چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

گزارشی از گنجینه خواف یا خاطرات و نوشته‌های مدرس


گزارشی از گنجینه خواف یا خاطرات و نوشته‌های مدرس
در میان دولتمردان و رجال سیاسی دوره مشروطه و بعد از آن ، سید حسن مدرس از هر حیث ممتاز است. هم به لحاظ عالم عامل بودن و نگاه روشن و عینی به امور داشتن، هم به لحاظ شم سیاسی قوی و شهامت فکری و هم از نظر پایداری و ایستادگی در مبارزه تا پای شهادت. درباره این مرد سخن بسیار گفته اند و نوشته اند با این حال هنوز هم زوایای تاریک در زندگی او به ویژه در نظام فکری و فلسفی او و دیدگاه های حقوقی و عقیدتی وی وجود دارد که این ها را باید به علت فرجام اندوهناکی که برای او رقم زدند و نگذاشتند چراغ علم و اندیشه اش روشنگر راه او باشد، دانست.
اخیرا کتاب گنجینه خواف مجموعه ای نه چندان مفصل ولی در عین حال بسیار با محتوا و ارزشمند، از درس ها و یادداشت های روزانه شهید سید حسن مدرس در تبعید انتشار یافته است که باید آن را باید نقطه عطفی در شناخت این مرد روشن شدن بعضی از زوایای تاریکی که بدان اشاره شده، تلقی کرد. گنجینه خواف همان مجموعه ای است که پژوهشگران سال ها از وجود آن سخن می گفتند و بیش از هفتاد سال در خفا مانده بود تا این که بالاخره از خفا در آمد و به کوشش دکتر نصر الله صالحی تصحیح و با مقدمه ای انتقادی منتشر شد. نا گفته نماند که پاره ای از یادداشت های مدرس، قبلا به کوشش دکتر علی مدرسی، خواهرزاده مدرس با عنوان مرد روزگاران منتشر شده است که در آن می توان با پاره ای از بارقه های فکری مدرس آشنا شد، اما گنجینه خواف، چیز دیگری است و در واقع گنجی است باز یافته.
این اثر،‌ البته باز هم تمام آنچه انتظار می رفت نیست و باید گفت: قسمتی از یک اثر بزرگ تر است که هنوز روشن نیست. در کجا و نزد چه کسی است و آیا اصلا وجود دارد یا نه؟ از همین روست که می بینیم کتاب با عنوان بقیه قسمت دوم آغاز می شود. دکتر صالحی در مقدمه جامعی که بر کتاب نوشته اس شرح کاملی از چگونگی پیدایش گنجینه خواف (این نام را خود مدرسی بر کتاب نهاده است) و نیز کلیاتی راجع به دست داده که نیازی به شرح آن نیست اما لازم است اشاره کنیم که مدرس آن قدر به اهمیت اثر خود وقوف داشته است که در همان ایام، از یکی از مأموران حبس خود به نام محمد علی مباشریان خواسته است متن گنجینه خواف را پاک نویس[مبیضه] کند و سپس مهر خود را در پایان پاک نویس زده و صحت و اصالت آن را چنین گواهی کرده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت سیم گنجینه خواف که مشتمل بر سه دفتر است و هر دفتری مشتمل بر مقدمه و چهل درس و خاتمه است،‌ من البدو الی الختم بر من قرائت شد و با مسوّده ای که اصل محسوب است،‌ مقابله شد؛ طابق النعل بالنعل و الجزوه بالجزوه مطابق می باشند. فقط محتمل است از جهت املا یا رسم الخط این مبیضه نقصی دارا باشد که موقع استنساخ باید مورد توجه [واقع شود]. ان شاء الله تعالی.
فی لیلهٔ ۲۷ شهر ذی الحجهٔ الحرام ۱۳۴۹. سید حسن المدرس [سجع مهر] عبده حسن بن اسمعیل الطباطبائی.
شگفت ترین گفته در آن چه موجب شد گنجینه خواف شکل بگیرد این است که در همان دو سال و هفت ماه اول تبعید مدرسه به خواف (که این گنجینه در آن نوشته شده است) مأموری از مرکز برای زندان مدرس اعزام می شود به نام ناصر قلی خان جوانشیری، مردی با سواد و حکمت خوانده که در همان روزهای اول ورود به محبس، اظهار اشتیاق می کند که با مدرس مذاکره علمی بنماید و در پاسخ مدرس که در کجا درس حکمت خوانده است می گوید شش سال در اسلامبول نزد استادی به نام عبدالحق حامد، این درس ها را فرا گرفته است. مدرس ضمن یان که تعجب می کند چگونه یک مأمور زندان می تواند این چنین اهل معرفت و حکمت باشد (ص ۶۹) در عین حال مشعوف می شود و با جوانشیری قرار می گذارد که هر شب یک درس حکمت برای او بگوید و این کار را در طی مدتی که جوانشیری در خواف بوده، انجام می دهد. این درس ها که قسمت سوم کتاب گنجینه خواف را تشکیل داده، در واقع نمایانگر سیمای حکمی، عرفانی و عقلی مدرس است که ما بیشتر او را به عنوان یک شخصیت سیاسی شناخته ایم تا فردی اندیشمند و اهل حکمت وعرفان و دارای ظرفیت معنوی بسیار.
گنجینه خواف به طور کلی شامل دو بخش است: بقیه قسمت دوم [قسمت اول یافت نشده است] و قسمت سوم که خود شامل سه دفتر و یک خاتمه است.
کتاب با عنوان «بقیه قسمت دوم» دفعتا با این عبارت شروع می شود: در اواخر رمضان ۱۳۴۷ [اواسط ۱۳۰۷ش] همان شخص محترم [؟] از تأسیسات نظمیه مشهد مقدس که چند ماه قبل هم آمد و دوسیه ای [پرونده ای] ترتیب داده و رفته بودند مجددا وارد شدند....
این قسمت به طور کل وقایع روزانه است، البته با فاصله بسیار از یکدیگر. در این شرح وقایع، مدرس به نحو مختصر و کوتاه عقاید و اندیشه های اجتماعی،‌ حقوقی، فقهی و .... خود را بیان می کند که اغلب آنها قابل تأمل و حتی راهگشاست. برای مثال در یادداشت لیله جمعه ۲ اسفند [۱۳۰۸] راجع به مجازات حبس می نویسد:
«اصول مجازات هایی که دراسلام مقرر است، ضرب، حبس،‌ تبعید،‌ قطع جوارح و قتل می باشد. ضرب و قطع و قتل واضح است و موارد آن در محل خودش مفصلا مذکور است، اما حبس (معامله کردن مثل حیوان با انسان) دراسلام از مجازات های سخت است و موارد آ» بسیار نادر. چون دول غیر اسلامی در مجازات فلسفه تقصیر را مراعات نکرده اند لذا مجازات اغلب تقصیرات را حبس قرار داده اند. متأسفانه دول اسلامیهم در این مسأله از روی تقلید و جهالت از آنها تبعیت نموده اند. فساد حبس مقصرین نوعا از فساد قتل زیادتر است؛ زیرا یک نفری را که حبس کردند رشته زندگانی خود او که قطع می شود رشته زندگانی اولا و عیال و اشخاصی که با او ارتباط دنیوی داشتند [نیز] گسیخته و بسا امور جمعیت زیادی از حبس یک نفر مختل خواهد شد. هر کس از وضعیات دنیای حالیه و قبل بصیرت داشته باشد تصدیق خواهد نمود از موقعی که مجازات اغلب تقصیرات حبس شده، آن تقصیرات کم نشده بلکه زیادتر هم شده است.» (ص ۶۵)
نمونه دیگر از دیدگاه های روشن مدرس نظر او نسبت به کشیدن تریاک و دیگر مواد مخدر است که آن را حرام و از گناهان کبیره می داند (آن هم در زمانی که در ایران عرفا ترک تقبیح نمی شد) و بیش از یک صفحه از کتاب را به شرح دلایل خود اختصاص می دهد و جالب این که در همین حال نگاه انسانی به معتاد را فراموش نکرده و می نویسد: «هر گاه (معتاد) در موقع معالجه مرض (کشیدن تریاک) استکان را با اوقات تلخی در حضور من زمین زده، بشکند، نسبت به من سوء ادبی ننموده است»(ص ۵۹)
خاتمه این قسمت، اختصاص دارد به بیان دعاها و شرح اعمال و اذکاری که مدرس در مدت حبس به آنها اشتغال داشته است. این قسمت، به ویژه با توضیحی که مدرس بر آن افزوده تا شائبه ریا را از خود دور سازد خواندنی است.
