یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


نگاه‌ پدرانه‌ فردوسی‌ به‌ زن‌


نگاه‌ پدرانه‌ فردوسی‌ به‌ زن‌
فردوسی‌ فرزانه‌ شگرف‌ همیشگان‌، پرورنده‌ زن‌ است‌. نگاهی‌ پدرانه‌ به‌ زن‌ دارد.
فراخوان‌ زنان‌ زمانه‌ است‌ در خردمندی‌ و پویندگی‌.
فردوسی‌ به‌ آفریدن‌ دوشیزگان‌ و زنانی‌ پرداخته‌ كه‌ رهاننده‌ كشورداران‌ مرد هستند در برابر پیشامدهای‌ گریز ناپذیر سیاسی‌ و رزمی‌. كیست‌ كه‌ سرگذشت‌ سیندخت‌ و رودابه‌ را بخواند و فردوسی‌ را ستایشگر نباشد؟ كیست‌ كه‌ داستان‌ فرانك‌ فرخنده‌ رای‌ را نگرش‌ نماید و نگاه‌ مهرآمیز سراینده‌ را به‌ زن‌ نستاید؟
گماردگی‌های‌ دختران‌ شاهنامه‌ در كارهای‌ سخت‌ و شگفت‌ چنان‌ پندآموز هست‌ كه‌ فرخندگی‌ همیشگان‌ فردوسی‌ به‌ زنان‌ را باید راز جاودانگی‌ شاهنامه‌ دانست‌. فردوسی‌ برای‌ نكوهش‌ بینش‌ بدشگون‌ دیرینگان‌ در پیرامون‌ زن‌ ، به‌ ستایش‌ نیروی‌ آفریدگاری‌ و دانش‌ گرانبار دوشیزگان‌ خورشیدی‌ سرشت‌ پرداخته‌ است‌:
همی‌ گفت‌ هر كس‌ كه‌ این‌ پاك‌ زن‌
سخنگوی‌ و روشن‌ دل‌ و رای‌ زن‌
تو گویی‌ كه‌ گفتارش‌ از دفترست‌
به‌ دانش‌ ز جاماسپ‌ نامی‌ ترست‌
● فرانك‌
فرانك‌ همسر آبتین‌ از برخاستگان‌ و گزیدگان‌ روزگار خویش‌ است‌. زمانه‌ بر آبتین‌ بسیار سخت‌ بود تا آنكه‌ روزی‌ دژخیمان‌ ضحاك‌ تازی‌ گرفتارش‌ نمودند و نزد ضحاك‌ بردندش‌ و بی‌ درنگ‌ تباهش‌ ساخت‌.
فرانك‌ مام‌ خردمند شاهنامه‌ از آبتین‌ پسری‌ داشت‌ به‌ نام‌ فریدون‌. فریدون‌ در نهانگاه‌ پرورش‌ یافت‌ تا به‌ روزگار جوانی‌ رسید.
هنگامی‌ كه‌ رستاخیز فراگیركاویانی‌ فرا رسید، فریدون‌ آهنگ‌ پیوستن‌ به‌ جنبش‌ داشت‌ ولی‌ مادر فرخنده‌ و دانشورش‌ كه‌ بسختی‌ فراوان‌ در پنهانگاهان‌ پروریده‌ بودش‌، زود هنگام‌ بودن‌ كارزار فریدون‌ را به‌ فرزند برخاسته‌اش‌ نمایان‌ ساخت‌. جنبش‌ كاویانی‌ كه‌ مردمی‌ وسرتاسری‌ شد فریدون‌ به‌ خواست‌ فرانك‌ به‌ برخاستگان‌ پیوست‌.
فرانك‌ به‌ هنگام‌ سپردن‌ فرزند دلبندش‌ به‌ رستاخیز كاویان‌ ، پروردگار را به‌ سوگند گرفت‌ برای‌ پیروزی‌ خیزش‌ دادستان‌ مردم‌.
نیازمندان‌ آرزومند در شاهنامه‌، تهیدستی‌ خویش‌ را نهان‌ داشته‌ و در برابر فشارهای‌ فرساینده‌ بینوایی‌، رازدار و شكیبا هستند.
فرانك‌ ما در خجسته‌ خوی‌ فریدون‌ چون‌ از نگونساری‌ ضحاك‌ آگاه‌ می‌گردد به‌ فرخندگی‌ پیروزی‌ جنبش‌ كاویان‌ ، به‌ بخشش‌ گنج‌ آراسته‌ میان‌ آزردگان‌ می‌پردازد و راز بیچارگی‌ آنان‌ را نهان‌ و نهفته‌ می‌دارد:
و زان‌ پس‌ كسی‌ را كه‌ بودش‌ نیاز
همی‌ داشت‌ روز بدخویش‌ راز
نهانش‌ نوا كرد و كس‌ را نگفت‌
همان‌ را ز او داشت‌ اندر نهفت‌
فرانك‌ همچنین‌ به‌ خجستگی‌ كامگاری‌ خیزش‌ كاوه‌ و پیروزی‌ فرزندش‌ بر ضحاك‌ به‌ آرایش‌ جشن‌ می‌پردازد و بزرگان‌ مردمگرای‌ را مهمان‌ خویش‌ می‌سازد:
دیدیم‌ كه‌ در سخن‌ درخشنده‌ فردوسی‌، پیشینه‌ تنگدستان‌، رخساره‌ در افسانه‌ دارد كه‌ نشانگاهی‌ است‌ روشن‌ از آزردگی‌ فردوسی‌ در سوگ‌ و شیون‌ آزردگان‌ رنجدیده‌ روزگاران‌.
● دختران‌ شهر كجاران‌
نیروی‌ آفرینندگی‌ زن‌ در خودكوشی‌ دوشیزگان‌ كجاران‌ به‌ خوبی‌ نمایان‌ می‌شود.
در شاهنامه‌ ، كجاران‌ شهری‌ است‌ نزدیك‌ دریای‌ پارس‌. شهری‌ كوچك‌ در چارچوبی‌ تنگ‌ با مردمی‌ بی‌ شمار. در كجاران‌ هر كسی‌ از دسترنج‌ خود زندگی‌ می‌كند. كجاران‌ دوشیزگان‌ فراوان‌ دارد كه‌ بسیار خودكوش‌ هستند.
دختران‌ مهتاب‌ گون‌ «كه‌ بی‌ كام‌ جوینده‌ نان‌ بدی‌» دختران‌ چابك‌ و پرتلاش‌، تنگستان‌ را می‌شكنند و خورشید را به‌ شهر می‌آورند. دوشیزگان‌ هنرمند و زندگی‌ پرداز چنان‌ در از میان‌ بردن‌ نیازمندی‌، جانگذشت‌ می‌باشند كه‌ خوراك‌ و خواب‌ را خوار می‌شمرند . برای‌ برآوردن‌ هزینه‌ زندگی‌، بامدادان‌ همگی‌ با هم‌ و هر كدام‌ با دوكدانی‌ در دروازه‌ شهر گردهمایی‌ می‌كنند و به‌ كوه‌ نزدیك‌ كجاران‌ رفته‌ و به‌ ریسندگی‌ و بافندگی‌ می‌پردازند. این‌ ارج‌ گذاران‌ كار و سختی‌ دشواركوب‌ ، شبانگاه‌ با پنبه‌هایی‌ كه‌ ریسته‌ اند از دامنه‌ كوه‌ به‌ كجاران‌ برمی‌گردند.
براینسان‌ ، فردوسی‌ روشن‌ می‌سازد كه‌ چگونه‌ آفرینشگری‌ زنان‌ در روزگار دشواری‌ و كمبود ، شكوفه‌ و گل‌ می‌دهد و میوه‌ كامگاری‌ بر خرمنگاه‌ زندگی‌ می‌آورد.
بیگانگی‌ زن‌ با خواب‌ و خوراك‌ در روزگار تنگدستی‌ و نیازمندی‌ ، سخن‌ پدری‌ است‌ كه‌ به‌ آبرومندی‌ دخترانش‌ اندیشه‌ می‌كند و هنرمندی‌ آنان‌ را فرهست‌ خود می‌داند. در درونساخت‌ داستان‌ ، زهرخند فردوسی‌ را می‌بینیم‌ به‌ انگارگان‌ بی‌ زمینه‌ و چندین‌ هزار ساله‌ درباره‌ زن‌.
● گردیه‌ و سرنوشت‌ اندیشی‌ میهنی‌
پس‌ ازكشته‌ شدن‌ گدازیده‌ بهرام‌ چوبینه‌ ، گردیه‌ خواهرمیهن‌ پرست‌ بهرام‌ به‌ همراه‌ بهرامیان‌ به‌ مرو می‌روند. خاقان‌ چین‌ كه‌ از تباه‌ شدن‌ سپهبد ایرانی‌ دلتنگ‌ است‌ آهنگ‌ خواستگاری‌ گردیه‌ را دارد. نامه‌یی‌ فراخور و مهرآمیز می‌نویسد وبه‌ برادرش‌ می‌سپارد و بی‌ درنگ‌ به‌ سوی‌ مرو روانه‌ اش‌ می‌كند.
فرستاده‌ خاقان‌ چین‌ به‌ مرو می‌رسد و نامه‌ را به‌ گردیه‌ می‌دهد. دوشیزه‌ فرهیخته‌ ایرانی‌ پس‌ از دریافت‌ نامه‌ ، به‌ برادر خاقان‌ چنین‌ می‌گوید :
كنون‌ دوده‌ را سر به‌ سرشیونست‌
نه‌ هنگامه‌ این‌ سخن‌ گفتنست‌
چو سوگ‌ چنان‌ مهتر آید به‌ سر
ز فرمان‌ خاقان‌ نباشد گذر
مرا خود به‌ ایران‌ شدن‌ روی‌ نیست‌
زن‌ پاك‌ را بهتر از شوی‌ نیست‌
گردیه‌ سپس‌ نشتنگاهی‌ از فرزانگان‌ و سپهداران‌ جنبش‌ بهرامی‌ می‌آراید و خواستگاری‌ خاقان‌ چین‌ را بازگفت‌ می‌كند. دختر فرزانه‌ ایرانی‌ برای‌ خردمندان‌ ایران‌ زمین‌ ، پیامدهای‌ همسری‌ ایرانیان‌ با بیگانگان‌ برمی‌ شمرد و روشن‌ می‌سازد كه‌ این‌ درخواست‌ به‌ سود كشور نیست‌ و سازگاری‌ میهنی‌ ندارد و پاسخ‌ نه‌ به‌ برادر خاقان‌ می‌دهد.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید