دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مصلح مصر


مصلح مصر
شیخ محمد عبده، دانشمند بزرگ، مصلح سترگ، نویسنده توانا و شخصیت دینی عالیقدر مصری (۱) سهم به سزایی در انقلاب فرهنگی و بیداری مسلمانان مصر و مشرق زمین داشته و از همکاران نابغه اجتماعی و سیاسی جهان اسلام، سید جمال الدین اسد آبادی بوده است. شیخ محمد عبده (۱۹۰۵ – ۱۸۴۵) که یکی از مشهورترین متفکران مصری قرون ۱۹ و ۲۰ دنیای اسلام با افکار تجددخواهانه دینی است، دوران اولیه حیاتش را به قلم خود به رشته تحریر در آورده است : خانواده اش از سرزمین ترکمن به همراه آلاچیق هایشان به محله نصرا واقع در بحیره مصر در مصب رود نیل مهاجرت کرده و روستای مذکور را تأسیس می کنند. آوازه او نزد اهل سنت از آن رو بلند است که نه تنها در احیای تفکر دینی و انطباق آن با مبانی عقلی می کوشد، بلکه از تجددخواهی دینی برای اصلاح پاره ای از امور اجتماعی مردم مصر نیز بهره می برد. خانواده اش اگر چه ثروت بسیاری نداشت، ولی به سبب شهرت به دانشوری و پارسایی، از اعتبار و حیثیت فراوانی برخوردار بود. وی تحصیلات اولیه اش را در روستای نصرا می گذراند و بعد در سنین نوجوانی به پیشنهاد پدرش به "جامع احمدی" در طنطا می رود که دومین مرکز معتبر علمی در تعلیم معارف اسلامی در آن دوره به شمار می رفت. بعد از آن به مدرسه مشهور مصر یعنی دانشگاه الازهر وارد می شود و در آن سال ها در محضر سید جمال الدین اسد آبادی که به قاهره آمده بود، ریاضیات، کلام و فلسفه می خواند و یکی از شاگردان برجسته او می شود. شیخ محمد عبده روزنامه نگاری را نیز تحت تأثیر سید جمال الدین اسد آبادی و شیخ حسن الطویل دنبال می کند و شهادتنامه علمی خود را در سال ۱۲۹۴ ق / ۱۸۷۷ م از دانشگاه الازهر دریافت می نماید و با پیشه ی معلمی و سردبیری روزنامه "الوقایع المصریه" به عرصه اجتماعی مصر وارد شده و تحولی عظیم ایجاد می کند. شیخ محمد عبده تحت تأثیر «شیخ درویش» که دایی پدرش بود، قرار می گیرد. شیخ درویش که عارفی وارسته بود، وی را در مسیر فکری و اخلاقی تازه ای قرار می دهد. شیخ چون در گذشته به طرابلس سفر کرده و از عقاید سنوسیان متأثر شده بود، مانند آنان مبلغ این نظر می شود. او راه رستگاری مسلمانان را بازگشت به اسلام روزگاران پیامبر (ص) و صحابه و تقلید از ساده زیستی آنان در دینداری و پارسایی و زدودن عقاید دینی کنونی مردم از بدعت ها می داند. مسلمانان مشغول کارهای خویشند و چه بسیار مسلمانانی که این نام را به ناحق بر خود نهاده اند و اسلام را سرپوشی برای تبهکاری های خود کرده اند. بعد از این تحولات فکری است که شیخ به جامع احمدی باز می گردد و سپس وارد دانشگاه الازهر می شود.
پس از این مراحل وارد مسایل سیاسی و اجتماعی مصر می شود. شیوه تفکر و قضاوت سیاسی اش همواره محافظه کارانه و اعتدالی بود ؛ بر این باور بود که تربیت اخلاقی و آمادگی فکری بر مبارزه سیاسی مقدم است و به جای اقدام انقلابی، اصلاح تدریجی را بهترین راه حل می دانست. چنین تفکری باعث شده بود که افراطیون مصر، عبده را به واپسگرایی متهم کنند. عبده معتقد بود که ملت مصر هنوز به آن مرحله از شعور اجتماعی و سیاسی نرسیده است که بتواند از نظام پارلمانی، درست بهره برداری کند ؛ از این رو لازم است که ابتدا آنان را از نظر فکری و اخلاقی دموکراتیزه کرد. به همین جهت در جریان انقلاب اعرابی پاشا در مصر می گفت که نباید تربیت مردم برای این هدف به دست نظامیان انجام گیرد. وی با وجود روحیه محافظه کارانه و معتدلی که داشت از نهضت اعرابی پاشا حمایت می کند و تا آخر نیز به آن وفادار می ماند ؛ زیرا اعرابی پاشا بر خلاف خدیو، نه راه تسلیم، بلکه راه مقاومت در برابر انگلیس را پیش گرفته بود و عبده نیز مانند هر مصری میهن پرست دیگری به پشتیبانی از اعرابی بر می خیزد. با ورود انگلیسی ها به مصر به سال ۱۸۸۲ به مدت سه سال از مصر تبعید می شود، در اولین مرحله در بیروت رساله التوحید را منتشر می کند و بعد به سال ۱۸۸۴ به همراه سید جمال الدین اسد آبادی به پاریس می رود. در پاریس برای استقلال کشورهای اسلامی از استیلای بیگانگان نشریه ای به نام "عروه الوثقی" را تأسیس و روزنامه ای نیز به همین نام انتشار می دهد و سردبیری آن را به عهده می گیرد. این روزنامه در ممالک اسلامی هیجان و علاقه فراوانی را ایجاد می کند ؛ ولی در مدتی کوتاه در مصر، هندوستان و سودان قدغن می شود. عبده مدتی با نام این نشریه در تونس به تبلیغات و ترویج افکار خود ادامه می دهد. بعدها از این کار دست کشیده و به سال ۱۸۸۵ در بیروت مسکن می گزیند. عبده در بیروت به تدریس فقه و فلسفه مشغول بوده و با انقضای دوران تبعید به سال ۱۸۸۹ اجازه برگشت به مصر را می یابد، اما مجددا اجازه تدریس افکار تجددخواهانه خود را نمی یابد. به جز عضویت انتصابی در مجلس شورا که کارش صرفا مشورت درباره امور اقتصادی و حقوقی حکومت بود، از هر گونه کوشش سیاسی پرهیز می کرد. کمیسر حکومت انگلیس در مصر یعنی «لرد کرومر» به خدیو مصر فشار می آورد. خدیو که نمی خواهد مناسبات خود را با دولت عثمانی قطع کند، به لرد کرومر تفهیم می کند که قاضی القضاتی از وظایف خلیفه است و آزادی وجدان ربطی به انگلیسی ها ندارد و آنها حق مداخله در این امر را ندارند. با دستور خدیو به سال ۱۸۸۹، شیخ محمد عبده یعنی مفتی مصر به بازرسی محکمه های دولتی پرداخته و در نتیجه اصلاح آنها را مطالبه می کند. خطبا را به مساجد می خواند و قانون جدیدی را وضع می کند، برای حمایت از تحصیل کردگان فقیر و حمایت از مستضعفان، به سرپرستی "جامعه الخیریه الاسلامیه" برگزیده می شود و عایدی این جماعت را به چندین برابر افزایش می دهد و تا زمان مرگ، سرپرستی این جماعت خیریه را به عهده می گیرد و در همان زمان ریاست "جمعیت احیاء علوم عربی" را نیز عهده دار می شود. نشریه ای فرهنگی به نام "المحصص" را به چاپ می رساند. شیخ محمد عبده غیر از تفاسیر قرآن که در دانشگاه الازهر تدریس می کرده آثاری در کلام، منطق، فلسفه، ادبیات، جمعیت شناسی و اثرات دیگری در دین اسلام دارد. در رد عقاید گابریل هانو از وابستگان وزارت خارجه فرانسه دفاعیات مشهوری دارد. این کتاب به ترکی ترجمه شده است. به سال ۱۲۹۰ هجری شیخ محمد عبده به نوشتن مقالاتی گیرا و جاذب در روزنامه های مصر دست زد و این کار را ادامه داد. این مقالات با نثری قوی و بلیغ رنگ آمیزی و در سال اول انتشار روزنامه ی "الاهرام" یعنی به سال ۱۲۹۳ مقالاتش در روزنامه ی الاهرام سخت چشمگیر بود. دو سال بعد به نگارش اثر ارزشمندی در علم کلام نایل شد، و حاشیه ای بر «شرح جلال الدین دوانی» از «العقائد العضدیّه» نوشت. مقالاتش نشان دهنده هدایت به سوی روشنایی تعقل و تحقیق و توجه به علوم عقلی و روحانی بود که آن ها را با علوم تجربی قرین می سازد، یعنی بین علوم عقلی و تجربی آشتی بر قرار می سازد و مسلمانان را به تقریب دانش های نوین و علوم عقلی دعوت می کرد ؛ شیخ پس از دریافت پایان نامه تحصیلی از الازهر در منزل خود مجلس درس ترتیب داد و برای برخی از دانشجویان خود کتاب «تهذیب الاخلاق» اثر «ابن مسکویه» را که در علم اخلاق به روش فلسفی نوشته شده بود، تدریس می کرد و علاوه بر آن کتاب «تاریخ تمدن اروپا» اثر «فرانسوا گیزو» که «حنین نعمت الله خوری» آن را به عربی ترجمه کرده بود، برای دانشجویان تدریس می کرد. یک سال پس از دریافت پایان نامه یعنی به سال ۱۲۹۵ به عنوان مدرس تاریخ در دارالعلوم برگزیده شد و به جای اینکه خلاصه ای از «کامل التواریخ ابن اثیر» یا «تاریخ طبری» را برای دانشجویان تدریس کند، «مقدمه ابن خلدون» را که از شاهکارهای جامعه شناسی و روان شناسی علمی در جهان اسلامی به شمار می رود، به عنوان موضوع درس دانشجویان انتخاب کرد و روشن نگری خود را بار دیگر به ثبوت رسانید. در ضمن در همین دوران در مدرسه زبان ها (مدرسه الالسن) نیز به سمت استادی منصوب گردید. محمد عبده بعد از اینکه از مصر تبعید شد، در بیروت رحل اقامت افکند و از همان زمانی که در لبنان می زیست به این مهم پرداخت و در دو مسجد از مساجد بیروت، مجلس تفسیر قرآن دایر نمود و هنگامی که به الجزایر مسافرت کرد، سوره «والعصر» را موضوع محاضرات خود قرار داد و شرح و مبسوطی درباره ی تفسیر این سوره مبارک بیان داشت. حتی زمانی که به مصر بازگشت این سنت حسنه را از یاد نبرد و در الازهر، مجلس تفسیر قرآن بر پا می داشت و جزء آخر قرآن را برای معلمان "جمعیت خیر اسلامیه" که خود بنیانگذار آن بود، تفسیر نمود و همچنین در مساجد قاهره، جلسات با شکوه و بزرگی ترتیب داد که از تفسیر قرآن کریم سخن می گفت. در مجلس او، بیش از هزار نفر از طبقات گوناگون شرکت می کردند و از این راه انقلاب فکری شگفتی در مصر پدید آورد ؛ زیرا اندیشه های مذهبی و عقاید دینی از حیث قدرت تأثیر در افراد بشر، قابل قیاس با هیچ نیرویی نیستند ؛ به همین جهت اگر عقاید دینی، صحیح و دور از موهومات و خرافات تبلیغ شوند، امتی پدید می آورند که آنها را باید برترین امت شمرد ؛ همان طور که در قرآن کریم آمده است « کنتم خیرٍ امّه اخرجت للنّاس» (سوره آل عمران / ۱۰۹)
تفسیر گرانقدری که از شیخ به جای مانده «تفسیر المنار»است. این تفسیر نفیس از بهترین تفاسیری است که در سالهای اخیر نوشته شده و با فروغ خود جهان اسلام را روشن کرده است. تفسیر المنار این طور تصنیف می شد که شیخ در ازهر و در مجالس عظیم تفسیر، آیات الهی را می خواند و در اطراف آنها سخن می گفت و یکی از برجسته ترین شاگردانش یعنی محمد رشید رضا به نگارش سخنان شیخ می پرداخت و پس از نوشتن تقریرات استاد، آنها را بر شیخ عرضه می کرد و شیخ تصحیح و تکمیل می کرد. محمد رشید رضا درباره این تفسیر می نویسد : «این تفسیر یگانه ای است که آثار صحیح و دلایل عقلی صریح را گردآورده است.» در خلال آیاتش حکمت تشریع و سنت های خدا را درباره انسان توضیح می دهد این معنی را روشن می کند که قرآن مایه ی هدایت بشر در هر زمان و مکانی است. این تفسیر، میان هدایت قرآن و عقاید مسلمانان در این روزگار که از راهنمایی های قرآن روی گردانده اند و نیز عقاید گذشتگان ایشان که به رشته ی هدایت قرآن چنگ زده بودند مقایسه می کند. در این تفسیر، سهولت تعبیر رعایت گشته و از آمیختن سخن با اصطلاحات علوم و فنون گوناگون، دوری شده است ؛ چنانکه عوام آن را می فهمند و خواص از آن بی نیاز نیستند و این روشی است که حکیم اسلام، استاد امام، شیخ محمد عبده – که خدا از او خشنود باد – در دروس خود در ازهر آن را مجری می داشته است. شرح کلی درباره تفسیر المنار نیازمند نوشتن یک کتاب حجیم است و از حوصله ی این مقاله خارج است.
از نظریات مهم شیخ محمد عبده درباره سیاست آن است که : «شرع، تکالیف و اقتدارات خلیفه، حاکم، مفتی و قاضی را معین می کند. در اسلام اطاعت از حاکم گناهکار روا نیست. شیخ در کتاب «زعماء الاصلاح فی العصر الحدیث»، صفحه ی ۳۲۸ می نویسد : «نعم ! کنت فی من دعا الامه العصریه الی معرفه حقها علی حاکمها». یعنی : «آری من از کسانی بودم که مردم مصر را به شناسایی حقشان بر حاکمان فرا خواندم. مردم را دعوت کردیم به اینکه حاکم هر چند اطاعتش لازم باشد، ولی به هر حال بشر است و خطا می کند و شهواتش بر او غلبه می یابد و چیزی او را از خطایش باز نمی گرداند و طغیان شهواتش فرو نمی نشیند، مگر در سایه ی خیر خواهی امت از راه گفتار و عمل».
بنابراین هر گونه تحول سیاسی بدون زیر بنای فرهنگی و تربیتی به شکست می انجامد. اگر مردم و جامعه فاسد باشند هیچ دولتی موفق به خدمات پایدار نمی شود؛ به همین جهت است که رسول اکرم (ص) سیزده سال در مکه به تربیت و اصلاح نفوس و فراهم آوردن نیروی انسانی می پردازد و ده سال بعد در مدینه به نبرد و ایجاد حکومت و دولت اقدام می کند و روش پیامبر (ص) باید سرمشق همه ی مسلمانان قرار گیرد. چنانکه قرآن کریم می فرماید : «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» (سوره احزاب/۲۱).
شیخ محمد عبده در سن ۵۷ سالگی بسال ۱۳۲۳ هجری در منزل دوستش «محمد بک راسم» جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیدار دوست حقیقی شتافت. درگذشت شیخ فقدان بس سترگ در کل دنیای اسلام به جای گذاشت و جهان اسلام در سوگ او گریست. محمد رشید رضا شاگرد وفادارش و مدیر نشریه ی «المنار» اثری سه جلدی درباره ی زندگانی این عالم بزرگ به رشته ی تحریر در آورده است.
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خِرد هزاران بیش
نویسنده: مریم - شرعی / عاشور - قاضی
منابع و مأخذ
۱. دائره المعارف اسلام، جلد ۱ ماده «عبده» Abduh، آنکارا، ۱۹۶۸.
۲. سیری در اندیشه های سیاسی عرب، دکتر حمید عنایت، ناشر : شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ اول، ۱۳۵۶.
۳. روزنامه همشهری، ۵ شهریور ۱۳۷۷، سال ششم، شماره ۱۶۲۶، ص ۹.
۴. ملاعاشور قاضی، بی بی مریم شرعی، نگرشی بر تاریخ ترجمه ی قرآن کریم به زبان ترکمنی، ترجمان وحی (نشریه تخصصی مرکز ترجمه قرآن مجید به زبان های خارجی وابسته به سازمان اوقاف و امور خیریه)، شماره ۱۵، ص ۷۵.
منبع : باشگاه اندیشه