چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


جدال ناپایان امید


جدال ناپایان امید
نجیب محفوظ، یکی از نخستین و سرشناس‌ترین نویسندگان ادبیات مدرن عرب تلقی می‌شود. او که در بین هفت فرزند خانواده از همه کوچکتر بود، در ۱۱ دسامبر ۱۹۱۱، در ناحیه الجمالیه قاهره، مصر، به دنیا آمد و تا شش سالگی (یا ۱۲ سالگی، به زعم زندگی‌نامه نویسی‌اش) در آنجا زیست. نویسندگی را از ۱۷ سالگی آغاز کرد. نخستین رمان او «بازی‌های سرنوشت» در سال ۱۹۳۹ چاپ شد و از آن زمان تاکنون، ۳۲ رمان و ۱۳ مجموعه‌داستان کوتاه نوشته است. محفوظ، با نوشتن سالی یک رمان، هنوز در این سن و سال بسیار پرکار است.
رمان؛ ژانری که قدمتش در اروپا به قرن‌های هفدهم و هجدهم می‌رسد، در ادبیات کلاسیک عرب هیچ پیش‌نمونه‌ای نداشته است. اگر چه ادبیات عرب نمونه‌های فراوانی از ادب روایی داشته، لکن هیچ یک مصداق «رمان» در معنای امروزین آن نیستند. منتقدان عرب، معمولا نخستین تلاش جدی در رمان‌نویسی عربی را به نویسنده مصری محمد حسین هیکل، نسبت می‌دهند. رمان او، «زینب (۱۹۱۳)، که نام قهرمان زن داستان است، با زبانی به غایت رومانتیک نوشته شده و ماجرای دختری روستایی است که قربانی سنت‌های اجتماعی شده است. به زودی، نویسندگانی چون طه حسین، عباس العقاد، ابراهیم المازنی، وتوفیق الحکیم با جرات به قلمروی ناشناخته ادبیات داستانی قدم نهادند. با وجود این، رمان عربی می‌بایست منتظر نسل جدیدی باشد که در آن مردی ظهور کند که این ژانر را تنها رسالت خود سازد. محفوظ، که در خانواده‌ای از طبقه متوسط در یکی از قدیمی‌ترین محله‌های قاهره زاده شده بود، رسالت داشت تا برای بیش از نیم قرن، شور وحرارتی به امیدها و ناکامی‌های ملتش بدهد. مخاطبان اغلب با آثار محفوظ همذات‌پنداری می‌کنند. از اکثر آثار او در سینما، تئاتر و سریال‌های تلویزیونی اقتباس شده است و در مصر و دیگر کشورهای جهان عرب، نام شخصیت‌هایش بر سر زبان‌هاست. از سوی دیگر، به‌رغم آنکه ادبیات محفوظ غرق در واقعیت[مسائل] بومی است، باعث برانگیختگی حسی جمعی و ماندگار درطبیعت بشری می‌شود که استقبال نسبتا خوبی که در فرهنگ‌های دیگر از آن شده است، خود نشانگر این مسئله است. از سال ۱۹۶۶، که ترجمه «کوچه مدق» به عنوان نخستین ترجمه از رمان‌های محفوظ به انگلیسی در آمد، دیگر آثارش در انگلیس و دیگر کشورها وسیعا خوانده شده‌اند.
مطالعه رمان‌های محفوظ نشان می‌دهد که آثارش چهار مرحله مشخص را پشت سر گذاشته‌اند. نخستین مرحله (۱۹۴۴- ۱۹۳۹) شامل سه رمان می‌شود که بر مبنای تاریخ مصر باستان نوشته شده‌اند. این رمان‌ها بینش مفیدی برای رشد نجیب محفوظ جوان و مستعد فراهم کرد.
آخرین رمان در بین این سه اثر، «نبردتیبز»، که مشخصا تحت تاثیر رمان‌های تاریخی سر والتر اسکات نوشته شده بودند، به ویژه قابل توجه است، چرا که رمان‌نویس تاریخ را به صحنه سیاسی آن زمان کشانده است. رمان درباره نبرد قهرمانانه مصری‌ها وفرعون میهن‌پرست آنها برای بیرون‌راندن هیکسوس‌ها به عنوان فرمانروایان بیگانه و متجاوز، از کشورشان است. رمان، به واقعیت اجتماعی_سیاسی مصر آن زمان(اشغال مصر از سوی انگلیسی‌ها و حاکمیت آریستو کراسی بیگانه) اشاره‌ای پر واضح و بی‌چون و چرا داشت. محفوظ قصد داشت سلسله رمان‌هایی بنویسد که تاریخ مصر دوران فراعنه را از ابتدا تا انتها در برگیرد؛ وی حتی تحقیقات لازم برای این‌کار عظیم را انجام داد. اما در واقع و ای بسا به خاطر پیشرفت رمان عربی باید گفت خوشبختانه، او به خواست خود از مسیر مورد نظرش منحرف شد و عرصه رمان بعدی او، «قاهره جدید» (۱۹۴۵)، واقعیت‌های خام آن زمان بود. این خود نشانگر آغاز مرحله دوم نویسندگی محفوظ است که با انتشار شاهکارش، «سه‌گانه قاهره»، در سال‌های ۱۹۵۷- ۱۹۵۶ به اوج خود رسید. رمان‌های این دوره، شامل شش عنوان است که سه تای آنها به زبان انگلیسی ترجمه شده‌اند، یعنی «کوچه مدق»، «آغاز و پایان» و جلد نخست «سه‌گانه قاهره («گذر قصر»). محفوظ در این دوره از نویسندگی خود، نابهنجاری‌های اجتماعی _سیاسی جامعه خود را با قدرت نقادانه بالا و نیز با بهره‌گیری از بهترین تکنیک‌های رئالیسم و ناتورالیسم، بررسی می‌کند. آن چه از تمام این رمان‌ها به دست می‌آید، تصویر تیره و دلگیر تمام برشی است از جامعه شهری مصر، در طی بیست و اندی سال میان دو جنگ جهانی.
اثری که در این میان جایگاهی خاص دارد، رمان «سراب» (۱۹۴۸) است که در آن، محفوظ برای اولین وآخرین بار نوشتن رمانی را کاملا بر اساس نظریه روان‌کاوی فروید می‌آزماید. به خاطر این سه‌گانه، که اوج دوره رئالیستی- ناتورالیستی نویسندگی محفوظ در این دوره است، مصری‌ها برای همیشه مدیون رمان‌نویس بزرگ خود خواهند ماند چرا که اگر این داستان‌نامه عظیم، که درآن نویسنده وصف عینی حیات سیاسی، اجتماعی، مذهبی و روشنفکری مصر میان دو جنگ[جهانی] را به دست می‌دهد نوشته نمی‌شد، آن دوره آشفتگی و اغتشاش در زندگی ملتشان ثبت نشده، می‌گذشت. محفوظ، پس از نگارش این سه‌گانه، که بلافاصله مورد استقبال وسیعی قرارگرفت و موجب جلب توجهی مجدد به آثار قبلی‌اش شد، چندین سال، به دلیل نامشخصی، سکوت اختیار کرد؛ درضمن، سه‌گانه او چهار سال پیش از چاپ، پایان یافته بود. در این‌باره نظرات متفاوتی ارائه شده است. نظر غالی شکری، از صاحب نظران مشهور آثار محفوظ، این است که این رمان‌نویس با نگارش«سه‌گانه قاهره» شیوه رئالیستی را چنان به کمال رساند که خود دیگر نتوانست از آن برگذرد. لذا محفوظ به دوره‌ای از تکوین نیاز داشت تا در طی آن سبک جدیدی را بیابد. به هر حال دلیل هرچه بود، وقتی محفوظ رمان بعدی خود را به صورت دنباله‌دار در روزنامه «الاهرام» قاهره در ۱۹۵۹ نوشت، خوانندگان آثارش را غافلگیر کرد. رمان «مردم محله ما» (که به انگلیسی نیز ترجمه شده است) همچون رمان «کودکان جبلاوی»، تمثیل منحصر به فردی از تاریخ بشر، از ابتدا تاکنون است. رمان «دزد و سگ‌ها» (ترجمه شده به انگلیسی)، که در سال ۱۹۸۲ چاپ شد، به عبارتی همچون چرخشی بود از دیکنز یا بالزاک، گراهام گرین یا ویلیام گلدینگ؛ چرخش چنان سریع بود که این سبک، او را به سوی مرحله سوم رمان‌نویسی‌اش رهنمون کرد.
محفوظ، که دیگر از زاویه رئالیستی_ناتورالیستی به دنیا نمی‌نگریست، این‌بار نوشتن رمان‌های کوتاه قوی را با موضوع‌های اجتماعی و اگزیستانسیالیستی آغاز کرد. او به جای ارائه تصویری پر زرق و برق از جامعه، به کنش و واکنش ذهن فرد با محیط اجتماعی پرداخت. در این مرحله، سبک محفوظ از امپرسیونیسم به سوررئالیسم تغیر یافت، الگویی از واژه‌ها و تصاویر برانگیزنده را برای به هم بستن اثر خود به کار برد، وسیعا از سیلان ذهن(۱)، یا به تعبیر دقیق‌تر خود محفوظ، گفتار آزاد غیر مستقیم بهره برد. از سوی دیگر، در حالی که موقعیت‌های داستان‌ها مبتنی بر واقعیت‌اند، اغلب با پیش‌نهادن معنایی متعالی، بدان اهمیتی جهان‌شمول داده می‌شود. در حالی که رمان‌های رئالیستی محفوظ دادخواستی بودند علیه شرایط اجتماعی مصر قبل از ۱۹۵۲، رمان‌های دهه ۶۰ او بیشتر نقدی آشکار از همان دوره بود. در سال‌های پس از ۱۹۶۷، او از داستان‌های کوتاه سوررئالیستی، اکثرا آبسردیستی و نیز نمایشنامه‌های کوتاه خشک، فشرده و غیر قابل اجرا به رمان‌های آشکارا سیاسی و اجتماعی روی آورد. محفوظ خود از این چرخش در آثارش، آگاه بود. در اواسط دهه ۷۰، باز محفوظ را درحال جست‌وجوی سبکی جدید می‌یابیم. به نظر می‌رسد که وقایع ملی دلخراش، او را از راهی که از اوایل دهه ۶۰ در پیش گرفته بود دور ساخت و دیگر نتوانست بدان باز گردد.
این احتمال نیز هست که با توجه به سن بالای او و عمری تجربه‌اندوخته، بالاخره به این رسیده بود که توان عربی کردن هنر رمان را دارد. چرا که از این زمان به بعد است که چند رمان تک یاب و نادر دیده می‌شود که به ما اجازه می‌دهد بگوییم این رمان‌ها نشانه‌هایی از دوره چهارم نویسندگی محفوظ هستند ( که باید مورد بررسی قرار گیرد). آنچه در رمان‌های این دوره که می‌توان آنها را پنج تا برشمرد، جلب توجه می‌کند، عدول آنها از قواعد رمان‌نویسی اروپا است که طی قرن‌های هجدهم و نوزدهم تحول و تکامل یافته بود؛ قواعدی که برطبق آن رمان، اثری است دارای وحدتی بخش ناپذیر که به طور منطقی از ابتدا به میانه و بعد به سوی پایان پیش می‌رود. اما محفوظ دیگر به چنین چیزی رغبت نداشت. او اکنون به هنر روایی بومی در ادبیات عرب بازگشته بود، به ویژه آن گونه که در «هزار و یک شب» و دیگر شیوه‌های روایی بومی می‌بینیم که در ادب عربی فراوان است. با وجود اینکه به هیچ وجه نمی‌توان سخن از وجود وحدت اندام‌وار در این آثار کرد، لکن بی‌هیچ شکی چیزی در آنها هست که شاید، به دلیل عدم‌وجود واژه‌ای مناسب، بتوان آن را وحدت فزاینده نامید؛ این وحدت فزاینده موجود در این گونه‌های روایت، موجب ایجاد اثری کلی(۲) می‌شود. همین شیوه است که محفوظ در ۱۰ سال و اندی اخیر و در «حماسه ولگردها»، «شب‌های هزار و یک شب» و. . . آزموده است. چنین به نظر می‌رسد که محفوظ با فراخواندن هم فرم و هم محتوای این گونه‌های روایی ادب کلاسیک عرب و نیز به کارگیری آنها جهت داوری‌اش در باب وضع بشر چه در گذشته و چه اکنون، چشم‌اندازی بیکران را برای رمان‌نویسان جوان عرب گشوده است تا هر یک صدای خودش را باز یابد.
● تصاویری از زندگی
با وجود اینکه شیوه‌های رمان‌نویسی محفوظ، همان‌طور که دیدیم، از چهار مرحله مشخص گذشته است، نمی‌توان به همان گونه نیز درباره نگاهش به جهان که اکثر مولفه‌های آن را می‌توان در آثار اولیه‌اش جست، سخن راند. در واقع به نظر می‌رسد که محفوظ، سوال‌های اساسی درباره زندگی را از برهه جوانی خود آماده و دسته‌بندی کرده بود و پاسخ‌ها را در هر مقطع و زمانی از عمر و تجربه‌اش نگاه داشته، عمیق‌تر و وسیع‌تر کرده بود، بی‌آنکه تعدیل‌شان کند. نگاه اجتماعی_سیاسی به هستی بشر، تقریبا در هر آنچه محفوظ نوشته است، مشهود است. حتی در رمانی با فحوای قوی متافیزیکی چون «راه»، پیام اجتماعی آن به طور مناسب و بجا در بافت اثر وارد شده است؛ انسان نباید تمام زندگی‌اش روی زمین را به جست‌وجوی عبث سپری کند و تنها امید راستینش برای رستگاری، تلاش سازنده و متعهدانه او برای بهبود بخشیدن سرنوشت خود و دیگران است. اینکه محفوظ همواره، به لحاظ اجتماعی، نویسنده‌ای متعهد، با نگرانی عمیق نسبت به مسئله بی‌عدالتی اجتماعی بوده، حقیقتی بی‌چون وچراست. اخلاقیات فردی، نزد محفوظ، از اخلاقیات اجتماعی جدایی‌ناپذیر است. به عبارت دیگر و طبق رمزگان اخلاقی محفوظ، آنان که تنها در پی رستگاری خودشان هستند نفرین شده‌اند؛ برای او، ظاهرا، رستگاری و سعادت کامل وضعیتی است مشخصا جمعی. از سوی دیگر، شخصیت‌های آثار محفوظ، تنها از میان آنانی است که انگیزه‌های نوع دوستانه دارند، کسانی که نگران دیگرانند و شکلی از آگاهی را نسبت به معضلات خاص خودشان که جزئی از معضلات عمومی‌تری است، نشان می‌دهند.
● نجیب محفوظ چگونه جهانی ترسیم می‌کند؟
جهانی که محفوظ در اکثر آثار خود به نمایش می‌گذارد در واقع بسیار تیره و تار است، هر چند کاملا مایوسانه نیست. این خود نشانگر آن است که کمال مطلوب اجتماعی و آرمانشهر نویسنده، به راحتی مفهوم نیست. به نظر می‌رسد که درک محفوظ از مقوله زمان، عبارت است از نیروی متافیزیکی تشویش. رمان‌های او همواره زمان را چونان سبب تغییر نشان می‌دهند؛ این تغییر، فرآیندی بسیار دردناک است و غالبا زمان، درونمایه اصلی نیست، مگر آنگاه که ضربه نهایی مرگبار را به قهرمانان اثر وارد می‌آورد. به طور خلاصه، در فرشینه تیره‌ای که محفوظ ساخته است، تنها دو نقطه روشن هست؛ جدال بی‌پایان انسان برای برابری از یک سو و امید به پیشرفت علمی از سوی دیگر؛ در میانه، زندگی چیزی جز تراژدی نیست. محفوظ انگاره بغرنجی از کنایه لفظی در بافت رمان خود وارد و در سراسر آن حفظ می‌کند. این انگاره، باعث آگاهی خواننده از ناهمخوانی میان موضوع رمان و نحوه بیان آن می‌شود؛ به عبارت دیگر، ناهمخوانی میان موقعیت رئالیستی و واژگان اغراق‌آمیزی که در آن ارائه می‌شود. این آگاهی، در طول رمان، موجب ایجاد و حفظ حسی از طنز نمایشی(۳) در مخاطب می‌شود که گویا از حقیقتی اساسی یعنی نادان بودن قهرمان داستان خبردار است؛ به این معنا که وسواس قهرمان داستان او را گمراه ساخته است. با خلق و حفظ این انگاره از کنایه لفظی و با تسلط کامل بر تجربه در عرصه رمان‌نویسی و به کار‌گیری آن در نظم زبانی‌ای که در اصل مغایر با آن است، محفوظ به کار شگرفی نه تنها در سطح آثار خودش که شاید در کل سنت ادبیات داستانی عرب دست زده است.
آکادمی ادبیات سوئد، به هنگام اعطای جایزه نوبل ادبیات به نجیب محفوظ، در سال ۱۹۸۸، خاطرنشان کرد: «[محفوظ] با نوشتن آثاری بافحوای غنی -و نیز واقع‌گرا اما روشن‌بینانه و مبهم اما برانگیزنده – سنت روایی خاص عربی ساخته است که هر نویسنده‌ای می‌تواند از آن بهره جوید.» ادوارد سعید نیز می‌نویسد: «او نه تنها هوگو و دیکنز است، بلکه گالس ورثی، مان، زولا و ژول رومن هم هست».
۱) Stream of Consciousness ۲) Total effect ۳)Dramatic irony
● عنوان برخی از رمان‌های نجیب محفوظ
۱) گذر قصر (کتاب نخست از «سه‌گانه قاهره»_۱۹۵۶).
۲) قصر آرزوها (کتاب دوم از« سه‌گانه قاهره»_۱۹۵۷).
۳) خیابان شکر (کتاب سوم از «سه‌گانه قاهره»_۱۹۵۷).
۴) کودکان جبلاوی (۱۹۵۹).
۵) آغاز و پایان (۱۹۵۶).
۶) کوچه مدق (۱۹۴۷).
۷) دزد و سگ‌ها (۱۹۸۲).
۸) فواره و گور (۱۹۷۵/۱۹۸۸).
۹) مرد روغن فروش و پاییز (۱۹۶۲).
۱۰) دنیای خدا (۱۹۶۲).
۱۱) زعبلاوی (۱۹۶۳).
۱۲) راه (۱۹۶۴).
۱۳) گدا (۱۹۶۵).
۱۴) پر گویی بر فراز نیل (۱۹۶۶).
۱۵) میرامار (۱۹۶۷).
۱۶) می خانه گربه سیاه (۱۹۶۹).
۱۷) داستان بی‌آغاز و انجام (۱۹۷۱).
۱۸) ماه عسل (۱۹۷۱).
۱۹) آئینه‌ها (۱۹۷۲).
۲۰) عشق زیر باران (۱۹۷۳).
۲۱) جنایت (۱۹۷۳).
۲۲) الکرنک (۱۹۷۴).
۲۳) حضرت آقای محترم (۱۹۷۵).
۲۴) حماسه الحرافیش (۱۹۷۷).
۲۵) عشق بر فراز اهرام (۱۹۷۹).
۲۶) شیطان موعظه می‌کند (۱۹۷۹).
۲۷) روزگاران عشق (۱۹۸۰).
۲۸) شب‌های هزار و یک شب (۱۹۸۱).
۲۹) شادی‌های گنبد (۱۹۸۱).
۳۰) یک ساعت مانده است (۱۹۸۲).
۳۱) سفر ابن فطومه (۱۹۸۳).
۳۲) ساکن حقیقت (۱۹۸۵).
۳۳) روز قتل رئیس (۱۹۸۵).
۳۴) رویاهای دوران نقاهت (۲۰۰۴).
اکرم شمه
منابع:
۱- علمگیر هشمی، «دنیای تخیل مسلمان»، (۱۹۸۶).
۲- رشید العنانی، «نجیب محفوظ: جست‌وجوی معنا»، (۱۹۹۳).
۳- منبع مقاله ترجمه شده: سایت Cornell University Liberary
بخش Middle East and Islamic Studies Collection.
منبع : روزنامه کارگزاران