دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


سیاست‌های‌ بشردوستانه‌ کوروش‌


سیاست‌های‌ بشردوستانه‌ کوروش‌
در ادیان‌ آسمانی‌ و نظام‌ و مکتب‌های‌ اخلاقی‌ جهان‌، به‌ نوع‌ دوستی‌ و صلح‌ میان‌ مردمان‌ تاکید شده‌ و همیشه‌ کوشش‌ شده‌ تا نخست‌ از جنگ‌ به‌ عنوان‌ یک‌ پدیده‌ مردود دوری‌ شود و هدف‌ همه‌ پیامبران‌ دعوت‌ مردمان‌ به‌ زندگی‌ در کنار هم‌، همراه‌ با صلح‌ و آرامش‌ بوده‌ است‌. قدر مسلم‌ آن‌ است‌ که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ این‌ هدف‌ بزرگ‌ یعنی‌ صلح‌ و جامعه‌ واحد و بزرگ‌ جهانی‌ باید قوانینی‌ در نظر گرفته‌ شود تا در چارچوب‌ آن‌ مردمان‌ بتوانند در کنار هم‌ به‌ جای‌ جنگ‌، به‌ گفت‌وگو بنشینند.
این‌ مهم‌ در سرزمین‌ اهورایی‌ ایران‌ قدمتی‌ طولانی‌ دارد، که‌ البته‌ آن‌ هم‌ شاید باز بخاطر حضور یک‌ دین‌ کهن‌ آسمانی‌ یعنی‌ دین‌ پاک‌ زرتشت‌ است‌ که‌ ایرانیان‌ قبل‌ از اسلام‌ را در همان‌ دوران‌ باستان‌ از سایر مردمان‌ جهان‌ جدا می‌ساخت‌. شاید بتوان‌ از ایرانیان‌ به‌ عنوان‌ کهن‌ترین‌ ونخستین‌ قوم‌ یکتاپرست‌ اهل‌ کتاب‌ نام‌ برد. چه‌ اینان‌ مفتخرند که‌ هیچگاه‌ بت‌پرست‌ نبوده‌ و در دورانی‌ که‌ مردمان‌ آن‌ روزگار چون‌ مصر، بابل‌، آشور، یونان‌، هند و عربستان‌ و… مشرک‌ و بت‌پرست‌ بودند و سر تعظیم‌ در برابر مشتی‌ خاک‌ و سنگ‌ فرود می‌آوردند، ایرانیان‌ تنها به‌ خدای‌ یکتای‌ ازلی‌ و ابدی‌ معتقد بوده‌اند.
بنیاد دین‌ زرتشت‌ و اندیشه‌ والای‌ ایرانی‌ که‌ بیشتر از هر قومی‌ بر نوع‌ دوستی‌ و صلح‌ و برابری‌ میان‌ مردمان‌ بنا نهاده‌ شده‌ است‌، ایرانیان‌ را به‌ سوی‌ تشکیل‌ یک‌ جامعه‌ آرام‌ بزرگ‌ جهانی‌ سوق‌ داد که‌ در این‌ راستا در حدود بیش‌ از ۲۵۰۰ سال‌ پیش‌ بنام‌ شاهنشاهی‌ هخامنشیان‌ به‌ دست‌ کوروش‌ پارسی‌ بنیانگذاری‌ می‌شود. سپس‌ فتوحاتی‌ در زمان‌ فرزند وی‌ صورت‌ می‌پذیرد و توسط‌ داریوش‌ بزرگ‌ نیز دنبال‌ می‌شود که‌ ایران‌ را به‌ بالاترین‌ درجه‌ قدرت‌ و وسعت‌ که‌ تا آن‌ روزگار سابقه‌ نداشت‌، می‌رساند. مسلما فتح‌ کردن‌ و گشودن‌ سرزمین‌های‌ مختلف‌ به‌ مراتب‌ آسانتر از نگهداری‌ و اداره‌ کردن‌ آنها است‌ و از آنجایی‌ که‌ در ایران‌ بزرگ‌، مردمان‌ بتوانند به‌ گونه‌ واحد و یگانه‌، در سایه‌ آسایش‌ و آرامش‌ در کنار یکدیگر زندگی‌ کنند، این‌ بود که‌ هخامنشیان‌ را به‌ فکر انداخت‌ تا در جهت‌ اداره‌ کردن‌ این‌ سرزمین‌ها برای‌ نخستین‌بار در جهان‌ شیوه‌ حکومت‌ خودگردان‌ (فدراتیو) را به‌ کار برند. بدین‌ منظور سرزمین‌ ایران‌ بزرگ‌ را به‌ بخش‌های‌ مختلف‌ تقسیم‌ کرده‌ و بر هر قسمت‌ (استان) شهربانی‌ گماردند.
هر بخش‌ یا استانی‌ مختار بود که‌ موسسات‌ ملی‌ و مذهبی‌ خود را حفظ‌ کرده‌ و مردمان‌ این‌ سرزمین‌ها آزاد بودند تا عادات‌، اخلاق‌، زبان‌ و مذهب‌ خود را حفظ‌ کنند. شاهان‌ هخامنشی‌ با مذهب‌، معتقدات‌ و زبان‌ ملل‌ کاری‌ نداشتند و مذهب‌ و زبان‌ خود و اهالی‌ پارس‌ را به‌ هیچ‌ وجه‌ به‌ آنان‌ تحمیل‌ نمی‌کردند. بابلی‌ها کوروش‌ را پرستنده‌ بل‌ مردوک‌ (خدای‌ بابل) می‌دانستند. یهودی‌ها وی‌ را مسیح‌ و شبان‌ یهود نامیده‌ و مصریان‌ داریوش‌ را برقرار کننده‌ مذهب‌ مصری‌ها در معبد ساییس‌ می‌دانستند. البته‌ این‌ نکته‌ هم‌ شایان‌ ذکر است‌ که‌ سیاستگذاری‌ هخامنشیان‌ در همه‌ ایران‌ به‌ یک‌ صورت‌ نبوده‌، زیرا جریان‌ تاریخ‌ در غرب‌ و شرق‌ ایران‌ به‌ یک‌ گونه‌ نبود. در غرب‌ ایران‌ ملل‌ سامی‌ نژاد به‌ مرکزیت‌ عادت‌ کرده‌ بودند و کوروش‌ در آنجا از خیال‌ واگذاری‌ خودگردانی‌ به‌ آن‌ ملل‌ منصرف‌ شد. روی‌ هم‌ رفته‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ هر استانی‌ در برقراری‌ سیاست‌ داخلی‌ خود تقریبا و در برقراری‌ سیاست‌ مذهبی‌، فرهنگی‌، زبانی‌ و… کاملا مختار و آزاد بود. همین‌گونه‌ بود روش‌ دریافت‌ مالیات‌، یعنی‌ استان‌های‌ غنی‌تر بیشتر و استان‌های‌ کم‌درآمدتر طبعا کمتر مالیات‌ به‌ مرکز می‌فرستادند تا عدالت‌ رعایت‌ گردد. گذشته‌ از این‌ فردی‌ به‌ عنوان‌ سردبیر به‌ استانها فرستاده‌ می‌شود تا در صورت‌ مشاهده‌ هرگونه‌ ناعدالتی‌ یا خلاف‌ از سوی‌ والی‌ یا شهربانی‌، مراتب‌ را به‌ مرکز گزارش‌ کند. علاوه‌ بر آن‌ هر سال‌ تعدادی‌ مفتش‌ که‌ اصطلاحا چشم‌ و گوش‌ شاه‌ نامیده‌ می‌شدند از مرکز جهت‌ بررسی‌ اوضاع‌ استانها و والیها و سردبیران‌، به‌ استانها اعزام‌ می‌شدند. برای‌ اداره‌ کلی‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ امور داخلی‌ یا به‌ تعبیری‌ سیاست‌ داخلی‌، هر استان‌ بنا بر آرا، عقاید و دیدگاه‌های‌ آن‌ قوم‌ در همان‌ استان‌ قوانینی‌ وضع‌ می‌کرد تا با فرهنگ‌ شهروندان‌ تجانس‌ داشته‌ باشد و در باب‌ رسیدگی‌ و مجازاتها، در هر استان‌، قضاتی‌ برای‌ رسیدگی‌ به‌ حقوق‌ شهروندان‌ خود در نظر گرفته‌ شده‌ بودند. البته‌ در مورد مسائل‌ مهم‌، خود شاه‌ هم‌ شخصا رسیدگی‌ می‌کرد و در روزهایی‌ که‌ خود برای‌ دادخواهی‌ می‌آمده‌ این‌ امکان‌ وجود داشته‌ که‌ هرکس‌ بتواند داد خود را از وی‌ بخواهد. براستی‌ جایگاه‌ و مکان‌ چنین‌ سازمانی‌ که‌ توانست‌ وحدتی‌ در میان‌ این‌ اقوام‌ مختلف‌ به‌ وجود آورد و بیش‌ از دو قرن‌ با رعایت‌ کامل‌ دادگری‌، سرنوشت‌ ملل‌ و دول‌ را حل‌ و فصل‌ کرده‌ و به‌ داد جهانیان‌ رسیدگی‌ کند در کجا واقع‌ شده‌ است‌؟ با آنکه‌ ایرانیان‌ عاشق‌ سرزمین‌ خود بودند اما نژادپرست‌ نبودند. وجود زبان‌ و خط‌ عیلامی‌ در بخش‌ حسابداری‌، خط‌ آرامی‌ در مکاتبات‌ اداری‌ و ترجمه‌ هر سنگ‌ نوشته‌ به‌ چند زبان‌ مختلف‌، خود بیانگر تقسیم‌ کاری‌ در میان‌ ملل‌ و از همه‌ مهمتر عدم‌ وجود برتری‌ نژادی‌ میان‌ ایرانیان‌ با سایر مردمان‌ است‌. سنگ‌ نگارهای‌ تخت‌ جمشید بیانگر آن‌ است‌ که‌ نمایندگان‌ ملل‌ مختلف‌ خود را در یک‌ قلعه‌ نظامی‌ یا به‌ عنوان‌ اسیر در محیطی‌ غریبه‌ نمی‌دیدند، بلکه‌ نماینده‌ هر قومی‌ در تخت‌ جمشید هنر سرزمین‌ خود را در این‌ ساختمان‌ می‌دید و خود را در قدرت‌، شکوه‌ و جلال‌ این‌ بنای‌ بزرگ‌ یا به‌ عبارتی‌ دیگر این‌ خانواده‌ بزرگ‌، شریک‌ و سهیم‌ می‌دانست‌. بطور کلی‌ همه‌ مردمانی‌ که‌ برای‌ نخستین‌بار در تخت‌ جمشید گردآمده‌ بودند، نه‌ به‌ عنوان‌ شکست‌ خوردگان‌ بلکه‌ به‌ عنوان‌ اعضای‌ جامعه‌ بزرگ‌ جهانی‌، این‌ امکان‌ را متعلق‌ به‌ خود و ایرانیان‌ را به‌ عنوان‌ عامل‌ و نگاهبان‌ و گسترش‌دهنده‌ فرهنگ‌ و هنر همه‌ ملل‌ به‌ شمار می‌آوردند. این‌ مدارای‌ اخلاقی‌ ایرانیان‌ بود که‌ برخلاف‌ بسیاری‌ از فاتحان‌، حتی‌ در دوران‌های‌ بعد با یونانیان‌، رومیان‌، تازیان‌، سامیان‌ و اروپاییان‌ قرون‌ وسطی‌ و ملل‌ دیگر مدارا می‌کردند و آنها را مجبور نمی‌کردند تا فرهنگ‌ خود را ترک‌ کرده‌ و مانند ایرانیان‌ عمل‌ کنند یا فقط‌ به‌ پارسی‌ سخن‌ گویند.
حقوق‌ بشر آرمان‌ آدمیان‌ و گاه‌ هدف‌ حکومتها بوده‌ است‌ و از دیرباز برای‌ دستیابی‌ به‌ آن‌ مبارزات‌ و جنگهای‌ گسترده‌ خواه‌ در داخل‌ مرزها و خواه‌ فراتر از مرزهای‌ دولتها صورت‌ گرفته‌ است‌. در تاریخ‌ به‌ کمتر افرادی‌ بر می‌خوریم‌ که‌ گفتار و کردار آنها فراتر از زمان‌ و محیط‌ خودشان‌ باشد.
اما کوروش‌ هخامنشی‌ توانست‌ با منشور خود که‌ حقوق‌ بشر، آزادی‌، برابری‌، تساهل‌ و دیگر مفاهیم‌ را در بر می‌گرفت‌ نام‌ خود را در تاریخ‌ باقی‌ گذارد. کوروش‌ در بخشی‌ از منشور خود اینگونه‌ می‌گوید: «اینک‌ که‌ به‌ یاری‌ اهورامزدا تاج‌ شاهی‌ ایران‌ و بابل‌ و کشورهای‌ همجوار را بر سر گذاشته‌ام‌ اعلام‌ می‌کنم‌، تا روزی‌ که‌ زنده‌ هستم‌ و خداوند توفیق‌ پادشاهی‌ را به‌ من‌ می‌دهد، نخواهم‌ گذاشت‌ دین‌ و آیین‌ و رسوم‌ ملت‌هایی‌ که‌ من‌ پادشاه‌ آنها هستم‌ کوچک‌ شمرده‌ شوند، من‌ آنها را محترم‌ خواهم‌ شمرد، حکام‌ و زیردستان‌ من‌ نیز می‌بایستی‌ از آن‌ پیروی‌ کرده‌ و آن‌ را به‌ کار گیرند.
من‌ هرگز پادشاهی‌ خود را بر هیچ‌ ملتی‌ تحمیل‌ نخواهم‌ کرد، هر ملتی‌ آزاد است‌ مرا پادشاه‌ خود بداند یا نه‌ و من‌ برای‌ پادشاهی‌ بر آنها جنگ‌ نخواهم‌ کرد، من‌ تا روزی‌ که‌ زنده‌ هستم‌ و خداوند توفیق‌ پادشاهی‌ را به‌ من‌ می‌دهد، نمی‌گذارم‌ کسی‌ به‌ دیگری‌ ظلم‌ و ستم‌ کند و اگر شخصی‌ مظلوم‌ واقع‌ شد، من‌ حق‌ وی‌ را از ظالم‌ خواهم‌ گرفت‌ و به‌ او خواهم‌ داد و ستمگر را مجازات‌ خواهم‌ کرد. نمی‌گذارم‌ شخصی‌، دیگری‌ را به‌ بیگاری‌ بگیرد و برده‌ خود کند، من‌ امروز اعلام‌ می‌کنم‌ که‌ هرکس‌، هر دینی‌ را که‌ میل‌ دارد و متناسب‌ با باورهای‌ اوست‌ گزینش‌ کند و بپرستد و در هر نقطه‌ که‌ میل‌ دارد سکونت‌ کند، مشروط‌ بر اینکه‌ به‌ حقوق‌ دیگران‌ لطمه‌ نزند».
بدین‌ ترتیب‌ مضامین‌ و مفاهیمی‌ که‌ امروزه‌ آن‌ را با عنوان‌ حقوق‌ بشر می‌شناسیم‌ بخوبی‌ در منشور کوروش‌ نمایان‌ بود و همانگونه‌ که‌ گفته‌ شد وی‌ در روش‌ مملکت‌داری‌ و سیاست‌ ورزی‌ نیز حداکثر تلاش‌ خود را می‌کرد تا حقوق‌ اولیه‌ و طبیعی‌ انسانها پایمال‌ نشود و حتی‌ در حوزه‌ خصوصی‌ افراد نیز دخالت‌ نمی‌کرد و به‌ مردمان‌ حق‌ انتخاب‌ می‌داد.
به‌ همین‌ دلیل‌ بود که‌ نام‌ وی‌ در تاریخ‌ ماندگار ماند چرا که‌ به‌ فطرت‌ انسانها احترام‌ می‌گذاشت‌. این‌ هم‌ فرازی‌ از سروده‌های‌ آسمانی‌ زرتشت‌ که‌ بی‌شک‌ کوروش‌ از آن‌ الهام‌ گرفته‌ است‌: پروردگارا! کسی‌ که‌ اندیشه‌اش‌ نیک‌ یا بد! باشد، کردار و گفتار و وجدان‌ او نیز به‌ نیکی‌ یا بدی‌ خواهد گرایید. راهی‌ که‌ اندیشه‌ به‌ آزادی‌ اختیار کند، اراده‌ و ایمان‌ نیز از آن‌ پیروی خواهد کرد.
منبع: روزنامه اعتماد
منبع : سایر منابع