دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


زنان ایرانی سرپرست خانواده


زنان ایرانی سرپرست خانواده
زنان ایرانی سرپرست خانواده معمولا به عنوان یک معضل و مشکل اجتماعی در جامعه تلقی میشوند. امروزه افزایش تعداد زنانی که سرپرست خانواده می باشند توجه محققان و سیاستمداران را به خود جلب کرده است.
ناهید مطیعی محقق ایرانی در زمینه مشکلات و مسائلِ زنان معتقد است مهم است که ما از عمومیت دادن در مورد مسائل و مشکلات این دسته از خانواده ها پرهیز کنیم. بسیاری از زنان موفق شده اند یک زندگی موفق برای خودشان و فرزندانشان فراهم کنند.طبق آمار سرانه ۱۰ درصد از سرپرستان خانواده ها در بسیاری از کشورها را زنان تشکیل میدهند. اما ناهید مطیعی معتقد است که این رقم به ۱۵ درصد هم میرسد چرا که مسئولان تنها زنانِ بیوه و مطلقه را به حساب میاورند. درحالیکه تحقیقات مطیعی نشان میدهد که بسیاری از زنان که مسولیت سرپرستی خانواده شان را به هر دلیلی، خواه مرگِ شوهر، به زندان افتادنِ شوهر، اعتیاد، کهنسالی بعهده دارند و یا حتی ترک خانه توسط شوهر جهتِ پیدا کردن شغل مناسب در مناطق دیگرو یا حتی فرار از کشور بدلایل سیاسی . تحقیقات مطیعی نشان میدهد که بسیاری از زنان در همکاری با دیگر اعضای خانواده به امرارمعاش مشغول می باشند.
● به رسمیت شناخته نشدن
ناهید مطیعی میگوید خانواده هایی که سرپرستشان زنان می باشند نه در قانون کشور و نه در جامعه به رسمیت شناخته نمی شوند و این اولین دلیل مشکل این خانواده ها می باشد. ایدئولوژی پدر سالاری در ایران مثل خیلی از کشورهای دیگر، مادران به عنوانِ عضو اصلی و تأمین کننده احتیاجات خانواده میپندارد. مردان مسئول فراهم کردن نیازهای اقتصادی و اجتماعی زنان شناخته میشوند. زمانی که مردی از زنِ خود محافظت نمی کند به ان زن به دیده محتاج و حقارت نگریسته میشود. مطیعی معتقد است این اصطلاح که که زنان بدونِ مرد به عنوانِ یک فرد بالغ و مستقل قابل قبول نیستند همچنین جهتِ دخالت و شرکت در تایین سرنوشت خودشان هم نقش مهمی ایفا نمی کنند. تحقیقات ناهید مطیعی نشان میدهد هم در خانواده هایِ فقیر هم در خانواده هایِ متوسط، زنان خود را قربانی فرزندانشان میدانند. بسیاری از آنها ابراز داشتند علی رغم مشکلات اقتصادی، روحی و عملی فرزندانشان در درجه اول به حساب می آیند.
● خانواده های فقیر
برای بیش از نیمی از زنان از طبقه فقیر، دلیل سرپرستی شان از خانواده، مرگِ شوهر، و برای ۱۸ درصد طلاق دلیل اصلی فقرشان به شمار میرود. برخی دیگر اعتیاد شوهر، فرار شوهر از خانه و خانواده، به زندان افتادنِ شوهر از دلایل اصلی به شمار میرود. در خانواده هایی که شوهران در خانه حضور ندارند ضرب و شتم زنان توسط شوهرشان دلیل عمده دیگری جهتِ تنها زندگی کردن آنها می باشد. زنان همچنین باور داشتند که ارتباطات اجتماعی و خوشاوندی مخصوصأ با خواهر و مادرشان نقش بسیار مهمی در زندگی شان دارد.
سازمانهای خیریه در سرنوشت روزانه زنانِ فقیر نقش بسزایی دارد. در حالی که از سازمانهای دولتی کمکهایِ اقتصادی بسیار ناچیزی دریافت میکنند. طبق قانون سال ۱۹۹۲ کمکی که قرار است به زنان و کودکانِ فقیر بشود تنها ۵-۱۰ درصد از کل نیاز یک خانواده های ۵نفری را تأمین میکند. بیش از نیمی از این زنان فقیر نزدِ پدر و مادر یا دیگر اعضای خانواده زندگی میکنند در حالی که یک چهارم نزدِ خانواده شوهرشان زندگی می کنند این به این معنی است که زنان در نبود شوهر غالبأ توسط خانواده هایِ خودشان تأمین و سرپرستی می شوند. بنابرین علی رغم قانون و سنت اسلام که تأمین نیازهای زن مزدوج به عهدۀ مرد و خانواده مرد می باشد، در زمان فقر صدق نمی کند و زن خود مسئول امرار معاش خود و فرزندانش می باشد. یک سوم زنان فقیر شاغل می باشند اما بدلیل گرانی مهدکودک یا مراکز نگهداری از کودکان مجبور می شوند اغلب در خانه به لباسشویی یا خیاطی مشغول شوند. حتی در بعضی موارد زنان کودکانِ خود را با خود برده که در انجام کارها به آنها کمک کنند. ۷۰ درصد زنان بیکار و تنها، با کمک هزینهِ دولتی امرار معاش می کنند. طبق تحقیقات مطیعی زنان فقیر کم سواد یا بی سواد هستند ولی فرزندانشان در حال تحصیل می باشند و هیچکدام حتی ترک تحصیل نکرده اند.
● خانواده هایِ طبقه متوسط
مطیعی همچنین با زنان از طبقه متوسط که سرپرستی خانواده را بعهده دارند را مصاحبه داشته است.این زنان اکثرا تحصیلکرده و شاغل هستند. فرزندانشان در مهد کودک یا در مراکز دیگر تحت مراقبت و نگهداری هستند ثبت نام میکنند. و اکثرشان با فرزندانشان در خانهِ مجزا زندگی میکنند. اما زنان از طبقه متوسط هم از اینکه مجبور به عهده دار شدن سرپرست خانواده باشند شاکی هستند . آنها نگران آینده کودکان و اقتصادشان هستند و چیزی که خیلی ناراحت کند است پیشداوری و تبعیض همسایه ها و اطرافیان نسبت به آنها می باشد.یکی از زنان میگوید بزرگترین مشکل برای او برخورد با همسایه ها و سیستم اداری می باشد. آنها به فرزندان من به چشم یتیم و حقیر نگاه میکنند.اما در مواردی شورای محلی کمکهایِ بسیاری به این خانواده ها میکند.
● طلاق و حضانت از فرزندان
آمار طلاق در ایران رو به افزایش است، امروزه از هر ۵ ازدواج یکی به طلاق منجر می شود. در ایران مادر حق نگهداری و حضانت فرزندان دختر را تا سن ۷ سالگی و پسر را تا سن ۲ سالگی به عهده دارد و سپس این حق به پدر و خانواده پدری داده میشود. اما زنانی که با مطیعی مصاحبه داشته اند هیچکدام موفق به عهده دار شدن حضانت فرزندانشان را نشده اند بلکه همگی به پدرانشان واگذار شده اند. یک تحقیق نشان میدهد که نیمی از زنان مطلقه حد اقل یک فرزند دارند و تنها نیمی از آنها حضانت کودک خود را به عهده دارند. مطیعی بر این باور است که امروزه مادرانی که مطلقه هستند راحت تر میتوانند حق حضانت از فرزندان خود را داشته باشند و این امر ارتباط مستقیم به تغییر تفکر در نسل جدید دارد که جوانترهستند و دسترسی به رسانهِ های خارجی و اینترنت بیشتر دارند. اما حتی اگر مادران اجاره عهده در شدن حضانت از فرزندانشان را داشته باشند، بر اساسِ قانون اسلام پدر و جد پدری هستند که مسولیت نگهداری از فرزندان را عهده دار میشوند و می توانند تصمیمات سرنوشت ساز در موردِ آنها بگیرند. طبق تحقیقات مطیعی زنان از طبقه ضعیف و متوسط نگران این موضوع هستند که حضانت کودکان شان را از دست بدهند چون اکثریت آنها حق قانونی نگهداری فرزندان خود را ندارند. در ایران یک زن مطلقه حق ازدواج مجدد را دارد اما در اینصورت حق حضانت فرزندانش را از دست میدهد بدونِ در نظر گرفتن سن فرزندان. پدر و خانواده پدر میتوانند در صورت ازدواجِ مجددِ زن، حق نگهداری از فرزندان را از زن بگیرند. زن همچنین در معرض این خطر می باشد که با مخالفت همسر جدیدش در رابطه با نگهداری از فرزندان او مواجه شود یا اینکه با آنها بد رفتاری کند. طبق قانون اسلام یک مرد خوب باید نیازها و احتیاجات زن و فرزندان راتامین کند اما در شرایطی که زن فرزندان خود را از ازدواجِ اول به همراه داشته باشد این قانون صدق نمی کند.
● آنان قربانی نیستند
قربانی پنداشتن زنانی که سرپرستی خانواده شان را به عهده دارند اشتباه می باشد. وی در طی یک مصاحبه با یک معلم دبیرستان داشت، دریافت که ان زن مزدوج بوده اما شوهرش خانه راترک کرده است. مادرِ خانه به صورت مشخص به عنوان سرپرستِ خانواده محسوب نمی شود حتی در شرایطی که مرد خانه به هیچ شکل در تأمین نیازهای عاطفی و اقتصادی در امور خانه مشارکت نمی کند. بلکه زن جهتِ تأمین نیازهای خانواده مجبور به انجام شغل دوم که رانندگی تاکسی بود با ماشین خود میشود و شبها و ایام آخرِ هفته را به مسافر کشی میپرداخت. در ایران رانندگی تاکسی به عنوانِ شغل مردانه محسوب میشود از این رو میتوان این زن را حتی به عنوانِ یکی از پایه گذرانِ این کار قلمداد کرد. مدیر مدرسه ای که این زن در ان مشغول به تدریس بود وی را اخراج کرد اما زن با شکایت و مبارزه برای حق خود پرونده را برنده شد. او گفت:”من علیه این بی عدالتی مبارزه کردم و از اینکه خود را بیچاره و بی پناه پندارم پرهیز کردم و به اداره و تأمینِ خانواده ام ادامه دادم و میدهم. اگر وزیر فرهنگ و اموزش پرورش به حقوق معلمین توجه میکرد من هرگز نیاز به داشتن شغل دوم نداشتم.”
مطیعی میگوید این خیلی مهم است که ما زنانی را که سرپرستِ خانواده هستند را به عنوان قربانی و مشکلات جامعه نپنداریم. در اینکه آنها با خیلی از مشکلات دست و پنجه نرم میکنند شکی نیست اما اینکه تأکید و تمرکز بر اینکه آنها مشکلات و معظل جامعه هستند هم از نظرِ عملی هم ایدئولوژی گمراه کننده می باشد. تغییر و تحولات بسیاری در سیاست دولت نسبت به زنان سرپرست خانواده نیاز است. همزمان باید توجه داشت که خیلی از این زنان کنترل و اداره خانواده شان را به این نیت بعهده گرفته اند که از مشکلات و موانع گذار کنند.
منبع : جامعه‌شناسی ایران