چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

مشروطه ایرانی و سیر تحولات اروپا


مشروطه ایرانی و سیر تحولات اروپا
وقتی دستمان به جائی بند نمیشود و در برهان و استدلال کم می آوریم، ویا عافیت طلبی می کنیم و از اظهار نظر هراس داریم، قضیه را به آینده حواله میدهیم که فردا تاریخ بیاید و قضاوت کند.
نخیر تاریخ قاضی نیست و قضاوت نمی کند. فقط رویدادها را ثبت و ضبط میکند واین ما هستیم که از مرئی و منظر خود و منافعمان او را رنگ امیزی میکنیم واو را در مسند قضا مینشانیم وگرنه تاریخ را چه به قضاوت؟
امروز همان فردائی است که دیروز منتظرش بودیم. فرار از قضاوت توجیهی ندارد. نه شاه قاجاری هست ونه علماو رجال صدر مشروطیت .اسناد مشروطیت هم که به موزه اسناد سپرده شده اند.
چهاردهم مرداد سالگرد مشروطیت است .صد و یک سال قبل مظفرالدین شاه فرمان تاسیس مجلس شورای ملی واصول قانون اساسی را صادر کرد وتخفیف عذابی یافت و چند ماه بعد به سرای باقی شتافت.
قصد من از این یادداشت نه چندان کوتاه نوشتن ویا بازنگری تاریخ نیست چرا که کار من نیست، اگر چه از اشاره مختصری ناگزیرم.
اگر بتوانم می خواهم ضمن نکوداشت چنین روزی به تاسی از بسیاری دیگر، بار تاریخ را کمی سبک کنم .
- می گویند: انقلاب مشروطه برپا شد که با استعمار مبارزه کند
- می گویند: انقلاب مشروطه بخاطرآزادی و تجدد و مدرنیزاسیون جامعه صورت گرفت
- می گویند: انقلاب مشروطه برای ایجاد عدالتخانه و تعطیلی چوب و فلک عین الدوله بود
- می گویند: انقلاب مشروطه تحت تاثیر افکار اجتماعیون-عامیون و سوسیال دوکراسی
قفقاز و یا دموکراتها ی معتقد به" سکولاریسم" و" تقسیم املاک بین رعایا"بود
- می گویند: انقلاب مشروطه برای مبارزه با استبداد و قدرت مطلقه سلطنت بود
- می گویند: انقلاب مشروطه برای تاسیس پارلمان وحاکمیت قوانین عرفی بود
- می گویند: انقلاب مشروطه از دیگ پلوی سفارت انگلیس جوشیده است
- می گویند: انقلاب مشروطه برای مشروعه کردن قوانین مصوب مجلس بوده است
- می گویند: انقلاب مشروطه ناشی ازتحولات وتغییرات در اوضاع و احوال بین المللی بود کما اینکه کم و بیش انقلاب دومای روسیه تزاری، مشروطه خواهی در افغانستان، جنبش دموکراسی در مصر وعثمانی و بالاخره پیروزی نظامی ‍ ژاپن بر روسیه در منچوری و خاور دور که به افسانه شکست نا پذیر سفید پوستان پایان داد ونوعی اعتماد به نفس به آسیائی ها داد.
. . . و شاید بسیاری چیز های دیگر نیز بگویند.
به باور من در تمامی آنچه "می گویند" رگه هائی از واقعیت وجود دارد ولی هیچیک از آنان علت تامه نیستند. در مقاطعی هریک ممکن است درتشریع، تسریع و یا تکوین این تحول اجتماعی که نقطه عطفی مهم در تاریخ سیاسی بشمار می رود تاثیرات کم و بیش متفاوتی داشته باشند.
برای بررسی نهضت مشروطه سیرتحولات فکری واجتماعی وتاریخ دیپلماسی اروپا برای بررسی تطبیقی آنچه که به مشروطه خواهی در ایران منجرشد شاید قیاس مع الفارقی بنظر رسد ولی برای درک مطلب مفید است.
بین پیش زمینه های شکل گیری خیزش ها و اعتراضات اروپائی در قبال قدرتها و حاکمیت ها با سنخ و جنس جنبش های خاورمیانه ای واز جمله انقلاب مشروطه تفاوتهای آشکاری وجود دارد .
در قرن هفدهم پس از جنگهای سی ساله مذهبی بین کاتولیک ها و پروتستانها در اروپا معاهدات اوسنا بروک ومونستر در سال ۱۶۴۸ معروف به معاهدات وستفالی منعقد
شد. متفکران وپادشاهان وشاهزادگان اروپائی برای رهائی از سلطه پاپ وکلیسا که به حکومت پادشاهان و شاهزاده نشین های اروپا بود وبه فرمانروائی آنان مشروعیت می بخشید.
ترفندو شاهکاری بدیع و سترگ به نام ملت- دولت Nation-State" " تمهید کردند که به حدود چهار قرن نه تنها مسیرروابط با کلیسای رم را که روابط بین الملل وحقوق بین الملل را رقم زد وهنوز هم می زند.
سخن من ارزیابی این مقولات نیست. می خواهم بگویم که حدیث کهن استقلال در عصر فئودالیسم اروپا و به یمن و در سایه پیشرفت تکنولوژی و اختراع ماشین بخار حدود ۱۴۰ سال جوشید و قوام گرفت تا اینکه طبقه متوسط و"بورژوازی ملی"فرانسه انقلاب کبیر را علیه پادشاهان " اتوریتر" شکل دادند.
چند نسل طول کشید تا اینکه با سقوط زندان باستیل "آزادی" در کنار "استقلال" حاصل از "ملت – دولت" وستفالی در یک پروسه و" دوره گذار" طولانی شکل بگیرد و پخته شود.
دراواخر دوره ناصری و قضیه انحصار تنباکو معروف به واقعه" رژی"جامعه ایران تجار و طبقه متوسط جدید میخواستند که مطالبه حق کنند.
باز در اواخر دوره مظفری با خواستن عدالتخانه می خواستند فریاد بزنند که ما هستیم بگویند که غیر از اشراف و شاهزادگان و خوانین و ملاکان که حکمروائی می کردند و رعیت عوام که صرفا مطیع و منقاد و مجری بود، صداهای دیگری هم در این جامعه وجود دارند و بقول امروزی ها جامعه چند صدائی است .
این امرناشی از ایجاد یک جامعه متوسط متشکل از اصناف، پیشه وران، مستوفیان و دیوانسالاران، تجار و بازاریان بود که امروز تحت عنوان بورژوازی و خرده بورژوازی از آن نام برده می شود.
انقلاب مشروطه هم میخواست ممالک محروسه ایران را به یک" دولت- ملت" تبدیل کند وهم اینکه به بورژوازی ملی و نوپائی را که وجودش شرط لازم برای تحقق یک دموکراسی است هویت وموجودیت ببخشد و با گذر از دوران ملوک الطوایفی به مرحله نوینی از حقوق مردم برسند. ولی با باقی ماندن زیر بنای فئودالیته مقدور نشد و در حد بزک و دوزک و رفرمهائی ناکافی باقی ماند.
شاید یکی از دلائل ناکامی مشروطه این بود که قانون اساسی و متمم قانون اساسی با عجله و در فاصله کمتر از یک سال تدوین و تنظیم شده بود.
قانون اساسی را مظفرالدین شاه در واپسین روزهای حیات امضا کرده بود ومتمم انرا محمد علی شاه در نخستن سال سلطنتش.
بورژوازی ایرانی با شتاب زدگی "وستفالی" و"فتح باستیل" را با هم و همزمان میخواست و این در شرائطی بود که از نظر تکنولوژی و صنعت عقب مانده بود وماشین بخار نهادینه نبود وصنعت، سنت نشده بود. هنوزطبقه متوسط انقدر گسترده نشده بود که بتواند مهام امور را در دست بگیرد.
نهضت مشروطه دستخوش دو نوع تفکرمتناقض شده بود از یکسو وارداتی و"اوانگارد" افراطی که میخواست از فرق سر تا ناخن پا مستفرنگ و غربی شود و مدرنیته ایرانی را رقم بزند، واز سوئی تفکری که خواستار مشی به روال موجود بود ومیگفت که مشروطه دیگر چه صیغه ایست؟!
وهردو طیف به زیر ساخت ها توجه نداشتند. یکی هنوز نمی دانست که زلزله ای بنیانهای فئودالیته را لرزانده وترک داده است و طبقه متوسط جانداری، قدم به عرصه وجود گذاشته است.
آن دیگری خوشباورانه تصور میکرد که زلزله بافت فرسوده قبلی را از بکلی از بین برده و زمینه را کاملا اماده کرده است وحال از نوبایدعالمی ساخت واز نو آدمی.
شاید بتوان گفت مشروطه معجونی بود از افراط و تفریط وشتاب زدگی که هرکس در آن بنوعی بمشروطه خود میرسید.
جنگ جهانی اول و به دنبال آن انقلاب بلشویکی در روسیه ودر همسایگی ایران اتش هائی بودند که دود ان بیش از همه به چشم مشروطه ومشروطه طلبان و آزادیخواهان رفت ولی تمامی این وقایع از اهمیت این روز بزرک در تاریخ ایران نمی کاهد.
محمدعلی میرزای ولیعهد و شاه بعدی مزاجش با مشروطیت و مجلس شورا سازگار نبود وبا اکراه او نیز فرمانی را امضا کرد که در آن حکومت مشروطه تایید و به تعبیری که در متن فرمان امده است "صاحب کنستیطوسیون" شد.
بعد از صدور فرمان محمد علی شاه در مجلس کمیسیونی برای تهیه و تدوین متمم قانون اساسی تشکیل شد.در تدوین متمم قانون اساسی دو مشکل اساسی و بزرگ پیش امد.یکی حق مداخله مجتهدین طراز اول در انطباق قوانین مصوبه با موازین شرع که روحانیون در باره آن اصرار میورزیدند و دیگری تساوی حقوق تمام مردم ایران اعم از مسلمان و غیر مسلمان که متجددین در باره ان پافشاری می کردند.
برخی از علما و در راس انان شیخ فضل الله نوری در ابتدا با دادن حق قانونگذاری به وکلا موافق نبودند. شیخ فضل الله نوری در رد و حرمت مشروطه دلائل فقهی و سنتی داشت. وی بجای مشروطه خواستار مشروعه بود و از جمله در یکی از مکاتباتش چنین استدلال کرده بود:
"...با بعضی مذاکره شد که این دستگاه(قانون اساسی مشروطه) چه معنی دارد؟ موکل کیست و موکل فیه چیست؟ اگر مطالب عرفیه است که ترتیبات دینیه لازم نیست واگر مقصد امور شرعیه عامه است که این امر راجع به ولایت است نه وکالت.
ولایت در زمان غیبت امام زمان (عج) با فقها و مجتهدین است، نه فلان بقال و بزاز، و اعتبار به اکثریت آرا، به مذهب امامیه غلط است و قانون نویسی چه معنی دارد؟ قانون ما مسلمانان همان اسلام است که بحمدالله تعالی طبقه بعد طبقه روات اخبار و محدثین و مجتهدین متحمل حفظ و ترتیب آن شدند وحال هم بحمدالله تعالی بسیارند..."
سرانجام گروه مقابل اصل نظارت مجتهدین را پذیرفتند و در مقابل روحانیون به اصل تساوی حقوق همه ایرانیان اعم از مسلم و غیر مسلم رضایت دادند".
محمد علی شاه مدتی از امضای متمم قانون اساسی طفره میرفت تا اینکه بدنبال قتل صدر اعظم اتابک(امین السلطان) و هیجان و تظاهرات عمومی در تهران و تبریز و وتحصن در تلگرافخانه ها محمد علی شاه تسلیم شد و به خط خود در ذیل متمم قانون اساسی نوشت:
"متمم نظامنامه اساسی ملاحظه شد. تماما صحیح است و شخص همایون ما انشا الله حافظ و ناظر کلیه آن خواهیم بود.اعقاب و اولاد ما هم انشا لله مقوی این اصول و اساس مقدس خواهند بود.
۲۹ شعبان قوی ئیل ۱۳۲۵ در قصر سلطنتی تهران "
تجربه نشان داد که نه "شخص همایون" او "حافظ و ناظر" حقوق ملت شد ونه اعقاب و اولاد او مایل و قادر بودند که چنین کنند .
به فاصله ۶ ماه پس از واقعه بمب اندازی به اتومبیل وکالسکه شاه،بهانه ای شد که بگویند تمام این مفسده ها از مشروطه است .
وی از پایتخت خارج شدو به باغشاه رفت وبه اردو کشی پرداخت. دوره بگیر وببندها وچوبه دارها واستبداد صغیراغازشد که بقیمت خون افرادی چون ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل تمام شد.
در روز ۲۳ جمادی الاول۱۳۲۶ پالکونیک روس فرمانده قزاق ها نیز خانه ملت ونمایندگان ملت را به توپ بست وآنچه رشته شده بود پنبه شد. تقی زاده ودهخدا وهفتاد نفر دیگر به سفارت انگلیس پناهنده شدند و ممتاز الدوله ویکی دو نفر دیگربه سفارت فرانسه .
تا اینکه ستارخان و باقر خان و مجاهدین تبریز وسردار اسعد و خوانین عشایر و ایلات بختیاری و یپرم خان ارمنی و سپهسالار تنکابنی و دیگر آزادیخواهان وارد تهران شدند ومحمدعلی شاه به سفارت روس پناهنده شد.

انتخابات مجلس دوم به صف آرائی دموکراتهای سکولار ،اجتماعیون - عامیون و اعتدالیون انجامید و پس از ان دولتهای متزلزلی که که با وقوع جنگ جهانی اول و اشغال بخشی ازکشور متزلزل تر هم شد ند. به نحوی که در دهه های بعد آن گروه از رجال صدر مشروطیت که ماندند تا دوران بعدی را ببینند، به مصداق شعر شفیعی کدکنی باخود می گفتند:
"آنچه می بینم نمی خواهم و آنچه می خواهم نمی بینم."
نویسنده : محمدرضا دبیری
منبع : دیپلماسی ایرانی