دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

اوباما، در ماهیت، همان بوش است


اوباما، در ماهیت، همان بوش است
دیگر دانسته شده که همه‌ی ساواک‌ها، شاید در تمام دنیا، دو چهره‌ی مشخص و برجسته دارند که چهره‌های دیگرشان را تحت شعاع قرار می‌دهد: همیشه برای «شما» شکنجه‌گری به نام «تهرانی» (در ساواک شاه) وجود دارد که جلاد و دژخیم است و شکنجه‌گر دیگری به نام «عضدی» (در همان ساواک و در کنار تهرانی) هست که مهربان است و خیرخواه شما!
همین دو نفر(ها) برای «او» جا عوض می‌کنند؛ تهرانی، عضدی می‌شود و عضدیِ مهربان، تهرانیِ جلاد و خشن!
البته همان‌طور که آمد چهره‌های دیگری نیز وجود دارند که سخت‌تر هستند، یا از کارشان متاثر می‌شوند، به کارشان ایمان دارند و یا ندارند و دیگر پارامترها که در رفتار و عملکردهای شخصی‌اشان در برابر قربانی، بی‌تاثیر نیست. اما عدم توجه به «ماهیت» آن که همان «ساواک» است و آن وظیفه دارد تا در خدمت قدرت حاکم و در راستای منافع طبقاتی آن عمل نماید... ره به خطا رفتن است.
بیش از شصت سال است که انواع و اقسام دموکراسی‌های حاکم براسرائیل، مساله‌ی فلسطین را در برابر خود داشته‌اند و همه‌ی‌ آن‌ها مانند «تهرانی‌ها و عضدی‌ها» عمل کرده‌اند. همگی آن‌ها از دادن حداقل‌ها به فلسطینیان طفره رفتند و با تمام اهرم‌های در دست خود از قبیل سرکوب و مذاکره و غیره... کم‌ترین امتیازی به فلسطینیان که آشکارا مورد ستم و تجاوز قرار گرفتند، ندادند.
در زمانه‌ی ما، در سطح جهانی، به محروم نگه داشته شدگان و تحت ستم و زور قرار گرفتگان، تلقین می‌شود که نباید از وسایل خشونت‌آمیز استفاده کرد، اما مشخص نیست که چرا عاملین خشونت مجاز هستند تا با هر وسیله‌ای محرومان و تحت ستم قرار گرفتگان را سرکوب کنند؟ چرا آنان مجاز به خشونت هستند؟
منتظرالزیدی خبرنگار پرتاب کننده‌ی کفش به سمت جناب بوش، که همچنان در زندان است و با خشونت وحشیانه شکنجه شده است و فقط برای پرتاب کفش، تهدید به پانزده سال زندان می‌شود که چرا با این وسیله‌ی مسالمت‌آمیز (کفش) به اسب شاه یابو گفتی!!... آیا دگر باره حق نخواهد داشت تا به‌جای پرتاب کفش، بمبی را منفجر کند و اگر نتوانست آن را به خود ببندد و عوامل اسب شاه و اگر دستش برسد اسب شاه و خود را یک‌جا نابود سازد؟ آیا علت پیدایی حماس و یا دیگر تندروها که خیرخواهان را به وحشت انداخته و دلسوزان را رنجش آفریده، حاکمان و آمران و فرمانروایان آمریکایی - اسرائیلی نبوده و نیستند؟ آیا علت «حماس» است یا اسرائیل؟
و اما؛ اگر مفهوم نشود که «بوش» همان عضدی یا تهرانی است و یا «اوباما» همان تهرانی و یا عضدی است، دانسته و یا ندانسته وارد در عرصه‌ای می‌شویم که فریبکاران را خشنود می‌سازد چرا که آنان خواسته‌اند که این اشتباه صورت گیرد تا «پیشکسوتان» نیز بین «اوباما» و «بوش» تفاوت ماهوی قایل بشوند و با صراحت بگویند که «بوش» «اوباما» نیست و... غیره، در این صورت این کسان توجه نخواهند داشت که چرا باید اوباما هفده‌هزار سرباز دیگر را به افغانستان بفرستد و اساسا به این فکر نمی‌افتند که چرا اوباما، کوبا را از تحریم چند ده ساله رها نمی‌سازد، همچنان گوانتانامو را در اشغال نگه می دارد و چرا از این که پایگاه نظامی‌اش در قرقیزستان باید تعطیل بشود، غصه‌دار می‌شود! و چرا های بسیار که همه‌ی آن‌ها دلایلی است که نمی‌توان «آمریکا» را نادیده گرفت و باید که همه‌ی مصیبت‌های جهان را به پای آن نوشت و از هزاران بار تکرار آن نیز نهراسید. بله تصادفا در هر نقطه از جهان که فتنه‌ای، جنگی، غارتی، ستمی و تجاوزی وجود دارد، باید خودِ امپریالیسم آمریکا و یا رد پای آن را دید و تصادفا موضوع را قلب نکرده و آمریکا را کنار گود فرض ننمود!
و اما درباره‌ی انتخابات نیز هر که هر چه در دل دارد نیز می‌تواند بیان کند و دن‌کیشوت‌وار به تصور آورد که دارد فتح خیبر می‌کند! ولی واقعیت این است که تا «شما» عددی نشوید، دادن هر «دستورالعمللی»، آب در هاون کوبیدن است. به همین دلیل است که در عمل و زندگی روزمره، اصلاح طلب با بنیادگرا فرقی ندارند، و اگر فرقی باشد و منافعی باشد که هست، به کسانِ خارج از گود مربوط نمی‌شود و دخالت کنندگان، چه کلی‌گویی کنند و چه جزیی‌گویی، فقط به نمایشی مدد می‌رسانند که در ماهیت فرقی نخواهد داشت و تنها خدمتگزارانِ ،شاید، بی‌جیره و مواجبی برای سمتی از دوسوی مطرح شوند!!. سخن چه کلی‌گویی باشد و چه جزیی‌گویی، روشن است: تا شما خود هویتی کسب نکنید و همچنان بر سر رقص چند خرس بر روی یک سوزن با هم مجادله کنید و به دکان‌ها و مغازه‌های فرو ریخته‌ی ذهنی خود فخر بفروشید، و نخواهید وجوه مشترک ریشه ای و پایه ای خود را بیابید و... در بر روی همین پاشنه خواهد چرخید و همگی اندر خم یک کوچه خواهیم ماند.
در پایان باز باید یادآوری کرد که در محتوا؛ «بوش» با «اوباما» فرق ندارد و چهره‌های رنگارنگ اسرائیلی نیز از هم متفاوت نیستند. باید در کلی‌گویی هم که شده گفت: باید تلاش کرد تا ریشه و چهره‌ی متفاوتی از آنان داشت!.
هادی پاکزاد
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه