یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

حزب‌الله لبنان: مقاومت، آرمان و سیاست


حزب‌الله لبنان: مقاومت، آرمان و سیاست
«امل سعد غریب» مدرس علوم سیاسی در دانشگاه امریکایی بیروت بوده، به موازات آن در سمت مشاور در مرکز تحقیقات و اطلاعات بیروت خدمت کرده است. این مرکز پژوهش‌های خود را بویژه به حوزه افکارعمومی اختصاص داده است. امل سعد غریب تحولات اخیر حزب‌الله را در صحنه سیاست لبنان تجزیه و تحلیل می‌نماید:
▪ چگونه به لحاظ تاریخی حزب‌الله لبنان با «ایران» پیوند خورده است؟
ـ ایران در به‌وجود آمدن حزب‌الله نقش مهمی داشته است. در هنگام حمله اسراییل به لبنان در سال ۱۹۸۲، پانصد پاسدار انقلابی ایران برای تجهیز و توجیه نیروهای مبارز، به دره بقاع فرستاده شدند. از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵ حزب‌الله هنوز یک سازمان یا حزب سیاسی به معنای دقیق کلمه نبود. بیشتر همانند چتری عمل می‌کرد که هسته‌های پراکنده مقاومت در برابر تجاوزات اسراییل زیر آن جمع می‌شدند. از سال ۱۹۸۵ بود که هسته‌های رهبری یک جنبش در آن شکل گرفت.
در این هنگام بود که حزب‌الله نخستین نامه سرگشاده خود را منتشر کرد و از آن روز منشور و اساسنامه آن با تأسی به ایده‌ها و مواد قانون اساسی ایران، به‌تدریج تهیه شد. ایده‌هایی همچون «دولت اسلامی»، «امت اسلام» یا «مستضعفین زمین» و... بسیار ایده‌هایی که در حزب‌الله امروز دیگر منعکس نمی‌شوند!
▪ به‌عنوان یک حرکت سیاسی آیا حزب‌الله لبنان برپایه سیستم دوگانه مذهبی و سیاسی ایران ساخته شده است؟
ـ خیر، حزب‌الله یک حزب است و نه یک دولت اسلامی. البته بسیاری از افراد مذهبی عضو سازمان آن شده‌اند، ولی بسیاری از افراد لائیک را نیز در میان آنان می‌یابیم و یا افرادی که تربیتی غیر دینی داشته‌اند. عامل اصلی که ایران را به حزب‌الله لبنان پیوند می‌زند، اصل ولایت‌فقیه است، یعنی بالاترین مقام رهبری ایران، درواقع حزب‌الله این رهبری را به رسمیت می‌شناسد.
▪ این رسمیت در عملکرد حزب‌الله به چه میزان مؤثر و بااهمیت است؟
ـ بسیاری از اوقات این رسمیت با اهمیت‌تر از آنچه هست ارزیابی شده است. مسلماً ولایت‌فقیه در درون ایران نسبت به وفاداران خارج از ایران نقشی به مراتب پررنگ‌تر ایفا می‌کند. حزب‌الله در زمینه مسائل استراتژیک، خود را به ولایت‌فقیه مربوط یا متصل می‌داند. برای نمونه در سال ۱۹۹۲ مسئولان حزب‌الله بر سر موضوع شرکت یا عدم شرکت در انتخابات قانونی به تفاهمی دست نیافتند. گفته می‌شد که برای حکمیت به رهبری ایران مراجعه نمودند! ولایت‌فقیه همچنین در پرونده‌هایی مانند آنچه به مصالح فلسطینیان و یا به رسمیت‌شناختن اسراییل مربوط می‌شود، خطوط اصلی و نشانه‌ها را مشخص می‌نماید. ممکن نیست نیروهای حزب‌الله در این زمینه‌های اساسی با رهبری ایران مخالفت نمایند، ولی این ادعا که همه دستورات را از ایران می‌گیرد، کاملاً اشتباه است.
▪ نقش ایران در مورد کمک‌های اقتصادی و نظامی به حزب‌الله چیست؟
ـ در این مورد ابهامات زیاد است. هیچ‌کس آمار و ارقام دقیقی در اختیار ندارد. ولی این روشن است که ایران سلاح در اختیار حزب‌الله می‌گذارد و همچنین جلسات توجیهی و همکاری میان آنان برقرار است. پس از جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ میان اسراییل و لبنان، حزب‌الله صدهاهزار دلار را بین کسانی‌که خانه‌هایشان بر اثر بمباران‌های اسراییل ویران شده بود توزیع کرد. گفته می‌شد این پول مستقیماً از ایران می‌آمد! و با توجه به سرعتی که در اختیار مردم قرار می‌گرفت، این امر دور از ذهن به نظر نمی‌رسید.
به‌موازات آن، حزب‌الله وجوهات مذهبی نیز دریافت می‌دارد، (مانند خمس) که ازسوی شیعیان لبنان و یا خارج ارسال می‌شود. وفاداران، کمک‌های دیگری را نیز می‌فرستند. ازسوی دیگر حزب‌الله مبلغ زیادی را در بخش کشاورزی و زراعت سرمایه‌گذاری کرده است و از شبکه اقدامات خود نیز اندوخته‌ای را در اختیار دارد، ولی ایران کمک‌های اساسی را لااقل در زمینه نظامی برای آنان فراهم می‌نماید.
▪ آیا حزب‌الله لبنان ازسوی سوریه هم سلاح دریافت می‌کند؟
ـ سوریه بیشتر امنیت راه‌های رسیدن سلاح به لبنان را برعهده دارد، ولی خود امکان ارسال اسلحه و مهمات را ندارد.
▪ تفاوت روابط سوریه ـ‌ حزب‌الله و ایران ـ‌ حزب‌الله در چیست؟
ـ در رابطه با سوریه ما در چارچوب روابط استراتژیک قرار گرفته‌ایم. عوامل ایدئولوژیک نیز وجود دارد. رژیم بشار اسد در برابر ایالات‌متحده امریکا و در برابر اسراییل قرار دارد، ولی روابط با آنان اساساً راهبردی است. اما با ایران، حزب‌الله روابطی عمیق‌تر را تجربه کرده است. روابطی سازمانی و زنده که ابعادی فرهنگی، مذهبی و سیاسی دارد. روابط میان سوریه و حزب‌الله به رژیم حکومتی دمشق بستگی پیدا می‌کند. درحالی‌که روابط با ایران همواره مستحکم خواهد بود؛ هر حکومت و هر ریاست‌جمهوری که باشد، چرا که سخن از پیوند با یک ملت و یک نهاد مذهبی و آیینی است.
▪ نفوذ و تأثیر سوریه بر حزب‌الله چگونه است؟
ـ از زمان عقب‌نشینی نیروهای سوریه از لبنان در بهار ۲۰۰۵، سوریه نفوذ زیادی بر حزب‌الله نداشته است و حزب‌الله هم نماینده آن دولت به شمار نمی‌رود. این سوریه است که از روابطش با حزب‌الله بهره‌ می‌برد، چرا که این پیوندها به او قدرت مذاکره و معامله می‌بخشد. بنابراین به جای آن‌که از نفوذ سوریه بر حزب‌الله سخن بگوییم، بهتر است بر نفوذ حزب‌الله بر دولت سوریه تأکید کنیم. همین امر، مشخصاً پس از جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ موقعیت سوریه را در منطقه بالا برده است.
▪ پس از مقاومت در برابر تجاوز اسراییل در ژوئیه سال گذشته حزب‌الله همانند پیروزمند بزرگ جنگ معرفی گردید. امروز مشاهده می‌کنیم که در صحنه حکومت لبنان وارد کشمکش و جدایی سیاسی شده است تا بخش بزرگ‌تری از قدرت را به دست آورد؟
ـ درواقع این نخستین بار است که حزب‌الله برای به‌دست ‌آوردن سهمی از قدرت مبارزه می‌کند.
▪ چرا اکنون؟
پیش از جنگ ژوئیه نیز، حزب‌الله مردم و نیروهای لبنان را برای تشکیل یک حکومت ائتلاف ملی دعوت می‌کرد، ولی این تلاش امروز پررنگ‌تر شده است. با بررسی وقایع تاریخی اخیر، انگیزه‌های این تلاش روشن‌تر می‌شود. هنگامی که سوریه امنیت لبنان را در کنترل خود داشت، حزب‌الله هیچ‌گاه خود را برای مشارکت در حکومت‌های متوالی لبنان ذی‌نفع نمی‌دید. آنها به هیچ‌یک از این حکومت‌ها حتی رأی اعتماد هم ندادند، (به استثنای دولت سلیم الحوس) چرا که نسبت به طرز فکر سرمایه‌داری آنان و فسادی که آنها را احاطه می‌کرد واکنش منفی نشان می‌دادند. حزب‌الله مایل نبود در سیاست‌هایی که بدان‌ها اعتقادی نداشت، مسئولیت هیچ تصمیمی را بپذیرد. بنابراین به هیچ‌یک از این دولت‌ها نپیوست. به هر حال نیازی هم به این مشارکت احساس نمی‌کرد، زیرا امنیت لبنان توسط نیروهای سوریه کنترل می‌شد و مسئله «مقاومت» نیز حل شده بود.
هنگامی که نیروهای سوریه خاک لبنان را ترک کردند، حزب‌الله پوشش سیاسی دمشق را از دست داد و خود را به‌عنوان تنها نیروی مقاومت، در معرض دید مستقیم یافت. به‌موازات آن نفوذ امریکا هم در لبنان بیشتر شد. روشن بود که واشنگتن، لبنان را به‌مثابه سرزمینی می‌دید که نقشه‌های جدید دموکراسی‌سازی امریکا را در چارچوب طرح خاورمیانه‌اش تجربه می‌کرد! با این زمینه بود که سازمان ملل نیز عهدنامه ۱۵۵۹ را که غیرمستقیم خواستار خلع سلاح حزب‌الله می‌شد، به تصویب رساند.
در این هنگام بود که حزب‌الله فهمید برای حمایت از «مقاومت» و برای نجات حاکمیت لبنان و هویت عربی کشور، لازم است نقش سیاسی مهم‌تری ایفا کند. برای همین تصمیم گرفت به حکومت وارد شود.
در فوریه ۲۰۰۵، محمد فنک (عضو حزب‌الله) وزیر انرژی و منابع آبی گردید و وزارت کار نیز به تراد حماده از نزدیکان این جنبش سپرده شد. وقتی جنگ ژوئیه رخ داد، حزب‌الله این مقدار سهیم‌بودن در حکومت را کافی ندانست. برای آنها مسلم شد که حضوری نمادین در کابینه برای حمایت از «مقاومت» کافی نخواهد بود.
▪ حضور نمادین؟!
ـ بله، نمادین. چرا که حزب‌الله یک حق وتو در اختیار نداشت. در طول جنگ ژوئیه دیده شد که ایالات‌متحده امریکا قاطعانه در جست‌وجوی راهبردی برای حذف این جنبش از معادلات لبنان بود و این عملیات حذفی نه به طرق دیپلماتیک و سیاسی، بلکه با استفاده از نیروی نظامی در شرف انجام بود.
حکومت لبنان کاملاً از رویارویی با چنین عملیاتی ناتوان بود. علاوه بر این حکومت «سینیوره» به کودک دست‌پرورده امریکا بدل شده بود. حزب‌الله این حکومت را متهم به عملکرد در جهت ضدیت و تخریب لبنان نمود و اتهام تحریک واشنگتن برای ترتیب تعرض به لبنان توسط اسراییل را متوجه دولت او نمود. دولتی که با رأی‌دادن به قطعنامه ۱۷۰۱ در ۱۱ اوت۲۰۰۶ خواستار پایان‌ جنگ میان حزب‌الله و اسراییل و توقف عملیات نظامی حزب‌الله در جنوب گردید.
درست در هنگامی که حزب‌الله به پیروزی دست می‌یافت، حکومت سینیوره در نشست کابینه در ۱۳ اوت خواستار خلع سلاح حزب‌‌الله گردید. بنابراین تحت لوای چنین حکومتی حزب‌الله نگران سرنوشت «مقاومت» شد، حکومتی که به سوی دوستی امریکا و در پی آن دوستی اسراییل می‌گرایید.
به نظر من این وقایع حوادث سال ۱۹۸۳ را به یاد این جنبش می‌آورد. سالی که در هفدهم ماه می آن، رئیس‌جمهور «امین جمیل» توافقی را با اسراییل امضا کرد. درنتیجه این حوادث حزب‌الله تصمیم گرفت حضوری تعیین‌کننده و نه‌تنها نمادین در حکومت داشته باشد، حضوری به‌عنوان یک اقلیت تعیین‌‌کننده در کابینه لبنان! در اول دسامبر، اپوزیسیون لبنان به رهبری جنبش حزب‌الله تحصنی را در مرکز بیروت به راه انداخت تا این اقلیت تعیین‌کننده را در کابینه بنشاند.
▪ تحصن حزب‌الله تأثیر مطلوب و فوری بر حکومت نگذاشت و دولت سینیوره مقاومت نمود. این شکست استراتژی حزب‌الله آیا به دلیل نداشتن تجربه کافی در زمینه سیاسی نبود؟
ـ هیچ نیرویی در لبنان تجربه‌ای سیاسی از این دست ندارد! همه حکومت‌های لبنان در هنگام اشغال سوریه، به این امر راضی شده بودند. ایده اکثریت یا اقلیت نیز مطرح نبود و هرگز اجماعی علیه کل سیستم وجود نداشت. برخی با این قیمومت سوریه مخالفت می‌ورزیدند ولکن آ‌نان بیرون از نظام بودند. ایده یک اپوزیسیون در لبنان نمی‌توانست شکل بگیرد، چرا که حکومت این کشور برپایه سیستم سیاسی ائتلافی بنا شده بود. درواقع معنای اپوزیسیون نفی یک ائتلاف کامل در قدرت بود. چیزی که امروز نیز مشاهده می‌شود. دقیقاً‌ به همین دلیل است که قانون‌اساسی لبنان به «حق وتو» قائل است. همان بندی که حزب‌الله قصد دارد روی آن مانور دهد.
▪ آیا امروز حزب‌الله لبنان به این واقعیت نرسیده است که با توجه به این‌که ایدئولوژی «مقاومت» مورد حمله جدی قرار گرفته است، به ناچار باید چرخش به سمت دیپلماسی و سیاست را تجربه نماید؟
ـ خیر،‌ برعکس. امروز حزب‌الله قصد دارد مطلقاً از «مقاومت» دفاع کند. برای همین است که سهم افزون‌‌تری را در قدرت سیاسی طلب می‌کند. برای آنها قدرت سیاسی پایان «مقاومت» نیست، بلکه وسیله‌ای برای حمایت از آن می‌باشد. این ایده در تاریخ حزب‌الله بی‌سابقه هم نیست. در سال ۱۹۹۲ این حرکت در انتخابات قانونی شرکت نمود زیرا می‌خواست «مقاومت» را قانونی کرده، آن را به بافت اجتماعی و مردمی پیوند دهد. در سال ۲۰۰۵ تصمیم گرفت رسماً در کابینه وارد شود، چرا که می‌خواست از «مقاومت» دفاع کند. در سال ۲۰۰۶، پس از جنگ ژوئیه بیش از همیشه، این حزب قصد دارد از حق وتو برای خود مطمئن شود تا از هر تصمیمی که قصد خنثی‌کردن، تضعیف یا حذف مقاومت را دارد، مانع شود.
▪ چرا وزرای شیعه حزب‌الله و جنبش امل در همین زمان یعنی در نوامبر ۲۰۰۶ تصمیم به استعفا از حکومت سینیوره گرفتند؟
ـ آنها در پی نشان‌دادن عدم مشروعیت حکومت سینیوره در زمینه قانونی و مردمی بودند، چرا که بی‌حضور هیچ نماینده شیعه در کابینه، مشروعیت دولت زیر سؤال می‌رفت. بدین ترتیب اتکای حکومت سینیوره بر حمایت‌های بین‌المللی نیز بی‌اثر می‌شد.
▪ حزب‌الله بدون «مقاومت» چه سرنوشتی خواهد داشت؟
ـ از نظر من حزب‌الله هرگز به نقشی تنها در زمینه سیاسی رضایت نمی‌دهد. مقاومت دلیل وجودی حزب‌الله است. این جنبش درواقع یک حزب با یک بال نظامی نیست، بلکه «مقاومت» است با یک بال سیاسی!
▪ این موقعیتی بس شکننده است. اگر دولت اسراییل از دهکده‌های اشغالی «شبعا» عقب‌نشینی کند و افراد در بند زندان‌های اسراییل را آزاد نماید حزب‌الله چه توجیهی خواهد داشت؟
ـ این جنبش هیچ‌گاه مقاومت را به مسئله شبعا متصل نکرده است. اگر اسراییل از دهکده‌های اشغالی بیرون برود، تنها تغییری در برخورد آنان به لحاظ استراتژیک رخ خواهد داد. اگر امروز این جنبش براساس مدل «آزادیبخشی» حرکت می‌کند، در صورت رهایی شبعا براساس مدل «دفاع» تغییر روش خواهد داد.
به هر حال اسراییل تهدیدی برای لبنان به‌شمار می‌آید؛ تهدیدی که ارتش لبنان توانایی رویارویی با آن را ندارد. از آنجاست که حزب‌الله با عملیاتی دفاعی مانند دولتی درون دولت عمل می‌کند بویژه آن‌که در جنوب لبنان عملاً هیچ دولتی وجود ندارد. حزب‌الله خود را تنها یک حزب سیاسی نمی‌بیند، بلکه خود را یک نهاد اجتماعی، سیاسی و نظامی می‌داند.
▪ هرچند که پس از تجاوز اسراییل در سال ۱۹۸۲، دولت توانایی حمایت از شیعیان لبنان را نداشته است، ولی همه می‌دانند که حزب‌الله تنها حزب پشتیبانی‌کننده برای شیعیان لبنان نمی‌باشد. آیا این‌طور نیست؟
ـ موضوع این است که حزب‌الله همه‌چیز را از دریچه تنگ یک طیف از مریدان و هواداران داخلی نمی‌نگرد. این جنبش بیش از آن‌که یک حزب لبنانی باشد، خود را در سطح مسائل منطقه درگیر می‌داند. آنها هرگز از سیاست لبنان کناره نگرفته و خود را پدیده‌ای در حاشیه نمی‌دانند، ولی برخلاف جنبش امل تنها از شیعیان دفاع نکرده، بلکه اعضای خود را همه محرومان و کنار گذاشته‌شدگان می‌دانند. این حزب کرسی‌های بیشتری در پارلمان نمی‌خواهد. بیشتر خود را یک نهاد آرمانی می‌داند که به مسائل محرومان منطقه حتی بیش از خود لبنان می‌پردازد. مثلاً آزادسازی بیت‌المقدس یکی از آرمان‌های اصلی آنان است. این بدین معنا نیست که مجاهدان حزب‌الله عملاً وارد بیت‌المقدس خواهند شد. ولی این دغدعه یکی از پشتوانه‌های آرمانی آنهاست. این جنبش به مسائلی فراتر از مسائل داخلی لبنان فکر می‌کند، به تعدی و بی‌عدالتی که در تمام منطقه به واسطه دخالت‌های ایالات‌متحده و تجاوز اسراییل دامنگیر شده است. مسئله دفاع در برابر بی‌عدالتی‌ها دغدغه اصلی حزب‌الله است.
گفت‌وگو با خانم «اَمل سعد غریب» (Amal Saad Ghorayeb)،(پژوهشگر مرکز خاورمیانه بیروت)
گفت‌وگو از امیلی سوئر(Emilie Sueur)
منبع: اوج‌گیری خطرها؛ فصلنامه جریان‌های مدیترانه، بهار ۲۰۰۷، شماره ۶۱
برگردان: هـ. سحابی
منبع : ماهنامه چشم انداز ایران


همچنین مشاهده کنید