یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

یک گام برای چند انتخابات


یک گام برای چند انتخابات
توفیق در آزمون دشوار انتخابات ریاست جمهوری دهم و گذر از مسیر صعب العبور قبل، حین و بعد از آن برای اصلاح طلبان تنها به عنوان یک پروژه انتخاباتی صرف به شمار نمی رود. سران این جناح سیاسی فراگیر نیک می دانند در اختیار گرفتن قوه مجریه- که حدود ۲۰ درصد از تصمیم گیری های کلان کشور در حیطه مسوولیت آن قرار می گیرد- به مثابه آغاز یک حرکت دوباره به موازات تلاش های غیررسمی مدنی و اصلاحی در حوزه سیاسی و اجتماعی کشور به شمار می رود. آنها از همین رو از پیروزی در انتخابات به عنوان یک «فتح باب» دوباره جهت در اختیار گرفتن تدریجی نهادهایی که با آرای مردم ارتباط مستقیم دارند، یاد می کنند.
اگرچه پس از برگزاری انتخابات پرحاشیه ریاست جمهوری نهم و اعلام نتایج آن آخرین قطعه از پازل حاکمیت یکدست از سوی محافل و جریانات سیاسی مقابل اصلاح طلبان در سر جای خود قرار گرفت و اکنون مدیران منتسب به احزاب اصلاح طلب در دولت حضور ندارند اما ناظران سیاسی با نیم نگاهی به تحولات اواسط دهه ۷۰ تاکنون از ظهور و با اندکی تساهل، تقویت یک نیروی سیاسی در ایران سخن می گویند که به هیچ صورتی نمی توان حضور آنها در سپهر سیاسی ایران را نادیده انگاشت. به بیان دیگر در طول ۱۲ سال گذشته از مقطع زمانی انتخابات ریاست جمهوری هفتم یعنی زمستان ۷۵ و خلق شگفتی دوم خرداد ۷۶ و ظهور چهره یی با نام سیدمحمد خاتمی در قامت یکی از رهبران اصلاح طلب و در کسوت نماد اصلاحات و به تبع آن ایجاد انسجام میان احزاب، گروه ها و تشکل های مدنی- صنفی- که پس از دوم خرداد به اصلاح طلب شهره شدند- تاکنون به تدریج نیرویی در کشور شکل گرفت که به سبب پتانسیل های داخلی و پایگاه غیرقابل کتمانی که در جامعه دارد حتی شرایط نامتوازن و نابرابر سیاسی نیز نتوانسته موجب حذف یا حاشیه نشین شدن اصلاح طلبان شود.
آنها امروز یک اردوگاه فکری- سیاسی با انسجام تشکیلاتی قابل قبول به شمار می روند که مخالفان سیاسی و غیرسیاسی آنها نیز ناگزیر به در نظر داشتن عمل سیاسی اصلاح طلبان و لحاظ کردن همه پارامترهای محتمل مرتبط با آنها در فرآیند تصمیم سازی خود هستند. اصلاح طلبان اما بر این باورند «ضربه» پس از دوم خرداد و «نه» بزرگ اکثریت جامعه ایران به برخی رفتارهای فراقانونی و نگاه های «ارباب و رعیتی» به اندازه یی برای محافل خاص صاحب قدرت «شوک آور» بود که تا مدتی امکان تدوین استراتژی هدفمند جهت مقابله با خواست مردم و اصلاح طلبان را از کف دادند. آنها در فقدان دو مولفه رفتار سیاسی و حزبی و نداشتن حسگرهای اجتماعی برای سنجش میزان الحراره جامعه و اقتضائات ایران امروز، به ورطه نیست انگاری نیازهای روز جامعه درغلتیده بودند.
در مقابل اصلاح طلبان با گفتمان تازه ناشی از آنالیز جامعه توسط ایدئولوگ های خود همه شعارها و برنامه های خود را در رفتار، منش و کلام سیدمحمد خاتمی متجلی ساخته و با انتقال آن از طریق شبکه اجتماعی و سیاسی مستعد نهادهای سیاسی و مدنی محدود آن روزها توانستند اقبال عمومی را با خود همراه سازند. این روند اما به دلایل بسیاری دیری نپایید و نیروهای دموکراسی خواه به سبب هجمه گسترده مجموعه مقابل اصلاحات و صدالبته رفتارهای غیرمنطبق با قاعده رقابت سیاسی برخی نهادهای قدرت دایره مانور خود در ساختار رسمی حاکمیت را روز به روز محدود شده تر یافتند. اصلاح طلبان تاکید داشتند اراده اکثریت جامعه را نمایندگی می کنند و حضور موفق سیدمحمد خاتمی در عرصه مدیریت کلان کشور و نقش آفرینی موثر دولت اصلاحات در راستای تبدیل شدن تهدیدهای رو به افزایش بین المللی به فرصت ها و گشایش های دیپلماتیک را سبب «ظرفیت افزایی» برای نظام مستقر ارزیابی می کردند. آنها نه از اپوزیسیون که در قامت یک پوزیسیون منتقد و در کسوت انقلابیون حلقه نزدیکان بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی گام به عرصه سیاسی گذاشته بودند و در عین حال از تفاوت های نگرشی جدی و مرزبندی های پررنگی با تفکرات جناح راست و تمامیت خواهی برخی محافل برخوردار بودند.
اصلاح طلبان انقلاب اسلامی را بزرگ ترین اصلاح قرن می دانستند و کارنامه مبارزاتی و خدماتی آنها در قبل و بعد از انقلاب گواه روشنی بر وفاداری آنها به اصل نظام بود. خاتمی برخی دیدگاه ها و عملیاتی شدن آن در سطوح کلان را سبب «قبض روح شدن» انقلاب می دانست و هشدار می داد باید مقتضیات زمان را در رفتار با مردم در نظر گرفت چه اینکه آنها حق دارند پس از دو دهه از نظام، پیشرفت و توسعه متوازن کشور و بهبود سطح زندگی خود را طلب کنند. اگر این گزاره که به سبب نهادینه نشدن تحزب در ایران بهار رفتار سیاسی بازیگران میدان سیاست و جامعه در مقطع انتخابات تعریف می شود پذیرفته شود، آنگاه می توان گفت پس از انتخابات هشتم ریاست جمهوری و آرای ۲۲ میلیونی مردم به خاتمی محافل سیاسی مقابل اصلاحات و رسانه های عمومی آنها در یک پروسه چندوجهی و با گشودن جبهه های مختلف مقابل دولت، مجلس و شوراهای شهر در اختیار اصلاح طلبان و جامعه مدنی هوادار آنها توانستند به مرور تصویر مجازی «ناکارآمدی» این جناح سیاسی را به لطایف الحیلی به جامعه مخابره کنند. این هجمه سنگین از یک سو و برخی اشتباهات ناگزیر اصلاح طلبان- که از سوی تحلیلگران در فرآیند سیاسی معطوف به حضور در ساختار حاکمیت اجتناب ناپذیر عنوان می شود- نتایجی را دربر داشت که ذکر آنها به «توضیح واضحات» شباهت زیادی دارد. ناظران سیاسی بر این باورند امروز که سیدمحمد خاتمی مصمم شده تا آموخته های باارزش خود - که به بهایی بس گزاف در طول سال های گذشته اندوخته- را بار دیگر به عرصه «عمل» آورد و سرمایه ملی خود را در بوته آزمایش قرار دهد باید یکی از تاکتیک های اصلی اصلاح طلبان بازخوانی و واکاوی دوران حضور در قدرت و نحوه ارتباط با جامعه در فقدان رسانه های فراگیر باشد. آنها یکی از مهم ترین موضوعات مورد بررسی را پرونده ۹ انتخابات بعد از دوم خرداد ۷۶ می دانند که می تواند به مثابه یک داشته باارزش ترسیم کننده مسیر صعب العبور و مه شکن راه غبارآلود فراروی اصلاح طلبان و مردم باشد.
● چهار انتخابات، چهار برد
بعد از ورود خاتمی به ساختمان پاستور، رئیس جمهور دوران اصلاحات همان گونه که در شعارهای انتخاباتی خود وعده داده بود به سراغ احیای یک اصل مغفول مانده در قانون اساسی رفت؛ برگزاری انتخابات شوراهای شهر و روستا که سازوکار آن در اصل۱۰۰ تا ۱۰۶ قانون اساسی تشریح شده است. به طور معمول پس از انتخابات ریاست دولت در کشورهایی با نظام حزبی، حزب پیروز حداقل تا چهار سال و چه بسا بیشتر در انتخابات پارلمانی و شهرداری ها (محلی) نیز حائز اکثریت آرا خواهد شد. این اتفاق در اولین دوره انتخابات شوراها در ایران هم رخ داد و به رغم اینکه براساس قانون، هیات منتخب مجلس، نظارت بر انتخابات شوراها را عهده دار است، چهره های شاخص اصلاح طلب از سوی هیات منتخب مجلس پنجم - که در اختیار راست سنتی بود - مورد تایید قرار گرفتند و در سراسر کشور توانستند با حمایت های هواداران خاتمی به شوراهای شهر و روستا راه یابند. تحلیل های سیاسی در آن برهه زمانی حول این محور متمرکز شده بود که به دلیل عدم تمکین برخی نهادهای خارج از حیطه نظارت دولت از اصلاحات مدنظر سیدمحمد خاتمی، حداقل نهادهایی که با رای مستقیم مردم رسمیت می یابند به «یاران خاتمی» سپرده شود. جامعه ایران با این ذهنیت در نخستین انتخابات بعد از دوم خرداد، حضور قابل توجهی داشت تا راه را برای اجرایی شدن ایده های رئیس جمهور محبوب خود در راستای ایجاد تحول ساختاری هموار سازند. اینچنین بود که چهره های شاخص اصلاح طلب نظیر عبدالله نوری،سعید حجاریان و محمد عطریانفر در تهران که انتخابات ماهیت سیاسی دارد بر کرسی های عضویت در شورا نشستند.
تعریف شدن انتخابات شوراها در حیطه یی خارج از حوزه شورای نگهبان از یک سو و همگرایی مثال زدنی جبهه اصلاحات در آن برهه از سوی دیگر در کنار تداوم حضور حمایتی جامعه در شعب اخذ رای، یک پیروزی مطلق را به ارمغان آورد. تحلیلگران سیاسی اذعان دارند صرف نظر از کارکردهای شورای شهر اول و نقاط قوت و ضعف آن، تلاش های نهاد اجرایی انتخابات یعنی وزارت کشور دولت اصلاحات و وجود «دوگانگی» میان جریان و ناظران، فصل مشترک نقاط قوت انتخابات دوران اصلاحات شمرده می شود چه اینکه پس از روی کار آمدن دولت نهم، هیات های اجرایی دولت نیز در کنار نهاد ناظر انتخابات، به سدی در مقابل کاندیداهای اصلاح طلب تبدیل شدند؛ موضوعی که اصلاح طلبان تلاش می کنند با به دست گرفتن دستگاه اجرایی، از ادامه آن به سبک و سیاق فعلی جلوگیری و از مصادره به مطلوب آن توسط محافل مقابل اصلاحات ممانعت به عمل آورند. از انتخابات مجلس ششم به عنوان یکی از نقاط عطف دوران اصلاحات یاد می شود؛ جایی که نزدیک به سه میلیون نفر یعنی بیش از ۷۰ درصد واجدان شرایط در تهران و افزون بر ۳۰ میلیون نفر در سراسر کشور، آرای خود را به نام خاتمی و اصلاح طلبان به صندوق های رای ریختند تا حتی موضوعاتی مانند ابطال ۷۰۰ صندوق رای در تهران از سوی شورای نگهبان، امکان اثرگذاری بر نتایج «بی نظیر» آن را از حیز انتفاع ساقط کند. در آن مقطع برای هواداران پرشمار اصلاحات در جامعه همسو کردن پارلمان به عنوان نهاد قانونگذاری با دولت اصلاحات، یک راهبرد استراتژیک محسوب شده و از اهمیت قابل درکی برخوردار بود. آنها می خواستند تا از ظرفیتی که قانون اساسی در اختیار آنها قرار داده کمال بهره را برده و به رغم همه محدودیت ها و تنگ نظری ها نشان دهند کلام امام همچنان مصداق خواهد داشت؛«میزان رای ملت است.» اگرچه در آن بازه زمانی هم نگرانی هایی در خصوص نحوه صیانت از آرا وجود داشت اما دو مولفه حضور حداکثری مردم به انضمام تلاش دولت اصلاحات برای حراست از اراده ملی - که در انتخابات تجلی یافته بود- سبب می شد تا برخی محافل به سبب امکان افشای خطای خود، ترجیح بدهند پارامتر نخست یعنی حضور حداکثری مردم را برای تحقق خواست خود هدف بگیرند. آنها مصمم شده بودند، حلقه واسط میان خاتمی، اصلاح طلبان و جامعه را شکسته و به شکاف «سر و بدنه» دامن بزنند. در عین حال نقش منحصر به فرد خاتمی در صورت بندی آرایش نیروهای سیاسی و اهتمام برای تبیین جایگاه آنها و اثرگذاری کم نظیر در بسط و تعمیق فضای تفکر، استدلال، نقادی و پرسشگری سبب به تاخیر افتادن تحقق این رویای محافل خاص می شد. انتخابات حماسی مجلس ششم - درست چند ماه پس از حادثه ۱۸ تیر ۷۸ - یک نقطه کانونی برای ایفای وظایف شهروندی محسوب می شد و با این وصف جریان مقابل اصلاحات، حتی از ارائه فهرست انتخاباتی با «نام و شناسنامه» صرف نظر کرد تا بر افول پایگاه اجتماعی خود مهر تایید بزند. شخصیت های طراز اول اصلاح طلب در تهران و سراسر کشور با آرای غیرقابل تکرار، عنوان نمایندگی ملت را کسب کردند. سیدمحمدرضا خاتمی با یک میلیون و ۸۰۰ هزار رای، نفر اول فهرست جبهه دوم خرداد در تهران بود و چهره هایی مانند مرحوم احمد بورقانی،جمیله کدیور، مرحوم علیرضا نوری، محسن آرمین، هادی خامنه یی و بهزاد نبوی آرای قابل توجهی را کسب کردند.
مهدی کروبی نیز به عنوان یکی از رهبران جبهه اصلاحات - که فعالانه در کنار سیدمحمد خاتمی در قبل و بعد از دوم خرداد به ایفای نقش پرداخته بود - به مجلس راه یافت و با رای اکثریت اصلاح طلبان «مجلس اصلاحات» بر کرسی ریاست تکیه زد. نمایندگان با تجربه یی نظیر مجید انصاری و الیاس حضرتی و بعدها علی اکبر محتشمی پور هم مقوم حرکت اصلاحی در پارلمان شدند؛ چهره هایی که یا به طور مشترک یا جدا در دو لیست تهران اصلاح طلبان - مشارکت و تحکیم وحدت - به فعالیت انتخاباتی پرداخته بودند. صاحب نظران، ضربه انتخابات دوم خرداد ۷۶ را به اندازه یی «محکم» ارزیابی می کردند که محافل و جناح مقابل اصلاحات را عملاً به محاق سردرگمی فرو برده بود. طرفه آنکه بسیاری از فعالان سیاسی اصلاح طلب که به طنز به تایید صلاحیت «یک خط در میان» توسط شورای نگهبان شهره شده بودند در انتخابات مجلس ششم تایید شدند. غالب ناظران سیاسی، فضای مشارکت فعالانه جامعه و دولت اصلاحات در دفاع از «حق انتخاب کردن و انتخاب شدن» را اصلی ترین عامل عقب نشینی مخالفان اصلاحات دانسته و آن را مولود نوع بینش آگاهانه همه ارکان جامعه مدنی در آن مقطع لقب می دهند. در میان آمار آن انتخابات در حوزه انتخابیه تهران دو نام «آشنا» هم به چشم می خورد؛ «غلامحسین الهام» و «محمود احمدی نژاد» آن هم در رتبه های ۶۳ و ۶۸. دستاوردها و ناکامی های مجلس اصلاحات اما نیازمند واکاوی جداگانه است. آخرین انتخاباتی که اصلاح طلبان در آن به برتری قاطع دست یافتند، میدان پرتلاطم ریاست جمهوری هشتم بود؛ جایی که سیدمحمد خاتمی به رغم وجود تحلیل هایی ناظر بر عدم حضور در رقابت های انتخاباتی به سبب برخی انسدادها و سنگ اندازی در مسیر جریان اصلاحات، ناگزیر به تامل بیشتری برای ثبت نام در انتخابات شد.
اصلاح طلبان بر این باورند آنچه در طول سه سال و نیم گذشته و با عملکرد حاکمیت یکدست یعنی مجالس هفتم و هشتم و دولت نهم به وقوع پیوسته، گواه روشنی بر دلایل پافشاری آنها برای کاندیداتوری خاتمی در دور هشتم بود؛ استدلالی که اکثریت گروه ها و احزاب اصلاح طلب در ماه های اخیر نیز بر آن پای فشرده و از رئیس جمهور اصلاح طلب پیشین ایران برای کاندیداتوری دوباره دعوت به عمل آوردند. آنها در آن مقطع، رای ۲۲ میلیونی به خاتمی را یک رفراندوم در خصوص تداوم اصلاحات نام نهاده و در عین حال، نظارت همه جانبه دولت اصلاحات- به عنوان مجری انتخابات- را سبب به حداقل رسیدن تخلفات «نیروهای غیبی» ارزیابی کردند.آنها معتقد بودند نباید از نظر دور داشت که نیروهای دموکراسی خواه، آلترناتیو جدی برخی تمامیت خواهی ها در فرآیند انتخابات بودند چه اینکه امروز با نگاه به مضرات همسویی و یکدستی ناظران و مجریان- که برای نخستین بار بعد از انقلاب با آغاز به کار دولت نهم رخ نمود- راهبرد حضور در حاکمیت و «کار انتخاباتی» را دارای فواید غیرقابل انکاری می دانند که بر هم زدن یکدستی قوا یکی از این مزایا است.
● پنج انتخابات پرحاشیه
با گام نهادن اصلاح طلبان به دهه ۸۰ شمسی اما اتمسفر سیاسی کشور با تغییرات عمده یی مواجه شد؛ شرایطی که اصلاح طلبان از آن با عنوان مهندسی قدرت سیاسی نام می برند. انتخابات شوراهای دوم طلیعه حضور نسل جدید اصولگرایانی بود که سنتی ها را به دلیل شکست پیاپی از اصلاح طلبان نیازمند «بازنشستگی» می دانستند. اما منحنی حرکت سیاسی اصلاح طلبان در ساختار قدرت از این مقطع حالت نزولی به خود گرفت. انتخابات شوراهای دوم به سبب اجرای آن توسط مجلس ششم لقب آزادترین انتخابات را به خود اختصاص داد چرا که تمام گرایش های درون نظام- که اصل فعالیت سیاسی منتقدانه در عین در نظر داشتن خطوط قرمز موجود را پذیرفته اند- امکان معرفی کاندیدا را داشتند. نتیجه اما عجیب و قابل تامل بود؛ حداقل فاکتورهای مشارکت سیاسی هواداران اصلاحات هم قابل رویت نبود. اهالی سیاست بر این باورند چنددستگی اصلاح طلبان در ارائه فهرست های انتخاباتی از یک سو و خستگی و دلزدگی مردم به سبب هجمه تبلیغاتی و غیرسیاسی همه جانبه علیه اصلاح طلبان دولت و مجلس و القای ناکارآمدی خاتمی از سوی دیگر سبب سردی فراتر از حد انتظار «تنور انتخابات» شوراهای دوم شد. جناح مقابل اصلاحات از این فرصت گرانبها نهایت استفاده را برده و با آرایی کمتر از ۱۰ درصد واجدان شرایط در شهرهای بزرگ، نومحافظه کاران را راهی شوراها ساخت. برخی تحلیلگران این دوره را آغاز «رونمایی» از تاکتیک های «چندلایه» سیاسی و غیرسیاسی برخی محافل علیه اصلاح طلبان می دانند. انتخابات مجلس هفتم اما داستانی کاملاً متفاوت داشت اگر چه در طول چهار سال عمر مجلس ششم هر روز و هر لحظه از آن با واکنشی تند و تیز از سوی جریان مقابل اصلاحات مواجه می شد اما کمتر تحلیلگری این احتمال را می داد که ۸۳ نفر از نمایندگان شاخص این مجلس تاریخی برای دور هفتم با مهر قرمز رد صلاحیت مواجه شوند. وجود اراده های غالب اما نقطه پایانی بود بر تلاش های اصلاح طلبانی که تاکید داشتند اجازه بی توجهی به بعد جمهوریت نظام را نخواهند داد.
برخی غفلت های نابخشودنی این جناح سیاسی فراگیر- که برخی آن را از ویژگی های اجتناب ناپذیر حضور در قدرت می دانند - و کم توجهی به لزوم حفظ ارتباط موثر با جامعه جهت خنثی سازی،وارونه نمایی های رسانه یی بر ضد آنها نیز در کنار رد صلاحیت چهره های اصلی و پراکندگی سیاسی جبهه اصلاحات، حمایت های مردمی را به سمت افول پیش برد. اینچنین بود که در اسفند ۸۲ و اواخر بهار سال ۸۳ تنها «دولت» در اختیار اصلاح طلبان ماند و دیگر هیچ. در این میان اما انتخابات ریاست جمهوری نهم را آخرین زورآزمایی اصلاح طلبان با جبهه گسترده مقابل خود لقب می دهند؛ جایی که عیان شدن اهرم رد صلاحیت ها- تحت هر شرایطی حتی با نادیده انگاشتن منافع و امنیت ملی- دست اصلاح طلبان را برای معرفی کاندیداهای مطلوب خود بسته نگاه داشت. برخی اختلافات «شارژشده» توسط جریانات مخالف اصلاحات نیز پس از نواخته شدن زنگ انتخابات نهم ریاست جمهوری نقطه «بیشینه» را نمایش داده و به اوج خود رسید.دیدگاهی قائل به آن بود که پروژه های مرحله به مرحله تشکیلات خاصی که برای گرفتن آخرین قوه در اختیار اصلاح طلبان، تاسیس و سپس تجهیز شده بود نیز یکی پس از دیگری کلید زده می شود تا تحقق ایده «حاکمیت یکدست» آسان تر شود. پراکندگی اصلاح طلبان عدم افکارسنجی علمی برای سنجش کاندیداهای اصلاح طلب اعم از مصطفی معین، مهدی کروبی و مهرعلیزاده و بی توجهی تمام به اصل اجماع در برابر خطر مشترک سرفصل های نقد پس از «مرگ سهراب» اصلاح طلبان به خود را تشکیل می دهد. سیدمحمد خاتمی در دو سال پایانی دولت خود با چالش های جهش یافته یی مواجه شده بود چه اینکه توان سیاسی اصلاح طلبان در برابر یکه تازی برخی نهادها، بر هم زده شدن قواعد بازی سیاسی از سوی رقبا و کشاندن رقابت ها به حوزه های غیرسیاسی، او و سایر اصلاح طلبان را از نفس انداخته بود. آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز می توانست به محور ائتلاف و تداوم روند ۱۶ ساله سازندگی و اصلاحات بدل شود اما از بد حادثه،عدم تطابق ارزشی لازم میان اصلاح طلبان و او باعث شد ائتلاف مرحله دوم انتخابات بر روی هاشمی نیز گرهی را باز نکند. کروبی و هاشمی اما با جدیت به دخالت های خارج از عرف در نتایج انتخابات مرحله اول، موج تخریب ها، تهمت ها و عملکرد تشکیلات منسجم محافل مقابل اصلاحات اعتراض کردند اما کارشناسان نتیجه منطقی اقدامات طرف مقابل را تکمیل پروژه حذف اصلاح طلبان از ساختار حقوقی قدرت می دانند.
اصلاح طلبان اگرچه در دو انتخابات برگزارشده در دولت نهم یعنی شوراهای سوم و مجلس هشتم سعی در ترسیم خطوط کلی و پررنگ ائتلاف با نقش آفرینی شخصیت هایی مانند سیدمحمد خاتمی، مهدی کروبی و آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتند اما ناظران سیاسی با تکیه بر آنچه در طول سه سال و نیم اخیر به وقوع پیوسته، بی پرده بودن رفتار غیرسیاسی جریانات مقابل اصلاحات را دلیل روشنی برای هشدارهای برخی فعالان سیاسی اصلاح طلب جهت دانستن بهای دوران اصلاحات می دانند. هر چند «ائتلاف» به عنوان بزرگ ترین دستاورد این دوران شناخته می شود- و پیروزی نسبی را نیز در انتخابات شوراهای سوم و با اندکی تساهل خبرگان چهارم- نصیب اصلاح طلبان ساخت اما رد صلاحیت گسترده تر انتخابات مجلس هشتم از سوی ناظران سیاسی به عنوان پیامی با مضمون روی میز قرار داشتن همه گزینه ها در مقابل اصلاح طلبان، تحلیل می شود.
● ریاست جمهوری دهم تداوم اصلاحات در ساختار رسمی و جامعه
اصلاح طلبان دوران حکمرانی دولت نهم و مجالس اصولگرای هفتم و هشتم را فرصتی مغتنم برای مردم، گروه ها و احزاب سیاسی دموکراسی خواه لقب می دهند؛ گرد و غبار ایجادشده برای مکتوم ماندن دستاوردهای گران سنگ دوران اصلاحات فرو نشسته و فرجام آنانی که شعار حل یک شبه مشکلات ایران، آورده شدن پول نفت بر سر سفره مردم و بی توجهی خاتمی و اصلاح طلبان به معیشت مردم را سر می دادند- به رغم موج تبلیغات حمایت آمیز کاذب از دولت نهم- هویدا شده است. اصلاح طلبان اما معتقدند اصلاحات در متن جامع همچنان در حال حرکت است و فعال شدن بیشتر در آستانه هر انتخاباتی محدود ساختن و کانالیزه کردن آن به انتخابات صرف معنا نمی شود. آنها معتقدند «آزموده» را نمی آزمایند و جامعه نیز اکنون تصویر روشن تری از مواهب حضور اصلاح طلبان در ساختار قدرت دارد. گفته می شود طیف موسوم به تحریمی ها پی به ناکارآمدی تاکتیک خود برده اند و روش های پوپولیستی هم حرکت ایران را به سوی توسعه پایدار تضمین نخواهد کرد. آنها اعلام می کنند ارزش در اختیار گرفتن قوه مجریه را می دانند؛ این امر تخلفات سازماندهی شده را قابل رصد خواهد ساخت، دست هیات های اجرایی از اعمال سلیقه سیاسی غیرمنطبق با قانون را خواهد بست و در حوزه اجرایی و سیاسی افق های تازه یی را در مقابل جامعه و اصلاح طلبان خواهد گشود اما مخاطرات پابرجا است. سیدمحمد خاتمی به عنوان فردی که از سوی اکثر گروه های اصلاح طلب دارای ویژگی های لازم جهت دوران گذار از پوپولیسم به مدیریت کارشناسی ارزیابی می شود پس از هشت ماه پرفراز و فرود کاندیداتوری را پذیرفته و مهدی کروبی با حزب اعتماد ملی از ماندن تا پایان راه انتخابات می گوید و از دیگرانی نیز سخن به میان آمده است. آیا اصلاح طلبان قدر فرصت لازم را خواهند دانست؟ تحلیلگران دو پایان برای این مقطع قائل هستند؛ بازگشت همه گرایش های یک جریان با ائتلاف یا حذف همه با تک روی. توفیق در انتخابات دهم ریاست جمهوری تنها روزنه باقی مانده برای تعمیم آن به انتخابات پس از آن است؛ جایی که اصلاح طلبان می توانند با در نظر داشتن کارشکنی ها و مدیریت صحیح حداقل روی ۵۰ درصد توان خود در حاکمیت و ۱۰۰ درصد پتانسیل هواداران خود حساب کنند.
حامد طبیبی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید