یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


کلاه قرمزی در شهر عروسک ها


کلاه قرمزی در شهر عروسک ها
عروسكی می آید. كودكانی هم هستند. عروسكی می خواند. جمع كودكان هم كودكانه می خوانند. عروسكی مزه می پراند و انواع و اقسام خاله ها جلوی دوربین های تلویزیونی از دست عروسك كلافه می شوند و واكنش نشان می دهند ومزه می پرانند تا شاید جمع كودكان به وجد آیند. اگر هم از حمایت های مختلف برخوردار شوند، آن وقت عروسك های خوشبخت فرصت می یابند در آیتم های تبلیغاتی شركت كنند. با صدای بچگانه آواز بخوانند و بعد كودكانی را كه پای تلویزیون ها نشسته اند، تشویق كنند با اصرار پدر و مادر را برای خرید یكی از محصولات راضی كنند. حالا دیگر هر شبكه تلویزیونی برای خود یك یا چند شخصیت عروسكی دارد كه بعضاً بی محابا روی ذهن كودكان ایرانی گام بر می دارند به امید آنكه جاودانه شوند. ولی آیا جاودانگی آنها تنها در چند شوخی یا آواز خلاصه می شود؟دبلیو.فیلیپ دیوسن، جامعه شناس معتقد است: «پیامگزار فقط زمانی می تواند در نگرش و یا رفتار مخاطبان خود تأثیر بگذارد كه قادر باشد اطلاعاتی را به مخاطبان منتقل كند كه بتوانند برای ارضای نیازها و خواسته هایشان از آن سود جویند. اگر پیامگزار كنترل بخشی از جنبه های بااهمیت محیط مخاطب را در اختیار داشته باشد، شاید وظیفه سهل تری داشته باشد. تمام آنچه باید انجام دهد این است كه درباره بعضی از تغییرات محیطی و یا قابل انتظاری كه اهمیت دارد، برای افراد صحبت كند.»هنوز نمی توان بدرستی درك كرد دلیل تولید این همه برنامه های عروسكی زنده كه معمولاً چیز تازه ای جز احتمالاً بامزگی را ارائه نمی كنند، چیست؟ هر چند شاید واژه بامزه را تنها تولیدكنندگانشان به آنها اطلاق كنند. براستی چرا پس از این همه سال كماكان كلاه قرمزی عروسك محبوب تمام ایرانی هاست؟
تاریخچه ای از هنر نمایش عروسكی
عادل بزدوده یكی از فعالان هنر نمایش عروسكی می گوید: «پدیده هنر نمایشی، بخصوص عروسكی در دنیا به چند هزار سال قبل بر می گردد. بشر برای غلبه بر طبیعت وادار به شكار شد و در كنار آن آیین و مراسمی را به فراخور حالش برگزید. در كنار اینها شاهد به دست آوردن بقایای قدیمی از توتم های هیبت های كوچك كه تمناهای زمینی انسان را به نمایش می گذاشت، بوده ایم كه در آیین ها و مراسم مختلف به كار می رفته اند.»وی ادامه می دهد: «بشر با گذشت چند هزار سال به مرحله ای می رسد كه نوعی تقسیم بندی میان تئاتر و عروسك گردانی شكل می گیرد. در هر جایی كه ارتباطات انسانی بیشتر بوده ادبیات نمایشی نیز قوی تر شده.» شاید از گفته بزدوده بتوان چنین نتیجه گرفت كه یكی از دلایل به وجود نیامدن ارتباط تنگاتنگ در ایران فاصله زیاد آبادی ها و شهرها و وسعت كشور بوده است. از نظر وی یكی از راه های ترویج فرهنگ و ادبیات جنگ است: «در جنگ های یونان و آسیای شرق، مغول به ایران حمله می كند اما این هویت و فرهنگ ایرانی است كه مغول ها را تحت تأثیر قرار می دهد و ادبیات و فرهنگشان را در ادبیات و فرهنگ ما ذوب می كند.»تئاتر عروسكی می تواند در هر نقطه ای از زمین به وجود آمده باشد اما در دوران قبل از رنسانس، كلیسا تفكری منفی نسبت به هنر نمایش داشت و حتی صورتك هایی كه هنرپیشگان استفاده می كردند، نوعی توجه به شیطان تلقی می شد كه از نظر كلیسا محكوم بود. لذا هنروران آن دوران مجبور بودند از شهری به شهر دیگر و از كشوری به كشور دیگر سفر كنند. همین عاملی شد برای بسط تئاتر عروسكی.
معابد آسیای شرقی و پیروان بودا را نیز می توان از نخستین پایگاه های تولد این هنر در آسیا برشمارد. آنها از معابد به دربارها راه یافتند و حتی به جایگاهی رفیع رسیدند. اما ایران...
از قراگوز تا آقای شاكی
در زمان صفویه، گروه های خیمه شب بازی با قدرت تمام فعالیت می كردند. آنها گروهی ۶ هزار نفره شامل نمایشگر، رقصنده، عروسك گردان و نوازندگان بودند كه از هند به ایران آمدند و در زمان حضور خود تأثیر بسزایی بر تكامل نمایش عروسكی در كشور داشتند. دوران قاجار را باید دوران ركود خیمه شب بازی دانست. بزدوده می گوید: «یكی از اركان جدایی ناپذیر خیمه شب بازی ایران سوت سوتك یا سفیر است كه اگر نباشد، معنایی ندارد ولی آن هم الآن در انزوای كامل به سر می برد. شخصیت مبارك در واقع برده سیاهپوستی است كه از زنگبار به جنوب ایران آورده شد و تا سال ها و (حتی اكنون) نقش اول خیمه شب بازی های سیاه بازی را ایفا می كند.»با تمام اینها نمی توان قصه محمد شوشتری، بنای ماهری را كه اواسط حكومت صفویه زندگی می كرد، به دست فراموشی سپرد. او در اوقات بیكاری گیوه هایش را از پا در نمی آورد و به نوعی به آنها نقش عروسك می بخشید. «حاجی عیوض و قراگوز» دو نقشی بودند كه گیوه های این بنای تبریزی بر عهده داشتند.تركیه ای ها اكنون نیز شخصیتی به نام قراگوز (چشم سیاه) در اجراهای عروسكی خود دارند كه در واقع همان شخصیت ساخته محمد شوشتری است.به گفته بزدوده خیمه شب بازی در زمان حكومت پهلوی در جشن عروسی ها به طور پراكنده برگزار می شد اما داستان های آن دیگر تحلیل رفته و تبدیل به كار نمایشی متكی بر كلام صرف و بدون داشتن داستانی دراماتیزه شده بود.تاریخ ظهور اولین عروسك اسفنجی بر صحنه تلویزیون به سال های ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۵ باز می گردد. آنجا كه شخصیتی عروسكی به نام «آقای شاكی» در قالب برنامه ای اجتماعی كه تنها ده دقیقه در هفته پخش می شد، مشكلات جامعه را به نقد می كشید. از نصرت الله كریمی به عنوان یكی از بنیانگذاران این رشته در دانشگاه نام می برند. سال ۱۳۵۱ ش. شالوده نمایش تئاتر عروسكی برای كودكان گذاشته شد تا پیش از آن شخصیت های كارتون های آمریكایی، دنیای كودكان ایرانی را می ساختند. شش سال قبل از آن نصرت الله كریمی پس از بازگشت از چكسلواكی به وزیر فرهنگ وقت پیشنهاد داد، دپارتمان فیلم عروسكی تك فریم راه اندازی شود. این پیشنهاد با طرح یك شرط عملی شد: «حذف كلمه فیلم از واژه مذكور».پس از آن آندره تاوان فرانسوی و اسكار باتك كه اهل كشور چكسلواكی بودند، به ایران آمدند و شروع به همكاری با نصرت الله كریمی كردند.اردشیر كشاورزی، مترجم اسكار باتك و دانشجوی این رشته در دانشگاه هنرهای دراماتیك تهران، كسی بود كه نطفه تئاتر عروسكی را كاشت. او گروه تئاتر عروسكی كانون نوجوانان را تشكیل داد و با نمایش «حادثه ای در شهر عروسك ها» به سال ۱۳۵۲ جنبه ای جدی به كار خود بخشید. مرضیه برومند، بهرام شاه محمدلو، اردوان مفید، رضا بابك، علیرضا هدای و سوسن فرخ نیا، از اولین اعضای این گروه بودند.
چرا كلاه قرمزی همچنان محبوب است؟
تاریخچه ای كه برشمردیم، نشان از زیرساخت مناسب این فن در ایران دارد، اما چرا تنها با افزایش تعداد شخصیت های عروسكی تلویزیونی بدون افزایش كمی آنها به لحاظ برقراری ارتباط گسترده با مخاطبان روبرو هستیم؟هنگامی كه مفید، نویسنده مطرح نمایش عروسكی ایران می گوید: «بسیاری شخصیت های عروسكی فعلی بی شناسنامه هستند و بدرستی تحلیل نشده اند، از تكنولوژی روز دنیا بهره مناسبی نمی بریم و برنامه ریزان نیز تولید برنامه های عروسكی را سهل می پندارند. مسائل مالی یكی دیگر از مشكل هاست و در نهایت می توان به حرفه ای نبودن برخی عروسك گردان ها اشاره كرد. فراموش نكنیم كه این كار هیچ تفاوتی با نمایش زنده ندارد و حتی باید بیشتر از نمایش های انسانی روی تمرینات بدن و بیان كار كرد.»حدود دو سال پیش، پخش زنده شبكه دو در حوزه كار عروسكی فعال شد و از نویسندگان و كارگردانان دعوت كرد طرح خود را ارائه دهد. پخش برنامه هایی با حضور گروهی خردسال در كنار یك عروسك و مجری با هدف بردن فضای مهدكودك به خانه های كودكانی صورت گرفت كه امكان رفتن به چنین مراكزی را نداشتند.هنگامه مفید هنوز روزهایی را كه آشپز كوچولو را روی آنتن می برد، ولی هیچ حمایت و همفكری از جانب آموزش و پرورش و بهزیستی نصیبش نشد، فراموش نكرده: «وظیفه ماست كه سلیقه مردم را عوض كنیم، اما تهیه كنندگان نیز باید اهمیت دهند. سرمایه گذاری باید اعتدال داشته باشد و تبعیض از بین برود.»اولین جرقه نمایش عروسكی پس از انقلاب به سال ۱۳۵۸ بازمی گردد. نمایش «دیو چون بیرون رود، فرشته درآید» كه كاری كاملاً سیاسی بود، از طریق تلویزیون پخش شد و مقدمه ساخت نمایش هایی چون «۳ و ۲ و ۱ همه با هم» شكل گرفت.«خونه مادر بزرگه» و «قصه های تابه تا» را نیز می توان از نمایش های عروسكی موفق در برقراری ارتباط با مخاطبان قلمداد كرد. ولی كلاه قرمزی و پسرخاله كماكان در رتبه نخست قرار دارند، چرا؟ هنگامه مفید دلیل جالبی ارائه می دهد: «آنها كاملاً شناسنامه دار بودند. كلاه قرمزی بچه ای كنجكاو است كه در كنار یك مرد كوچك به نام پسرخاله قرار می گیرد. فرایند ارتباط حضور این دو شخصیت بر جذابیت برنامه می افزاید. آقایان طهماسب و جبلی دقیقاً می دانستند كلاه قرمزی قرار است چه كند. از كجا آمده و می خواهد به كجا برود. تمام اینها را به هنر عروسك گردانی اضافه كنید. نتیجه چیزی می شود كه همه آن را دیده اید.»عادل بزدوده، نویسنده و كارگردان هنر نمایشی نیز در تحلیل ضعیف بودن غالب كارهای عروسكی فعلی می گوید: «كارهای عروسكی هیچ سنخیتی با دنیای عروسك گردان ها ندارند. بی روح، بی حالت و بی حس هستند، در حالی كه نمایش عروسكی پر از احساس، هیجان و متحول شدن است. شخص عروسك گردان باید آنقدر از وجودش حرارت و انرژی متصاعد كند كه ما آن را در حركت های عروسك ها ببینیم.»در دانشگاه های ایران، فن عروسك گردانی هنوز به طور جدی تدریس نمی شود و تنها برای رفع تكلیف واحد عروسك گردانی وجود دارد. عادل بزدوده كه خود نمایش عروسكی تدریس می كند، می گوید: «بسیاری از برنامه ریزان اطلاعی از برنامه عروسكی ندارند. متن ها از قابلیت اجرایی مناسبی برخوردار نیستند، نباید از عروسك به صورت ابزار استفاده كرد. به طور مثال ایرج طهماسب، كلاه قرمزی را زنده و معنادار خلق كرد. فراموش نكنید تمام عوامل مانند زنجیر به هم وابسته هستند. اگر در كل مرحله تولید، تنها یك مشكل یا نقص بروز كند، تمام كار به بیراهه می رود.» اما دغدغه بزدوده چیز دیگری است: «در كشور ۷۰ میلیونی، با فقر شدید نمایشنامه نویس عروسكی روبرو هستیم.»
لزوم حمایت از هنرمندان داخلی
هر شبكه تلویزیونی برای خود عروسكی جداگانه دارد. شاید تولیدكنندگان این برنامه ها گمان می كنند هر عروسكی كه صدایی كودكانه داشته باشد و كمی هم شیطنت كند، می تواند محبوب شود. اما واقعیت چنین نیست. كودكان باهوش تر از آنی هستند كه می پنداریم. آنها شاید در كوتاه مدت در برابر تازگی كار تسلیم شوند، ولی دست هایشان خیلی زود پایین می آید. سال ۱۳۶۳ كه عروسك های فك زن مانند شخصیت های شهر موش ها به عرصه سینما و تلویزیون وارد شدند، نوید روزهای طلایی می رفت، ولی مسؤولان هیچ گاه از عروسك سازان داخلی حمایت حرفه ای و جدی نكردند، شاید اگر آن راه ادامه پیدا می كرد، اكنون هر كسی جرأت آن را نداشت كه بدون رعایت رویه های اصولی، شخصیتی را خلق و به ذهن كودكان فرو كند. البته شاید...
وفا شمس
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید