جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پاسخ مثبت ما به صلح نباید جنگ باشد


پاسخ مثبت ما به صلح نباید جنگ باشد
اخیرا مقاله ای با نام " حجاریان و تعدیل ساختاری جنبش صلح " به قلم آقای ع . سهند به صورت همزمان در چند سایت خارج از كشورمنتشر شده كه بطور ضمنی آن مطلب را مورد انتقاد قرار داده است. خود این مقاله كه در اینجا به تشریح و نقد آن خواهم پرداخت مرا متقاعد كرد كه روی مسئله درستی دست گذاشته ام. حقیقت آن است كه این نگاه سنتی به مسئله جنگ و صلح تا كنون و قبل از این مقاله به صراحت مواضعش را ترسیم ننموده بود، اگر چه جاپایش در برخی اظهار نظر ها و سایت های سیاسی دیده می شد. اگر مطلب نگاشته شده توسط اینجانب به ضرورت مطرح شدن این دیدگاه مهم كمكی كرده باشد، در انجام كار خود موفق بوده است.
●شیوه ی نامناسب
مقاله یادشده در نقد نظراتم شیوه ی نامناسبی را پیش گرفت كه از این سایت ها قابل قبول به نظر نمی رسد. نظرات اینجانب به گواه ده ها مقاله نگاشته شده در طی این مدت و از سال ها پیش در سایت ها و نشریات مختلف، هیچ غرابت و ربطی با آنچه آقای سهند در رابطه با نقد نظرات آقای حجاریان نوشته ندارد و كوبیدن فله ای نظرات بدین روش كار صحیحی به نظر نمی رسد. در نقد به هیچ یك از نظرات و مبانی ارائه شده توسط اینجانب نیزاشاره نمی شود.
آنچه در نهایت احترام از طرف من مورد انتقاد قرار گرفته، عدم توجه به ضرورت مبارزه برای صلح و به جای آن تكریم مقاومت نظامی در این موضعگیری بسیار دیرهنگام بود. من نوشته بودم:
"در خبر ها آمده بود که جناب آقای دکتر رئیس دانا نقطه نظرات خود را پیرامون بحران هسته ای و خطر تجاوز آمریکا بیان داشته اند. خلاصه ی کلام ایشان آن است که "مردم‌علیه‌ مهاجم خواهند جنگید، اما نه به سود حاکمیت موجود". واقعیت آن است که خطر تجاوز نظامی ابردیوقدرت آمریکا همه را به صحنه کشانده و باعث می شود روشنفکران متعهد را چاره جوی اقداماتی کند که باید در برابر چنین تجاوزی انجام شود و مقاومت در برابر متجاوز بنیادی ترین کاری ست که باید در دستور کار قرار گیرد."
آقای ع. سهند نظرات ایشان را به جای نقل قول مستقیم، از زبان خود چنین نوشته:
" او گفت ما برای صلح مبارزه می كنیم اما اگر امپریالیست ها به كشور ما حمله كردند در امر دفاع از میهن پشت سر هیچ دولتی قرار نخواهیم گرفت بلكه در پیشاپیش همه از میهن دفاع خواهیم كرد."
فكر نكنم ایشان در زمینه ی صلح حرفی زده باشند، شاید هنوز هم مطلبی در مورد صلح به قلم ایشان نوشته نشده باشد. بسیاری هنوز به ضرورت چنین مبارزه ای باور ندارند.
من به مقاله ی " باید امروز جلوی جنگ را گرفت" دوباره مراجعه كردم، ولی هرچه گشتم، حتی یك كلمه اشاره به آقای حجاریان در آن ندیدم. احتمالا این بخش از مقاله ی ایشان به جای دیگری برمی گردد كه مستقیما به آن اشاره نشده. نقطه نظرات ارائه شده از طرف آقای حجاریان كه مورد حمله قرار گرفته و با نظرات من به شكلی تحریف آمیز تلفیق گشته، بیشتر تلاشی است برای موضعگیری در مقابل موج بحث ها در زمینه صلح. در جای جای آن هم جاپای جستجوهای اینترنتی داغ و داغ دیده می شود و به همین دلیل، آن ها را تئوری های محكمی برای انحراف جنبش صلح دانستن غیر دقیق است و من ندیدم هیچ چپ گرایی هم او را به عرش اعلا ببرد. در ضمن، اینكه برخی از حضرات منسوب به دوم خرداد پنج سال پیش چه موضعی داشته اند نیز می تواند به مواضع امروز و یا فردای برخی دیگرشان ربطی نداشته باشد. می توان به مواضع آنان انتقاد داشت، ولی بحث بر سر دفاع از مبارزه برای صلح و خاموش ماندن در برابر آن بوده است. آیا تغییر آن گرایش ها در هر حد و اندازه به طرف دفاع از صلح منفی ست؟ آیا بیانیه مشاركت در این زمینه را نیز منفی می دانید؟ من برخلاف تصور آقای سهند، در این برهوت مبارزه علیه جنگ در داخل كشور، قدم گذاشتن هر جریان سیاسی یا اجتماعی و از جمله اصلاح طلبان را در راه صلح، هر چند محدود و ناپیگیر، امر مذمومی نمی دانم[۳] و معتقدم باید از آن استقبال كرد. البته نمی توان و نباید از آن انتظار مواضع چپ را داشت.
●جنبش صلح
اگر به سیر اعتراضات و مبارزه علیه جنگ و سازمان یابی آن در ایران در ماه های اخیر نگاهی بیندازیم، متاسفانه متوجه می شویم كه جنبش صلح طبقاتی مورد ادعای نویسنده هنوز تنها در نوشته ی ایشان موجود است و نه در كف شهر كه كسانی بتوانند آن را منحرف یا مال خود كنند. فراموش نكنیم كه ما هنوز در نازل ترین سطح ممكن این مبارزه در داخل كشور بسر می بریم. علت آن هم " تعدیل ساختاری جنبش صلح" توسط اصلاح طلبان و یا سیاست های به اصطلاح غلط روشنفكران چپ صلحجوی كشور نیست كه بسیار قبل از بسیاری از آقایان همه را به مبارزه در راه صلح دعوت كرده اند، بلكه سیاست های اقتدارگرایانی ست كه بدبختانه در هیچ جای مقاله ۹ صفحه ای ع. سهند حتی یك بار به آن اشاره ای نشده است. هنوز هیچ نوع گردهمایی یا تظاهرات و یا حتی یك سخنرانی و غیره برای صلح در داخل كشور از طرف هیچ نهادی نداشته ایم. و این در حالی ست كه خطر جنگ كشور را به شدت تهدید می كند.( البته بیانیه ی صلح منتشر شده توسط سازمات تحكیم وحدت، شعارهای موردی صلح آن هم به طور جانبی در برخی حركت های دانشجویی، بیانیه صلح بسیار ارزشمند آقای ناصر زرافشان از زندان كه جا داشت قبل از ایشان از طرف دیگرانی منتشر می شد كه در آزادی به سر می برند و هنوز هم در داخل كشورمسكوت گذاشته شده است، تشكیل نهادی برای صلح توسط سركار خانم شیرین عبادی[۴]، تغییر جهت مركز گفتگوی تمدن های خاتمی به گرایش های میانجی گرایانه برای صلح و... جدا از موضعگیری بسیاری شخصیت ها و موضعگیری اخیر سندیكای رانندگان شركت واحد.)
اگر اندكی دقت كنیم، در می یابیم كه حتی در بیانیه های كانون نویسندگان ایران و گردهمایی جنبش زنان در میدان هفت تیر نیز جای یك موضعگیری روشن نسبت به خطر جنگ و ضرورت مبارزه برای صلح به طرز دردناكی خالی ست. باید بپذیریم كه هنوز بسیاری در برابر خطر جنگ خاموشند و مسولیت خود را در این باره حس نكرده اند. همه هشدار من در سلسله مقالات مشابه نیز همین نكته بوده است كه باید در برابر خطر جنگ مبارزه كرد.
در جامعه ما نیز مانند سایر جوامع، گروه ها و طبقات اجتماعی دیگری غیر از كارگران و زحمتكشان وجود دارند كه با جنگ مخالف اند و طبعا برای بیان اعتراضات خود از شیوه های گوناگونی استفاده می كنند. در كشورهای توسعه یافته، سازمان ها، جنبش ها و نهاد های بسیار متنوعی در این حوزه فعالیت دارند كه بعید به نظر می رسد بشود برای شان یك نسخه واحد پیچید ، حتی اگر نسخه به خط یكی از بزرگترین رهبران صلحجوی چپ بریتانیا نوشته شده باشد. بسیاری از آن ها حتی مواضع ضد امپریالیستی ندارند. برخی نوع فعالیتشان اساسا میانجی گرایانه و یا آموزشی ست و یا مثلا فعالیت علیه خشونت است. آیا همه ی آن ها انحرافی اند و برای بباد دادن جنبش صلح تشكیل شده اند. اینكه یكی از راست ترین آن ها مانند " تد رابرت گار" را بیابیم و با اختصاص دادن یك سوم حجم مقاله با استنادات دقیق و مفصل به آن فضایی بسازیم كه انگار هر كه غیراز ماست كارش ضربه زدن به جنبش صلح است، كار صحیحی به نظر نمی رسد.
در این مقاله حتی تلاش برای متقاعد كردن اینكه ضروری ست جبهه دمكراسی و حقوق بشر (مشترك بین ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان) سیاست های صلحجویانه ای را به پلتفرم سیاسیش اضافه كند كه پیشنهاد اینجانب در طی مقاله ای با نام "جبهه صلح و دمكراسی" منتشره در سایت فرهنگ توسعه بوده، به شدت كوبیده شده و یك توطئه قلمداد شده است!؟ چرا به سیاست هایی كه معتقد است باید به جبهه گسترده تر و وسیعتری از صلح توجه داشت، برچسب می زنیم و آن را "كنار گذاشتن وظایف و هورا كشیدن" برای این و آن می خوانیم. آیا وظیفه چپ ها به گفته لنین و به زبان آقای اندرو موری كه به درستی به آن استناد شده، این نیست كه : ضمن " مطرح كردن منافع عام طبقه كارگر . . . همیشه و همه جا منافع كل جنبش را نمایندگی كنند"؟ ( تاكید ها از اینجانب است)، آیا به تفاوت این دو فعل: مطرح كردن و نمایندگی كردن دقت شده است؟
●جنبش صلح و جنبش دمكراتیك
یكی دیگر از نقاط ضعف تحلیل ارائه شده، عدم درك پیچیدگی ارتباط جنبش صلح با دیگر جنبش های اجتماعی و از جمله جنبش ضد جهانی سازی شركتی ( مبارزات ضد امپریالیستی) و جنبش دمكراتیك مردم ایران است. آقای ع. سهند توضیح نداده است كه با چنین مواضعی با جنش دمكراتیك مردم ایران چه می خواهد بكند. امروز صف آمادگی نظامی برای رودررویی با آمریكا توسط برخی از كسانی سازمان یافته و می یابد كه از جمله رویاروی جنبش دمكراتیك و آزادیخواهانه نیز به همان جدیت ایستاده اند. آیا سیاست های اتخاذ شده توسط آن ها در جهت صلح است؟ آیا انتقادی به آن ها وارد نبوده؟ آیا موضعگیری پیش از موقع در مورد مقاومت نظامی در صورت تجاوز آمریكا، به اصلاح آن سیاست ها كمك می كند؟ سئوال من آن است كه موضع آقای ع. سهند در این رابطه چیست و چگونه می خواهد صف خود را مستقل از افراطیون جان بركف راست كه آماده عملیات استشهادی می شوند بر پا كند؟ با بكارگیری یك اصطلاح، مثلا مبارزه در "پیشاپیش" جبهه، كه نمی توان معضل را حل كرد.
اگر چند وجهی بودن جنبش های دوران معاصر را درك نكنیم - كه از ویژگی های دوران جهانی سازی اند - و تنها جنبش ضد امپریالیستی را محور قرار بدهیم و به جای راستگرایان، اصلاح طلبان را به دلیل گرایشات لیبرالی و گذشته قابل انتقادشان بكوبیم، با این خطر یا حداقل انتقاد جدی مواجه نخواهیم شد كه به نقطه اتحاد عمل یا حد اقل آتش بس در مبارزات دمكراتیك با افراطیون راست رسیده ایم؟●جهانی سازی و جنگ
اینجانب در آن مقاله و دیگر مقالات ترجمه شده و یا نوشته شده در طی این سال ها بر امر مهمی به نام عصر جهانی سازی و تغییرات عظیمی تاكید كرده ام كه در عرصه سیاسی جهان روی داده است. در آن مقاله مورد انتقاد هم به علل جنگ در دوران جهانی سازی اشاره ای هرچند گذرا شده و ریشه های جنگ از دید اینجانب تشریح گردیده است.
آقای ع. سهند حتی یك بار به مسئله جهانی سازی و جنگ كه محور آن مطلب است اشاره نكرده اند. ایشان می تواند با آن استدلال ها مخالف باشد و یا نقطه نظرات دیگری داشته باشد، ولی اگر به نقد تحلیلی می پردازیم، شایسته آن است كه به نقد شالوده های تحلیل ارائه شده بپردازیم، نه اینكه با استناد به مواضع شخص دیگری آن را بكوبیم.
در مقاله " حجاریان . . ." نوشته ی ایشان به دورانی طولانی از جنگ كره تا عراق اشاره شده و طوری برخورد شده كه انگار هیچ تغییری روی نداده است و ما با همان شرایط مثلا جنگ ویتنام روبروئیم، كه پس از اشغال بخش جنوبی، در داخل كشور قهرمانانه با آمریكا بجنگیم و در پاریس برای صلح مذاكره كنیم. اما واقعیت این است كه جدا از بحث وجود حاكمیتی متفاوت، در این فاصله، اتحاد شوروی و اردوگاه سوسیالیستی جهانی به طرزی دردناك تخریب گردیده و ما وارد دورانی تك قطبی شده ایم كه عصر جهانی سازی شركتی یا اقتصادی اش می نامند. اگر من هم این تغییرات عظیم را نادیده بگیرم و تصور كنم كه تغییری روی نداده، شاید به نتیجه ای مشابه شما برسم. متاسفانه بسیاری از دوستان چپ به این تغییرات بسیار مهم، و دامنه و عمق آن توجه لازم را نكرده اند و تصور می كنند با فروپاشی شوروی، به عصر امپریالیسم با تعریف های سنتی شناخته شده اش بازگشته ایم كه این یك خطای بسیار جدی ست. باید متوجه باشیم – و این یك نكته ی كلیدی ست – كه ما به عصر امپریالیست ها در پیش از انقلاب اكتبر برنگشته ایم. ما به عصر جهانی سازی وارد شده ایم كه در حین دارا بودن نقاط مشترك بسیار با دوران پیشین، از برخی ویژگی های بسیار مهم متفاوت با آن دوران برخوردار است. بسیاری از اندیشه پردازان چپ حتی آن را دورانی كیفیتا متفاوت در مراحل رشد سرمایه داری جهانی دانسته اند.( رجوع كنید به)[۵]
ما در هیچ یك از جنگ های اخیر از صربستان گرفته تا عراق با نوعی ویتنامیزه شدن مواجه نیستیم. مقاومت در عراق هم قابل بحث است. آقای آندرو موری به شدت مخالف سیاست های حزب كمونیست عراق بوده و به صراحت آن را اعلام كرده است. رهبران این حزب در پاسخ به انتقاد های اعلام شده، نكاتی را بیان داشته اند كه قابل توجه است. آن ها مدعی اند گروه های مقاومت نظامی در عراق شامل مدافعان دیكتاتور جنایتكار سابق، افراطیون و بنیادگرایان اسلامگرا نظیر القاعده و تنها گروه كوچكی از ملی گرایان و رادیكال هاست كه گروه آخری نیز بر سیر اوضاع تاثیرچندانی نداشته است. آن ها كه با گوشت و پوست سیر حوادث مخرب در عراق را لمس می كنند، تاكتیك مقاومت نظامی را یك خودكشی سیاسی ارزیابی و رد كرده اند. بیان یكسویه ی نظرات آندرو موری و یكی دانستن آن با همه ی عالم و آدم و عدم اشاره به نقطه نظرات متقابل، كار صحیحی نیست و تقلیل تنوع نظر به نظر مورد دلخواه است كه با روح تحلیلگری مسئولانه همخوانی ندارد. ما باید از سرنوشت عراق بسیار بیاموزیم. ما هنوز اسم یك سازمان مقاومت نظامی عراقی یا افغانی كه آن ها را نمایندگان واقعی مردم بشناسیم، نشنیده ایم و در سایت ها ردی از اظهار نظر هایش ندیده ایم. اگرع. سهند می شناسد، شاید بهتر باشد مواضع و نظرات آن ها را بازتاب بدهد و تاثیرات مبارزتشان را در آینده ی عراق بازگو كند.
نهال جنبش صلح در ایران هنوز نهال كوچكی ست كه باید همه آن را آبیاری كنیم. فكر می كنم روشنفكران دلسوز هم همچون سازمان ها، احزاب، شخصیت های سیاسی و دیگر نهادهای اجتماعی، در این شرایط، وظیفه ی مهمی به عهده دارند. من نیز تنها به همین دلیل می نویسم. محدودیت های اینگونه اظهار نظر ها را هم می دانم و آن ها را هم قطعی تلقی نمی كنم. ما با اظهار نظر های قطعی فاصله داریم. و اساسا این كار نیز با توجه به تاكتیك ها و استراتژی های سیاسی ای می تواند صورت گیرد كه كاری روشنفكرانه نیست و تنها می تواند توسط سازمان ها، احزاب و جبهه ها و ائتلاف های سیاسی صورت بگیرد. اما همه باید از شركت گسترده تر در این مباحثات استقبال كنیم، و اگر نقدی بر دیدگاه ها می نویسیم با درك محدودیت های طرف مقابل، جذب كننده باشد نه دفع كننده. و فراموش نكنیم كه دشمن صلح طلبان جنگ طلبانند و نه دیگر صلح طلبان.
●و خلاصه آنكه
باید بسیار بكوشیم و ضرورت مبارزه برای صلح را در جامعه ترویج دهیم. منطقه ی ما به كانون توجه صنعتگران جنگ و جنگ سالاران جهانی تبدیل شده است، آن ها سرمایه گذاری بزرگی برای برپایی یك جنگ در منطقه كرده اند. خطر بسیار جدی ست و زمان بسیار محدود و شرایط كار بسیار دشوار. می توان و باید اجازه نداد جنگی آغاز شود كه در آن هستی همه ی ما می سوزد، منابع مادی و معنوی كشورمان نابود می شود و یا به تاراج می رود و زمینه ساز حل بحران های ادواری سرمایه داری جهانی و ریخته شدن صدها میلیارد از جیب مردم جهان به حساب مجتمع های امنیتی نظامی جهانی می شود. صلح خواست مردم ما و جهان است و دامنه ی كسانی كه به خاطر منافع مادی با آن مخالف اند در همه جا بسیار محدود است. آنچه آن ها را در موضع اقتدار قرار می دهد، بی تفاوتی بخش هایی از جامعه است كه هنوز متوجه مسائل پیش روی نیستند. تاكید بر مقاومت نظامی در برابر ارتش آمریكا به جای مبارزه برای جلوگیری از جنگ، به یك معنا بی باوری به توانایی های بزرگ جنبش نوین صلح است. نبرد قهرمانانه ی امروزین مردم جهان، مبارزه ی بی امان در برابر جنگ و در جبهه صلح است. و بزرگ ترین اقدامی هم كه در این دوران از آن یاد می كنیم، بدرستی ۱۵ فوریه است كه به گفته ی نیویورك تایمز نشان داد دو ابر قدرت در دنیا بوجود آمده است:" آمریكا و افكار عمومی مردم جهان". به عبارت دیگر، پاسخ مثبت ما به صلح نباید جنگ باشد.
●مرگ اینبار نوبت ماست
دست روی دست گذاشته ایم / دست و دلمان می لرزد / چشم هامان از آنچه که دیده / زخم است /
سطل های تازه ی آب / کفاف اینهمه تشنگی را نمی دهد /
انگار همین دیروز بود که بصره فرو ریخت / زورمان دیگر به جسد ها نمی رسید / و بیل ها دست از کار به خاک سپاری مردگان کشیده بودند / خون؟ / آری با خون / بر در و دیوار شعار می نوشتیم / دیر بود اما ما بازمی نوشتیم / که نابود باد جنگ /
از آسمان آتش می بارید / دیوار ها می تركیدند / و اشک ها بر چهره هامان دلمه می بست / انگار همین دیروز بود که / خورشید در میان شهر / درست در میان شهر فرو می نشست و / بلگراد ذوب می شد / و ما بر روی پل ها دست در دست یكدیگر / سرنوشتی را که رقم زده بودند / مات و مبهوت نظاره می کردیم / آری دیروز بود که / بمب افکن ها / در کوچه های خاکی ما در کابل / بدنبال مرگ آفرین گمشده شان می گشتند / و مشتی دیوانه به شهادت روز / جهنم خدایشان را بر زمین سجده می کردند /
مرگ انگار اینبار نوبت ماست / دست روی دست / در صف طولانی ایستاده ایم و / هیچ کاری نمی کنیم / چشم هایمان انگار کور است / و جام های زهر به كابوس هایمان پایان نمی دهد.[۶]
نقدی بر مقاله ی "حجاریان و تعدیل ساختاری جنبش صلح" نوشته ی ع. سهند[۱]
نوشته : احمد جواهریان
۱] Arshive – ۸۵/۱/۱
[۲]
[۳] شكل رشد یافته تر این موضعگیری در بیانیه صلح جبهه مشاركت دیده می شود كه ممنوع النشر شد.
[۴] اینجانب مدتی پیش وقبل از نوشتن آن یادداشت، گلایه ای هم از خانم شیرین عبادی كرده بودم كه چرا با توجه به جایزه ی نوبل صلح اهدایی دست به تاسیس نهادی برای
صلح نزده اند و به جای آن شعار در كنار دولت و ملت قرار گرفتن در صورت تجاوز می دهند.
[۵] جهانی شدن و آلترناتیوهای اخیر آن، مجموعه مقالات، ترجمه ی احمد جواهریان، هما احمدزاده، انتشارات پژوهنده
[۶] www.ahmadsepidari.blogspot.com - مرگ این بار نوبت ماست- احمد سپیداری
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه