سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


شاعر زندگی روزمره


شاعر زندگی روزمره
«فیلیپ لاركین» شاعر، داستان سرا و ادیب برجسته شهیر انگلیسی است كه در خلال دهه ۵۰ به همراه گروهی از شاعران هموطن خود ائتلاف «جنبش» را تشكیل داد كه تاثیرات فراوانی در جریان ادبی انگلستان برجای گذارد. عقاید این دسته از شاعران، اولین بار پس از انتشار گلچینی از سروده های آنها تحت عنوان «سطرهایی نو» توجه بسیاری را به سوی خود جلب كرد. آنها در سروده های خود بیش از هر موضوعی به مقوله زندگی روزمره می پرداختند و به دور از پیچیده سرایی و ایهام و استعاره، در قالبی سنتی و به زبانی ساده، شیوا و مستقیم اشعارشان را می سرودند و معتقد بودند سرودن نیز به مانند «فلسفه جدید» می بایست خود را از بند عرفان و منطق محض رها كند و زندگی را همان گونه كه هست به تصویر بكشد. اصلی كه در اغلب آثار «لاركین» از جمله (The less decaved) ۱۹۵۵، «عروسی در روز» ۱۹۶۴ و «پنجره های مرتفع» ۱۹۷۴ دیده می شود.
او در یكی دیگر از آثار خود با عنوان «اساس لذت» در باب شاعری می نویسد: «منصفانه نیست اگر كسی بگوید كه شعر و شاعری دیگر مخاطبی ندارد و پرداختن به این مقوله امری بی فایده است اعتقاد شخصی من چیز دیگری است. من می گویم شعر و شاعری مخاطبان قدیمی خود را از دست داده و مخاطبانی جدید به دست آورده است و این انتقال زاییده اختلاف عمیقی است كه بین شاعران، نقادان ادبی و ادیبان دانشگاهی وجود دارد. آن دوران كه شاعر پس از سرودن شعرش در روزنامه ها از اثر خود تعریف و تمجید می كرد و شاگردان دانشگاهی اش را به مطالعه و خواندن آنها مجبور، دیگر به سرآمده است. مخاطب امروزی اگر از اثر موزونی راضی نباشد آن را برای ناشر پس می فرستد و می گوید اثری دیگر برای من بفرست.»
«فیلیپ آرتور لاركین» در ۹ اوت ۱۹۲۲ در «كاونتری» دیده به جهان گشود. پدرش «سیدنی لاركین» نام داشت كه از ثروتمندان شهر و ستایشگران «هیتلر» بود و خلق و خویش نیز بی شباهت به او نبود و شاید از همین رو است كه «لاركین» خود را در دوران كودكی به «عروسك خمیری» تشبیه می كند. «فیلیپ لاركین» پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در مدرسه نجیب زادگان برای ادامه تحصیل راهی آكسفورد شد و آنجا بود كه با «كینگزلی ایمیس» دوستی پایداری را برقرار كرد كه بعدها منجر به تشكیل ائتلاف «جنبش» شد. «لاركین» در این دوره به شدت به مطالعه آثار ادبی پرداخت تا بدانجا كه چشمانش ضعیف و متعاقبا از خدمت نظام معاف شد. او پس از فراغت از تحصیل شغل كتابداری را برای خود برگزید و پس از آنكه مدتی را در كتابخانه های دانشگاه های «لستر» و «بلفاست» گذراند، در سال ۱۹۵۵ به كتابخانه دانشگاه «هال» رفت و تا آخر عمر در آنجا به كتابداری مشغول شد و طی این مدت در گسترش آن تلاش بسیار كرد. «لاركین» در سال ۱۹۴۵ با انتشار مجموعه شعری به نام «كشتی شمالی» به عنوان یك شاعر به شهرت رسید. او در این اثر از جملاتی كوتاه و موزون بهره برده بود كه تاثیرپذیری اش از ادیب شهیر انگلیسی «ییتس» در آنها نمایان بود، كه با هزینه شخصی خود به چاپ رساند. «لاركین» سپس به انتشار دو رمان با عنوان «جیل» Jill ۱۹۴۶ و «دختری در زمستان» ۱۹۴۷ اقدام كرد كه تنها آثار داستانی او به شمار می روند و او داستان نویسی را با ذكر این جملات رها كرد «برای خلق سومین رمان، پنج سال تمام تلاش كردم اما به نتیجه نرسید. گمان كنم قریحه ای برای داستان سرایی در من نمانده است.»
اثر بعدی او «عروسی در روز» نام دارد كه بر شهرت شاعری «لاركین» افزود. او در این اثر از لحن دو زن جملات عامیانه در ترسیم دورنمای زندگی صنعتی در انگلستان به بهترین وجهی بهره برد. او در سال ۱۹۷۴ «پنجره های مرتفع» را خلق كرد كه شامل دو مجموعه شعر در باب گذر عمر، بیماری و مرگ است كه «ابلهان پیر» و «ساختمان» نام دارند كه «لاركین» در آنها به احوالات اجتماعی جامعه انگلستان پس از جنگ های جهانی می پردازد.
از ویژگی های جذاب آثار «لاركین» پرهیز از «گنده گویی» سانتیمانتالیسم و فیلسوف مآبی است. او به ساده ترین و صریح ترین زبان ممكن سخن می گوید و به همین دلیل بسیاری از منتقدان معاصر او را به بی احساسی و سیاه نمایی متهم می كردند.
«لاركین» در تمام طول عمرش ازدواج نكرد و از تشكیل خانواده فراری بود. او پس از مرگ مادرش در سال ۱۹۷۷ به ندرت به سرودن مشغول شد و تنها ۱۱ شعر دیگر سرود. او در اوایل سال ۱۹۸۵ به دلیل ابتلا به سرطان مری خود را به دست جراحان سپرد و در دوم دسامبر همان سال دیده از جهان فروبست. «لاركین» در روزهای آخر عمر خود بسیاری از آثار خود را سوزاند با این حال «اندرو موشن» یكی از شاگردان او در سال ۱۹۹۳ آثار باقی مانده او را جمع آوری كرد و سپس زندگینامه او را به چاپ رسانید كه حاوی اطلاعاتی جدید و جالب بود. او در این كتاب اظهار داشت كه «لاركین» اعتقاداتی نژادپرستانه داشته و عقاید سیاسی نادرستی را در سر می پرورانده است. «لاركین» سال ها پیش از مرگ خود طی مصاحبه ای در قبال چنین اتهاماتی از خود چنین به دفاع برمی خیزد: «بسیاری می گویند كه من آدم منفی بافی هستم. گیرم كه ذات من چنین باشد. اما پدیده ای مانند شعر سرودن هرگز نمی تواند منفی باشد. منفی ترین اشعار جهان از بهترین كارهایی كه آدمیان در طول عمر خود انجام داده اند، بهتر و مثبت تر است.»
گردآوری و ترجمه: فرهاد كاوه
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید