چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


مقاومت فرهنگی در برابر نوآورها و فناورهای تازه در ایران


مقاومت فرهنگی در برابر نوآورها و فناورهای تازه در ایران
مقاومت در مقابل فناوری و نوآوری در مباحث تغییرات اجتماعی در علوم اجتماعی بحثی کلاسیک است و انسان شناسان (هوبل ۱۳۷۵ ، فاستر ۱۳۷۸) و جامعه شناسان (آگبرن ۱۳۶۷ ، واگو ۱۳۷۳، گی روشه ۱۳۷۲) بطور مفصل درباره آن بحث کرده اند. تئوری پردازان اجتماعی معتقدند «هر چیزی که جدید باشد موضوعی برای مقاومت می شود. این امور تازه می تواند نوآوری فرهنگی، اجتماعی، کشف علمی یا مکانیکی باشد. خلاصه پذیرش امور تازه هیچگاه بدون منافع اجتماعی همراه نیست و هر چیزی که تازه باشد ابتدا مخالفت می شود و هر وقت تغییری حادث می شود، مقاومت در برابر آن سروع می شود» (واگو ۱۳۷۳: ۲۴۴). بنابر این، مسئله مقاومت فرهنگی که مطرح می سازیم تنها درباره جامعه ایران نیست. اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که جوامع مختلف به میزان متفاوتی در برابر نوآوری ها و تغییرات مقاومت می کنند. برخی فرهنگ ها بازتر و برخی بسته تر هستند. این باز و بسته بودن نیز به تجربه تاریخی، شرایط محیط طبیعی، جهان بینی، دین و بسیاری عوامل دیگر بستگی دارد.
نکته مهم دیگر، اهمیت مسئله مقاومت فرهنگی در برابر فناوری ها و تغییرات است. استفان واگو توضیح می دهد که «در دنیای معاصر شرایط مقاومت در برابر تغییر بیشتر از پذیرش آن به چشم می خورد. حتی در جوامعی که سریع تغییر می کنند مقاومت در برابر ایده های جدید و توسعه تکنولوژیک و الگوهای جدید زندگی اجتماعی به چشم می خورد و مقاومت در برابر تغییر به خاطر پایداری ارزش ها و اعتقادات گذشته صورت می گیرد. یا اینکه ممکن است تغییرات برای آنها هزینه های زیادی در بر داشته باشد. بعضا مردم در مقابل تغییر به خاطر عادت ها و تهدید احساسات خود مقاومت می کنند» (واگو ۱۳۷۲: ۲۴۳)
اهمیت موضوع را از بعد دیگر نیز می توان توضیح داد، اینکه هر روز و هر لحظه فناوری تازه ای به بازار می آید و نقش فناوری در زندگی روزمره ما هر آن بیشتر و بیشتر می شود. از اینرو، بررسی نوع برخورد و استفاده ما از فناوری ها به نوعی مطالعه بسان زندگی روزمره ماست. تجربه فرهنگی ما لاجرم تجربه آمیخته با تکنیک ها و محصولات تکنیکی شده است. ما اغلب نسبت به تجربه های روزمره زندگی خودآگاهی اندکی داریم و کمتر سازگاری یا مقاومت خود در برابر فناوری ها و نوآوری ها را احساس می کنیم. اما اگر بتوانیم چنین آگاهی و خودآگاهی را ایجاد کنیم، ممکن است بتوانیم هزینه ها و سرعت تغییرات اجتماعی را که لاجرم به آن تن می دهیم، مناسب روند کلی توسعه جامعه خود سازیم. بنابر این، باید در نظر داشت که اگرچه مثال های تاریخی از طهران قدیم در این مقاله ارائه می کنیم اما موضوع همچنان مسئله روز و بسیار پر اهمیتی است.
● مقاومت فرهنگی: چیستی و عوامل
ما عادت داریم مطابق عادت هایمان رفتار کنیم و بیاندیشیم. همچنین عادت داریم عادات مان را ترک نکنیم. از اینرو تاب خرق عادت را نداریم و در مقابل آن "مقاومت فرهنگی" می کنیم. یعنی از پذیرش آن با خلق توجیه های فرهنگی سر باز می زنیم. البته آنجا که ممکن باشد مقاومت های سیاسی و خشونت بار هم می کنیم. مقاومت فرهنگی در مقابل نوآوری ها و چیزهای نوظهور در تمام جوامع وجود داشته و همچنان وجود دارد، اگرچه هر قدر به دوره مدرن و زمان حاضر نزدیک تر می شویم از شدت این مقاومت ها کاسته می شود. به عبارت دیگر هر قدر "فرایند مدرن شدن" رشد بیشتری می یابد میزان مقاومت در برابر چیزهای نو و تازه هم کمتر می شود، و بالعکس هر قدر ساختارهای سنتی سخت تر باشند، مقاوت هم شدیدتر است. البته نظریه پردازان اجتماعی اظهار می دارند که مقاومت ها در برابر مدرنیته چندان نتیجه بخش نیست زیرا مدرنیته هر چیز سخت را لاجرم دود کرده و به هوا می فرستد.
مقاومت فرهنگی در مقابل چیزهای تازه و نو ریشه در مسائل متعددی دارد. ناشناختگی و ناآشنایی جامعه با آنها یکی از عوامل اصلی و اولیه است. طبیعی است انسان چیزی را که نمی شناسد، به سادگی نپذیرد. عامل دیگر ناسازگاری چیزها تازه با شرایط و نیازهای انسان است. اگر ابزار یا ایده ای بتواند زندگی راحت تر و ثروت بیشتری به همراه آورد، زود جای خود را باز می کند و مقاومت ها شکسته می شود. فرایند سازگاری نیز اغلب دوره گذاری را در جامعه ایجاد می کند و زمان می برد. به ندرت اتفاق افتاده است که این فرایند در یک لحظه فوری رخ داده باشد. عامل سوم نیروی سنت و ساختارهای قدرت است. به هر حال، ورود ایده یا چیز تازه به دارندگان و مولدان آن قدرت می بخشد و در صورتی که بدیل های سنتی آن متضرر شوند در برابر آن مقاومت می کنند. عامل بیگانه ستیزی نیز در مواردی که ابزار یا ایده نو از جامعه ای دیگر اخذ یا اقتباس شده است، بر مقاومت ما اثر می گذارد. به هر حال، جوامع نمی خواهند به سادگی برتری فکری و فنی دیگران را بپذیرند زیرا گویی تن دادن به آن نوعی پذیرش سلطه و قبول حقارت خود است. به تعبیر رنه دکارت می دانیم که همه انسان ها همه چیز از خداوند طلب می کنند جز عقل. زیرا گمان همگان بر این است که خداوند در این زمینه عدالت را رعایت کرده و هر کس را به قدر کفایت درایت و دانایی بخشیده است! چنانکه سعدی هم می فرمایید «همه کس عقل خود به کمال نماید و فززند خود به جمال».
مقاومت در برابر ایده های نو به مراتب شدیدتر و خشونت بارتر از مقاومت در برابر اختراعات، ابزارها و روش های نو است. تاریخ بشر حکایت از این می کند که انسان به سختی حاضر به پذیرش ایده های نو و دست شستن از عقاید کهن خود است. حتی عامیانه ترین باورها که احتمال صدق و درستی آن آشکارا ناممکن است نیز همچنان باقی مانده اند و خیل انبوهی از انسان ها در تمام جوامع از نظر صنعتی و مدرن بسیار رشد یافته تا جوامع کمتر رشد یافته هر روز با آنها زندگی می کنند. حضور و رشد گسترده پیگنیسم، جاوگری و عقاید خرافی در اروپا و آمریکا و کشور خودمان شاهد صادق این وضعیت است. آنیمیسم یا نظریه جاندار پنداری چیزهای بی جان اگرچه هزاران سال پیش آن هنگام که بشر مقهور طبیعت و عوامش بود، شکل گرفت اما از همان لحظه تا به امروز این ایده جامه های مختلف به تن خود کرد و پایدار مانده است. داستان های در آتش افتادن حضرت ابراهیم (ع)، به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح (ع)، جنگ ها و غزوات حضرت محمد (ص)، شوکران سقراط، محاکمه گالیله، و هزاران روایت تاریخی دیگر از این نوع، همه قصه های مقاومت سرسختانه انسان ها در برابر ایده های نو بوده است. اگرچه گالیله صادقانه و عاجزانه می گفت«من نمی خواهم زمین را کروی کنم، بلکه فقط می گویم زمین کره هست»، اما آن روزگار این ایده نو خطرناک تلقی می شد و گوینده ناگزیر باید خود را تا از دست دادن جان عزیز بخطر بیاندازد. و انداخت. سقراط هم کم و بیش به همین دلیل محکوم به بالا کشیدن شوکران شد. و عین القضاتهمدانی هم نیز جرمش به چالش کشیدن ایده های قدیمی و طرح ایده های نو بود. و پاداش نوآوری های فکری اش، شمع آجین شدن بود و بس.
اما گمان نباید برد که تنها انسان های گذشته در برابر اندیشه های نو هراسان بوده اند، بلکه این داستان همچنان ادامه دارد، اگرچه شکل و شیوه مقاومت ها تغییر کرده است. چه بسیارند اندیشمندان بزرگ امروز زمان که به جرم نواندیشی در زندان ها بسر می برند یا آنکه از دیار خود رانده شده اند. انبوه دانشمندان تبعیدی که طی دوران جنگ جهانی از آلمان به آمریکا مهاجرت کردند و پدیده فرار مغزها، همه تا حدودی متاثر از همین مقاومت های فرهنگی در برابری هاست.
اما فناوری ها و ابزارها و دانش های نو نیز اگرچه در نهایت پذیرفته می شوند اما شیوه و نحوه این پذیرش اغلب در جوامع مختلف یکسان نیست. تاریخ اجتماعی تکنولوژی مملو از داستان های خنده آور، شیرین و گاه نیز تراژیک مقاومت انسان ها در برابر دانش ها و فناوری های تازه است. این است که اگرچه هیچ چیز به اندازه ایده و چیز تازه انسان را به هیجان نمی آورد اما در عین حال، هیچ چیز هم به اندازه چیزهای نوظهور انسان را هراسان نمی کند. برای همین حتی واژه "نوظهور" لحن تلخ و زننده ای دارد.
● مقاومت فرهنگی در برابر فناوری در ایران
هنوز تاریخ اجتماعی تکنولوژی در ایران نوشته نشده است تا نحوه برخورد ایرانیان در مواجه با تکنولوژی های نو را به نحو دقیق دریافت، اما آنچه تاکنون به صورت پراکنده نقل شده است حکایت از این مقاومت می کند. اینکه بسیاری از اختراعات و فناوری های نو مانند عکاسی، سینماتوگراف، تیلغراف، ماشین دودی و مانند آنها به وسیله ارامنه و خارجی ها وارد ایران شدند و به وسیله آنها گسترش یافتند، خود نشانه آن است که تا چه میزان مردم مسلمان ایران با احتیاط با پدیده های نوظهور برخورد می کردند. این مقاومت نه تنها در ابتدای آشنایی ما با دنیای مدرن بلکه حتی در سال های اخیر نیز همچنان ادامه دارد، اگرچه میزان شدت و نوع آن تغییر کرده است. مقاومت در برابر ورود ویدئو شاید شاهد مثال بارزی باشد. اکنون که در هر خانه ای یک دستگاه ویدئو هست، دیگر همه داستان حرام و نجس بودن آن را فراموش کرده ایم. اما سال های ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۹ دوران مقاومت ما در برابر ویدئو بود. در آن روزگار گفته می شد که ویدئو باعث متلاشی شدن خانواده می شود و ارزش های اخلاقی و دینی و حتی فرهنگ ملی ما را تهدید می کند. داستان دیدگاه و نظرات مردم، مسئولان و کارشناسان ایران در باره ویدئو را نگارنده در گزارش تحقیقاتی به نام «شناخت ویدئو: درآمدی بر کارکردهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ویدئو» برای معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۶۹ فراهم آوردم. در آن گزارش اگرچه عده ای طرفدار، عده بی طرف و عده ای هم مخالف بودند، اما کم و بیش تمام افراد کارشناس، مسئول و عامه مردم ویدئو را وسیله ای که باید با احتیاط با آن برخورد کرد می دانستند. شگفتا که در کمتر از چند سال، دیگر نه تنها خانه های مردم مملو از ویدئو شد، بلکه برای مدتی یکی از "نمادهای منزلت" و "اقتدار سازمانی" در دفاتر کار مسئولان و مدیران گردید و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز «موسسه رسانه های تصویری» و فروشگاه های محصولات فرهنگی را برای توزیع فیلم های ویدئویی ایجاد کرد. البته امروز به دلیل تکنولوژی رایانه و سی دی ها، ویدئو دیگر مصارف کمتری دارد.
جعفر شهری در کتاب "طهران قدیم" (۱۳۷۱) و مجموعه شش جلدی «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» (۱۳۶۸) برخی مصادیق مقاومت های فرهنگی مردم طهران قدیم در برابر پدیده ها و فناوری های جدید را ثبت کرده است. از آنجا که تهران پایتخت ایران و خاستگاه ظهور چیزهای مدرن بوده است، بیشترین شاهد مثال های نحوه برخورد آغازین ما با تکنولوژی های نو مانند خیابان و آسفالت، تلگراف، قطار، عکاسی، سینما، اتومبیل، لوازم خانگی جدید و چیزهای دیگر را در این مجموعه می توان دید. من در این مقاله کوتاه می خواهم نمونه هایی از مقاومت فرهنگی ما ایرانیان در برابر نوآوری های فنی مدرن را با تکیه بر کتاب های جعفر شهری بیان کنم.
ایرانی ها نیز مانند دیگر اقوام برای توجیه مقاومت خود در برابر چیزهای نوظهور، ابتدا به "نفی ایدئولوژیک" و ارائه تصویری از نظر مذهبی یا اعتقادی مغایر با ارزش های دینی از تکنولوژی های نو می پردازند، و در صورتی که این حربه موثر واقع نشد، گاهی نیز در کنار توجیه ایدئولوژیک یعنی به نحو همزمان به "نفی عقلانی" آن می پردازند. شیوه های نقی عقلانی متفاوت است. گاه فایده مندی ابزار و شیوه نو را محل تردید قرار می دهند، گاه نیز عدم تناسب آن با توانایی های فنی، اقتصادی و اجتماعی خود را سپر می سازند. گاهی نیز اساساً شیوه یا ابزار سنتی بدیل آن را ارجح تر از شیوه و پدیده نو می شمارند.
جعفر شهری در کتاب تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم توضیح می دهد که مردم طهران قدیم در اوایل سده حاضر به شدت از پذیرش چرخ خیاطی خود داری می کردند و لباس دوخته شده با چرخ خیاطی را "ارمنی دوز" می خواندند و معتقد بودند که پوشیدن آن "کراهت دارد" (شهری ۱۳۶۸: ۶۰۱).
«ورود و استفاده چرخ خیاطی نیز بدون اشکال نبود که هم از نظر عقیدتی ایراد داشت که از هر تازه ای که عرضه بشود باید اعراض نمود... که لبه پارچه و جای بخیه های آن را جویده خراب می کند. از آنجا که در زیر روی پایه چرخ یعنی "کار پیش بر" آن دنده مشاهده شده بود. دندانه هایی که بجای دندان حساب شده ناگزیر که دندان هم کارش جویدن بود پارچه را سست می کند» (همان).
همچنین مردم طهران دوچرخه را وسیله "ِجنّی" می دانستند که "جنّ ها" آن را می رانند زیرا به باورها آنها این امر خلاف عقل آدمی است که وسیله ای بدون اتکا بر چیزی بر روی دو چرخ حرکت کند و نیفتد.
«مرکوب های دو پایی که فی المجلس نام مرکب شیطان بر آنها نهاده شد راکبینی که در زیبایی رخسار و گوشت و قالبی متناسب و ساق و رانهایی برهنه که (بچه شیطان) نام گرفته پیر و جوان و مخصوصا صورت پسندان و هرزه دلان را به سوی خود کشیده، همراه حرکاتی محیر العقول، یعنی سوار شدن بر آنها و تاختن و پیچ و تاب خوردن که جز بچه شیطان نمی توانست رویشان بند شود. اسبابی که مانند دیگر پدیده ها و هر تازه رسیده که قبل از هر چیز به آن رنگ شیطان و گناه خورده نمی توانست مورد پذیرش قرار گرفته جنبه انتفاعی آن ملاحظه بشود و وسیله ای که عجیبه آن همراهش بود. چگونه ممکن می شود دو چرخ بدون تکیه گاه سر پا ایستاده، خاصه که کسی بر آن سوار شده تاخت و تاز بکند. مگر آنکه او را شیطان ساخته و بچه شیطان سوار بشود» (همان ۹۸- ۱۰۰).
عینک هم سرنوشت دوچرخه را داشته است. مردم طهران قدیم عینک را از پدیده های آخر زمان و تحفه فرنگ می دانستند که باید از استفاده از آن پرهیز کرد.
«به تدریج که عینک های آفتابی و دودی برای شکارچیان پیدا شد که تا حدی توانست زهر ننگ عینک را بر طرف بکند و پس از آن برای مطالعه چشم ضعیف ها که (ذره بین) دستی پیدا شده، حالیشان کردند که عینک های سفید جلو چشم هم همین کار ذره بین را می کند اما هرگز این گروه که اکثرا از پیر و پاتال ها بودند حاضر به قبول آن نگردیده، زحمت ذره بین را که هم دست شان معطل گردیده هم با عقب و جلو بردن مداوم برای تنظیم با خط چشمشان خراب می شد را پذیرفته اما ننگ عینک را نپذیرفته، چه آن را، هم از پدیده های آخر زمان دانسته که باید از اعراض بکنند و هم تحفه فرنگی نجس که نباید خودشان را همرنگ آنان بکنند، در حالیکه ذره بینشان هم از فرنگ آمده بود» (همان ۵۵- ۵۷).
نه تنها عینک بلکه تمام نظام درمانی جدید با پرسش ها و دو دلی هایی از سوی مردم کوچه و بازار طهران قدیم مواجه بود. شهری درباره داروهای جدید می نویسد:
«معتقد بودند اگر در دارو اثر ذاتی بود آن اثر باید همه وقت و همه هنگام باشد. در حالیکه تا پیمانه کسی پر نشده اثر می نماید و چون پر شود بهترین داروها بی اثر می شود، بلکه نتیجه معکوس می بخشد. درباره دواهای فرنگی هم نظر نامساعد داشت و میگفت طبع بشر تنبل و تن پرور می باشد که خوردن یک قرص را به جوشانده و تهیه چند قلم دارو ترجیح می دهد که فرنگی ها هم از این خصوصیت استفاده کرده اند و چندی نمی گذرد که اندک اندک داروها و گل و گیاه های شناخته شده جای خود را به ادویه نامعلوم بسته بندی شده می دهند که هر زمان رنگ عوض می کنند تا بجایی که خاصیت شان نه تنها بر اطبا بلکه بر سازندگان آنها هم مجهول شده فقط جنبه تجارت پیدا می کند» (همان ۲۷۲)
شاید نحوه واکنش مردم طهران قدیم به دندانسازی جدید شنیدنی تر باشد زیرا علی رغم دردهای شدید جسمانی که درد دندان داشت، مردم همچنان نسبت به مداوای آن به روش جدید پرهیز می کردند زیرا احساس آنها این بود که این شیوه درمان همراه با درد فرهنگی است. اجازه دهید روایت دندانسازی را از زبان راوی طهران قدیم بشنویم:
«به معنای واقعی که دندانی ساخته در دهان بگذارند، چنانچه امروز می کنند و بنام دندان مصنوعی شناخته شده هنوز رسم نشده بود و از کارهای غیر قبول مردم و از مذاکرات و داستانهای عجیب و غریب شان بود. اما با این همه هنوز مردم آن را قبول نکرده مورد تآییدشان قرار نمی گرفت و وای بحال بنده خدایی که شناخته شود دندان مصنوعی در دهانش می باشد که راه و نیمک راه جلویش را گرفته واقعیت آنرا جویا می شدند که باید دهان گشوده به نظرشان را برساند و در آخر خود دندان را منکر بوده می گفتند آنها دندان های سگ های مرده می باشد که کنده جفت و جور می کنند و لثه آن را آب کرده رگ و پی مرده ها می دانستند و حاصل این مسائل آنکه دندان مصنوعی گذار از آنجا که استخوان و اعضای مردار در دهانش می باشد نه تنها غذایی را که خورده و آبی که می نوشد، حرام می باشد بلکه نماز و روزه هایش هم نادرست است» (همان ۱۱۵).
من که در روستا زاده و پرورده شده ام، خود شاهد حکایت های بس شیرین از مقاومت روستاییان ایرانی که اغلب سرسخت تر از دیگران در پذیرش چیزهای نو و رها کردن سنت ها هستند بوده ام. هنوز هم روستاییانی می شناسم که معتقدند "خیش و گاو آهن" بهتر از تراکتور است. البته آنها توجیه عقلانی برای نفی تراکتور دارند. به اعتقاد آنها تراکتور سنگین است و زمین زراعت را سفت و سخت می کوبد و مانع رویش نرم و آرام گیاه می شود، اما حیوان پاهای نازک و ووزن کمی دارد. از اینرو هیچ آسیبی به زمین نمی رساند. همچنین هنوز هم علی رغم آنکه از کود شیمیایی به نحو گسترده استفاده می کنند، اکثریت آنها بر این باورند که کود حیوانی بهتر از کود شیمیایی است. در خالی که به کمک تراکتور و کود شیمیایی میزان برداشت محصول از زمین ها زراعی آنها چندین برابر شده است و سهولت کار کشاورزی با تکنولوژی ها مدرن در مقایسه با گذشته نیز غیر قابل اندازه گیری است.
سخنم را با نقل یک روایت تاریخی ادامه می دهم. این روایت را از "خبرگزاری میراث خبر" (پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۳) عیناً نقل می کنم. روایت ترس ناصرالدین شاه از سوار شدن بر قطار است.
در ماه دسامبر سال ۱۸۸۸ میلادی بود که ناصرالدین شاه به وسیله درشکه طلایی سلطنتی به اتفاق ملتزمان رکاب به انتهای شهر حرکت کرد و در این محل ایستگاه سنگی که داخل آن با قالی و قالیچه و از بیرون پرچم های سه رنگ مزین شده بود، ساخته بودند. او از وسط ایستگاه عبور کرده در سکوی مسافران توقف کرد. آنگاه لکوموتیو و چهار واگون که به آن بسته و با سبزه و گل و پرچم آن را آراسته بودند، در مقابل ناصرالدین شاه توقف کرد. او ابتدا نسبت به سوار شدن در قطار مشکوک و دو دل بود، بنابر این بدون این که خود سوار شود به ملتزمان رکاب دستور سوار شدن داد. در حالی که خود روی سکوی مسافران ایستاده بود، لکوموتیو حرکت کرد و مسافتی پیش رفت و سپس برگشت و سپس رییس شرکت و دیگران ناصرالدین شاه ایران را متقاعد کردند که مسافرت با قطار خطری ندارد، بنابر این او با شک و تردید سوار شد.
البته هر چه جامعه ایران به سمت امروز و دنیای جدید نزدیک تر شده، شدت و نوع مقاومت فرهنگی در برابر فناوری های جدید کاسته شده است. مثال های آن را می توان در زمینه ورود و پذیرش فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی مانند موبایل و رایانه دید. من در جایی دیگر این موضوع را با تفصیل بیشتر توضیح داده ام. استدلال من در آنجا این است که ورود رایانه در خانه های ایرانی با مقاومت جدی روبرو نشد و اگرچه تردیدهایی درباره برخی جنبه های اینترنت وجود داشت و هنوز نیز وجود دارد اما کلیت رایانه به مثابه ابزاری مشروع، پذیرفته شده است. در حالی مردم ایران از نظر فرهنگی مشروعیت فرهنگی رایانه را پذیرفته اند که این ابزار به مراتب بیش از چرخ خیاطی و دوچرخه دارای کارکردها و پیامدهای فرهنگی برای آنها است. اینکه چرا و چگونه مردم بدون مقاومت، حضور رایانه در منازل و محل کارشان را پذیرفتند نیازمند بررسی های تجربی است، اما بگمان من سرعت تغییرات فرهنگی و اجتماعی به اندازه ای است که مجال اندیشدن به مردم را نمی دهد و مردم در برابر تکنولوژی های جدید مانند ماهواره، تلفن همراه، اینترنت و رایانه مجال چند و چون کردن را از دست داده اند. بعلاوه بنیادهای مدرنیته ایرانی قوام بیشتری یافته است و مردم آمادگی بیشتری برای سازگاری و قبول محصولات مدرن دارند (فاضلی ۱۳۸۵).
البته شاید بتوان از تحول در شیوه های مقاومت فرهنگی مردم نیز نام برد. در گذشته مقاومت ها اغلب همانطور که دیدیم بر اساس ایجاد تقابل بین ارزش های متافیزیکی و دینی با نوآوری ها یا ایجاد تقابل بین خود بومی و دیگری غرب بود. اما امروزه ساز و کار توجیهات فرهنگی بیشتر مبانی عقلانی یافته یا بصورت تغییر کارکردها و کاربردهای محصولات و فناوری های تازه است تا انکار آنها. همچنین مقاومت های فرهنگی گاه همواره با توجیهات پیچیده سیاسی همراه می شود. اما آنچه در کل می توان گفت کاهش این مقاومت ها در جامعه است بطوری که گاه ممکن است نوعی تغییرات شتابان و شتابزده نیز در پی داشته باشد. برخی از آسیب های اجتماعی نیز می تواند ریشه در این تغییرات شتابناک داشته باشد.
نوشته شده توسط نعمت‌الله فاضلی
منبع : فرهنگ‌شناسی


همچنین مشاهده کنید