و اما اصل گنجینه خواف را باید قسمت سوم آن دانست. این قسمت در سه دفتر و یک خاتمه است که هر دفتر دارای ۴۰ درس و مجموعا ۱۲۰ درس است. این درس ها همان طور که مصحح نیز در مقدمه اشاره کرده، همه در حوزه خودشناسی، انسان شناسی، هستی شناسی و خداشناسی است. درس ها بسیار موجز و فشرده و در عین حال سرشار از معنا و قابل بسط و شرح بسیار است. به گونه ای که می توان آن را به صورت یک متن درسی نیز مورد استفاده قرار داد. به هر حال این جا مجال سخن بیشتر درباره این قسمت نیست اما از نکته ای نمی توان گذشت و آن اشاره به چگونگی تکوین این درس ها در ذهن مدرس و تقریر آنهاست که به دو دلیل میسر نشده است. اول پیدا شدن مستمعی که به قول معروف صاحب سخن را بر سر ذوق آورده است و آن همان ناصر قلی خان جوانشیری است که قبلا به آن اشاره کردیم و دیگر احساسی است که در آن تنهایی به مدرس دست داده تا در خود بیندیشد و در برهوت زندان خواف – که هیچ کتابی به جز قرآن و مثنوی دسترسی نداشته – کتاب وجود خودش را بخواند.
وی در مقدمه قسمت سوم می نویسد:
در این سنوات اخیره، بعضی اوقات به دماغ من می گذشت که چهل سال صرف کردن عمر در کتب خارج و تحصیل علوم از اشخاص خارج و تعلیم دادن به اشخاص خارج گذشت. خوب است قدری عمر را صرف کرده، مشغول تعلیم و تعلّم خود شوم و از کتاب خود، یعنی خودم بنفسه آن کتابی را که خداوند تبارک و تعالی در فطرت من گذارده، نزد خودم از برای خودم بخوانم و تدریس کنم... تا بعد از گذشتن زیاده از شصت سال از عمر در یکی از مضافات خراسان در محبسی که مسلمان نشنود، کافر نبیند محبوس شدم .... و مصمم شدم که بحول الله و قوته به موقع اجرا گذارده، خودم نزد خودم کتاب خودم را خوانده و تحصیل نمایم. (ص ۹۲)
باری گنجینه خواف به حقیقت گنجی بازیافته است که امروز در اختیار اهل خود قرار گرفته است و ما باید سپاسگذار دو نفر باشیم، یکی خانم دکتر شیرین بیانی (صاحب نسخه و نوه مرحوم دکتر مهدی ملک زاده) که نسخه خود را بی چشمداشت در اختیار مصحح قرار داده اند و دیگری خود مصحح دکتر صالحی که در زمانی نزدیک به چهار سال، وقت صرف کرده تا این اثر را به شایستگی به اهل نظر، به ویژه علاقمندان به مدرس عرضه کند.
پژوهشگر: جعفر ربانی
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی


همچنین مشاهده کنید