سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


سود محوری؛ بتی که باید شکسته شود


سود محوری؛ بتی که باید شکسته شود
هستند آقایانی که وقتی صحبت از اقتصاد اسلامی به میان می آید می گویند: «اقتصاد که اسلامی و غیر اسلامی ندارد. قواعد اقتصادی در همه جای دنیا و در همه ی اجتماعات یکسان است و همین قواعدی است که در کتاب های علمی اقتصاد گفته اند. منتها اسلام می کوشد که این قواعد را به محدوده مقیدات اخلاقی بکشاند...» و البته ظاهر این حرف بسیار به حقیقت شبیه است، غافل از آنکه همه ی مبانی و تعاریف اقتصادی وقتی در نظام اعتقادی اسلام بررسی می شوند کاملاً دیگرگونه می گردند. فی المثل اگر اقتصاد را همان طور که غربی ها تعریف کرده اند «مطالعه روش هایی که انسان برای برآورده ساختن نیازهای خویش با استفاده از منابع محدود به کار می گیرد» بدانیم، از همان آغاز با تقسیم نیازها به مادی و معنوی، حقیقی و کاذب، سیر اندیشه ی اقتصاد اسلامی طریقی مخالف علم رسمی اقتصاد می پیماید و در همین ادامه پر روشن است که همه مفاهیم اقتصادی و تناسبات فی مابین آنها مؤدی به نظام اقتصادی دیگری می شوند که می توان آن را «اقتصاد اسلامی» خواند.(۱)
برگردیم به سؤالمان: «مکتب اسلام با انگیزه های شخصی سودگرایی چگونه روبرو می شود؟»
در اینجا قبل از مبادرت به جواب باید کمی روی الفاظ دقت بیشتری مبذول داریم. اگر لفظ «سودگرایی» را به معنای سودمداری بگیریم ـ که غالباً به همین معنا آمده است ـ مسئله صورت کاملاً متفاوتی پیدا می کند. آنگاه دیگر سودمداری نه تنها از خصوصیات تکاملی انسان نیست بلکه آنچنان که در مغرب زمین تجربه شده است مؤدی به پذیرش ولایت شیطان، سرپیچی از احکام شریعت و رد و نفی مقیدات اخلاق مذهبی خواهد شد. حال آنکه اگر لفظ «سودگرایی» را به معنای «حب خیر» بگیریم، آنچنان که در قرآن مجید آمده است، دیگر نمی توان آن را به طور کامل از صفات مذموم دانست و باید درباره ی آن همان گونه اندیشید که به دیگر غرایز و صفات ذاتی انسان می اندیشیم.
در سوره ی مبارکه ی «عادیات» بعد از ذکر ناسپاسی انسان می فرماید: «او در حب خیر بسیار شدید است. آیا نمی داند که روزی از قبرها برانگیخته خواهد شد و آنچه در سینه ها پنهان است، همه پدیدار خواهد گشت؟»(۲) مفسرین عموماً لفظ «خیر» را به «مال دنیا» تفسیر کرده اند و علامه طباطبایی احتمال داده اند که مطلق خیر مورد نظر باشد. ایشان فرموده اند: و بعید نیست مراد از «خیر»، تنها مال نباشد، بلکه مطلق خیر باشد، و آیه ی شریفه بخواهد بفرماید: حب خیر فطری هر انسانی است، و به همین جهت وقتی زینت و مال دنیا را خیر خود می پندارد قهراً دلش مجذوب آن می شود، و این شیفتگی یاد خدا را از دلش می برد و در مقام شکرگزاری او برنمی آید.(۳)
اجازه بدهید از آنجا که بنیان اقتصاد آزاد یا اقتصاد سرمایه داری بر سودمداری قرار دارد، تحقیق قرآنی ما درباره ی حب خیر به عنوان یکی از فطریات یا صفات ذاتی انسان تفصیل بیشتری پیدا کند، چرا که اگر ما بتوانیم از قرآن مجید مجوزی برای سودمداری یا به قول غربی ها اوتیلیتاریسم(۴) پیدا کنیم، دیگر نه تنها نباید اقتصاد آزاد یا سرمایه داری را به باد انتقاد گرفت بلکه باید مجسمه ی جیمز میل(۵) و جان استوارت میل(۶) و از همه مهم تر مجسمه ی آدام اسمیت را از طلا ساخت و در میادین و مدخل بازارها نصب کرد و زیر آن نوشت: «آقای آدام اسمیت، بنیانگذار اقتصاد اسلامی!».
اما از قبل پرروشن است که در قرآن مجید اینچنین جوازی وجود ندارد، چرا که اصولاً در نظام عالم هر چیزی تا هنگامی خیر است که مطلق نشود و دقیقاً در جایگاه خویش قرار داشته باشد و اگر نه، نه تنها دیگر خیر نیست که «بت» خواهد شد و شکستن آن واجب است. جست و جوی لذات حلال برای انسان جایز و در بعضی شرایط واجب است، اما مشروط بر اینکه این لذت جویی مطلق نشود و مدار حیات انسان بر محور آن نچرخد. اگر کلمه «خیر» در چند آیه ی شریفه از قرآن به معنای «مال» آمده است علت آن را باید در این معنا جست و جو کرد که اصلاً نیازهای غریزی و فطری انسان اقتضائاتی دارد که در جهت رشد و تعالی اوست. برآوردن این حوایج، فی نفسه نه فقط مذموم نیست که خیر است؛ آنچه مذموم است مطلق کردن این حوایج و دل بستن و دل سپردن به مقتضیات این گرایش های ذاتی است.
کلمه ی «خیر» در آیه ی شریفه ی ۱۸۰ از سوره ی «بقره» به معنای مال، در آیه ی شریفه ی ۳۲ از سوره ی «ص» به معنای اسب و در آیه ی شریفه ی ۲۴ از سوره ی «قصص» به معنای طعام آمده است، و در تنها موردی که این حب خیر وجهه ای مذموم یافته در سوره ی مبارکه ی «عادیات» است: انه لحب الخیر لشدید.(۷) البته در این سوره ی مبارکه نیز آنچه که مذموم واقع شده حب خیر یا گرایش فطری انسان به سوی خیرات نیست، کفران و ناسپاسی انسان است که به انتخاب نادرست منجر می شود. حب خیر صفتی ذاتی است که انسان را به جانب کمال می کشاند. اما چه بسا که او از سر کفران و ناسپاسی، خیر و برکت خویش را در جایی و چیزی جست و جو می کند که حقیقتاً در آنجا و آن چیز نیست. و باز هم تأکید شده است که هر چند آفریدگار متعال احساس لذت یا کراهت را برای تشخیص خیر از شر در اختیار انسان نهاده، اما در چند آیه ی شریفه ی دیگر آمده است که معیار خیر و شر لذت یا کراهت نیست: و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیرلکم.(۸) یعنی به عبارت روشن تر، هر چه خیر انسان در آن است برای او لذت بخش نیز هست، و بالعکس، معمولاً طبع انسان از آنچه برای او زیان بخش است کراهت دارد، اما این حکم کلی نیست که بتوان بر اساس آن فتوا داد: «اگر عنان لذت جویی و سودگرایی را باز بگذاریم خود به خود انسان را به جانب خیر هدایت خواهند کرد.» این سخنی است که سودمداران می گویند و به دنبال آن می افزایند: «خیر اجتماع و خیر افراد نیز بر یکدیگر منطبق است.» بنیان اقتصاد آزاد یا اقتصاد سرمایه داری بر همین اصل قرار دارد.
اشتباهی که در اینجا رخ داده است همان است که در این ضرب المثل معروف بدان اشاره شده: «هر گردویی گرد است، اما هر گردی گردو نیست.» هر چه خیر است لذت بخش نیز هست، اما نه آنکه هر چه لذت بخش است خیر باشد. و بالعکس، طبع انسان از آنچه برای او مضر است کراهت دارد، اما نه آنکه هر چه طبع انسان از آن کراهت دارد، شر باشد. باز هم باید به فرمایش جاودانی قرآن رجوع کرد که می فرماید: کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون(۹).
آری، خداوند می داند و ما نمی دانیم. از یک سو جنگ چیزی بسیار کراهت انگیز است، اما از سوی دیگر، برای از بین بردن باطل و حاکمیت شیطان چاره ای جز روی آوردن به جنگ نیست. اینجا از مواردی است که خیر ما در آن چیزی نهاده شده که طبع ما از آن کراهت دارد، اما معیار خیر و شر، لذت یا کراهت طبع ما نیست، هر چند این نیز از وسایلی است که برای تشخیص خیر از شر در اختیار ما نهاده شده است. سموم معمولاً تلخ هستند اما داروها نیز همین طورند. حال اگر تلخی را معیار مضر بودن بگیریم، لاجرم داروها را نیز باید در زمره ی چیزهای زیان بخش دسته بندی کنیم.
جون رابینسون در کتاب «آزادی و ضرورت» می گوید: اگر جستجوی سود ملاک رفتار درست باشد راهی برای فرق گذاشتن میان فعالیت تولیدی و راهزنی وجود ندارد.(۱۰)
و این عین حقیقت است. اگر چه جون رابینسون در جای جای کتاب «آزادی و ضرورت» نشان داده است که به اخلاق آنچنان که ما معتقدیم اعتقاد ندارد. «کلود کاکبرن» به مصاحبه ای که با آل کاپون این «آدمکش میلیونر» داشته، اشاره می کند. وقتی «کاکبرن» اشاره ای حاکی از همدردی در مورد شرایط سخت دوران کودکی در محله های کثیف بروکلین می نماید، کاپون عصبانی می شود:
او می گوید «گوش کن، خیال نکنی که من یکی از رادیکالهای لعنتی هستم. خیال نکنی که من دارم به نظام آمریکا ضربه می زنم. نظام آمریکا...» گویی یک رئیس نامرئی از او توضیحاتی خواسته بود، روی این موضوع شروع به نطق کرد. او به ستایش آزادی، ابتکار و پیشگامان پرداخت... با لحن اهانت باری به سوسیالیسم و آنارشیسم اشاره کرد. و چندین بار تکرار کرد: «کارهای من به دقت با شیوه ای دقیقاً آمریکایی اداره می شوند و بهمین ترتیب باقی خواهند ماند.» و او فریاد زد: «این نظام آمریکایی خودمان، اسمش را آمریکاگرایی می گذارید، سرمایه داری می گذارید، یا هر چه دلتان می خواهد، به فرد فرد ما فرصت بزرگی می دهد بشرطی که دودستی آن را بچسبیم و از آن بخوبی استفاده کنیم.»
... نظام تجارت آزاد که برای انباشتن سرمایه به هر قیمت، مناسب بود، هیچ رهنمودی برای برخورداری از ثمرات آن بدست نمی دهد. در واقع کیش نفع شخصی و رقابت، جماعتی بیگانه پدید آورده که در جستجوی منزلت اند و جامعه شناسان این وضع را رضایتبخش نمی یابند.(۱۱)
خانم جون رابینسون هنگام اظهار نظر درباره ی آنچه مردم جهان را تا خرخره در منجلاب فساد فرو برده است به همین اکتفا می کند که بگوید: «جامعه شناسان این وضع را رضایت بخش نمی یابند...»؛ «جماعتی بیگانه که در جست و جوی منزلت اند...» نه! با این گفتارها نمی توان حقیقت را نمایان ساخت و فاجعه ی تمدن غربی را آنچنان که هست نشان داد.
اقتصاد آزاد از این اصل که: «اگر از انگیزه ی سود (یا سودمداری) ممانعت نشود، اقتصاد رشد خواهد کرد و منافع شخصی بر منفعت اجتماع منطبق خواهد شد» حمایت می کند و تجربه تمدن غربی نیز صحت این اصل را تأیید می نماید... اما به چه قیمتی؟
برای آدام اسمیت آزادی تجارت یک برنامه بود. وی در نظامی بسر می برد که سعی مقامات در آن صرف کنترل زندگی اقتصادی مطابق مصالح ملی و نظم صحیح اجتماعی بود، نظمی که او آن را با رشد «نیروهای تولیدی» زمان خود هماهنگ نمی دید، لذا از حذف محدودیتهای مربوط به آزادی عمل بازار حمایت می کرد و پیش بینی می نمود که تکیه بر انگیزه ی سود منجر به افزایش شدید بازار اقتصادی می گردد. از نظر او ثروت ملل، سطح زندگی کارگران نیست. مزدها هم مثل علوفه ی دام، بخشی از هزینه های تولید را تشکیل می داد.(۱۲)
پانوشت ها:
۱. برای تحقیق بیشتر در این معنا نگ.ک. به «کوچک زیباست»، بخش اول، ص ۳۱. البته باید توجه داشت که در کتاب شوماخر سخنی از اسلام به میان نیامده، اما علم رسمی اقتصاد و روش آن تا حدودی با یک دید حقیقت گرایانه مورد بررسی قرار گرفته است. در اسلام از آنجا که مرزبندی بین مقولات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره به صورتی که در علوم غربی مطرح است وجود ندارد، نباید در جست وجوی منابعی بود که به زمینه ی اقتصاد منفک از دیگر مقولات پرداخته باشد.
۲. و انه الخیر لشدید افلا یعلم اذا مافی القبور وحصل ما فی الصدور عادیات. ۸ تا ۱۰.
۳. تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۵۹۲.
tilitarianism ۴، سود انگاری؛ نظریه ای فلسفی که بر مبنای آن، ملاک و میزان عمل سودمندی است. همچنین نظریه ای اخلاقی که توسط میل و بنتام عنوان شد و بر اساس آن، غایت هر عمل اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی باید به دست آوردن بیشترین خیر برای اکثر مردم باشد. و
۱۷۷۳_۱۸۳۶ James Mill ۵؛ مورخ و اقتصاددان اسکاتلندی، پدر جان استوارت میل. مدافع اقتصاد آزاد بود. و
۱۸۰۶_۱۸۷۳ John Stuart Mill ۶؛ اقتصاددان و نظریه پرداز انگلیسی. مدافع اقتصاد آزاد و آزادی های فردی بود. و
۷. عادیات . ۸
۸. بقره . ۲۱۶
۹. حکم جهاد (جنگ) بر شما مقرر گردید و شما از آن کراهت دارید. اما چه بسا که شما چیزی را مکروه می دارید و حال آنکه خیر شما در آن است. و چه بسا شر شما در آن چیزی باشد که محبوب می دارید. خداوند می داند و شما نمی دانید. بقره . ۲۱۶.
۱۰. آزادی و ضرورت، ص ۱۳۵.
۱۱. آزادی و ضرورت، صص ۱۳۵ و ۱۳۶.
۱۲. آزادی و ضرورت، ص ۱۳۴.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید