سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

من به ناو وینسنس عشق می ورزم


من به ناو وینسنس عشق می ورزم
تقدیم به تمام عاشقان آمریکا که فریاد زدند " تا چه زمانی باید تاوان مرگ بر آمریکا را بدهیم ؟!!"
فیلم های وسترن همیشه صحنه های جذابی از مقابله خوبی و بدی ، تمدن و توحش و حق و ناحق هستند.کابوی جذاب داستان همیشه در کمال خونسردی تفنگ اش را می کشد و بنگ بنگ و فقط زمانی این کار را خواهد کرد که یک آدم رذل پا روی دمش گذاشته باشد.در غیر اینصورت ، صلح از سر و روی این مرد می بارد.آنها منجی هستند.منجی آدم های بی پناهی که زیر بار ظلم آدم بدها کمرشان خم شده و شب و روز زل زده اند به سر در شهر و دعا میکنند خدا بهشان رحم کند و از غیب برایشان یک قاتل بفرستد !!!
حالا تو کابوی عزیزم : "ویلیام راجرز"
تو استجابت دعای کدام ملت بودی که تفنگت را در آوردی و در کمال خونسردی بنگ بنگ ؟! و بر اساس کدام معیار تو آدم خوبه هستی و ۲۹۰ غیر نظامی آدم بده ؟! به تو مدال دادند.برای اینکه تو ثابت کردی در نشانه گیری هیچ کس رو دست کابوی های خونسرد بلند نخواهد شد.ایستادی و سینه ات را دادی جلو و با افتخار گفتی : "اگر صدها بار نیز آن اتفاق رخ دهد، باز هم دستور شلیک خواهم داد".انسانیت به تو تبریک خواهد گفت چرا که از او در مقابل ۲۹۰ غیر نظامی که خطرناک ترینشان ۶۶ کودک زیر ۱۳ سال بودند محافظت کردی.من فیلم اصابت موفقیت آمیز آن موشک به آن هواپیمای صد در صد خطرناک مسافربری را دیدم.شنیدم که خلبان التماس می کرد دست نگهدارید.شنیدم که با صدای لرزان بارها بلند و شمرده اعلام کرد که ما یک هواپیمای صد در صد غیر نظامی هستیم.شنیدم که گفت فقط مسافر توی این هواپیما است نه راکت و بمب.شنیدم که التماس میکرد.شنیدم و شنیدم که سرباز یگان ات خندید و گفت:"رفتن پیش خداشون".و بعد دیدم جنازه هایی که روی آب شناور بودند.سوخته و تکه تکه.جنازه ی بچه هایی که خیلی دورتر از آغوش مادرانشان با هر موج بالا و پایین می رفتند.آن عروسک سوخته را هم روی آب دیدم و بعد دندان های زرد تو را کابوی شغال صفت که بوی مرگ می داد.بله ، تو باز هم دستور شلیک خواهی داد و باز هم مدال خواهی گرفت.به خاطر رشادت های بی پایانت در برابر جنازه های سوخته کودکانی که عروسک هایشان را توی دریا گم کرده اند.بابا می گفت به سرد خانه رفته و وقتی می خواست بگوید که آنجا چه دیده ، بغض کرد و داد زد : حرومزاده های کثافت.تف به جد و آبادشون.و مامان بر خلاف همیشه برای اینکه فحش های زشتی داده بود ، معترضش نشد.و من فهمیدم تو چه رشادت هایی انجام داده ای.
کابوی عزیز
بوی مردار می دهید.تو و کشورت هر دو.بوی گند قساوت و باروت کابوی هایی که با خونسردی دریا را قبرستان می کنند.من از تو و همه ی فیلم های وسترن شما یانکی های بی رحم متنفرم.من از آن مدال لعنتی که به سینه ی همه کابوی های تاریخ است متنفرم. آن صلیب آهنین استعاره ایست از شیطان و وقتی آن را به سینه تان وصل می کنید ، همه دنیا می بینند که خانه شیطان کجاست.
و من می خندم به آدم های ساده لوحی که هنوز هم به کابوی ها ایمان دارند ...
-
مهدی خانعلی زاده


همچنین مشاهده کنید