سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


اندیشه شاعرانه


اندیشه شاعرانه
● تاملی درباره نگاه شاعرانه
شعر زندگی است و زندگی شعری است كه هر لحظه در حال اتفاق افتادن است. اتفاق افتادن شعر و زندگی مرهون وجود دو عنصر بزرگ هستی انسان است. یعنی : اندیشه و احساس. تمایز انسان با دیگر موجودات جهان آفرینش این است كه می اندیشد و احساس می كند. می اندیشد تا جهان و حضور خود در جهان را درك كند و احساس می كند زیرا كه می خواهد با دنیای بیرون از خود در ارتباط باشد و تاثیر بگذارد و تاثیر بپذیرد. حال شاعر به عنوان فردی كه در جهان واژه ها زندگی می كند و جهان واژه ها در ارتباط مستقیم با اندیشه و احساس انسان قرار دارد، بیش از دیگری می اندیشد و احساسش حساس تر و شكننده تر از دیگر انسان ها است. اندیشه و احساس شاعر او را وادار به فرو رفتن در خویش می كنند. در خویش فرو رفتن شاعر همانا فرو رفتن در هستی كلمات و رابطه آنها با یكدیگر است. كلمات اندیشه و احساس شاعر را به سمت خود جذب می كنند و خود را در آنها به نمایش می گذارند. این نمایش با ایفای نقش عناصر تكنیكی و تاكتیكی شعر به اجرا درمی آید. اندیشه به زبان وابسته است و احساس به شكل گرفتن در قالب خاص خود. اما چیزی كه در این مجال قابل پرداخت و بررسی است، اندیشه شاعرانه و چگونگی شكل گیری آن در ذهن شاعر است.
● دیدن یا بینایی شاعرانه
بی شك ابتدایی ترین مرحله پیدایش شعر در ذهن شاعر نظاره كردن یا بینش شاعرانه است. بینشی كه گاه به جهان درون خود است و شاعر به اعماق خود چشم می دوزد و گاه از طریق بینایی روزمره به جهان بیرون از خود نظاره می كند. ذهن شاعر برای تغذیه، محتاج بینش است. شاعر از راه دیدن به تصویر می رسد و تصویر همان واژه است. دكتر رضا براهنی در مقاله «الهام و كشف » كه در كتاب طلا در مس منتشر شده است، می نویسد: «آفرینش شعر از آنجا شروع می شود كه ناگهان در اتاقی كه نشسته اید دستی نامرئی چراغ را روشن می كند. در یك لحظه هرچه را كه در اتاق هست می بینید؛ تمام چیزهای اتاق به سوی چشم شما حمله ور می شوند و در ذهن شما خود را به ثبت می رسانند. ناگهان دستی نامرئی چراغ را خاموش می كند و شما می مانید و تاریكی اتاق و فقط یادهایی از چیزهایی در اتاق، كه در زمان روشن بودن اتاق آنها را تماشا كرده اید.» این همان دیدن است. دیدن شاعرانه. دیدنی كه در لحظه اتفاق می افتد. اتاقی كه دكتر براهنی از آن سخن می گوید شاید به استعاره همان جهان درونی و برونی شاعر باشد و آن دست نامرئی تلنگر ذهنی ای باشد كه در یك لحظه شاعر را وادار به دیگرگونه دیدن می كند. این دیگرگونه دیدن شاعر یكی از همان تمایزات اندیشه و احساس شاعر با دیگر انسان ها است و این دیگرگونه دیدن همان انفجاری است كه موجب به وجود آمدن اندیشه و احساس در ذهن شاعر می شود. نگاه شاعر در یك لحظه سبب تحریك اندیشه و احساس وی می شود. در لحظه ای كه شاعر در طبیعت نگاه همیشگی خود نیست، چیزی او را به ماورای بینایی نرم می برد. دكتر شفیعی كدكنی در كتاب صور خیال در باب بینش شاعر نسبت به جهان پیرامون خود می نویسد: «تصرف ذهن شاعر در مفاهیم عادی و ارتباطات زندگی انسان با طبیعت، یا طبیعت با طبیعت چنان كه می دانیم حاصل نوعی بیداری اوست در برابر درك این ارتباطات. ذهن شاعر تنها ذهنی است كه می تواند در برابر احساس ارتباطات بیدار باشد.» بیداری تصرف ذهن، همان دیدن است. دیدنی كه درونمایه مفهومی چیزها را تصرف می كند و پس از درونی كردن آنها دست به باز تولیدشان می زند. اما در نگاهی دقیق تر به سخن دكتر شفیعی كدكنی درمی یابیم كه ذهن انسان به عنوان انبار دیدن های شاعرانه مداماً در حال رابطه برقرار كردن با جهان های پیرامون خود است. ذهن شاعر در كمین ارتباطاتی كه انسان با طبیعت یا طبیعت با طبیعت برقرار می كنند، است. البته چیزی كه می توان به سخن دكتر شفیعی كدكنی اضافه كرد آن است كه گونه ای از طبیعتی كه ایشان از آن سخن گفته اند طبیعت درونی است كه ارتباط شاعر با این نوع طبیعت بیشتر و پررنگ تر است. ذهن شاعر با دیدن این ارتباطات تغذیه می شود و نیروی تحرك می گیرد. نیروی تحركی كه ذهن از دیدن یا بینش می گیرد، عنصر خیال است. همان عنصر اضافه بر سازمانی كه موجب تمایز نگاه شاعر با نگاه های انسان های دیگر می شود. دیدن شاعر خیال گونه است. البته منظور از خیال صرفاً آن معنای متوهم نیست بلكه خیال همان تفاوتی در بینش شاعرانه است كه آن را به ماورای بینایی نرم می برد. خیال وارگی رمز موفقیت بینش شاعرانه است. اگر نگاه شاعر هم به دنیای پیرامون خود همانند نگاه های طبیعی روزمره باشد، پس تفاوتی نمی تواند میان مفهوم صحبت های روزانه انسان ها با شعر زمان خودشان باشد. نگاه شاعرانه در عنصر خیال اتفاق می افتد. طبق تمام استنادات تاریخی در باب شعر عنصر خیال یكی از اصلی ترین اركان هنر شعر بوده است. عنصری كه موجودیتش ابتدا در نگاه شاعر ظهور می كند و سپس در دیگر اجزای شعری خود را به ثبت می رساند. اما پیدایش عنصر خیال از بطن اندیشه ای كه برآمده از نگاه شاعرانه است، به وقوع می رسد. دكتر شفیعی كدكنی در قسمتی از مباحث خود در زمینه عنصر خیال در كتاب مرجع و معتبر صور خیال اشاره می كند كه خیال حاصل نوعی تجربه است كه در نگاه شاعرانه به دست می آید. در ادامه ایشان از خیال به عنوان «تصویر » یا «ایماژ» هم یاد می كنند كه در نهایت حاصل دیدن و نگاهی می شود كه برآمده از اندیشه و تفكر است.
علیرضا فراهانی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید