چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


چارلی چاپلین


چارلی چاپلین
● "چارلی چاپلین بزرگترین کاریکاتوریست عالم سینما"
ازآنجایی که من متخصص امورسینمایی نیستم، قصد ندارم فیلمهای چارلی چاپلین را نقد کنم و تنها می‌خواهم به چاپلین و آثارش از زاویه هنر کاریکاتور نگاه کنم. ارتباط بین هنر کاریکاتور و آثار چاپلین از دو زاویه مختلف قابل بررسی است . نخست اینکه چارلی چاپلین در بسیاری از آثارش صحنه‌هایی را خلق نموده که در آن مطلب به زبان کاریکاتور و با استفاده از تکنیک‌هایی که یک کاریکاتوریست مورد استفاده قرار می‌دهد بیان شده است. مثلا صحنه‌ای از فیلم جویندگان طلا (The Gold Rush-۱۹۲۵) را به خاطر بیاورید که دو جوینده طلا در کلبه‌ای محبوس شده اند و از شدت گرسنگی همدیگر را به صورت غذا می‌بینند. چارلی در این صحنه حس خودخواهی و استیصال انسان را با همان ایجاز کارتونی به نمایش در آورده است تا نشان دهد انسان برای نجات خویش از قربانی نمودن دیگران ابایی ندارد.
مورد بسیار معروف دیگر رقص چارلی با بادکنکی به شکل کره زمین در فیلم دیکتاتور بزرگ (The Great Dictator-۱۹۴۰) است که در این سکانس جنون و توهم هیتلر به زیبایی تمام و در قالب طنز بیان شده است. سکانسی که با ترکیدن بادکنک خاتمه می یابد و گویی فرجام شوم رویاهای هیتلر را پیش بینی می‌کند.
کافی است این صحنه را در قالب یک کاریکاتور بدون شرح در ذهن تجسم کنیم تا در بیابیم خالق اثر تا چه اندازه در استفاده از ابزار کاریکاتور موفق بوده است.
شاید هیچ کاریکاتوری نتواند به سادگی فیلم عصر جدید (Modern Times-۱۹۳۶) نفوذ تکنولوژی را در زندگی روزمره به تصویر در آورد. آنجا که چارلی به عنوان یک کارگر مونتاژ خط تولید مشغول سفت کردن پیچ‌های محصول است و فشار کار وی را تا مرز جنون پیش می‌برد چنانچه وی هر عنصر خارجی را به شکل پیچی برای سفت کردن می‌بیند.
در همین فیلم چارلی خرد شدن بشر امروزی را در لابلای چرخدنده‌های ماشینیزم و تکنولوژی به سادگی به تصویر می‌کشد. تصویری که بعد از گذشت هفتاد سال هنوز تازه و پر معناست.
راستی اگر شما یک کاریکاتوریست بودید و می‌خواستید این مطلب را در قالب یک کاریکانور بیان کنید، تصویر بهتری را پیشنهاد می‌نمودید؟
در آثار چاپلین نه تنها صحنه‌هایی شبیه کاریکاتورهای انتقادی و یا طنز سیاه به وفور قابل مشاهده است، بلکه از خلق لحظاتی (بخوانید کاریکاتورهایی) صرفا طنز که خنده را بر لب می فشاند هم فراوان می‌توان نام برد. مثلا در فیلم دیکتاتور بزرگ، در صحنه اصلاح صورت مشتری، چارلی چنان حرکات دست را با موسیقی «رقصهای مجار» اثر یوهان برامس (Hungarian Dance-Brahms) تلفیق می‌کند که بنظر می‌رسد این قطعه برای حرکات چارلی ساخته شده است! در اینجا یک طنز ناب بسان آنچه در آثار کاریکاتوریست‌هایی چون موردیلو (Gilermo Mordillo) یا کینو (Quino) متجلی است در معرض دید بیننده قرار می‌گیرد.
همچنین صحنه‌ای از فیلم جویندگان طلا که در آن چارلی در سر میز شام با استفاده از دو چنگال و دو تکه نان شروع به رقص پا بر روی میز شام می‌کند که از لحظلات فراموش نشدنی طنز انتزاعی-کاریکاتوری چاپلین است. چنانچه آثار چاپلین را با دیگر کمدین‌های نظیر هارولد لوید (Harold Lioyd) و لورل و هاردی (Lorel & Hardi) یا کمدین‌های نسل‌های بعدی مثل جری لویس (Jerry Lewis)، نورمن ویزدم (Norman Wisdom) و وودی آلن (Woody Allen) مقایسه کنیم، عناصر طنز انتقادی، ایجاز و صامت بودن اثر، کار چارلی را از دیگران متمایز می‌کند. دو عنصری که شالوده و زیربنای هنر کاریکاتور هستند.
زمانی که در آمریکا به چارلی برچسب کمونیست بودن زدند، وی این طرز برخورد را به زیبایی و سادگی تمام به سخره گرفت. آنجا در صحنه‌ای چارلی بیکار در خیابان پرسه می‌زند که متوجه می‌شود پرچم قرمز رنگ از پشت یک کامیون حامل بار می‌افتد (رنگ قرمز که سمبل کمونیسم است –علیرغم سیاه و سفید بودن- از آنجا قابل تشخیص است که کامیونهای حامل بار طویل باید انتهای بار خارج از کامیون را با پارچه قرمز مشخص کنند). چارلی پرچم قرمز را بر می‌دارد و دنبال کامیون به راه می‌افتد و با تکان دادن پرچم قصد دارد راننده را متوجه کند که جماعتی معترض دنبال چارلی و پرچم قرمز به راه می‌افتند و وی را سردمدار خویش می‌بینند.
نکته جالب اینجاست که در انتها چارلی به جرم اغتشاش توسط پلیس بازداشت می‌شود و جماعت متفرق می‌شوند. این صحنه فراموش نشدنی پاسخی کاملا کاریکاتورگونه به اعتراض جامعه آمریکایی است. نکته دیگری که چاپلین را به یک کاریکاتوریست شبیه می‌سازد، استفاده از یک کاراکتر ثابت در آثار وی می‌باشد.
چنانچه بسیاری از اساتید کاریکاتور نظیر: موردیلو، کوزوبوکین (Yurij Kosobukin) و درم بخش (کامبیز درم بخش کاریکاتوریست بنام ایرانی) از یک کاراکتر مشخص در آثار خویش استفاده می‌کنند که به مثابه امضای هنرمند اثر را از آثار دیگران متمایز می‌کند، چارلی هم از زمان خلق کاراکتر معروف خود که همه آنرا می‌شناسیم ، به این شخصیت وفادار مانده و تقریبا در تمام آثار خود (به جز موارد استثناء) در نقش مرد فقیرژنده پوش با یک کت تنگ و کوتاه، شلوار بسیار گشاد و بلند و عصا و کلاه معروفش ظاهر می‌شود . شخصیتی که خود مانند یک «کاریکاتور چهره» از چارلی چاپلین به جا مانده است.
شاید خالی از لطف نباشد که اضافه کنم چاپلین عمده فیلم‌هایش را با یک ذهنیت کلی شروع کرده و به صورت بداهه فیلمنامه را در سر صحنه واز یک سکانس به سکانس دیگر کامل می‌کند. روشی بسیار شبیه به آنچه اغلب کاریکاتوریست‌ها در خلق آثارشان استفاده می‌کنند: خلق بداهه اثر از درون یک تصویر ذهنی کلی .
برای اینکه قدرت طنز بداهه چارلی را درک کنیم، ذکر این خاطره کافی است، آنجا که در یکی از منحصر بفردترین ملاقات‌های تاریخ معاصر، چارلی چاپلین از انیشتن برای شرکت در نمایش خصوصی فیلم روشنایی‌های شهر (City Lights-۱۹۳۱) دعوت می‌کند. انیشتن به چاپلین می گوید: «شما مرد بزرگی هستید چون همه مردم دنیا سخن شما را می‌فهمند و به شما احترام می‌گذارند.» چارلی بلافاصله پاسخ می دهد:« ولی شما شخصیت بسیار بزرگتری هستید. چون تمام مردم دنیا بدون اینکه کلمه‌ای از حرف‌های شما را بفهمند به شما احترام می‌گذارند!»
برای اینکه مشابهت‌های آشکار چارلی را با یک کاریکاتوریست کامل کنم به ذکر این نکته بسنده می کنم که وی همچون غالب اساتید کاریکاتور بدون شرح به سینمای صامت وفادار ماند و از کلام و نوشته حداقل استفاده را نموده شاید چارلی تنها کمدینی باشد که در عین دسترسی به صدا، تنها از تصویر برای ارائه طنز خود استفاده نمود .
همانطور که یک کاریکاتور بدون شرح مشمول گذر زمان نشده، مرز جغرافیایی نمی‌شناسد و نیازمند ترجمه نیست، اثار چارلی با گذشت سالها همچنان زیبا و تازه بوده و برای طالبان طنز منتقد و موجز در تمام نقاط جهان قابل درک است.
آنچه تا کنون گفته شد تنها بیان مشابهت های چارلی و یک کاریکاتوریست چیره دست است. نزدیکی چاپلین و آثارش با کاریکاتور ازیک زاویه دیگر نیز قابل بررسی است و آن جایگاه چاپلین درنزد کاریکاتوریست‌هاست. شاید آثار و شخصیت هیچ هنرمندی به اندازه چارلی دستمایه خلق کارتون نشده باشد. جدا از چهره و کاراکتر چارلی در فیلم‌هایش که بارها در قالب کاریکاتور چهره به تصویر کشیده شده، بسیاری از کارتونیست‌ها از صحنه‌های فیلم چارلی در خلق اثر الهام گرفته‌اند.
اینکه یک فرد نیازمند فرد دیگری را در قالب موجودی می‌بیند که به آن نیاز دارد بارها از صحنه تبدیل شدن چارلی به مرغ در فیلم جویندگان طلا (که پیشتر سخن آن رفت) به عاریه گرفته شده است. دیکتاتورهای معاصر به کرات در همان صحنه رقص دیکتاتور بزرگ با بادکنک کره زمین به تصویر درآمده‌اند. طراحان مختلفی برای به نقد کشیدن زندگی ماشینی امروز از ماشین صرف غذا که در فیلم عصر جدید معرفی شد ایده گرفته‌اند. شاید بسیاری از ما با شنیدن کلمه "زندگی سگی" ناخودآگاه به یاد فیلم زندگی سگی چارلی (A Dog’s Life – ۱۹۱۷) بیفتیم. چارلی کلیشه‌های بسیاری را به هنر کاریکاتور معرفی کرده است. کلیشه‌هایی که درکنار آثاری چون تابلوی مونالیزا و نقاشی خلقت (creation) اثر داوینچی بارها در طرح کاریکاتورهای بدون شرح به عاریه گرفته شده‌اند.
اگر شما تمام این نکات را در کنار هم بگذارید و به آن سیاه و سفید بودن آثار چارلی را هم اضافه کنید (با توجه به اینکه غالب کارتونیست‌های بنام غالبا طرح‌های خود را بصورت سیاه و سفید خلق می‌کنند) شاید به همان نتیجه‌ای برسید که من رسیده‌ام: چارلی چاپلین نه تنها یکی از بزرگترین نوابغ عالم سینما است، بلکه یک کاریکاتوریست بسیار توانا نیز هست. کاریکاتوریستی که سبک خلق اثرش با تمام همکارانش تفاوت دارد، او اثارش را بصورت تصاویر متحرک خلق کرده است.
به اینجا که می رسم حس می کنم جوهر مدادم! و فسفر مغزم با هم ته کشیده است. هنوز احساس رسمی بودن دارم، خوب شما که تا اینجای نوشته را خوندین حتما فهمیدین که رسمی یا غیر رسمی، نوشتن من افتضاحه! خوب پس چرا خودم رو زجر بدم و رسمی بنویسم!.
فکر کردنم که تموم میشه تقریبا تعطیلات هم تموم شده. تنها کار مفیدم همین طبقه‌بندی کردن کارهای چارلی چاپلین از زاویه هنر کاریکاتور بوده.
راستی یادم رفت بهتون بگم آخر تعطیلات فهمیدم که کانال ۴۱۵ (Fox Sport) هفته آخر دسامبر کلی فوتبال مستقیم از لیگ برتر باشگاه‌های انگلیس نشون داده! همش از جیبم رفت. آخه ما تازه شبکه ورزش رو گرفتیم و من نمی‌دونستم که این انگلیسی‌ها تا شب سال نو فوتبال بازی می‌کنن. فدای سرتون، اصلا فدای سر چارلی چاپلین!
محمد شاوزی‌پور
منبع : دو هفته نامه فروغ


همچنین مشاهده کنید