شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


انتقاد بکن ولی نه از من، نه از ما!


انتقاد بکن ولی نه از من، نه از ما!
به‌طور کلی ما چیزی به مفهوم ژانر در سینمای ایران نداریم؛ حالا اگر بخواهیم در مورد کمدی، چیزی که در سینمای ما وجود دارد صحبت کنیم باید بگوییم آن چیز سینمای کمدی نیست، شاید بشود گفت سینمای خنده است.
این سینمای خنده از طنز، هجو، لودگی، هزل، مضحکه و ... تشکیل شده و این‌ها هیچ‌کدام در واقع مفهوم سینمای کمدی را استیفاد نمی‌کنند. طبیعتاً فرهنگ ایرانی جغرافیا و مختصات خاص خود را دارد و این برآمده از فرهنگ ماست که هرگز کمدی از نوع کارهای جیم کری و یا از نوع بریز و بپاشِ برادران مارکس به وجود نمی‌آید.
کمدی بریز و بپاش در مفهوم کلاسیک و لایه‌های دیگر آن در سینمای غرب، به‌خصوص کمدی که روی جنسیت و تحقیر تأکید می‌کند، کم‌تر در سینما و فرهنگ ایرانی است و اگر هم هست کم‌تر توفیق پیدا می‌کند؛ دستِ کم به شکل رسمی و جاری، والا در پیامک‌ها سخیف‌ترین، شنیع‌‌‌ترین و عجیب‌ترین لحن کمدی و خنده به وجود می‌آید.
نکته این‌جاست که هیچ حد و مرزی را در پیامک‌های شخصی رعایت نمی‌کنیم، اما در مناسبات رسمی خیلی مکلف به رعایت قواعد اخلاقی هستیم؛ این تضاد جالب است! به هر حال در سال‌های پیش از انقلاب سینمای کمدی نداشتیم، بلکه چند فیلم داشتیم که این فیلم‌ها کمی ما را به گونه‌ی کمدی نزدیک کرد و اگر بخواهیم نام ببریم مثلاً مجموعه‌ی تلویزیونی دایی‌جان ناپلئون است که خیلی متکی به فرهنگ ما بود و موقعیت‌ها را در کلام کمیک و از طریق تضادهای طبقاتی و موقعیت‌های اجتماعی به وجود می‌آورد. حتی کمدی‌هایی چون آقای هالو بیش‌تر کمدی روشنفکرانه با اجرای شخصیت‌های محوری کمیک بودند. آن سینمای خنده‌آفرین، جفنگ و عقب‌افتاده همراه با تحقیر آدم‌ها هم در سخیف‌ترین نوع کمدی بود که مقبول واقع نشد.
در سال‌های پس از انقلاب شرایط ایران چه بخواهیم چه نخواهیم شرایط خاص و ویژه‌یی بود و متأسفانه همیشه جدی بود و لاجرم کمدین‌های خوب و موفقی پیدا نکردیم و با خودسانسوری هنرمندان و دوستداران هنر مواجه بودیم، چون درگیر شرایط سخت بودیم و این شرایط به آن‌ها اجازه نمی‌داد کاری کنند. کمدین‌هایی مثل اکبر عبدی و یا علی‌رضا خمسه توانستند وضعیتی را به وجود بیاورند؛ گاهی بودند و گاهی نبودند، ولی با وجودی که خیلی جدی و موفق نبودند اما کار می‌کردند و بعد رفته‌رفته پیر شدند و هیچ‌کس جای آن‌ها نیامد.
شاید بشود گفت بعد از توفیق تلویزیون در سال‌های میانی دهه‌ی ۷۰ این موضوع کاملاً شکل و شمایل تلویزیونی به خودش گرفت و همین برنامه‌های ۹۰ شبی با مهران مدیری که به هر حال خود ایشان مبدع کار بود و سعی کرد بدون هیچ تصادمی با موقعیت‌های قدرت در واقع نقد اجتماعی و خنده‌آفرینی را داشته باشند در نوع خودش موفق بوده است، مثلاً مرد هزارچهره سرآمد تمام کمدی‌های ایشان در طول یک دهه فعالیتش بوده است.
کمدی‌های تلویزیونی یک پاشنه‌ی آشیل دارند؛ این‌ که قابلیت یک بار مصرف دارند و در بار دوم و سوم غیرقابل تحمل می‌شوند، در حالی که اگر کمدی‌های چارلی چاپلین، لورل و هاردی و برادران مارکس را میلیون‌ها بار هم ببینید هم‌چنان تازه و باطراوت هستند.
سینمای کمدی ما از یک جریان زیبایی‌شناسی خوب، اصیل و ماندگار سرچشمه می‌گیرد و در آبراهه‌های خودش یک موقعیت و جریان ضعیف تلویزیونی را پدید آورده که طنز ۹۰ شبی از اخلاف آن‌ به حساب می‌آید. شاید یکی از دلایل عدم توفیق کمدین‌ها و آثار کمدی در ایران به این خاطر است که هیچ‌کدام از ما به دلیل ذات فرهنگی‌مان تحمل کوچک‌ترین انتقادی را نداریم و بعداً حساب طرف را می‌رسیم کما این‌که شاید خودمان هم در آن لحظات خندیده باشیم!
دستِ کم نمی‌گذاریم دیگر فیلمی بسازد و یا بازی کند و حتی اگر لازم باشد یک جاهایی او را می‌بریم و می‌گوییم: «انتقاد بکن ولی نه از من، نه از ما»!
رضا درستکار
منبع : سورۀ مهر


همچنین مشاهده کنید