جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
مساله این بود؛ تربیت جامعه یا ریاست آن؟
امامرضا(ع) در یازدهم ذیالقعده سال ۱۴۸ هـ ق در مدینه به دنیا آمد و پس از وفات پدر خود امام موسیکاظم(ع) به سال ۱۸۳ هـ ق و در ۳۵ سالگی امامت شیعیان را برعهده گرفت- دوران آن حضرت مقارن بود با زمامداری «هارونالرشید» خلیفه مقتدر عباسی و سختگیری بسیار بر شیعیان و علویان.
عباسیان که بزرگترینشان همین هارونالرشید بود، از فرزندان «عباس» عموی پیامبر بودند. آنها در سال ۱۳۲ هـ . ق با شعار خونخواهی امام حسین(ع) و بازگرداندن خلافت به خاندان پیامبر علیه امویان (فرزندان ابوسفیان) قیام کردند و در این راه از حمایت بیدریغ علویان و ایرانیان ـ خصوصاً اهل خراسان ـ بهره فراوان بردند. اما وقتی قدرت را به دست گرفتند، نه سهمی به علویان دادند و نه از در لطف با ایرانیان درآمدند.
سرانجام نیز ظلم و ستمشان به جایی رسید که شاعری عرب زبان گفت: «کجاست ظلم بنی امیه که ما از عدل بنیعباس به ستوه آمدیم!»
میتوان گفت که هم علویان و هم ایرانیان در حمایت از عباسیان، دچار سادهانگاری شدند؛ لیکن امامان شیعه به راهی دیگر رفتند. آنها در جنگ میان بنیامیه و بنیعباس که جوهرهای از قدرتطلبی و نیرنگ داشت سکوت پیشه کردند و بیشتر به تدوین و تبیین اصول تشیع و بسط آموزههای شیعی پرداختند.
بیشک خطرات چنین سیاستی برای بنیعباس، کمتر از مخالفت سایر مدعیان نبود و از اینرو تعقیب امامان شیعه در دستور کار قرار گرفت. برای مثال امام موسیکاظم(ع) با دستور هارونالرشید دستگیر شد و نهایتاً در زندان مخوف و تاریک بغداد بر اثر شکنجه و تحمل دردها و رنجهای فراوان به شهادت رسید.در اواخر دوره هارون، مخالفتها با خلافت عباسی شدت گرفت و در شرق و شمالشرق ایران بحرانهای دامنهداری را پدید آورد. هارون برای سرکوب مخالفان همراه با فرزندش مامون راهی خراسان شد؛ اما پیش از آنکه سر و سامانی به اوضاع بدهد، در توس درگذشت (سال ۱۹۳ هـ . ق). او قبل از مرگ قلمرو وسیع خود را که میگفت آفتاب در آن غروب نمیکند، میان سه فرزندش امین، مامون و موتمن تقسیم کرد و مقرر داشت که امین خلیفه شود و مامون ولیعهد او باشد. اگرچه مامون از امین بزرگتر و به مراتب باکفایتتر بود، اما چون مادرش از کنیزکان هارون بهشمار میآمد، از جانشینی بلافصل پدر محروم ماند.
امین البته چندان در قید و بند وصیت پدر نبود. از همینرو ابتدا موتمن را از حکمرانی بر قلمرو خود عزل کرد و سپس به فکر کنار زدن مامون از ولیعهدی افتاد. این اقدام آتش اختلاف میان دو برادر را شعلهور ساخت و منجر به حوادثی شد که در نهایت ورود امامرضا(ع) به صحنه پرتلاطم سیاست را از پی آورد. در کشاکش میان امین و مامون، اهل خراسان جانب مامون را گرفتند؛ زیرا هم مادرش ایرانی بود و هم خود در خراسان اقامت داشت. او با کمک خراسانیان، امین را از مسند به زیر کشید و به پاس این خدمت مناصبی را به آنان واگذار کرد. در این میان وضع علویان متفاوت از ایرانیان بود؛ آن دسته از علویان که خالصتر بودند، امین و مامون را به یک اندازه دشمن اهل بیت و غاصب خلافت میدانستند و آن دسته که تعصبات عربی نیز چاشنی کارشان بود، آشکارا از پیروزی مامون و حضور او در خراسان ابراز ناخرسندی میکردند. به هر صورت رابطه علویان و مامون چندان مسالمتآمیز نبود و خلیفه جدید همین که از کار برادر فارغ شد، خود را با جنبش علویان روبهرو دید. اما چون سیاستمداری هوشمند بود، چاره را در آن یافت که برجستهترین مرد خاندان پیامبر را شریک قدرت سازد. او کسی نبود مگر علیابن موسیالرضا(ع).
در تمام سالهایی که امین و مامون به روی هم تیغ کشیده بودند، اما رضا(ع) در مدینه درس میگفت و با شاگردان به بحث مینشست. پرهیز او از سیاست نه در نتیجه عافیتطلبی که برگرفته از تجربه گرانسنگ پدرانش بود. او میدانست در جامعهای که آلوده به انواع خرافات، تنگنظریها،قدرتطلبیها،سهمخواهیها و منفعتجوییهای قبیلهای است، رسیدن به قدرت حتی اگر ممکن باشد، سودمند نیست. او به یاد میآورد که چگونه همین مردم جدش علی(ع) را به اصرار خلیفه کردند و سپس تنهایش گذاردند و فراموش نمیکرد که امام حسین(ع) نیز به دعوت کوفیان رهسپار عراق شد، اما آنجا چیزی جز برق شمشیر در انتظارش نبود!
برای علیبن موسیالرضا(ع) تربیت جامعه مقدم بر ریاست آن بود و بدینسبب وقتی پیک مامون به مدینه آمد و به مرو دعوتش کرد، نه میلی به رفتن داشت و نه در پس دعوت خلیفه حسننیتی میدید. اما چاشنی دعوت، تهدید پنهانی امام بود و او چارهای جز رفتن نداشت. جالب اینکه در طول مسیر حجاز به خراسان، همهجا، از مدینه تا بیابان بصره و خوزستان و از آنجا تا فارس و طبس و کاشمر و نیشابور و مرو، هزاران هزار دوستدار اهل بیت به دیدارش شتافتند و معلوم شد که کلام او قبل از خودش قلمرو اسلام را درنوردیده است.
در مرو مامون برای امام تملقها گفت و اصرار کرد که خلافت را به او واگذارد، لیکن چون امام را عالم تر و بالاتر از آن دید که به این تعارفات طنزگونه توجه کند از ولیعهدی سخن به میان آورد و گویا برای تحمیل خواسته خود از در تهدید هم برآمد. در روایات شیعه گفته شد که امام به سه شرط ولایتعهدی را پذیرفت: در کار امر و نهی و عزل و نصب حکومت دخالت نکند، به قضاوت نپردازد و هیچ رسمی را جابهجا یا تفویض نکند.
ناگفته پیداست که این شرطها اوج بیاعتنایی امام به مقام پرزرق و برق ولایتعهدی بود و پیامی برای شیعیان که پیشنهاد مامون را به اجبار پذیرفته است.
آنچه از دوران ولایتعهدی امام رضا (ع) انعکاس بیشتری در منابع تاریخی یافته یکی جلسات مناظره آن حضرت با بزرگان فرقههای مختلف اسلامی و غیراسلامی است که کاری معمول در دربار مامون بود و دیگری نماز عید فطر آن حضرت.
چنان که منابع شیعه نقل کردهاند، مامون از امام خواست تا نماز عید فطر را برگزار کند و امام به او گفت که این کار را به شیوه جد خود پیامبر اسلام(ص) به انجام خواهد رساند. از این رو در روز عید، به دور از طمطراق و هیمنه یک ولیعهد و با سادگی و بیآلایشی یک سالک پرهیزکار به بیابانهای پیرامون مرو رفت. مردم دسته دسته و ذوق زده از آنکه ولیعهد را بیهیچ تکلفی در میان خود میبینند، از پی امام روانه شدند و مامون دریافت که اگر کار به همین منوال ادامه یابد، باید که از خلافت دست شوید. او حالا فهمیده بود که سیاستش بلای جان و آفت خلافتش گردیده است. آشکارا میدید که با حضور علیبن موسیالرضا(ع) در خراسان، نفوذ شیعیان در مناطق شرقی خلافت فزونی گرفته و جسته و گریخته میشنید که عباسیان بغداد در تدارک سپردن خلافت به رقبای او هستند.
آنها دستکم به سه علت از مامون ناخرسند بودند: اول آنکه ولایتعهدی را از آل عباس به آل علی داده بود، دوم اینکه مرو را در عمق سرزمینهای ایرانی بر بغداد ـ شهر هزار و یک شب ـ ترجیح داده بود و سرانجام بدین علت که نفوذ ایرانیان در دستگاه خلافت، خطوط قرمز اعراب را پشتسر میگذارد.
بدین سبب مامون چرخش در سیاست را آغاز کرد. او در سال ۲۰۳ هـ .ق یعنی دو سال پس از دعوت امام رضا(ع) به خراسان از مرو راهی بغداد شد تا به عباسیان بفهماند که هنوز دل در گرو شهر هزار و یک شب دارد، اما بغداد مامون را بیایرانیان و بیامام شیعیان میخواست . پس از ابتدا در میانه راه
«فضل بن سهل سرخسی» وزیر ایرانی و با کفایت خود را در حمام به قتل رساند تا راه را بر نفوذ بیشتر ایرانیان ببندد. آنگاه در سناباد توس ولیعهد خویش را مسموم ساخت تا ثابت کند که از سنت خلفای عباسی در دشمنی با امامان شیعه عدول نکرده است!
علی بن موسیالرضا(ع) در آخرین روز از ماه صفر سال ۲۰۳ هـ .ق تنها و غریب چشم از جهان فروبست تا جسمش در خراسان بماند و این سرزمین بلند آوازه را برای همیشه قلب تپنده تشیع سازد. او برای ایرانیان نه فقط امام شیعیان که سلطان خراسان و ضامن آهوان است. افزون بر دوازده قرن است که ایرانیان همچون آهوان رمیده از مکر صیاد زمانه به حریم او پناه میآورند و او سلطانی است که همه را در سایه حمایت خویش میگیرد.
حمیدرضا حسینی
منبع : روزنامه تهران امروز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران تهران انتخابات عراق دانشگاه تهران رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی دولت دولت سیزدهم روز معلم نیکا شاکرمی مجلس
سیل آتش سوزی هواشناسی شهرداری تهران آموزش و پرورش یسنا پلیس قوه قضاییه فضای مجازی معلم زلزله سلامت
قیمت خودرو تورم سهام عدالت قیمت طلا سازمان هواشناسی خودرو بازار خودرو قیمت دلار قیمت سکه ایران خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان
مهران غفوریان ساواک موسیقی تلویزیون سریال عمو پورنگ سینمای ایران تبلیغات نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه ترکیه حماس انگلیس نوار غزه اوکراین
استقلال فوتبال پرسپولیس سپاهان آتیلا حجازی باشگاه استقلال علی خطیر لیگ برتر بازی لیگ برتر ایران تراکتور رئال مادرید
اپل هوش مصنوعی فناوری آیفون گوگل ناسا مدیران خودرو تلفن همراه
خواب طب سنتی کبد چرب فشار خون بیماری قلبی