شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


باید به درون این کاخ باشکوه راه یابیم


باید به درون این کاخ باشکوه راه یابیم
از دوازده سال پیش بیستم مهر به عنوان یادروز ملی اسطوره رندی غزل فارسی خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی انتخاب شد و از همان سال تا به امروز، این روز در شیراز و در جوار مزار این شاعر بلند پایه فارسی به شایستگی گرامی داشته می شود.به بهانه این روز به سراغ دکتر کاووس حسن لی؛ دبیر علمی یادروز ملی حافظ رفتیم تا درباره شعر حافظ به گفتگو بنشینیم.
یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که این استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز در کنار حافظ پژوهی، آثار ارزشمندی در زمینه آثار سعدی نیز به ادبیات فارسی تقدیم کرده است.
▪ جناب دکتر حسن لی! با تبریک یادروز ملی حافظ، از دیرباز درباره شعر حافظ گفته می شده که شعر حافظ مانند یک آینه است و هر کس می تواند تأویل خود را در آن ببیند. آیا شما نیز این توصیف را بر شعر حافظ می پذیرید و اگر پاسختان مثبت است، آیا این ویژگی در ادبیات گذشته پارسی حسن به حساب می آمده؟
ـ من هم خوشحالم که در یادروز حافظ درباره این شاعر گفتگو می کنیم و خوشحالترم که این مناسبت سبب شده در بسیاری از شهرها و کشورها شاهد برگزاری بزرگداشتهایی برای این شاعر باشیم.
یکی از ویژگی های اصلی شعر حافظ همین خاصیت آیینگی است کلام حافظ به گونه ای است که هر کس می تواند چهره خود را در شعرش ببیند. این ویژگی، کمابیش، در شعر بعضی دیگر از شاعران وجود دارد، اما هیچ شاعری به اندازه حافظ از این ویژگی بهره مند نیست. نشانه های آشکاری در شعر حافظ وجود دارد مبنی بر اینکه خود حافظ نیز به وجود این ویژگی در اشعارش تمایل داشته است.
او علاقه مند بوده که اندیشه های مختلف بتوانند به گونه های مختلف با توجه به نشانه های درون متن شعر او را دریافت کنند. در شعر گذشته نیز این گونه تخیل در کنار تأویل پذیری، قابل قبول بوده است و گرنه حافظ در بین شاعران مختلف این همه نام برنمی آورد.
▪ پس به عقیده شما، استادان و حافظ پژوهانی که سعی می کنند با بررسی تاریخ به محدود کردن تأویل در شعر حافظ بروند، راهی برخلاف ذهنیت او نرفته اند؟
ـ این همان بحث تأویل متن و هرمنوتیک است. در هرمنوتیک سنتی تمام تلاش بر این بود که ما به معنایی از متن دست بیابیم که مقصود مؤلف بوده است و برای این منظور تلاش می شد که تاریخ ادبیات بازسازی شود، زندگی شاعر بررسی شود و مسایل پیرامون زندگی او نیز بازشناسی شود تا براساس این سندها بتوانیم به نیت شاعر پی ببریم.
در واقع تلاش تأویل گر، منتقد و مفسر بر این بود که با هر وسیله ممکن پی به نیت مؤلف ببرد، اما پس از نقد نو، دیگر آن اقتدار مؤلف و مؤلف محوری کمرنگ شد و اندکی به خواننده توجه شد تا خود او بتواند در متن، متناسب با سلیقه، علایق و افق انتظار خودش (البته با نشانه های درون متنی) به مقصود شاعر پی ببرد.
امروزه واقعاً بر این باوریم، کسانی که درباره حافظ می نویسند و متن حافظ را تفسیر می کنند، به خصوص در کلاسهای دانشکده های ادبیات)عمده تلاششان متکی بر همان نگاه سنتی تأویل متن است.
▪ یعنی تلاش می کنند تا به نیت مؤلف و مقصود حافظ پی ببرند؟
ـ در واقع این یکی از مأموریتهای دانشکده های ادبیات بوده، اما واقعاً این، همه مأموریت آنها نیست. امروزه متأسفانه این مأموریت تبدیل به همه مأموریت شده است و کمتر به امکان خوانش متن، بدون مؤلف توجه می شود، به خصوص اینکه با همه بازسازی هایی که می توانیم از تاریخ داشته باشیم، باز پی بردن به نیت مؤلف بسیار دشوار است و هر دریافتی که از متن، به عنوان نیت مؤلف داشته باشیم، می تواند خدشه پذیر باشد. بهتر این است که اجازه بدهیم نظرات مختلف درباره شعر حافظ وجود داشته باشد و ارزش شعر حافظ هم در همین است.
پذیرش این اختلاف برداشتها، حداقل آزادی درونی را به ارمغان خواهد آورد و در این صورت کم کم تمرین دموکراسی کرده ایم.
▪ عده ای از استادان ادبیات معتقدند که علت مقبولیت عام حافظ آن است که او تمام مضمون هایی چون تغزل، مدح، پند و اندرز را در غزل جمع کرده، حال آن که به عقیده ایشان جایگاه این مضامین مانند دیوان سعدی در قالبهای گوناگون است. نظر شما در این ارتباط چیست؟
ـ هر کسی می تواند به نقد متون گذشته بپردازد و قرار نیست ما بعضی متون را چنان مقدس کنیم که قابلیت نقد و تجلیل را بر آنها نداشته باشیم.
اما من معتقدم چنانچه حافظ بر خلاف رأی صائب و صحیح گام برداشته باشد نمی توانسته این همه تأثیرگذار باشد و جای همه آثار پیش از خودش را در ذهن و زبان مردم بگیرد. سرانجام اقبال عمومی به شعر حافظ، همه هنرشناسان را نیز در برمی گیرد. پس حافظ کاری شگرف کرده است. تاریخ قاضی صریحی است. اینکه تاریخ سلیقه و ذوق ایرانی نشان داده که حافظ و نوع شعر او به دلیل ویژگی های متفاوتش جای دیگر آثار را گرفته، خود نشان دهنده توفیق حافظ است. اگر حافظ حماسه و تغزل را در هم آمیخته و اگر مفاهیم اجتماعی و عاشقانه را در کنار هم قرار داده و اگر در کنار سخنان عاشقانه، انتقادات تیز اجتماعی هم کرده است و اگر همه اینها را در یک غزل ارایه داده، بعد از گذشت قرنها هنوز مردم این ویژگی را پسندیده اند. اگر این ویژگی عیب بود، قاعدتاً در این قرون آشکار می شد و مورد پذیرش مردم قرار نمی گرفت.
▪ پس از حافظ و حتی در ادبیات معاصر، بسیاری به تقلید از حافظ، شعر سروده اند. به عقیده شما، چه «آنی» در شعر حافظ است که مقلدانش نتوانسته اند به گردش برسند؟
ـ به نظر من سه ویژگی مهم را باید در شعر حافظ و برای شناخت شعر او بشناسیم. نخست؛ معماری شگفت انگیز شعر حافظ در کلام است. پیوند هنری واژگان و تراکم معانی، در یک سروده. این مسأله در شعر هیچ شاعری در این حد قابل پیگیری نیست. غزل حافظ شبیه به یک قصر زیبا و باشکوه است که به گچبری ها، شیشه کاریها، میناگری ها و تزئینات عجیب و غریب آراسته شد و در کنار اینکه تالارها و اندرونی های تودرتو و لایه لایه دارد که وقتی وارد هر کدام از این تالارها می شویم، با تابلوهای خیره کننده ای مواجه می شویم، ما را به تماشا دعوت می کنند. هر بار که شعر حافظ را می خوانیم انگار لذتی بیشتر می بریم و به کشف تازه ای می رسیم. خوانندگان عمومی با دریافتی ساده از سطح کلام حافظ، به لذت می رسند. خوانندگان ویژه و اهالی ادب با راه یافتن به این اندرونی ها و شناختن این ترفندها در تماشای این تابلوها غرق می شوند و هیچ کس پس از حافظ نتوانسته در ویژگی معماری واژگان، پیوند هنری کلام و ساختن سخن لایه لایه و تو در تو به پای این شاعر برسد، به این صورت در شعر حافظ رستاخیز دیگری در واژه ها بر پا شده است.
دوم؛ ارتباط بسیار نزدیک حافظ با کلام وحی است. او تلاش کرده با انس همیشگی با قرآن، به روحانیتی ستایش برانگیز برسد و اگر این حل شدن شعر حافظ در کلام وحی را نیابیم، از بخش مهمی از شعرهای حافظ غافل مانده ایم.
حافظ خود، بارها و بارها به روشنترین شکل و پنهان ترین نوع به بازنمود این مسأله پرداخته است. به همین خاطر لقب لسان الغیب یا ترجمان الاسرار به حق شایسته حافظ است و «اجر صبری است کز آن شاخه نباتش دادند» و «این همه شهد و شکر کز سخن» حافظ می ریزد، به خاطر همان ارتباط معنوی و روحانی با کلام وحی است.
سوم؛ آن است که حافظ هیچ گاه از دردهای فراگیر جامعه خود غافل نبوده است. حافظ همیشه زخمها، غمها، رنجها و دردهای جدی جامعه خود را فریاد می کند و این فریاد هم به شیرین ترین شکل ممکن بیان شده است. بسیاری از این زخمها، زخمهای فراگیر همیشگی جامعه ما هستند و به همین خاطر است که مردم ما همواره و در متن دردها و غمهای خود به شعر حافظ پناه می برند و به دیوان حافظ تفأل می زنند و وقتی مبارزه حافظ را با رذائل اخلاقی چون ریا و دروغ را می بینند که به هنری ترین شکل ممکن بیان می شود، بسیار لذت می برند.
حال اگر کسی بتواند حداقل این سه ویژگی را به کمال حافظ، در شعر خود ارایه کند، می تواند شعری شبیه شعر حافظ بسراید، اما همه کسانی که تلاش کرده اند به مرزهای سخن حافظ نزدیک شوند، یا هیچ کدام از این سه ویژگی را نداشته اند یا این ویژگی ها در شعرشان نقصان داشته است و این یکی از عواملی است که سبب شده تاکنون کسی نتواند مانند او شعر بگوید. اگر چه هر یک از قله های شعر فارسی مانند فردوسی، سعدی، مولوی، نظامی و... جایگاه رفیع خودشان را دارند حافظ هم یکی از این قله هاست.
▪ یادروز ملی حافظ تا چه میزان پذیرای نگاههای جدید به حافظ است؟
ـ ما واقعاً با افتخار از تمام کسانی که حرف تازه ای در مجامع آکادمیک حافظ شناسی دارند، استقبال می کنیم.
در سالهای گذشته حرفهای تازه ای در خصوص این شاعر زده شده است. در طول دوازده دوره اخیر هر کسی که سخنی درباره حافظ داشته و دعوت مرکز حافظ شناسی را رد نکرده، میهمان ما در این مراسم بوده است. حتماً ما از نگاههای جدید استقبال می کنیم و به دنبال چنین نگاههایی هستیم، اما با همه این احوال ممکن است بعضی از مدعوین ما به چنین کامیابی در بیان نو دست نیافته باشند.
▪ در پایان، درباره دیوان جامع حافظ و شیوه گردآوری اش چه نظری دارید؟
ـ چند سال پیش ما در مرکز حافظ شناسی به این نتیجه رسیدیم که ای کاش می توانستیم دیوانی از حافظ را سامان بدهیم که اجماعی از حافظ شناسان را پشتوانه خود داشته باشد و به عنوان متن مرجع توسط علاقه مندان به حافظ مورد توجه قرار بگیرد. برای این منظور در سال ۸۰ طرحی جزیی تهیه شد و چند جلسه ای هم برگزار شد که در این جلسات استاد خرمشاهی و دکتر دادبه و دیگران نیز بودند.
برای من مسلم بود که نمی شود تعدادی از حافظ شناسان به مدت طولانی گرد هم جمع شوند و درباره نسخه های حافظ به اجماع برسند، برای همین تصمیم بر این شد که مرکز حافظ شناسی (در صورت پشتیبانی مالی)، نسخه های خطی معتبر حافظ را جمع آوری کند و همه نسخه ها را به عنوان نسخه بدل به نشانی بیست نفر از حافظ شناسانی که شناخته شده اند، بفرستد.
بنابراین هفته ای یا دو هفته ای یک بار مطابق یک قرارداد مالی یک غزل منطبق با نظر ایشان به ما برگردد و ما مواردی که بیشترین نظر را معطوف خود داشته باشد، متن قرار دهیم و نظرات دیگر را به نام خود افراد در تعلیقات بیاوریم.
به این صورت این سند برای همیشه در تاریخ می ماند و نام حافظ شناسان هم زینت بخش چنین اثری خواهد بود.
من همچنان معتقدم که این طرح اجرایی است و باید درباره کلیات سعدی هم انجام شود، اما نمی دانم آیا در این شرایط، چنین اقدامی عملی هست؟ کسی که انگیزه چنین کاری را دارد، فقط در صورت داشتن پشتوانه های قوی می تواند چنین کاری را پیش ببرد.
اخیراً خوشبختانه این موضوع از طریق دکتر خرمشاهی و دکتر انوری مطرح شده، اگر چه نامی از این مسابقه برده نشده، اما مهم این است که کار به نتیجه برسد.
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید