پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گل شر - LA FLEUR DU MAL


گل شر - LA FLEUR DU MAL
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : مارن کارمیتس
کارگردان : کلود شابرول
فیلمنامه‌نویس : لوییز ل. لامبریش، کارولین الیاشف و شابرول
فیلمبردار : ادواردو سرا
آهنگساز(موسیقی متن) : ماتیو شابرول
هنرپیشگان : بنوآ ماژیمل، ناتالی بای، ملانی دوتی، سوزان فلون، برنار لوکوک، توما شابرول و هانری آتال
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۴ دقیقه


ماجراها، حول محور سه نسل از خانواده‌های مرفه ̎شارپن ـ واسور̎ می‌گردد و در زمان حال اتفاق می‌افتد: در جریان یک انتخابات محلی، قتلی رخ می‌دهد و ̎فرانسوا̎ (ماژیمل) پسر خانواده، پس از چهار سال اقامت در آمریکا، نزد پدر و مادرش در بوردو برمی‌گردد. پدرش، ̎ژرار̎ (لوکوک)، مردی است باوقار و موفق، حال آن‌که نامادری‌اش، ̎آن̎ (بای)، در حال فعالیت‌های انتخاباتی‌اش برای شهردار شدن است. با وجود رشته‌های خویشاوندی‌هائی مختلف که آن دو را به هم پیوند می‌دهد، ̎فرانسوا̎ علاقهٔ زیادی به دخترِ ̎آن̎، ̎میشل̎ (دوتی) پیدا می‌کند که دانشجوی روان‌شناسی است. گذشته از خویشاوندی‌هائی که با ازدواج مجدد پدرش با ̎آن̎ به وجود آمده، پدر واقعی ̎میشل̎ و مادر واقعی ̎فرانسوا̎ هر دو هم‌زمان در اوایل دههٔ ۱۹۸۰ درگذشته‌اند. درست در شب قبل از انتخابات، ̎ماتیو̎ (شابرول) رقیب انتخاباتی ̎آن̎، اطلاعات رسواکننده‌ای را دربارهٔ گذشتهٔ خانواده فاش می‌کند که به ̎لین̎ (فلون) عمهٔ پیر ̎فرانسوا̎ مربوط می‌شود و ارتباطش با جنایتی که در دوران جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده است.
● بار دیگر رازها و دروغ‌های طبقهٔ متناقض متوسط به سبک شابرول که گاه متقاعدمان می‌کند این باید داناترین کارگردان به فوت و فن حرفهٔ خود باشد و چرا نه؟ سادگی و روانیِ فیلم که با شخصیت‌ها و قصه‌ها مثل مومِ بازی می‌کند، مصداق همان پالایش پس از سال‌ها تجربه است. این را از همان آغاز ببینید که با یک حرکت دوربین هیچکاک‌ی ـ ببخشید، شابرول‌ی ـ روی پلکان سریع و دقیق سراغ موضوع می‌رود و در ضمن این باور را یادآوری می‌کند که هر خانه ـ و خانواده‌ای ـ آبستن رازی است، یعنی به‌محض این‌که درست نگاهش کنیم (و از این لحاظ فوری یادآور فیلم‌هائی مثل تشریفات، ۱۹۹۵ و از شکلات شما متشکرم، ۲۰۰۰ است). در این پنجاه و چهارمین فیلم کارگردان، خانواده تبدیل به شبکهٔ پیچیده‌ای شده (ولی شابرول مثل باغبانی چابک به نوبت سراغ تک‌تک شاخ و برگ‌هایش می‌رود) و هدف عمومی، محیط بورژوائی طبقهٔ مرفه بوردو است. هر احساسی حتی عشق بدون استثنا ریشه در گذشته و در مرگ وجنایت دارد، زنده‌ها میراث مرده‌ها را به راحتی حمل می‌کنند و به‌محض این‌که یکی از اعضاء خانواده می‌خواهد وارد عرصهٔ سیاست و قدرت شود، شجره‌نامهٔ خانوادگی جزء اموال عمومی می‌شود و از این‌جا ما جانب خانوادهٔ پرمسئله را می‌گیریم. تعجب دارد؟ نکته این‌جاست که به نظر می‌رسد پس از عمری دمخور بودن با این طبقه و زیر و بم‌های آن، شابرول به این اعتراف ضمنی و بااهمیت دست زده که آنان را همین‌جوری که هستند، ̎دوست̎ دارد. آیا در واقع فیلم‌ساز مشهور به بدبینی، همیشه یک وقایع‌نگار و تبارشناس واقع‌بین نبوده است؟