شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آمریکا گرفتار جنگ و رقبای نوظهور


آمریکا گرفتار جنگ و رقبای نوظهور
در ابتدای هزاره سوم میلادی چهره جهان به سرعت در حال دگرگونی است. در سال های بین دو جنگ اول و دوم جهانی (۱۹۴۰-۱۹۱۸) امریکا به یکی از قدرت های بزرگ جهان تبدیل شد و با گذر از بحران اقتصادی موسوم به رکود بزرگ در میانه سال های ۱۹۳۰ توانست در کنار اتحاد جماهیر شوروی نقشی تعیین کننده در جریان جنگ دوم جهانی بازی کند. با پایان جنگ جهانی دوم و مرگ روزولت رئیس جمهور امریکا - که طرفدار همزیستی با شوروی بود - و به قدرت رسیدن ترومن جنگ سرد بین دو ابرقدرت آغاز شد.
در این زمان امریکا ۵۰ درصد تولید ناخالص جهانی را در اختیار داشت و قدرت نظامی عظیمی را سامان داده بود. رقیب او کشور شوروی و هم پیمانانش و نیز کشورهای اروپایی در هم کوفته و ویران شده بودند. در تمامی طول سال های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ جنگ در خاک اروپای شرقی و غربی و شوروی جریان داشت و امریکا جنگی از راه دور را اداره می کرد.
نبردها و بمباران های وحشتناک هرگز به خاک امریکا راه نیافت- به جز بمباران بندر پرل هاربر به وسیله ژاپنی ها در ابتدای جنگ - امریکاییان فقط در انتهای جنگ جهانی دوم با پیاده کردن نیرو در نور ماندی در شمال فرانسه به طور واقعی وارد جنگ شدند و در تقسیم غنایم سهم عمده را به دست آوردند. اروپای پس از جنگ از نظر امریکاییان اروپایی در خطر کمونیسم بود. احزاب کمونیست اروپای غربی در آستانه به دست گرفتن قدرت از طریق انتخابات بودند.
مقابله با این وضع برای امریکا امری حیاتی بود. در نتیجه این وضعیت «طرح مارشال» متولد شد. براساس این طرح کمک های اقتصادی به سوی اروپای غربی روان شد. تنها اندکی بیش از دو دهه زمان لازم بود که نتیجه این طرح خودنمایی کند.
اگرچه این اقدام به عقب نشینی نسبی احزاب کمونیست اروپایی منجر شد، اما اروپای غربی به مثابه یک رقیب اقتصادی در مقابل امریکا خودنمایی کرد.اینک در سال های آغازین هزاره سوم جهان چهره یی بسیار دیگرگون یافته است. امریکا در جنگ های منطقه یی در عراق و افغانستان درگیر شده است.
اقتصاد این کشور هرچند هنوز بزرگترین اقتصاد جهان است به شدت مورد تهدید است. مجموعه تولید ناخالص داخلی امریکا ۱۰ هزار میلیارد دلار است. از این میان فقط ۱۷ درصد آن تولید صنعتی است. تولید اروپا کمی بیش از این مقدار است. در آغاز سال ۲۰۰۷ مجموع تولید چین و ژاپن نیز از امریکا بیشتر است. سهم امریکا از تولید ناخالص جهان از ۵۰ درصد پس از جنگ به زیر ۲۵ درصد نزول کرده و همچنان در حال کاهش است. اقتصاد روسیه آرام آرام دوباره اوج می گیرد. در سال ۲۰۰۶ تولید این کشور به اندازه سال های قبل از فروپاشی رسید.
امریکا هم اکنون با دو هزار میلیارد دلار دارای بزرگترین بودجه جهان است. اما همین کشور ۱۰ هزار میلیارد دلار بدهی و چند صد میلیارد دلار کسری بودجه دارد. رشد این کشور به شدت در حال نزول است. ایالات متحده با ۴۰۰ میلیارد دلار بزرگترین بودجه نظامی جهان را داراست. اما این کشور با رقابت شدید کشورهای روسیه و چین و دیگر قدرت های جدید مواجه است. ایالات متحده به منظور حفظ اقتدار اقتصادی و سیاسی خود پس از جنگ جهانی دوم به جنگ های بی شماری در کره، ویتنام، کامبوج، افغانستان، عراق و یوگسلاوی دست زد و در کنگو، آنگولا، سومالی، اتیوپی و سودان آشکارا به دخالت و حمایت از یکی از گروه های درگیر پرداخت و جنگ های خونینی را موجب شد.
جوخه های مرگ و کشتار تحت حمایت امریکا در شیلی، گواتمالا، هندوراس، آرژانتین، اندونزی، تایلند و فیلیپین به راه افتادند. عدم موفقیت امریکا در صحنه های نظامی در سال های پس از ۲۰۰۱ باعث شده است کشورها و متحدان نزدیک شان به سرعت از این کشور دوری گزینند. پس از خروج نیروهای اسپانیایی، اوکراینی، ایتالیایی و... از عراق اینک کشورهای انگلستان، ژاپن، استرالیا و ... همین راه را پی می گیرند.
اما شانس پیروزی در جنگ های احتمالی آینده برای امریکا هر روز کمتر و کمتر می شود. این کشور مالک سه شرکت از پنج شرکت درجه اول در بازارهای نفت جهان است و سهم قابل ملاحظه یی هم در دو شرکت نفتی بریتانیایی و هلندی دارد اما فقط ۲ درصد از ذخایر نفتی جهان را داراست.
تولیدکنندگان عمده نفتی در غرب شامل کانادا، امریکا، نروژ، انگلیس، دانمارک و استرالیا روی هم رفته تنها کنترل ۴ درصد ذخایر نفتی جهان را در دستان خود دارند.روسیه پس از روی کار آمدن پوتین و در اختیار گرفتن منابع نفت و گازش توسط دولت این کشور به غول انرژی جهان بدل شده است که بخش عمده یی از انرژی اروپا را تامین می کند و به همین جهت اروپا به شدت به این کشور احساس نیاز می کند.
بازسازی اقتصادی و نظامی این کشور باعث شده است پوتین در نطق خود در کنفرانس مونیخ و در حضور ۲۵۰ نفر از ۴۰ کشور جهان از موضع قدرت با امریکا سخن بگوید. وی گفت؛ امریکا پا را از مرزهای خود فراتر گذاشته و با استفاده نامحدود از نیروی نظامی موجب شعله ور شدن رقابت های تسلیحاتی و تروریسم در جهان شده است.
وی از توسعه ناتو به سمت مرزهای روسیه نیز انتقاد کرد و گفت؛ ما پاسخ مناسبی به امریکا می دهیم. من درباره موشک هایی صحبت می کنم که به وسیله سیستم مافوق صوت کنترل شده و توانایی رهگیری و انهدام موشک های دیگر را دارند. مسکو به هیچ وجه زیر فشار امریکا گردن خم نمی کند و همچنان سیاست خارجی خود را ادامه می دهد.
با اعلام این مطلب که در صورت استقرار موشک های امریکایی در لهستان و مجارستان، روسیه موشک های خود را به سمت این دو کشور نشانه گیری خواهد کرد مخالفت در این دو کشور با این عمل ابعاد جدیدی یافت. نظرسنجی ها نشان می دهند که بیشتر مردم چک مخالف استقرار چنین موشک هایی هستند. پوتین در نطق خود با زیرکی از ظهور نظامی قدرت هایی نظیر چین و هند سخن گفت. سخنان او نشانگر نقش جدید روسیه در عرصه جهانی است؛ نقشی که باید آن را پایان دوران انزوای روسیه در عرصه جهانی دانست.
وی پس از این سخنان به کشورهای عربی سفر کرد و مورد استقبال گرم رهبران این کشورها قرار گرفت.پادشاه عربستان در نخستین دیدار پوتین از این کشور ضمن تمجید از او، وی را مردی صلح طلب، عادل و حق گو توصیف کرد و پوتین تاکید کرد که اکنون هیچ اختلاف فکری میان ما و جهان عرب وجود ندارد و زمینه های فراوانی برای گسترش همکاری دوجانبه وجود دارد. این سفر با مسافرت به قطر و اردن پی گرفته شد.
به این ترتیب روسیه ضمن تجدید روابط خوب خود با کشورهایی که در زمان شوروی با آنان روابط حسنه یی داشته است روابط خود را با کشورهای بسیار نزدیک با امریکا نیز بهبود می بخشد. از سوی دیگر گام های شتابناک اقتصادی چین با رشد قدرت نظامی این کشور همراه می شود. موفقیت غیرمنتظره چین در انهدام یک ماهواره در فاصله ۵۰۰ مایلی کره زمین امریکا را به شدت عصبانی کرد. این آزمایش هشدار آشکار به ایالات متحده بود.
به این ترتیب چین سومین کشوری است که پس از امریکا و اتحاد جماهیر شوروی موفق به نابودی هدفی در فضا می شود. کشور چین از نظر تولید ناخالص داخلی در سال ۲۰۰۸ پس از امریکا و ژاپن در رتبه سوم اقتصادی جهان قرار می گیرد.
هند قدرت اقتصادی و نظامی دیگری است. ملاقات سران سه کشور روسیه، هند و چین، خطر دیگری برای امریکا است. ظهور بلوک های اقتصادی و نظامی مانند پیمان شانگهای و اتحادیه آسه آن و اتحادیه اقتصادی امریکای لاتین هر کدام به محدود کردن هرچه بیشتر نقش اقتصادی، سیاسی و نظامی امریکا در جهان می انجامد.
برزیل از دیگر قدرت های اقتصادی در حال ظهور است.ژاپن و اتحادیه اروپا هم اکنون دو رقیب سرسخت اقتصادی برای امریکا هستند.بدین ترتیب دوران ما دیگر دوران تک قطبی نیست، اما هنوز هم نمی توان به آن نام دوران چندقطبی داد. این دوران را باید دوران گذار از تک قطبی به چندقطبی نامید.
سیامک طاهری
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید