جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


جهانی پر از مرگ و تنهایی


جهانی پر از مرگ و تنهایی
▪ نوشته و کار : قطب الدین صادقی
دکتر قطب الدین صادقی پیش از کارگردانی "یادگار زریران" بارها و بارها توانش را در حوزه تجربه ادبیات کهن ایرانی و بکارگیری قالبهای ادبی در ساختار نمایشی آزموده است. کارگردانی آرش بهرام بیضایی نخستین تجربه صادقی در این زمینه بود که در سال ۱۳۶۸به روی صحنه رفت. اما او پس از "آرش" خودش هم به نویسندگی نمایشنامه های متکی به ادبیات ایرانی علاقه مند نشان داد و "سی مرغ، سیمرغ" را بر اساس منطق الطیر عطار، "مرد فرزانه، ببر دیوانه" را بر اساس جوامع الحکایات محمد عوفی، "هفت خان رستم" را بر اساس شاهنامه فردوسی و "مویه جم" را نیز با کار بر روی داستانهای شاهنامه نوشت و کارگردانی کرد.
دکتر صادقی همچنین بهرام چوبینه نوشته سیامک تقی پور را نیز در سال ۱۳۷۳ اجرا کرد و به تکمیل تجربیاتش در حوزه درام مبتنی بر ادبیات ایرانی افزود.
"یادگار زریران" نیز در ادامه این جریان و بر اساس یکی از سوزناک ترین حماسه های ارزشمند شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی توسط صادقی نوشته شده و در حال حاضر روی صحنه تالار چهارسو اجرا می شود.
این نمایش روایتگر حکایت مبارزه پهلوانان ایرانی با دژخیمان تورانی است. ماجرا از آنجا آغاز می شود که گشتاسب شاه، شاه ایران دین مزدا و یکتاپرستی را پذیرفته و از همین بابت از سوی ارجاسب فرمانده صحراگردان تورانی تهدید می شود. جنگی سخت میان این دو در می گیرد و هر بار دشمنی راستی و مردانگی ایرانیان را به نامردی و نیرنگ پاسخ می دهد. قهرمان این حماسه زریر ایرانی است که به نیرنگ کشته می شود و فرزندش بستور به کین خواهی پدر و با کمک روح او بر دشمن می تازد و پیروز می شود.
صادقی به خوبی توانسته این داستان ادبی را از قالب داستان ادبیات خارج ساخته و تبدیل به درامی با ساختار تئاتری نماید. به همین دلیل می توان گفت که مهمترین ویژگی "یادگار زریران" داستان آن است.
ابلته بخش مهمی از قواعد ساختار داستانی در خود متن اصلی داستان زریر در شاهنامه نیز وجود دارد، اما مسئله مهم این است که قطب الدین صادقی به عنوان نویسنده و کارگردان "یادگار زریران" به درستی توانسته این قواعد و ظرفیتهای موجود را نمایشی کند و ساختار را به کلیتی دراماتیک و نمایشی تبدیل نماید.
اخلاق، مبارزه، نبرد و پایان جنگ مراحل مختلفی هستند که طبق منطق منظم و ساختاری کلاسیک از پی هم روایت می شوندو داستان نمایش صادقی را ساخته و تکمیل می کنند. به علاوه اینکه زبان به عنوان عنصر مهم دیگر نمایش نقشی بسیار مهم و انکارناپذیر دارد و اصلاً یکی از مهمترین اجزاء ساختار آن است. زبان نمایش صادقی در حوزه گفتار و بیانگری دیداری (زبان بدن و زبان حرکت) در انتقال و ارتباط مفهوم و موضوع با مخاطبش توانا و موفق است. صادقی در حوزه گفتاری توجه زیادی به اشعار حماسی فردوسی داشته و سعی کرده تا ضمن کارکرد روایتگری در داستان تاثیرات شنیداری زبان را از هر جهت رعایت کند و تقویت نماید. به همین دلیل شجاعت به ساختار و ریختار کلام شعری یکی از مشخصه های مهم و موثر "یادگار زریران" محسوب می شود. زبان از طرفی برای مخاطب امروز مفهوم ساده و آری از صنایع و پیچشهای ادبی است و از سوی دیگر لحن و اندازه فاخر و شکل بیانی پهلوانی و حماسی داستان را نیز در خود دارد:
جاماسپ: فردا روز که دلیر به دلیر برکوبد و گراز به گراز،
بس مادران بی پسر و
بس پسران بی پدر
و بس برادر بی برادر
و بس زن شویمند
بی شوی شوند.
اما از سوی دیگر حرکت و میزانسن را – چه به صورت جمعی و چه در قالب فردی- باید به لحاظ بیانگری بخشی از زبان کار صادقی در "یادگار زریران" دانست. صادقی در این نمایش بازیگرانی آزموده با بدنهای تقریبا آماده را به کار گرفته است.
این بازیگران در قالب طراحی خوب و هدفمند صادقی به درستی توانسته اند صحنه های متعدد و متفاوت نبرد و مبارزه میان دو لشکر را به تماشا بگذارند.
پرداخت شکلهای مختلف و متفاوت حرکت و تقسیم آن در میان بازیگران بر اساس مشخصات کراکتر نیز بخشی از این کارکرد است که به معرفی ویژگی ها ای جسمی و رفتاری شخصیتها و همچنین توانمندی آنها در داستان نمایش می پردازد.
نکته قابل توجه دیگر پرورش خوب و جذاب قهرمانان نمایش و در راس آنها زریر و بستور است. این دو شخصیت به عنوان محورهای اصلی روایت داستان به خوبی پرداخت شده و کارکردهای دراماتیک اثر را پیش می برند.
همراهی زریر پس از مرگ، اما ترفند خوب دیگری است که صادقی پس از برداشت خود از داستان به آن رسیده است. در شعر فردوسی پهلوانی ها و رشادت های بستور طوری توصیف شده که انگار نیروی روح زریر در جان و تن او دمیده شده و به او قدرت می بخشد. این ویژگی علاوه بر جنبه های مذهبی و اخلاقی که ممکن است در ارتباط با منطق و محتوای اثر داشته باشد به لحاظ نمایشی نیز کارکرد دراماتیک پیدا کرده است. هر چند صادقی می توانست با عدم تکرار حضور زریر و تاکید زیاد بر این حضور، روح قهرمان را بر روی صحنه تاثرگذارتر و با اهمیت تر به نمایش بگذارد.
وجود زریر در کنار فررندش بستور ترفند جذاب و خوبی برای افزودن بر جنبه های نمایشی است که صادقی حتی بهتر از این هم می توانست از آن استفاده کند.
صادقی حتی بهتر بود که در مورد شخصیت ها و رفتارهای آنها در بخشهای دیگری از نمایش اش نیز دقت، توجه و جدیت بیشتری به خرج می داد. به عنوام مثال یکی از شخصیت هایی که سبک تر و شلخته تر از خودش به نظر می رسد "گشتاسب" شاه بزرگ ایرانی و برادر زریر است که به ویژه در صحنه پیشگویی جاماسب فرزانه، به طرز غلو آمیز و کودکانه ای از کوره در می رود، خودش را بر زمین می اندازد و غلت می زند و حتی شکلک در می آورد. این حرکات وقتی که از یک شاه بزرگ سر می زند نه تنها ممکن است تردیدهایی را نسبت به خود شخصیت موجب شود، بلکه حتی می تواند ارزش و اعتبار سایر اشخاص مرتبط با این شاه را نیز کاهش دهد و از اهمیت آنها در نظر تماشاگر بکاهد.
قطب الدین صادقی در بیشتر مدف زمان اجرای نمایش اش به خوبی توانسته روایتی فاخر، حماسی و قابل فهم برای تماشاگر امروز را ارائه دهد. اما تنها در بخشهای کمی از این اجرا حرکات و اطوار ناهماهنگ با کلیت اجرا در آن دخیل شده و وحدت و یکدستی عناصر آن را دچار کاستی مختصری می کنند.
یکی از این ناهماهنگی ها را می توان در پایان بندی نمایش هم مشاهده کرد: ورود پسرک بر روی صحنه و جستجوی پدر و انتظار او، پایان بخش "یادگار زریران" است. اما واقعا چرا دکتر این پسر بچه را با لباسهای امروزی وارد صحنه نمایش اش می کند؟ برای اینکه بتواند مفهوم و محتوای اثرش را به امروز پیوند داده و منطبق سازد؟ اگر تنها دلیل حضور پسربچه همین منظور باشد که خود نمایش به زیبایی بیانگر این انطباق بوده و به نظر نمی رسد که در انتقال مفاهیمش دچار اشکال بوده باشد. "یادگار زریران" به درستی همه محتوایش را منتقل می کند و این مفاهیم را به راحتی در انطباق با زندگی و دنیای مخاطبانش قرار می دهد!
صادقی دو سال گذشته نیز با تغییر پایان بندی نمایشنامه "عادلها" آلبر کامو، چنین کاری را انجام داده بود که پیوستگی و منطق کل نمایش را با اشکال مواجه می ساخت. و حالا در "یادگار زریران" گویی به درک مخاطبانش اطمینان نداشته باشد، خود دست به کار می شود و به ناگهان عنصری را برای تحمیل محتوابر مخاطب وارد کارش می کند،
- بستور: .... هیچ چیز نمی بینم مگر جهانی پر از مرگ و تنهایی. بستور، بستور که این بامداد کودکی بود خردسال و این شامگاه...
-"یادگار زریران"نمایش خوبی است. داستانی ایرانی را روایت می کند، روایت روانی دارد و در انتقال مفاهیمش موفق است. مهمتر از همه آنکه این نمایش ایرانی جذابیت های دیداری زیادی دارد و در مدت زمان ۱۱۰ دقیقه ای اجرایش کمتر پیش می آید که مخاطبانش را خسته کند.
مهرنوش نصوری
منبع : تئاتر مقاومت