چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ادبیات منهای عشق


ادبیات منهای عشق
دوشیزه‌ای بود لطیف پوست، لاغر شكم،‌ باریك اندام كه نگاه را دربند می كرد. محفل و محفلیان را زینت می‌بخشید و بیننده را دچار حیرت می كرد. نامش نظام بود و لقبش عین الشمس و البهاء (چشمه نور و زیبایی) گوشه چشمش فریبا و اندامش نازك و زیبا بود. چون سخن بسیار می‌گفت سخن را درمانده می‌گردانید و چون كوتاه می‌گفت ناتوان.سخنش روشن و آشكار بود. سیمای فرشتگان دارد و همت پادشاهان ... اگر روان های ناتوان و بیمار و بداندیش و بدسگال نبود،‌ همانا من در شرح زیبایی خلق و خوی او كه چون باغ شاداب می نماید داد سخن می‌دادم.(۱)
ابن عربی (۶۳۸-۵۶۰) دركتاب ترجمان الاشواق شرح عشق و شیدایی خود و نظام دختر مكین الدین پارسازاده اصفهانی را تصنیف می‌نماید. سه سال بعد شاگردانش به او هشدار می دهند كه فقهای شهر تغزلات وی درباره نظام را مستمسك تكفیر او قرار داده‌اند. ابن عربی مقدمه‌ای بر ترجمان الاشواق می نویسد و به خواننده هشدار می‌دهد و اصرار می‌ورزد كه منظور وی از تدوین اشعار عاشقانه در ستایش زیبایی‌های معنوی و جسمانی نظام،‌ همانا تاویل معانی عرفانی و بیان اسرار روحانی و معارف ربانی می‌باشد. پس از آن خواننده را دعا می كند و از خداوند می خواهد كه او را از تصور آنچه شایسته روان های پاك و همت‌های والای آسمانی نیست دور بدارد.
افكار و تمثیلات دانته را با ابن عربی و عشق دانته به بئاتریس فلورانسی را با عشق ابن عربی به نظام اصفهانی و كتاب كمدی الهی را با كتاب ترجمان الاشواق مقایسه كرده و دانته را متاثر از ابن عربی و گاه مقلد او دانسته اند.همواره بخشی از دنیای پر راز و رمز ادبیات بر ستونهای پایدار تفكر عرفانی و در تبادل و تاثیری دو جانبه استوار بوده است. طعم شیرین عاشقانه‌های لیلی و مجنون، خسرو و شیرین،‌ شیرین و فرهاد، یوسف و زلیخا به مذاق خواننده اهل نظر و جستجوگر رموز الهی و معانی عرفانی خوش می‌نشیند ولی برای خوانندگان دیگر و به ویژه جوانترها، این عاشقانه ها هر یك روایتی در وصف و بیان حالات و مناسبات زنان و مردانی مجذوب و شیفته یكدیگر است كه دست جفاكار روزگار زمان وصال ایشان را به تاخیر انداخته و این رنج و حرمان الهام بخش شاعران و نویسندگان در تصنیف عاشقانه‌ها و تغزلات گردیده است.در پرده سخن گفتن و چند منظوره بودن مفاهیم استفاده شده در متن روشی است كه هر یك از نویسندگان و شاعران به نوعی آن را بكار برده‌اند تا از ابراز آشكار عشق دوری گزیده و آن را در هاله ای از راز و رمز پنهان نمایند، به گونه ای كه هر آینه فرصت انكار و تعبیر و تفسیر دیگرگونه از متن امكان پذیر باشد. چنان كه ابن عربی نیز وجود روان‌های ناتوان و بیمار و بداندیش و بدسگال را مخل بیان شرح كامل سخن خویش می داند.در تداوم این سنت استتار،‌ «عشق» در ادب معاصر یك قرن اخیر ایران در حاشیه قرار می گیرد. نویسندگان و شاعران روشنفكر بیان احساسات عاشقانه بشری را به دور از منزلت خود دانسته و از ابراز آن اكراه دارند. آنجا كه بیم از دست دادن جان نمی‌رود و بازار تهمت رواج ندارد، باز آرمانی والاتر از عشق و پرداختن به آن برای نویسنده آگاه وجود داشته و دارد. گاه غلبه آرمانهای اجتماعی، ‌سیاست زدگی، داعیه ایجاد تغییرات اجتماعی، بیان روزمرگی و احساس بیهودگی و پوچی، زوال احساسات بشری، صدای عشق را در ادبیات معاصر ایران خاموش كرده و بر لبان عشق مهر سكوت زده است. عشق این والاترین احساس بشری را نمی توان گفت كه نبود و نیست. بود و هست. انسان منهای عشق نمی تواند به كمال برسد و ادبیات منهای عشق چیزی كم دارد. به راستی این روزها در فقدان معانی عرفانی و حس و حال روحانی، جای عشق در ادبیات ما خالی‌ست.
زیرنویس:
(۱) - محی الدین بن عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی – تالیف محسن جهانگیری- انتشارات دانشگاه تهران
فرخنده آقایی مترجم : -
برگرفته از: منزلگاه سخن
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی