها شکسته خواهد شد و مالکیت خصوصی نیز سربریده نهاده خواهد شد.
تز تقدم آزادی غیرمسئولانه اقتصادی بر عدالت اقتصادی نیز از همان مغزهای پوچ و نهلیستی سر بر می آورد که نه تنها فقیران را شایسته مرگ محتوم می دانند، بلکه با توسعه صنایعی همچون صنعت پرنوگرافی (سکس و تجارت زن) اقتصاد باز را توصیه و اخلاق را رسما از اقتصاد متمایز می کنند؛ مفهوم این نوع از آزادی اقتصادی به تعبیر استاد شهید مطهری یعنی «حیوانیت رها شده است و نه انسانیت رها شده.»
اعلام خودمختاری عدالت از حوزه اقتصاد یعنی تفکیک کرامت و شرافت از اقتصاد؛ به تعبیری اصل دارا شدن است، اینکه چگونه به دارایی دست می یابی، مهم نیست؛ چرا که از همین نقطه عزیمت است که باید انسان را در ردیف حیوانات سرشماری کرد و فرهنگ غریزه را جایگزین فرهنگ فریضه کرد.
اسلام اصل سرمایه را مفهوم نگاتیو و منفی نمی شمارد، لیکن اگر سرمایه در خدمت انجام عمل «ب» قرار گیرد می تواند مضر و خطرناک باشد، بنابراین هیچ فاعل عاقلی قایل به این عقیده نیست که پول را نباید دوست داشت.
اسلام فلسفه بعثت انبیا را پس از ایجاد عدالت، انفاق مال می داند نه جمع مال، اگر بگویم منحنی اجتهاد اقتصادی در نظام های موسوم به امانیسم صفر است، سخنی به گزافه نگفته ایم؛ چرا که ذهن ناکارامد و زیاده خواه را قدرت اجتهاد نیست.
چطور می توان سخن رهبر ماتریالیست ها، مارکس را شنید و از مریدان این رهبر جهانی مفهومی غیر از این نکته را باور کرد که انسان آفریده شده است تا بخورد و بیاشامد و ...؛ وی می گوید: جهان یک اصطبل است و انسان یک حیوان آیا از این سخن رایحه کرامت و شرافتی بر می خیزد؟
چطور می توان صدای رسای منادیان جهانی اقتصاد اگوئیزمی را شنید و بر این نکته پای فشرد که اینان به دنبال کرامت بشرند؟ آنگاه که جهان اصطبل و جایگاه انسان تا مرتبه حیوانیت هبوط کند چطور می توان عدالت اقتصادی را بر گرده نحیف و عریان انسان امروز نشاند و عدالت را به خانه ها دعوت کرد؟ اگر هم نظام اقتصادی غرب موفقیت هایی داشته است قسمتی از آن متعلق به زحمات و مجاهدت های علمی خود آنان است که گوارای وجودشان، لیکن قسمت اعظم این کاخ سازی ها را باید مرهون پابرهنگان بدوی آفریقایی دانست که با چپاول آنان به قوای امروزین رسیده اند.
از طرفی هرگز تروریسم اقتصادی مدل های موفق اقتصادی را در اختیار کشورهای جهان سوم نمی گذارد و همیشه ایام به مدل های توصیه بسنده می کند؛ به همین دلیل در نظام اقتصادی جهان سرمایه داری، سرمایه داری را تجمع حول منافع می دانند، ولی اسلام سرمایه را تجمع حول شرافت و انسانیت می داند.
فراتر از همه این گفته ها امروزه حقوق زن نیز از حقوق بشر متمایز شده است و فرهنگ یوتی لیناریالیسم (اصالت سود) ارزش آنان را در جنسیت، زور بازو و صدای کلفت و ثروت می داند نه عقیده و آرمان او؛ این نظام زن امروز را تا پایین ترین مراتب هبوط انسانیت تنزل داده است و حضیض ترین مراتب حیوانی (یعنی تن فروشی) را شایسته بالاترین و شریفترین آفریده الهی کرده است.
ناصر جوکار
منابع :
۱. استاد مطهری، نظری به نظام اقتصادی اسلام
۲. مجموعه آثار استاد رحیم پور ازغدی
۳. آیت الله مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام (ج ۱و۲)
منبع : شبکه خبری دانشجو


همچنین مشاهده کنید