سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


‌مبانی‌ فلسفی‌ نظام‌ اقتصادی‌ اسلام‌ از دیدگاه‌ امام‌ خمینی


‌مبانی‌ فلسفی‌ نظام‌ اقتصادی‌ اسلام‌ از دیدگاه‌ امام‌ خمینی
موضوع‌ نظام‌ اقتصادی‌ و علم‌ اقتصاد، رفتارهای‌ اقتصادی‌ انسان‌ است. نظام‌ اقتصادی، رفتارها را آن‌گونه‌ كه‌ باید باشد، سامان‌ می‌دهد، و علم‌ اقتصاد، آن‌ها را چنان‌ كه‌ هست، بررسی‌ می‌كند؛ از این‌ رو بحث‌ انسان‌شناسی‌ در اقتصاد، اهمیت‌ ویژه‌ای‌ دارد.
بخش‌ نخست‌ این‌ مقاله، به‌ انسان‌شناسی‌ از دیدگاه‌ امام‌ خمینی۱ پرداخته، و در بخش‌ دوم، نتایج‌ چنین‌ نگرشی‌ به‌ انسان‌ در حوزهٔ‌ اقتصاد بیان‌ شده‌ است.
انسان‌ از دیدگاه‌ امام‌ با گزاره‌های‌ زیر معرفی‌ می‌شود:
۱. انسان‌ از روح‌ و بدن‌ تركیب‌ شده، و دارای‌ بُعد جسمانی‌ و معنوی‌ است‌ و در هر بُعد، مراتب‌ بی‌شماری‌ دارد.
۲. انسان، موجودی‌ نامحدود و ابدی‌ است.
۳. انسان، موجودی‌ مختار است.
۴. انسان‌ در اعمالی‌ كه‌ انجام‌ می‌دهد، در برابر خداوند مسؤ‌ولیت‌ دارد.
۵. سعادت‌ انسان‌ در نزدیكی‌ به‌ خدا و راه‌یابی‌ به‌ كمال، جمال‌ و جلال‌ مطلق‌ است.
۶. حس، عقل‌ و وحی، سه‌ معیار شناخت‌ برای‌ انسان‌ به‌شمار می‌رود.
نتایج‌ این‌ نگرش‌ به‌ انسان‌ در حوزهٔ‌ اقتصاد عبارتند از:
الف. اقتصاد هدف‌ نیست؛ بلكه‌ وسیلهٔ‌ دستیابی‌ به‌ اهداف‌ بالاتر است.
ب. اقتصاد اسلامی، اقتصاد معنوی‌ است.
ج. نظام‌ اقتصادی‌ اسلام، نظامی‌ دستوری‌ به‌شمار می‌رود.
د. رفتار عقلایی‌ از این‌ دیدگاه، رفتار مطابق‌ با شریعت‌ اسلام‌ است.
موضوع‌ نظام‌ و علم‌ اقتصاد، رفتارهای‌ اقتصادی‌ انسان‌ است. نظام‌ اقتصادی، رفتارها را آن‌ گونه‌ كه‌ باید باشد، سامان‌ می‌دهد و علم‌ اقتصاد، آن‌ها را چنان‌ كه‌ هست، بررسی‌ می‌كند؛ از این‌ رو، بحث‌ انسان‌شناسی‌ در اقتصاد، اهمیت‌ ویژه‌ای‌ دارد.
انسان‌ در جهان‌بینی‌ لیبرالیستی‌ كه‌ زیربنای‌ فلسفی‌ نظام‌ سرمایه‌داری‌ است، موجودی‌ ماد‌ی‌ به‌ شمار می‌رود كه‌ مالك‌ علی‌الاطلاق‌ وجود و اموال‌ خویش‌ است، و امیالش، اهداف‌ و ارزش‌های‌ او را برمی‌گزیند، و عقلش، راه‌ دستیابی‌ به‌ آن‌ اهداف‌ را نشان‌ می‌دهد؛ موجودی‌ كه‌ در شناخت‌ حقیقت‌ فقط‌ به‌ تجربه‌ تكیه‌ می‌كند. به‌ پذیرش‌ فرمان‌های‌ اخلاقی‌ دین، جامعه‌ و دولت‌ ملزم‌ نیست‌ و فقط‌ از امیال‌ خویش‌ فرمان‌ می‌پذیرد.۱ از این‌ دیدگاه، عقلانیت‌ به‌ مفهوم‌ بیشینه‌كردن‌ نفع‌ شخصی‌ است‌ و رفتاری‌ عقلایی‌ به‌ شمار می‌رود تا با توجه‌ به‌ محدودیت‌ها، نفع‌ شخصی‌ را بیشینه‌ كند.۲
در پرتو این‌ تفسیر از انسان‌ و رفتار عقلایی، مفهوم‌ سعادت‌ انسان‌ تبیین، و اهداف‌ اقتصادی‌ و اولویت‌ها و اصولی‌ چون‌ آزادی، عدم‌ دخالت‌ دولت، رقابت‌ و حاكمیت‌ مصرف‌كننده‌ برگزیده‌ می‌شود و قواعد الگوسازی‌ در مصرف، سرمایه‌گذاری، پس‌انداز، تولید و دیگر رفتارهای‌ اقتصادی‌ با عنوان‌ قواعد بیشینه‌سازی‌ نفع‌ شخصی‌ معرفی‌ می‌گردد.
از آن‌جا كه‌ انسان‌ در جهان‌بینی‌ اسلام‌ موجودی‌ كاملاً‌ متفاوت‌ است، در این‌ قسمت، ابعاد وجودی‌ او از دیدگاه‌ امام‌خمینی۱ را می‌شناسانیم.
۱. انسان، موجودی‌ دارای‌ ابعاد و مراتب‌ گوناگون‌
از دیدگاه‌ حضرت‌ امام، انسان‌ موجودی‌ مركب‌ از روح‌ و جسم‌ است‌ و این‌ دو باهم‌ وحدت‌ دارند. روح، باطن‌ جسم، و جسم، ظاهر روح‌ است،۳ و انسانیت‌ انسان‌ به‌ روح‌ او است.۴ انسان‌ دو جنبهٔ‌ ظاهری‌ و معنوی‌ نیز دارد. جنبهٔ‌ ظاهری، همین‌ دنیا و مادیات‌ است‌ كه‌ مشاهده‌ می‌شود و جنبهٔ‌ معنوی، جنبهٔ‌ دیگر ماورای‌ این‌ عالم‌ است. خدای‌ تبارك‌ و تعالی‌ نیز پیامبرانی‌ را فرستاده‌ تا هم‌ جهت‌ معنویت‌ را كه‌ مهم‌تر است‌ پرورش‌ دهد و هم‌ جهات‌ ماد‌ی‌ افسار گسیخته‌ را مهار كند.۵
از دیدگاه‌ امام، انسان، این‌ عصارهٔ‌ آفرینش، موجودی‌ با ابعاد و مراتب‌ گوناگون‌ است. یك‌ بُعد انسان، بُعد رشد جسمانی‌ او است‌ كه‌ از این‌ بُعد با گیاهان‌ اشتراك‌ دارد. بُعد دوم، بعد حیوانی‌ است‌ كه‌ همچون‌ حیوانات‌ می‌خورد. می‌آشامد و حركت‌ می‌كند. بُعد مثالی‌ (تجرد ناقصه) كه‌ در برخی‌ حیوانات‌ نیز به‌صورت‌ ضعیف‌ وجود دارد، بُعد سوم‌ او به‌ شمار می‌رود و در نهایت‌ نیز بُعد تجرد نفسانی‌ و تعقل‌ او است‌ كه‌ به‌ انسان‌ اختصاص‌ دارد و حیوانات‌ از آن‌ بی‌بهره‌اند. هر یك‌ از این‌ ابعاد نیز در درون‌ خود دارای‌ مراتب‌ است. وقتی‌ قوهٔ‌ نباتی‌ و حیوانی‌ در انسان‌ بالفعل، و از رحم‌ مادر بی‌نیاز می‌شود، تولد می‌یابد؛ در حالی‌ كه‌ ابعاد دیگر او هنوز بالقوه‌ است‌ و بالفعل‌ گشتن‌ این‌ ابعاد به‌ تربیت‌ نیاز دارد. اگر انسان‌ درست‌ تربیت‌ شود، بُعد عقلانی‌ او به‌ حد‌ی‌ رشد می‌كند كه‌ قابل‌ تصور نیست‌ و به‌ مقامی‌ بالاتر از ملائكه‌ می‌رسد كه‌ از آن‌ به‌ الوهیت‌ تعبیر می‌شود. در حقیقت، دو بُعد اول، جنبهٔ‌ ظاهری‌ و ابعاد دیگر، جنبهٔ‌ معنوی‌ انسان‌ را تشكیل‌ می‌دهند. انسان‌ به‌ تناسب‌ ابعاد وجودی، نیازهایی‌ دارد كه‌ اگر تأمین‌ نشود، آن‌ بعد رشد نمی‌كند؛۶ چنان‌كه‌ اگر هدف‌ انسان، پرورش‌ قوای‌ ماد‌ی‌ و حیوانی‌ باشد و شهوت‌ و غضب‌ و آمال‌ خود را كنترل‌ نكند، حیوان‌ نامحدودی‌ می‌شود. حیوانات‌ در شهوت، غضب‌ و آمالشان‌ محدودند؛ ولی‌ انسان‌ اگر بخواهد در حیوانیت‌ پیش‌ رود، حد‌ی‌ ندارد. در بُعد معنویت‌ نیز چنین‌ است. اگر انسان‌ تربیت‌ شود و قوای‌ حیوانی‌ خود را كنترل‌ كند، رشد معنوی‌اش‌ حد‌ ندارد و می‌تواند به‌ مقامی‌ بالاتر از ملائكه‌ و مقامی‌ فوق‌ حد‌ تصور دست‌ یابد.۷
۲. انسان، موجودی‌ ابدی‌
زندگی‌ انسان‌ به‌ این‌ دنیا منحصر نمی‌شود. مرگ، نوعی‌ انتقال‌ به‌ حیاتی‌ بالاتر است‌ و انسان، پس‌ از مرگ‌ در برزخ، و پس‌ از آن‌ در عالم‌ آخرت‌ تا ابد زنده‌ می‌ماند و وضعیت‌ او در برزخ‌ و آخرت‌ به‌ چگونگی‌ زندگی‌ اودر این‌ دنیا بستگی‌ دارد. اگر در این‌ دنیا، راه‌ انسانیت‌ و عبودیت‌ را بپیماید، در آن‌ دنیا متنعم‌ است‌ و گرنه‌ در عذاب‌ خواهد بود.۸
۳. انسان، دارای‌ اختیار
انسان‌ بر سر دوراهی‌ قرار دارد: راه‌ اول، راه‌ حیوانیت، پیروی‌ از شهوات‌ و شقاوت، و راه‌ دیگر، راه‌ انسانیت‌ و صراط‌ مستقیم‌ و سعادت‌ است. صراط‌ مستقیم‌ از طبیعت‌ آغاز می‌شود و به‌ الوهیت‌ پایان‌ می‌پذیرد و انسان‌ اختیار دارد كه‌ راه‌ شقاوت‌ یا سعادت‌ را برگزیند.۹
۴. انسان، دارای‌ مسؤ‌ولیت‌
حضرت‌ امام‌ خمینی۱ می‌فرماید:
همهٔ‌ كارهای‌ شما در محضر خدا است‌ و مسؤ‌ولید و از شما سؤ‌ال‌ می‌شود. از الفاظتان‌ سؤ‌ال‌ می‌شود. از آن‌ چیزهایی‌ كه‌ عمل‌ می‌كنید، سؤ‌ال‌ می‌شود. همه‌اش‌ سؤ‌ال‌ شدنی‌ است؛۱۰
‌‌از این‌ رو، بارها به‌ محاسبه‌ سفارش‌ كرده‌ است:۱۱
اگر در این‌جا خود را محاسبه‌ نكنی‌ و حساب‌ خودت‌ را درست‌ نكنی، در آن‌جا كه‌ به‌ حسابت‌ رسیدگی‌ می‌شود و میزان‌ اعمال‌ برپا می‌شود، مبتلا به‌ مصیبت‌های‌ بزرگ‌ می‌شوی.۱۲
۵. سعادت‌ انسان، در نزدیكی‌ به‌ خداوند
از دیدگاه‌ حضرت‌ امام۱ سعادت‌ انسان، امری‌ مربوط‌ به‌ روح‌ و قلب‌ او است. اگر انسان‌ با روحی‌ سرشار از ایمان‌ و تواصی‌ به‌ صبر و حق‌ رشد كند، سعادتمند می‌شود.۱۳ سعادت، راه‌یابی‌ به‌ كمال‌ مطلق‌ و جلال‌ و جمال‌ بی‌نهایت‌ است؛۱۴ از این‌ رو در تفسیر معنای‌ «حسنه» در آیهٔ‌ شریفهٔ‌ «رَبَّنَا آتِنَا فِی‌ الدُّنیَا حَسَنَهًٔ‌ وَفِی‌ الا‌ َّخِرَهِٔ‌ حَسَنَهًٔ‌ وَقِنَا عَذَ‌ابَ‌ النَّارِ»۱۵ می‌فرماید:
یك‌ حسنه‌ است‌ كه‌ این‌ حسنه‌ در دنیا هست‌ و حسنهٔ‌ واحد است‌ بر آخرت، و همه‌ عبارت‌ از این‌ است‌ كه‌ ما به‌ مقام‌ قرب‌ خدا برسیم. ما بفهمیم‌ كه‌ چه‌ بكنیم. اگر مقامی‌ ما را توجه‌ به‌ دنیا داد، به‌ عالم‌ ماده‌ داد، این‌ حسنه‌ نیست، اگر نماز بخوانیم‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ یك‌ مآربی‌ [= نیازهایی] - ولو در آخرت‌ - این‌ هم‌ حسنه‌ نیست. حسنه‌ عبارت‌ از این‌ است‌ كه‌ ما را برساند به‌ آن‌جایی‌ كه‌ عقل‌ ما نمی‌رسد.۱۶
۶. عدم‌ كفایت‌ عقل‌ به‌ تنهایی‌ برای‌ شناخت‌ راه‌ سعادت‌
انسان‌ می‌تواند ویژگی‌های‌ عالم‌ طبیعت‌ را درك، و روابطی‌ را كه‌ بین‌ اشیا و اجزای‌ طبیعت‌ وجود دارد، كشف‌ كند. اسباب‌ و مسببات‌ را بیابد و از این‌ طریق، نیازهای‌ ماد‌ی‌ خود را برآورد؛ اما با عقل‌ خود به‌ تنهایی‌ نمی‌تواند عالم‌ ماورای‌ طبیعت‌ و قوانین‌ حاكم‌ بر آن‌ و رابطهٔ‌ بین‌ عالم‌ طبیعت‌ و عالم‌ ماورای‌ طبیعت‌ را كشف‌ كند؛ از این‌ رو نمی‌تواند بفهمد كه‌در این‌ دنیا چگونه‌ زندگی‌ كند تا به‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ برسد. انسان‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ مقام‌ قرب‌الاهی‌ به‌ وحی‌ نیاز دارد؛ از این‌ رو مقصد اصلی‌ انبیا، تربیت‌ انسان‌ها و نشان‌دادن‌ راه‌ سعادت‌ به‌ آن‌ها است.۱۷ حضرت‌ امام‌ می‌فرماید:
خداوند متعال‌ برای‌ آن‌كه‌ انسان‌ها بتوانند از حضیض‌ جهل‌ و نقص‌ و زشتی‌ و شقاوت، به‌ اوج‌ علم‌ و معرفت‌ و كمال‌ و جمال‌ و سعادت‌ پرواز نمایند و خود را از تنگنای‌ ضیق‌ طبیعت‌ به‌ فضای‌ وسیع‌ ملكوت‌ اعلا رسانند، دو مربی‌ برای‌ او قرارداد: این‌ دو، یكی‌ مربی‌ باطنی‌ كه‌ قوه‌ عقل‌ و تمییز است‌ و دیگر مربی‌ خارجی‌ كه‌ انبیا و راهنمایان‌ طرق‌ سعادت‌ و شقاوت‌ می‌باشند و این‌ دو، هیچ‌كدام‌ بی‌دیگری‌ انجام‌ این‌ مقصد ندهند؛ چه‌ كه‌ عقل‌ بشر، خود نتواند كشف‌ طرق‌ سعادت‌ و شقاوت‌ كند و راهی‌ به‌ عالم‌ غیب‌ و نشئهٔ‌ آخرت‌ پیدا كند، و هدایت‌ و راهنمایی‌ پیمبران‌ بدون‌ قوهٔ‌ تمیز و ادارك‌ عقلی‌ مؤ‌ثر نیفتد.۱۸از دیدگاه‌ امام۱ حس‌ و عقل‌ و وحی، سه‌ منبع‌ شناخت‌ انسان‌ است. وی‌ در نامهٔ‌ تاریخی‌ خود به‌ گورباچف‌ می‌نویسد:
مادیون، معیار شناخت‌ در جهان‌بینی‌ خویش‌ را «حس» دانسته‌ و چیزی‌ را كه‌ محسوس‌ نباشد، از قلمرو علم‌ بیرون‌ می‌دانند، و هستی‌ را همتای‌ ماده‌ دانسته‌ و چیزی‌ را كه‌ ماده‌ ندارد، موجود نمی‌دانند. قهراً‌ جهان‌ غیب‌ مانند وجود خداوند تعالی‌ و وحی‌ و نبوت‌ و قیامت‌ را یك‌سره‌ افسانه‌ می‌دانند؛ در حالی‌ كه‌ معیار شناخت‌ در جهان‌بینی‌ الاهی‌ اعم‌ از «حس‌ و عقل» می‌باشد، و چیزی‌ كه‌ معقول‌ باشد، در قلمرو علم‌ می‌باشد؛ گرچه‌ محسوس‌ نباشد؛ لذا هستی، اعم‌ از غیب‌ و شهادت‌ است‌ و چیزی‌ كه‌ ماده‌ ندارد می‌تواند موجود باشد و همان‌طور كه‌ موجود ماد‌ی‌ به‌ «مجرد» استناد دارد، شناخت‌ حسی‌ نیز به‌ شناخت‌ عقل‌ متكی‌ است.۱۹
با توجه‌ به‌ این‌ سخن‌ و كلام‌ پیشین‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ از دیدگاه‌ امام، حس، عقل‌ و وحی‌ سه‌ معیار شناخت‌ حقایقند.
●●نتایج‌
‌دیدگاه‌های‌ امام‌ دربارهٔ‌ انسان، بیانگر انسان‌ در جهان‌بینی‌ اسلامی‌ است؛ بدین‌ سبب‌ دیدگاه‌های‌ حضرتش‌ را به‌ آیات‌ و روایات‌ متعددی‌ می‌توان‌ مستند كرد. انسان‌ در بینش‌ وی، دارای‌ نتایجی‌ در حوزهٔ‌ اقتصاد است‌ كه‌ به‌ اختصار به‌ آن‌ می‌پردازیم.
الف. اقتصاد هدف‌ نیست؛ بلكه‌ وسیله‌ است.
انسان‌ موجودی‌ أبدی، و سعادت‌ او در نزدیكی‌ به‌ خدا و راه‌یابی‌ به‌ كمال‌ و جمال‌ و جلال‌ مطلق‌ است؛ بنابراین، تنظیم‌ امور مربوط‌ به‌ معاش‌ فقط‌ برای‌ آن‌ است‌ كه‌ زمینهٔ‌ این‌ عروج‌ آماده‌ شود؛ از این‌ رو می‌فرماید:
زیربنا اقتصاد نیست؛ برای‌ این‌كه‌ غایت‌ انسان‌ اقتصاد نیست. انسان‌ زحمتش‌ برای‌ این‌ نیست‌ كه‌ فقط‌ شكمش‌ را سیر كند یا جوان‌هایش‌ را بدهد شكمش‌ سیر شود. ... این‌ انسان‌ مردنی‌ نیست. انسان‌ تا آخر هست‌ و برنامهٔ‌ اسلام‌ این‌ است‌ كه‌ این‌ انسان‌ را جوری‌ كند كه‌ هم‌ این‌ جا صحیح‌ باشد و هم‌ آن‌جا.۲۰
ب. اقتصاد اسلامی، اقتصاد معنوی‌ است.
اقتصاد اسلامی‌ كه‌ به‌ تنظیم‌ رفتارهای‌ اقتصادی‌ انسان‌ می‌پردازد، مانند اقتصادهای‌ بشری، اقتصادی‌ صرفاً‌ ماد‌ی‌ نیست؛ بلكه‌ با توجه‌ به‌ اهداف‌ و مقاصد ماد‌ی‌ و معنوی، رفتارهای‌ اقتصادی‌ را تنظیم‌ می‌كند؛ از این‌ رو حضرت‌ امام۱ می‌فرماید:
مكتب‌ اسلام، یك‌ مكتب‌ ماد‌ی‌ نیست. یك‌ مكتب‌ ماد‌ی‌ - معنوی‌ است.۲۱ اسلام‌ دینی‌ است‌ كه‌ با تنظیم‌ فعالیت‌های‌ ماد‌ی، راه‌ را به‌ اعتلای‌ معنوی‌ انسان‌ می‌گشاید. ترقی‌ واقعی‌ همین‌ است‌ كه‌ رشد خود انسان‌ هدف‌ فعالیت‌های‌ ماد‌ی‌ می‌گردد و اسلام، دین‌ این‌ ترقی‌ است.۲۲
ج. نظام‌ اقتصادی‌ اسلام، نظامی‌ دستوری‌ است.
نظام‌ اقتصادی‌ اسلام، نظامی‌ دستوری‌ و مطلوب‌ است‌ كه‌ باید به‌ سوی‌ آن‌ حركت‌ كرد و نظام‌ موجود را به‌ آن‌ شكل‌ درآورد. در بینش‌ امام، انسان‌ موجودی‌ است‌ كه‌ اگر تحت‌ تربیت‌ اسلام‌ قرار نگیرد، همچون‌ حیوانی‌ محاسبه‌گر رفتار می‌كند و فقط‌ امور ماد‌ی‌ را می‌بیند و می‌فهمد و دست‌ او از معنویات‌ كوتاه‌ است؛ زیرا عقل‌ انسان‌ نمی‌تواند عالم‌ ماورای‌ طبیعت‌ و قوانین‌ حاكم‌ بر آن‌ و ربط‌ آن‌ با عالم‌ طبیعت‌ را درك‌ كند؛ از این‌ رو خداوند متعالی‌ این‌ كمبود را از طریق‌ وحی‌ جبران، و انسان‌ را در این‌ دنیا به‌ گونه‌ای‌ هدایت‌ كرده‌ كه‌ به‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ با هم‌ دست‌ یابد. بر این‌ اساس، اسلام‌ در حوزهٔ‌ اقتصاد نیز نظامی‌ را به‌ ما می‌شناساند كه‌ اگر به‌ آن‌ عمل‌ شود، زمینه‌های‌ لازم‌ برای‌ خروج‌ ملكوتی‌ انسان‌ها فراهم‌ می‌آید. امام‌خمینی۱ می‌فرماید:
مجموعهٔ‌ قواعد اسلامی‌ در مسائل‌ اقتصادی، هنگامی‌ كه‌ در كل‌ پیكرهٔ‌ اسلام‌ به‌ صورت‌ یك‌ مكتب‌ منسجم‌ ملاحظه‌ شود و همه‌ جانبه‌ پیاده‌ شود، بهترین‌ شكل‌ ممكن‌ خواهد بود. هم‌ مشكل‌ فقر را از بین‌ می‌برد و هم‌ از فاسد شدن‌ یك‌ عده‌ به‌ وسیلهٔ‌ تصاحب‌ ثروت‌ جلوگیری‌ می‌كند و در نتیجه، كل‌ جامعه‌ را از فساد حفظ‌ می‌كند و هم‌ مانع‌ رشد استعدادها و شكوفایی‌ قدرت‌ ابتكار و خلاقیت‌ انسان‌ها نمی‌شود.۲۳
د. در بینش‌ اسلام، رفتار عقلایی، رفتار مطابق‌ با شریعت‌ است.
بر اساس‌ نگرش‌ مكتب‌ سرمایه‌داری‌ به‌ انسان‌ اقتصادی، رفتار عقلایی‌ مشتمل‌ بر گزینش‌های‌ سازگار و منطقی‌ با در نظرگرفتن‌ محدودیت‌ها برای‌ بیشنیه‌ كردن‌ نفع‌ ماد‌ی‌ شخصی‌ است.۲۴ سازگاری‌ نیز با سه‌ اصلِ‌ قابل‌ مقایسه‌ بودن‌ رحجان‌ها، انتقال‌پذیری، و عدم‌ اشباع‌ تعریف‌ می‌شود.۲۵ با توجه‌ به‌ اختلاف‌ نگرش‌ اسلام‌ به‌ انسان‌ با نگرش‌ مكتب‌ سرمایه‌داری، اندیشمندان‌ اسلامی‌ كوشیده‌اند تا رفتار عقلایی‌ را بر اساس‌ جهان‌بینی‌ و آموزه‌های‌ اسلام‌ دوباره‌ تعریف‌ كنند.۲۶ همهٔ‌ نظریات‌ غربی‌ و اسلامی، این‌ تعریف‌ عام‌ را می‌پذیرند كه‌ «رفتار عقلایی، رفتاری‌ سازگار در جهت‌ بیشینه‌كردن‌ هدف‌ است»؛ ولی‌ در تعریف‌ سازگاری‌ و تعیین‌ انگیزهٔ‌ رفتارها اختلاف‌ وجود دارد. با توجه‌ به‌ مطالبی‌ كه‌ دربارهٔ‌ انسان‌شناسی‌ ازدیدگاه‌ امام‌ گذشت، این‌ پرسش‌ طرح‌ می‌شود كه‌ رفتار عقلایی‌ از این‌ دیدگاه‌ چه‌ رفتاری‌ است. برای‌ پاسخ‌ باید انگیزهٔ‌ رفتارهای‌ انسان‌ و مفهوم‌ سازگاری‌ از دیدگاه‌ امام‌ تبیین‌ شود. با توجه‌ به‌ مطالب‌ پیشین‌ می‌توان‌ چنین‌ نتیجه‌ گرفت:
۱. رفتارهای‌ انسان‌ اسلامی‌ به‌ انگیزهٔ‌ دستیابی‌ به‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ انجام‌ می‌شود.
۲. سازگاری، به‌ مفهوم‌ تطبیق‌ با شریعت‌ اسلام‌ است؛ زیرا فقط‌ در این‌ صورت‌ است‌ كه‌ می‌تواند به‌ بهترین‌ وجه‌ به‌ هدف‌ خود دست‌ یابد.
حضرت‌ امام‌ در این‌ باره‌ می‌فرماید:
اسلام‌ و حكومت‌ اسلامی، پدیدهٔ‌ الاهی‌ است‌ كه‌ با به‌ كاربستن‌ آن، سعادت‌ فرزندان‌ خود را در دنیا و آخرت‌ به‌ بالاترین‌ وجه‌ تأمین‌ می‌كند ... و مكتبی‌ است‌ كه‌ برخلاف‌ مكتب‌های‌ غیرتوحیدی‌ در تمام‌ شؤ‌ون‌ فردی‌ و اجتماعی‌ و ماد‌ی‌ و معنوی‌ و فرهنگی‌ و سیاسی‌ و نظامی‌ و اقتصادی‌ دخالت‌ و نظارت‌ دارد و از هیچ‌ نكته‌ - ولو بسیار ناچیز - كه‌ در تربیت‌ انسان‌ و جامعه‌ و پیشرفت‌ ماد‌ی‌ و معنوی‌ نقش‌ دارد، فروگذار ننموده‌ است‌ و موانع‌ و مشكلات‌ سرراه‌ تكامل‌ را در اجتماع‌ و فرد گوشزد نموده‌ و به‌ رفع‌ آن‌ها كوشیده‌ است.۲۷
با توجه‌ به‌ ناكافی‌ بودن‌ عقل‌ در تشخیص‌ راه‌ سعادت، بدون‌ تردید تطبیق‌ رفتارها با شریعت‌ اسلام‌ كاری‌ عقلایی‌ و منطقی‌ (سازگار) برای‌ بیشینه‌كردن‌ هدف‌ است؛ بنابراین، رفتار عقلایی‌ از دیدگاه‌ امام‌ با رفتار عقلایی‌ در مكتب‌ سرمایه‌داری، هم‌ در انگیزهٔ‌ رفتار و هم‌ در قواعد رفتار (سازگاری) متفاوت‌ است. تفاوت‌ در انگیزه، نیازمند توضیح‌ نیست؛ اما تفاوت‌ در مفهومِ‌ سازگاری‌ به‌ توضیح‌ بیش‌تری‌ نیاز دارد؛ زیرا ممكن‌ است‌ گفته‌ شود: سازگاری‌ كه‌ با سه‌ اصل‌ قابل‌ مقایسه‌ بودن‌ رحجان‌ها، انتقال‌پذیری، و عدم‌ اشباع‌ تعریف‌ می‌شود، با سازگاری‌ به‌ مفهوم‌ تطبیق‌ رفتارها با شریعت‌ منافاتی‌ ندارد؛ زیرا این‌ اصول‌ سه‌ گانه، اصول‌ عقلی‌اند و فرض‌ بر این‌ است‌ كه‌ شریعت‌ اسلام‌ را نیز خداوند حكیمی‌ كه‌ عقل‌ را آفریده، تشریع‌ كرده‌ است؛ بنابراین‌ باید این‌ اصول‌ سه‌ گانه‌ در احكام‌ شریعت‌ نیز جاری‌ باشد. برای‌ آن‌كه‌ صحت‌ یا بطلان‌ این‌ حرف‌ روشن‌ شود، ناچاریم‌ ابتدا هریك‌ از اصول‌ سه‌ گانهٔ‌ سازگاری‌ را با مفهوم‌ آن‌ها در مكتب‌ سرمایه‌داری‌ به‌ اختصار شرح‌ دهیم؛ سپس‌ آن‌ها را با اصل‌ تطبیق‌ رفتارها با شریعت‌ اسلام‌ محك‌ بزنیم.
الف. اصل‌ قابل‌ مقایسه‌بودن۲۸ یا كامل‌ بودن‌ رحجان‌ها۲۹
بر اساس‌ این‌ اصل، انسان‌ عقلایی‌ می‌تواند بین‌ هر دو گزینهٔ‌A وB مقایسه، و ترجیحات‌ خود را به‌ صورت‌ یكی‌ از گزاره‌های‌ ذیل‌ بیان‌ كند:
۱A . برB ترجیح‌ دارد.
۲B . برA ترجیح‌ دارد.
۳A . و B مساوی‌اند.
وقتی‌ از دیدگاه‌ امام‌ به‌ انسان‌ بنگریم، این‌ اصل‌ پذیرفته‌ نیست. بر اساس‌ اصل‌ تطابق‌ با شریعت، انسان‌ مسلمان‌ همواره‌ رجحان‌های‌ خود را با آموزه‌ها و احكام‌ شریعت‌ تطبیق‌ می‌كند؛ زیرا بدون‌ آگاهی‌ از آثار آخرتی‌ رفتارها به‌ وسیلهٔ‌ وحی، نمی‌تواند بین‌ دو گزینه‌ مقایسه‌ كرده، ترجیحات‌ خود را به‌ صورتی‌ كه‌ در جهت‌ هدفش‌ (سعادت‌ دنیا و آخرت) حركت‌ كند، روشن‌ و بدون‌ ابهام‌ بگوید. به‌ عبارت‌ دیگر، تردیدی‌ نیست‌ كه‌ هر فعلی‌ از افعال‌ انسان، موضوع‌ حكمی‌ از احكام‌ پنج‌گانهٔ‌ شرع‌ (واجب، مستحب، حرام، مكروه‌ و مباح) است. واجب، فعلی‌ است‌ كه‌ انجام‌ آن‌ از نظر شارع‌ اسلام‌ به‌ مصلحت‌ انسان‌ است‌ و برای‌ دستیابی‌ به‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ باید انجام‌ شود. حرام‌ در نقطهٔ‌ مقابل‌ واجب، فعلی‌ است‌ كه‌ باید ترك‌ شود. فعل‌ مستحب، بر ترك‌ آن‌ رجحان‌ دارد؛ یعنی‌ فعل‌ آن، انسان‌ را در حركت‌ به‌ سمت‌ هدف‌ كمك‌ می‌كند؛ گرچه‌ ترك‌ آن‌ نیز بی‌مفسده‌ و جایز است. مكروه‌ در نقطهٔ‌ مقابل‌ مستحب‌ قرار دارد، و مباح‌ فعلی‌ است‌ كه‌ انجام‌ و ترك‌ آن‌ مساوی‌ است.انسانی‌ كه‌ می‌خواهد به‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ دست‌ یابد باید ترجیحات‌ نفسانی‌ خود را كنار گذاشته، رفتارهای‌ خود را با شریعت‌ منطبق‌ سازد؛ یعنی‌ فعل‌ واجب‌ را بر مستحب، و مستحب‌ و مباح‌ را بر مكروه‌ و حرام‌ ترجیح‌ دهد. واجبات‌ در شریعت‌ اسلام‌ مراتبی‌ دارند كه‌ برخی، از برخی‌ دیگر مهم‌تر است. انسان‌ عقلایی‌ از دیدگاه‌ امام، انسانی‌ است‌ كه‌ واجب‌ مهم‌تر را بر واجب‌ مهم‌ ترجیح‌ دهد؛ زیرا او را به‌ هدف‌ نزدیك‌تر می‌كند. این‌ مراتب‌ گوناگون‌ درمیان‌ مستحبات‌ و مكروهات‌ و محرمات‌ نیز وجود دارد و در همهٔ‌ این‌ موارد، انسان‌ عقلایی‌ باید از ترجیحات‌ شرع‌ پیروی‌ كند و گرنه‌ رفتاری‌ عقلایی‌ برای‌ حركت‌ در جهت‌ هدف‌ (سعادت‌ دنیا و آخرت) انجام‌ نداده‌ است. فقط‌ در مواردی‌ كه‌ شرع‌ مقدس‌ اسلام‌ به‌ تساوی‌ حكم‌ كرده‌ یا به‌ رحجان‌ یكی‌ بر دیگری‌ حكمی‌ نكرده‌ است، انسان‌ می‌تواند به‌ ترجیحات‌ نفسانی‌ خود رجوع‌ كند. در این‌ صورت، اصل‌ قابل‌ مقایسه‌ بودن‌ ترجیحات‌ به‌ همان‌ مفهوم‌ پیشین‌ پذیرفتنی‌ است. بر این‌ اساس، اصل‌ قابل‌ مقایسه‌ بودن‌ ترجیحات‌ اگر در ترجیحات‌ شریعت‌ جاری‌ شود، صحیح‌ است‌ بدین‌ معنا كه‌ هر دو گزینهٔ‌A وB را اگر به‌ شریعت‌ اسلام‌ عرضه‌ كنیم، یكی‌ از احكام‌ ذیل‌ را صادر می‌كند.
۱A . برB ترجیح‌ دارد.
۲B . برA ترجیح‌ دارد.
۳A . و B مساوی‌اند.
در مواردی‌ كه‌ شریعت‌ اسلام‌ به‌ تساوی‌ حكم‌ می‌كند، اصل‌ قابل‌ مقایسه‌ بودن‌ ترجیحات، در ترجیحات‌ انسانی‌ جاری‌ است.
ب. اصل‌ انتقال‌پذیری‌ رحجان‌ها۳۰
بر اساس‌ این‌ اصل، اگر گزینهٔ‌A حداقل‌ به‌ خوبی‌ گزینهٔ‌B باشد، و گزینهٔ‌B هم‌ حداقل‌ به‌ خوبی‌ گزینهٔ‌C باشد، آن‌ گاه‌ گزینهٔ‌A حداقل‌ به‌ خوبی‌ گزینهٔ‌C است. این‌ اصل‌ دربارهٔ‌ رحجان‌های‌ شریعت‌ نیز صادق‌ است؛ یعنی‌ اگردر شریعت‌A حداقل‌ به‌ خوبی‌B وB نیز حداقل‌ به‌ خوبی‌C باشد می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ در شریعت،A حداقل‌ به‌ خوبی‌ گزینهٔ‌C است؛ زیرا این‌ اصل، بیان‌ دیگری‌ از عدم‌ تناقض‌ در رحجان‌ها است‌ و با فرض‌ صدور شریعت‌ از خداوند حكیم، فرض‌ وجود تناقض‌ در احكام‌ شریعت، خود نوعی‌ تناقض‌ به‌ شمار می‌رود. همچنین‌ در دایره‌ای‌ كه‌ شریعت‌ اسلام‌ به‌ تساوی‌ حكم‌ می‌كند یا حكمی‌ به‌ رحجان‌ ندارد، اصل‌ مزبور در ترجیحات‌ انسان‌ نیز جاری‌ است.
ج. اصل‌ برتری‌ داشتن‌ یا عدم‌ اشباع‌
این‌ اصل‌ در ترجیحات‌ شریعت‌ نیز به‌ صورت‌ مطلق‌ صادق‌ نیست؛ به‌ ویژه‌ این‌ اصل‌ را در كالاهای‌ مصرفی‌ نمی‌توان‌ پذیرفت. اگر در شریعت‌ اسلام، كالایی‌ خوب‌ تلقی‌ شود، این‌گونه‌ نیست‌ كه‌ همواره‌ بیش‌تر آن‌ بر كم‌ترش‌ ترجیح‌ داشته‌ باشد. در مواردی، مصرف‌ كم‌تر ترجیح‌ دارد؛ برای‌ مثال‌ اگر مصرف‌ را به‌ سه‌ حد‌ كفاف، رفاه، و اسراف‌ تقسیم‌ كنیم، مصرف‌ در حد‌ اسراف‌ مطلوب‌ نیست، و مصرف‌ در حد‌ كفاف‌ و رفاه‌ بر مصرف‌ در حد اسراف‌ ترجیح‌ دارد؛ بنابراین‌ ممكن‌ است‌ ۲۱x۱۱ < x و ۲۲ x</ ۱۲x باشد؛ ولی‌ عین‌ حال، در شریعت‌ اسلام‌ ۲X بر ۱X ترجیح‌ داده‌ شود و این‌ زمانی‌ است‌ كه‌ ۱۱x یا ۱۲x در حد‌ اسراف‌ قرار گیرند؛ حتی‌ پیش‌ از حد‌ اسراف‌ نیز ممكن‌ است‌ اصل‌ عدم‌ اشباع‌ صادق‌ نباشد؛ زیرا طبق‌ دستور شریعت، تصمیم‌ تخصیص‌ درآمد به‌ مصرف، با تصمیم‌ تخصیص‌ آن‌ به‌ سرمایه‌گذاری‌ و انفاق، به‌ یك‌دیگر وابسته‌اند؛۳۳ البته‌ می‌توان‌ اصل‌ عدم‌ اشباع‌ را تا پیش‌ از رسیدن‌ به‌ حد‌ اسراف‌ در حوزهٔ‌ مصرف‌ پذیرفت.
چنان‌چه‌ ملاحظه‌ شد، دو اصل‌ قابل‌ مقایسه‌ بودن‌ و انتقال‌ پذیری‌ و رحجان‌ها، در ترجیحات‌ شریعت‌ صادق‌ است. همچنین‌ اصل‌ عدم‌ اشباع‌ تا پیش‌ از حد‌ اسراف‌ را می‌پذیرد و فقط‌ در صورتی‌ كه‌ شریعت، ترجیحی‌ نداشته‌ باشد، این‌ اصول‌ در ترجیحات‌ انسان‌ عقلایی‌ از دیدگاه‌ امام۱ صدق‌ می‌كند. مفهوم‌ آن‌ این‌ است‌ كه‌ هدف‌ انسان‌ عقلایی‌ اسلامی، بیشینه‌كردن‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ است؛ بنابراین‌ اگر انسان، رفتار خود را با شریعت‌ تطبیق‌ كند، سازگار و منطقی‌ عمل‌ كرده‌ است. در این‌ جمله، سازگاری‌ می‌تواند به‌ همان‌ معنایی‌ باشد كه‌ در مكتب‌ سرمایه‌داری‌ وجود دارد؛۳۴ زیرا اصل‌ قابل‌ مقایسه‌ بودن‌ ترجیحات‌ و انتقال‌پذیری، در ترجیحات‌ شریعت‌ صادق‌ است؛ بنابراین‌ بر ترجیحات‌ انسانی‌ كه‌ ترجیحاتش‌ را بر اساس‌ احكام‌ شریعت‌ تنظیم‌ می‌كند نیز صادق‌ خواهد بود. اصل‌ عدم‌ اشباع‌ نیز تا پیش‌ از حد‌ اسراف‌ همچون‌ دو اصل‌ دیگر است؛ از این‌ رو، انسانی‌ كه‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ هدف‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ ترجیحات‌ خود را با شریعت‌ اسلام‌ تطبیق‌ می‌دهد - حتی‌ به‌ مفهومی‌ كه‌ سازگاری‌ در مكتب‌ سرمایه‌داری‌ دارد - سازگار عمل‌ كرده‌ است. اصل‌ تطابق‌ با شریعت، اصل‌ مهمی‌ است‌ كه‌ می‌توان‌ با كمك‌ آن، رفتار انسان‌ عقلایی‌ اسلامی‌ را در سه‌ حوزهٔ‌ تولید، توزیع‌ و مصرف، تئوریزه‌ كرد و به‌ كمك‌ احكام‌ شرع، الگوی‌ رفتار چنین‌ انسانی‌ را در حوزه‌های‌ مزبور به‌ دست‌ آورد.
در خاتمه، رفع‌ شبهه‌ای‌ ضرورت‌ دارد. ممكن‌ است‌ گفته‌ شود انسانی‌ كه‌ همهٔ‌ رفتارهای‌ خود را با شریعت‌ اسلام‌ تطبیق‌ می‌دهد، انسان‌ عقلایی‌ آرمانی‌ است، نه‌ انسانِ‌ عقلایی‌ نوعی‌ و آن‌چه‌ در نظریات‌ اقتصادی‌ اهمیت‌ دارد، تحلیل‌ رفتار انسان‌ عقلایی‌ نوعی‌ است. در پاسخ‌ می‌گوییم: تحلیل‌ رفتار انسان‌ عقلایی‌ آرمانی‌ از آن‌ جهت‌ كه‌ رفتار مطلوبی‌ را بیان‌ می‌كند كه‌ آرمان‌ هر انسان‌ مسلمان‌ است، اهمیت‌ دارد. افزون‌ بر این، اصل‌ تطابق‌ با شریعت‌ قابل‌ رتبه‌بندی‌ است؛ برای‌ مثال‌ می‌توان‌ گفت: انسان‌ عقلاییِ‌ نوعی‌ در جامعهٔ‌ اسلامی‌ مرتكب‌ محرمات‌ كبیره‌ نمی‌شود؛ ولی‌ ممكن‌ است‌ واجبی‌ را ترك‌ یا حرام‌ صغیری‌ را مرتكب‌ شود. در درجهٔ‌ بعد، انسانی‌ قرار دارد كه‌ هیچ‌ حرامی‌ را مرتكب‌ نمی‌شود؛ گرچه‌ ممكن‌ است‌ واجبی‌ را ترك‌ كند. در رتبهٔ‌ بالاتر، انسانی‌ است‌ كه‌ افزون‌ بر ترك‌ محرمات، واجبات‌ را نیز انجام‌ می‌دهد؛ ولی‌ به‌ مستحبات‌ و مكروهات‌ اعتنایی‌ ندارد. در همهٔ‌ این‌ مراتب، انسان‌ به‌ مقداری‌ كه‌ رفتارش‌ را با شریعت‌ تطبیق‌ می‌دهد، عقلایی‌ عمل‌ می‌كند و از این‌ لحاظ‌ می‌توان‌ او را انسان‌ عقلاییِ‌ اسلامی‌ نامید.
نظریه‌ پرداز اسلامی‌ می‌تواند با توجه‌ به‌ وضعیت‌ جامعهٔ‌ اسلامی، خودش‌ انسانِ‌ عقلایی‌ نوعی‌ را از این‌ مراتب‌ برگزیند و با كمك‌ احكام‌ شرعی‌ مربوط‌ به‌ آن‌ انسان‌ نوعی، رفتار را در حوزه‌های‌ سه‌ گانهٔ‌ اقتصاد تحلیل‌ كند.
‌سیدحسین‌ میرمعز‌ی‌
پی‌نوشت‌ها
.۱ ر.ك: سیدحسین‌ میرمعز‌ی: نظام‌ اقتصادی‌ اسلام، مبانی‌ فلسفی، نشر كانون‌ اندیشهٔ‌ جوان، ۱۳۷۸، ص‌ ۴۳ - ۴۹.
.۲ ر.ك: آمار تیاسِن: اخلاق‌ و اقتصاد، ترجمهٔ‌ حسن‌ فشاركی، نشر شیرازه، ۱۳۷۷، ص‌ ۱۲ - ۱۴.
.۳ روح‌ا موسوی‌ خمینی، [امام] صحیفهٔ‌ نور، چ‌ ۱، مؤ‌سسهٔ‌ تنظیم‌ و نشر آثار امام‌ خمینی، پاییز ۱۳۷۸، ج‌ ۶، ص‌ ۳۴۴.
.۴ همان، ص‌ ۲۴۶.
.۵ همان، ج‌ ۸، ص‌ ۲۵۴ و ۲۵۵.
.۶ ر.ك: همان، ج‌ ۳، ص‌ ۲۱۸ و ج‌ ۴، ص‌ ۸ و ۱۸۴ و ج‌ ۸، ص‌ ۴۱۱ و ج‌ ۱۱، ص‌ ۲۱۹ و ج‌ ۱۲، ص‌ ۵۰۳ و ج‌ ۱۰، ص‌ ۴۴۶؛ همو: چهل‌ حدیث، چ‌ ۱۴، مؤ‌سسهٔ‌ تنظیم‌ و نشر آثار امام‌خمینی، ۱۳۷۶، ص‌ ۱۶۸ - ۱۷۰.
.۷ ر.ك: روح‌ا موسوی‌ خمینی‌ [امام]: صحیفهٔ‌ نور، ج‌ ۸، ص‌ ۲۵۵ و ۵۱۵ و ج‌ ۱۰، ص‌ ۴۴۶ و ج‌ ۱۶، ص‌ ۲۰.
.۸ ر.ك: همو: چهل‌ حدیث، ۱۳۷۶، ص‌ ۳۵۸ - ۳۶۱. و ۱۷۵؛ همو: صحیفهٔ‌ نور، ج‌ ۳، ص‌ ۲۳۵ و ج‌ ۹، ص‌ ۴۵۸.
.۹ ر.ك: همو: صحیفهٔ‌ نور، ج‌ ۸، ص‌ ۳۲۶ و ۳۲۷. حضرت‌ امام‌ در كتاب‌ چهل‌ حدیث، مسألهٔ‌ جبر و تفویض‌ را ابطال‌ كرده‌ و مبنای‌ شیعه‌ را كه‌ «لاجَبرَ‌ و لاتفویضَ» توضیح‌ داده‌ است. (ر.ك: ص‌ ۵۵۲ - ۵۴۸ و ۶۴۴ - ۶۴۷)
.۱۰ همان، ج‌ ۱۳، ص‌ ۵۰۱.
.۱۱ همو: چهل‌ حدیث، ص‌ ۹.
.۱۲ همان، ص‌ ۴۴۱.
.۱۳ ر.ك: همو: صحیفهٔ‌ نور، ج‌ ۷، ص‌ ۳۰۲.
.۱۴ ر.ك: همان، ج‌ ۲۱، ص‌ ۴۴۹.
.۱۵ ر.ك: همان، ج‌ ۲۰، ص‌ ۳۹۵.
.۱۶ ر.ك: همان، ج‌ ۴، ص‌ ۱۸۷.
.۱۷ ر.ك: همان، ص‌ ۱۸۶ - ۱۸۹ و ج‌ ۷، ص‌ ۵۳۲ و ج‌ ۹، ص‌ ۱۱.
.۱۸ همو: چهل‌ حدیث، ص‌ ۲۳۷.
.۱۹ همو: صحیفهٔ‌ نور، ج‌ ۲۱، ص‌ ۲۲۲.
.۲۰ همان، ج‌ ۹، ص‌ ۴۵۸. همچنین‌ ر.ك: همان، ج‌ ۸، ص‌ ۸۵.
.۲۱ همان، ج‌ ۷، ص‌ ۵۳۱.
.۲۲ همان، ج‌ ۴، ص‌ ۳۶۰.
.۲۳ همان، ج‌ ۵، ص‌ ۳۸۲ و ۳۸۳.
.۲۴ ر.ك: اخلاق‌ و اقتصاد، ص‌ ۱۲ - ۱۴.
.۲۵ ر.ك: پی‌ آرجی. لیارد و ا.ا. والترز: تئوری‌ اقتصاد خرد، ترجمهٔ‌ عباس‌ شاكری، نشر نی، ۱۳۷۷، ص‌ ۱۴۶ - ۱۵۰؛ یوسف‌ فرجی: تئوری‌ اقتصاد خُرد، شركت‌ چاپ‌ و نشر بازرگانی، ۱۳۷۸، ص‌ ۸۹.
.۲۶ ر.ك: سیزده‌ اندیشمند و اقتصاددان‌ مسلمان: اقتصاد خُرد، نگرش‌ اسلامی، ترجمهٔ‌ حسین‌ صادقی، مؤ‌سسهٔ‌ تحقیقات‌ اقتصادی‌ دانشگاه‌ تربیت‌ مدرس، ص‌ ۸۲ - ۸۸.
.۲۷ روح‌ا موسوی‌ خمینی‌ [امام]: ج‌ ۲۱، وصیت‌نامهٔ‌ الاهی، سیاسی، ص‌ ۴۰۲.
۸. Comparability.۲
۹. Completeness of perferences.۲
۰. Transitivity of pereferences.۳
۱. Goods is good.۳
.۳۲ اندیس‌ پایین، بیانگر نوع‌ كالا و اندیس‌ بالا، بیانگر مقدار آن‌ است.
.۳۳ توضیح‌ این‌ مطلب‌ نیازمند شرح‌ گستره‌ای‌ است‌ كه‌ ما را از مقصود بازمی‌دارد.
.۳۴ با تعدیلی‌ كه‌ در اصل‌ عدم‌ اشباع‌ انجام‌ گرفت.
منبع : اقتصاد اسلامی


همچنین مشاهده کنید