یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


قصیده سحرگاهان


قصیده سحرگاهان
مجموعه شعر از «از پلك سنگ» در قالب های عروضی [كلاسیك] و غیرعروضی [سپید] ، بستری گسترده ایجاد كرده است كه خاطرات دفاع مقدس و لحظات ناب ایثار و جوانمردی را به تصویر در می آورد؛ تصاویری كه در حوزه تشیع و اخلاق اسلامی بیانگر مبارزات حق علیه باطل هستند. چرایی ها و پیرنگ های اشعار عباس باقری را می توان در سیره انبیا و اولیا، بویژه حماسه امام حسین (ع) و همچنین در اسوه ها و اسطوره های ۸ ساله جنگ تحمیلی پیدا نمود كه به یاری واژه ها بازسرایی شده و پیش چشم خواننده كتاب ، جان یافته اند. در راستای چنین اندیشه ای بسیاری از اشعار مجموعه به یاد و «گرامیداشت» شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی سروده و به روح پرفتوح آنان تقدیم شده اند كه در هریك از آنها شاعر با پرهیز از جزئیات پردازی، به توصیف كلیات و وجوه مشترك شهدا، جانبازان و رزمندگان، از طریق بیان صفات مشترك آنان پرداخته و با دقت و ظرافت، تعهد و رسالت آنان را به آرمانها و اعتقادات مذهبی و ملی بر می تابد.
به عنوان نمونه ، به شعر «از پلك سنگ » توجه فرمایید:
«خون تذرو ریخت به محراب انتظار
آلاله سر نهاد به دامان كوهسار
ماه از حصار ابر برآمدخمیده پشت
از پلك سنگ چشمه روان شد به جویبار
شاخ طرب گریست، چمن زرد روی شد
گل پاره كرد پیرهنش را به نیش خار ...»
و همچنین در همین منوال سه بیت دیگر می آیدكه در مجموع همان طور كه مشاهده می شود؛ شاعر با مدد گرفتن از عناصر طبیعت و طبیعت گرایی، در واقع اجزای بكر و پاكیزه طبیعت را به موازات یكدیگر در بیانی توصیفی و هم عرض به كار می گیرد تا هرچه بیشتر تألم و دردمندی واقعه را به نمایش بگذارد كه چطور تحت تأثیرش، طبیعت نیز به سوگ نشسته است. به عبارتی دیگر ابیات اولیه غزل همگی در خدمت بیت پایانی قرار می گیرند كه می گوید:
«در سوگت ای بهار نبوییده برگ گل
آتش گرفت خانه دلهای داغدار»
در روایتی استعاری، بیت آخر، شهادت جوان و رزمنده ای ناكام را در جبهه های دفاع مقدس بیان می دارد كه در اثر شهادت و عدم بازگشت اش به خانه و كاشانه ، خانواده و دوستدارانش در سوگواری اش داغدار شده اند.
در بطن توصیف های فراوانی كه در مجموعه وجود دارند، یكی دیگر از كلیدی ترین راهبردهای تطبیقی و حس آمیزی شعر و مخاطب هایش، ارجاعات هستندكه در ادبیات كلاسیك به عنوان «تلمیحات» شناخته می شوند. در واقع تلمیحات در شعر عباس باقری از صنایع و تكلف های ادبی، معاف می شوندو پلی مستحكم و زیبا در به هم پیوستن رنگ مایه های خونین حماسه كربلا و عاشورا و حال وهوای سلحشورانه رزمندگان دفاع مقدس را در ۸ ساله جنگ تحمیلی به وجود آورده اند كه توانسته این دو حماسه را قرین و قرینه یكدیگر قرار داده، بازخوانی كند و به ظهوری شعری برساند. وجوه اشتراك عاشورا و دفاع مقدس را كه در مجموع ادبیات مقاومت و پایداری می آفرینند حتی در نام گذاریها و اصطلاحات مشترك آنها می توان دید كه شعرهای عباس باقری نیز با الگوبرداری ازچنین انطباقی، آرمان های حماسی و عاشقانه را اجرا نموده اند.
«از جبهه نوای نینوا می آید
گلبانگ خدا خدا خدا می آید
گویی به منای كربلا لاله عشق
با زخم شكفته در صدا می آید»
عباس باقری تجلیات عاشورایی را همانند خون در رگ شعر دفاع مقدس می دمد و پیرنگ های دفاع مقدس را با نوایی دلنشین به گوش مخاطبان می رساند. از دیگر مؤلفه های شایان توجه در مجموعه «از پلك سنگ» توجه به طیف وسیعی ازمخاطب شعرها با فضاسازی های ساده ، قابل فهم و در عین حال سترگ، از نقش ها و نگارها - ایثار و جوانمردیها - به بیان و توصیف لحظه به لحظه هویت ها، ماهیت ها و تكامل های انسان هایی پرداخته است كه در جبهه های حق علیه باطل از جان و مال و فرزند و عیال و خانمان و ... به عبارتی از مادیات خویش چنان گذشتند كه به قول شاعری، همچون پرندگان تشنه از كنار آب...
گویا شاعر، بستر تاریخی ایمان را به روی طیف گسترده مخاطب هایش گشوده است تا حدی كه شعر مردمی را در تجربه و تجلی جانفشانی ها و رشادت های مردم در جبهه های دفاع مقدس به تصویر می كشد. از پانزده خرداد ،۴۲ از پیروزی انقلاب اسلامی ،۵۷ از جنگ تحمیلی و ... كه جوهره شعر مردمی را ساخته اند. به عنوان مثال شعر «از ژاله آمدند» نشانه جوشش خون مردمی در نگاه شاعر است كه به بازخوانی آن می پردازد:
بر تاق آفتاب، بنویس: ‎/مردم ‎/ قصیده بلند سحرگاهند ‎/ و انتظار را ‎/ تا باغ پرسخاوت باران، نشسته اند‎/ مردم ‎/ آئینه سیاوش رفتارند ‎/ در روشنای حنجره می رویند ‎/ و مادر آتش به كین شب آراسته ‎/ با ابرهای سرزده می بارند ‎/شاعر روش و منش سلحشورانه ملت اش را همچون شعری بلند در قالب قصیده ای كه چون سحرگاهان روشن است، برتاق آفتاب و آسمان می نویسد. مردم قصیده اویند و شعرش صدای مانای مردم و روزگار است؛ و بدین طریق اسطوره سیاوش را در رفتار مردم می آورد كه باری دیگر، در صدایی دیگر و فریادی دیگر در حنجره می روید، تا تداعی همیشگی «هل من ناصراً ینصرنی» وجود خویش و سرور بزرگ تاریخ تشیع لبیك بگویند كه همچون ابرهایی ناگهانی بر سر دشمنان عقایدشان می بارند. درواقع شاعر با تشبیه مبارزان حق علیه باطل به باران، قصد نشان دادن روحیه لطیف و انسانی آنان را در طی سالیان دارد چرا كه گرما و مهربانی و لطافت وجودی چنین اسوه هایی را در برخورد با ظالمان تاریخ روشن می سازد.
مردم ‎/ شعرند ‎/ شعر درخت های تناور ‎/ شعر به پایدار خاك ‎/ آزموده گام‎/
شاعر از سرودن برای مردم فراتر می رود و می گوید: این مردم شعر هستند. مردمی كه خود تمثیلی از درخت های تناورند كه گویا چنان ریشه در خاك دوانده و قد برافراشته اند كه هیچ نیرویی را یارای بركندن شان نیست.
شاعر همچنین رویكردها و وقایع تاریخی ملت غیور و پرافتخارش را به شعر درآورده و به نمایش می گذارد:
از ژاله آمدند ‎/ از بدایت خرداد ‎/ از آن پیشتر ‎/ از حوض باغ شاه ‎/ از صور خوش دمیده اسرافیل ‎/ از راستای باغ اتابك ‎/ حتی از آن پیشتر ‎/ از لای برگ های نانوشته تاریخ ‎/ در قیطریه ‎/ فطریه شقایق لبخند را‎/ هم پای حنجره ها ‎/ چندان به ركعت سرخ ایستادند ‎/ كه زخم صدایشان باروت را به مرهم خود چاره دید، و راه را ‎/ طوماری از همیشه و همواره‎/ در گذار...
درواقع شاعر قصد دارد وقایع خونین میدان ژاله را در سال ۵۷ ریشه یابی كند و ریشه هایش را در خرداد ۴۲ و انقلاب مشروطه می بیند و همچنین پیشتر به امیركبیر برمی گردد تا تداوم مبارزات و ایثار را كه در سال ۵۷ شكوفا شده به اجرا درآورد.
او در طی اعصار مردم را نشان می دهد كه با یكدیگر همصدا شده به نماز و ركعت های سرخ و شهادت ایستادند و شهادت را همچون سلاح و طوماری بی پایان، علیه استكبار و استثمار جهانی به كار بردند. بن مایه های شعر عباس باقری، زیبایی شناسی منش مردم است كه ستایش عظمت و شكوه قیام های پی درپی و شكست ناپذیر ملت شده است. او «تشبیه» به مردم را بزرگ ترین تشبیه ها می داند و «تلمیح»و ارجاعات را تنها شایسته اسوه های قیام تصور می كند؛ و «تفكر» را در ساختن عظیم ترین صحنه های انسانی تاریخ اسلامی ایران بسیار بزرگ می شمارد.
مردم‎/ آیینه اند‎/ آیینه تر ز جلوه تاریخ آفتاب ‎/ در آستانه بیداری ...
باقری متفكر بودن و هوشیاری مردم را متعهد و بینا توصیف می كند كه از تاریخ، نقبی به امروزشان می زند. زبان امروزی مردم را زبان شعر خویش می سازد و از دغدغه امروز و چهره امروز ملت سخن می راند. مردم را در تكاپو می بیند، در تكاپوی معنای زندگی. به تهاجم فرهنگی طعنه می زند و به تهدیدهای استكبار جهانی: این مردم‎/ دیریست در شعب ابی طالب، وطن ‎/ تحریم را ‎/ چونان كه فرسنگ های راه ‎/ با صبر دیرسال، پذیرفته اند ‎/ چندان كه ‎/ بی ناز نان و آب ‎/ در سایه سار حوصله گل می دهند ‎/ و می بالند.
او شناسنامه مردم را گواه بر روشنایی روح و تفكر ملت می آورد ... خونباری و معصومانه بودن مردم را در برابر تاریخ ظلم و جور و فساد به نمایش می گذارد و در نهایت پیروزی آن ها را مسلم می داند چرا كه معتقد است؛ مردم حتی ذائقه شان نیز هوشمند است و به همین خاطر شاعر از حیطه وسیع جهان حرف می زند و از ظلمی كه بر فلسطین و افغانستان رفته است سخن می گوید. از مردمی كه در تكرار تاریخ، همچنان پابرجا به اعتقاد به پروردگار خویش با ادامه دادن راه حسین (ع) كه از وسعت كربلا نشأت می گیرد، به تاریخ می نگرند و در ایمان خود راسخ ایستاده اند... مردمی كه دشمنان خویش، دشمنان دین و باورها و اعتقادات را در هر نقش و رنگ و چهره و زبان و فرهنگی شناسایی می كنند. برایشان حق همواره حق است و باطل همواره باطل.
اشعار عباس باقری، روشنگرند، جهت دارند و اشعاری در سكون و خاموشی نیستند. متعهدند، تاریخ مدار، دین محور و تجربه گرایند ... صنایع را خوب می شناسند و آهنگ حماسی درونمایه شان را به خوبی به گوش مخاطب می رسانند؛ آن هم در توصیف هایی تحلیلی، حركت به معنای جهت را می توان در آنهابه نظاره نشست كه ادبیات و بندهای شعر، هر یك در خط اول جبهه تفكر شاعرند.
در نهایت «از پلك سنگ» را می توان مجموعه بسیطی از آرمان ها، عقاید و باورهای ملتی دانست كه شاعر تا آنجا كه از ذات دفاع مقدس برمی آید آنها را همچون شاعری متعهد به عرصه شعر و شعور درآورده است.
محمد تقی زاده
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید