سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

آفریقا؛ قاره‌ای که از نو باید شناخت


آفریقا؛ قاره‌ای که از نو باید شناخت
آنچه امروز از نام آفریقا برای شنونده تداعی می‌شود، برابر است با فقر و جنگ و آوارگی و دربه‌دری و قتل و اعدام دسته‌جمعی و... امروز آفریقا را با این واژه‌ها تعریف می‌کنند، اما با نگاهی تازه به این قاره کهن به خوبی از نقش حیاتی آن آگاه می‌شویم. چند روز پیش بود که رئیس‌جمهور روآندا در سخنانی از اینکه استعمار به هیچ عنوان نمی‌خواهد دست از دامان قاره سیاه بکشد، گله کرد و گفت ما هم اگر قدرت و تکنولوژی داشتیم اینگونه مورد هجوم واقع نمی‌شدیم و رهبران ما هم برای بازخواست به دادگاه کیفری فراخوانده نمی‌شدند.
پل کیگامی که در سالیانی نه چندان دور کشورش عرصه جنگ هوتو و توتسی‌ها علیه یکدیگر بود، فرا خواندن رهبران کشورهای آفریقایی را برای محاکمه استعمار جدید خواند که تنها به واسطه فقر و نداری و سالیان دراز استعمار بر مردم فلا‌کت‌زده آفریقا نازل شده است، او به خوبی می‌داند که امپریالیسم تنها بندگی می‌خواهد و هرکس که اطاعت نکند راهی ندارد جز محکومیت. ‌
داستان آفریقای امروزی این است و همه می‌دانند، از آن روزی که استعمارگران اروپایی پای خود را به این قاره باز کردند و مردمان آن را به جرم سیاهپوست بودن برای بیگاری به مزارع نیشکر در آمریکای مرکزی بردند، آینده آنها هم رقم خورده بود. استعمار نمی‌خواست دست از مستعمرات شیرین و شیرده خود در این قاره بکشد، در حالی که فرانسه و انگلیس به همراه دو کشور کوچک دیگر اروپایی قاره سیاه را به روز سیاه نشانده بودند، جنگ جهانی دوم و پیدا شدن دو قدرت جدید در عرصه جهانی آفریقا را به سمت دیگری برد، رهبرانی که اصول دموکراسی را در دانشگاه‌ها اروپایی خوانده بودند به ناگاه فرمانده جنبش‌های استقلا‌ل‌طلبانه شدند و از هیچ کوششی برای رهایی از چنگ استعمار دریغ نکردند. الجزایر یک میلیون کشته داد، کنگوی کینشازا که در استعمار خونین بلژیکی‌ها بود نیز صدها هزار تن را در این راه از دست داد، در آنگولا‌، کامرون، تانزانیا، نیجریه، ساحل عاج و... هم اوضاع از این بهتر نبود، برای استقلا‌ل سلا‌ح تنها راه بود و همین امر هم آنها را به رهایی امیدوار می‌کرد. ‌
در این میان بازی قدرت‌ها راه به کجا می‌برد و آفریقا می‌توانست چه نقشی را ایفا کند؟ در طول دهه ۵۰ و ۶۰ قرن گذشته که تب استقلا‌ل آفریقا را در برگرفته بود و صدای مبارزه مردم الجزایر تا دوردست‌ها شنیده می‌شد، یکی از کشورهایی که به آفریقا آمد و در آنجا سرمایه‌گذاری کرد و اکنون هم در آنجا حضوری قوی دارد، چین بود. هواپیماهای ارتش چین که حامل کمک به استقلا‌ل‌طلبان الجزایری بود در فرودگاه قاهره فرود می‌آمد و محموله کمک‌ها از آنجا و از طریق صحرای بزرگراهی مرزهای لیبی و الجزایر می‌شد و به دست مبارزان می‌رسید. در این میان با ضعیف شدن قدرت فرانسه و بریتانیا در آفریقا در طول دهه ۶۰، این بار نوبت آمریکا و شوروی بود تا به یارگیری در این قاره بپردازند. یارگیری‌های نه چندان موفقی که با فرو پاشیدن بلوک شرق عملا‌ به صورت سردرگمی میان این کشورها تبدیل شد. چین کمونیست بیشترین سود را در آفریقا به خود اختصاص داد، این کشور که بدون هیچ درخواست و نیت سوئی تمام نیازهای تکنولوژیک کشورهای آفریقایی را در اختیارشان می‌گذاشت، با ساخت راه‌آهن سراسری در تانزانیا به نماد همکاری برای کشورهای تازه استقلا‌ل یافته تبدیل شد. سفر همیشگی رهبران آفریقایی به پکن برای دریافت کمک‌های اقتصادی به همراه مشارکت چین برای عضویت در شورای امنیت سازمان ملل همراه شده بود، چینی‌ها عملا‌ آفریقا را محل بازاریابی و سرمایه‌گذاری خود یافته بودند و در این قاره به تمام جنبش‌های آزادیبخش کمک می‌کردند. ‌
این روند البته چندان دیری نپایید و در اوایل دهه ۹۰ قرن گذشته و با فروپاشی شوروی، آمریکا در صدد برآمد تا نظم نوینی را در آفریقا پیاده کند؛ نظمی که بر اساس آن آمریکا می‌خواست با دخالت در کشورهای آفریقایی عملا‌ فرانسه و انگلیس را از دایره قدرت جدا کند و خود در این قاره یکه‌تاز شود. اولین میدانی که آمریکایی‌ها در آفریقا امتحان کردند، الجزایر بود، این کشور که تا آن زمان به عنوان حیاط خلوت فرانسه عمل می‌کرد، به یکباره شاهد انتخاباتی آزاد شد که در آن جبهه نجات اسلا‌می توانست بیشترین آرا را به دست آورد، آمریکا در این امتحان به شدت شکست خورد و تلا‌ش کرد دیگر از دموکراسی در این قاره سخن نگوید. جبهه نجات الجزایر که بر اساس قانون بیشترین رای را آورده بود شاهد دستگیری و تبعید رهبران خود بود و موجی از ناآرامی‌های داخلی به همراه کشتارهای دسته‌‌جمعی این کشور را فرا گرفت. فرانسوی‌ها که در میدان الجزایر به شدت از دست آمریکایی‌ها عصبانی بودند، اجازه ندادند در دیگر مناطق آفریقا پای یانکی‌ها باز شود، در روآندا و بروندی تنها بر اثر رقابت شدید امنیتی میان فرانسه و آمریکا بود که دو میلیون انسان بی‌گناه قتل‌عام شدند، در آفریقای غربی که جزو کشورهای فرانکوفون محسوب می‌شود نیز اوضاع بهتر از این نبود، تمام تلا‌ش‌های آمریکا و کشورهای اروپایی بر این استوار بود که در این کشورها حاکمان مورد اعتماد خود را بر سر کار آورند و در این راه از هیچ امری هم فروگذار نمی‌کردند. ‌
در دیگر موضع، فرانسوی‌ها و آمریکایی‌ها در برابر استقلا‌ل‌طلبان جمهوری صحرا به شدت از دولت مراکش حمایت می‌کنند و خواستار اشغال و ضمیمه شدن صحرا به مراکش هستند، در این راه و برای مبارزه با رزمندگان جبهه پولیساریو بیشترین امکانات را در اختیار این کشور قرار می‌دهند، اما با این وجود مراکش هنوز نتوانسته در این مورد بر پولیساریو غلبه کند. ‌
نقش قدرت‌ها امروز بار دیگر در این قاره برجسته شده است، همه به‌دنبال آن هستند تا آفریقا را به دست بیاورند، درخواست برای دستگیری و تحت تعقیب قرار دادن رئیس‌جمهور سودان یکی از این نکات مهم است که نشانگر رقابت برای آفریقا است که چینی‌ها به شدت از دولت عمرالبشیر حمایت می‌کنند. در مورد زیمبابوه هم روسیه و چین حاضر نشدند قافیه را در برابر آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها ببازند و با وتو کردن قطعنامه تحریم زیمبابوه نشان دادند از انگیزه بالا‌یی برای دخالت در آفریقا و کشورهای آن برخوردارند. آفریقا هنوز هم سرزمین‌های رازهای ناگشوده است که مشارکت در آن می‌تواند محل رقابت شدید قدرت‌ها باشد و در عین حال منابع سرشار آن نیز جایی برای سرمایه‌گذاری. آفریقا جایی است که باید دوباره آن را شناخت نه آنکه به گفته رئیس‌جمهور روآندا رهبران‌شان را به جرم فقیر بودن محاکمه کرد. ‌
کریم جعفری
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید