یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مخاطب افسون شده


مخاطب افسون شده
یادداشتی بر نمایش "ماکاندو" به کارگردانی "سرکیس چملجکیان" از فرانسه
نمایشنامه "ماکاندو" بر اساس سه داستان کوتاه از گابریل گارسیا ماکز نوشته شده است. این نمایش سه داستان را با محوریت قرار دادن یک روایت مرکزی به گونه‌ای تعریف می‌کند که یک کلیت پیوسته و یکپارچه را نتیجه می‌دهد. در واقع تماشاگر ماکاندو شاهد یک اجرای سه اپیزودی به هم پیوسته است که شخصیت اصلی آن زنی با لباس و چهره عجیب و غریب و غیرواقعی است.
دیدن این نمایشِ مبتنی بر گفتار و دیالوگ، آن هم به زبان فرانسوی، شاید ابهامات زیادی برای تماشاگر ایرانی ناآشنا به زبان داشته باشد. به هر حال بخش مهمی از روایت متکی بر زبان است. به ویژه آن که پیوستگی روایت به واسطه امکانات کلامی و گفتاری است که می‌تواند برای مخاطب مشخص شود. اما آنچه که نمایش را برای مخاطب ناآشنا به زبان جذاب و دیدنی می‌کند، مؤلفه‌های بصری آن است.
"ماکاندو"، فضا و کلام نمایشی‌اش را بر اساس داستان‌های مارکز مورد پرداخت قرار داده است. در این صورت حتی اگر گفتار آن را نادیده بگیریم، نمایش از منظر ویژگی‌های دیداری همچنان قابلیت‌های زیادی برای درگیرسازی مخاطب با خود دارد. شخصیت‌های نمایش علاوه بر به زبان آوردن دیالوگ‌ها بخش سحرآمیز مربوط به فضاسازی جادویی متن را به خوبی اجرا می‌کنند. بخشی از رئالیسم جادویی داستان‌های مارکز در نمایش ماکاندو صرف فضاسازی و خلق جنبه‌های دیداری شده است و همین ویژگی مهم‌ترین عنصر جذابیت نمایش است که در مورد هر تماشاگری مصداق پیدا می‌کند.
در ابتدای نمایش دو زن در مقابل تماشاگران نشسته‌اند و در صحنه‌ای تقریباً تاریک به وسیله گفتار فضاسازی می‌کنند. این فضاسازی با حرکت های عجیب و نوع راه رفتن و اطوارهایی نمایشی که در فیگورهای خاص و میمیک و گریم بازیگران دیده می‌شود تا اندازه‌ای هم می‌تواند مستقل از گفتار متن باشد. اما به هر حال پس از مدتی تبدیل به فضاسازی کامل‌تری می‌شود.
مثلاً اشاره‌های دست و بادبزن زن که تحرک و فضایی جادویی را در صحنه ایجاد می‌کند،‌ به تنهایی بخش مهمی از این تبدیل ذهنیت به تجسم بصری را به انجام می‌رساند.
در جایی از نمایش وقتی که زن دوم با چرخش دامن‌اش کاغذها و برخی اشیاء سبک موجود در صحنه را به حرکت درمی‌آورد، صدای طوفان شنیده می‌شود و باد و مه و رنگ‌ها درهم می‌آمیزند تا فضایی سحرآمیز، مطابق آنچه که مارکز در داستانش تجسم می‌بخشد به وجود آید.
از این به بعد بخش اعظم ارتباط میان صحنه و تماشاگر به وسیله فضاهای نمایشی و مؤلفه‌های دیداری برقرار می‌شود. تماشاگر "ماکاندو" حتی اگر متوجه رویدادهای نمایشی نشود و چیزی از آنچه که در صحنه اتفاق می‌افتد نفهمد از تلفیق عناصر مختلف دیداری موجود در صحنه لذت می‌برد؛ حرکت و حالات چهره بازیگران، نورپردازی و تحرک نور، وسایل چیده شده در قسمت‌های مختلف صحنه، قایق کوچک سمت راست، حضور زن افسون شده سوم، تصویر افکت‌های صوتی و... در ماکاندو چنان ترکیب پیوسته و هماهنگی را نتیجه داده‌اند که مخاطب را ناخواسته به اسارت افسون و جادوی صحنه درمی‌آورند و ناخودآگاه با فضای آن درگیر می‌کنند.
لباس‌ها و آرایش چهره بازیگران "ماکاندو" که چیزی شبیه به شکل و لباس کولی‌هاست، این سحرانگیزی را در نظر تماشاگر تقویت می‌کند. گویی این که در تمام مدت اجرای نمایش شاهد جادوی این شخصیت بر طبیعت و اجسام است.
نمایش "چملجکیان" یک ویژگی بسیار مهم دارد که صرف‌نظر از داستان و روایت آن می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد. این ویژگی خلق اتمسفر قوی نمایشی است که در خدمت درگیرسازی مخاطب با اجرا و مجبور کردنش برای توجه به اتفاقات صحنه قرار می‌گیرد.
تماشاگر "ماکاندو" ممکن است داستان نمایش را نداند و در طول اجرا نیز قادر به درک همه وقایع و رویدادهای نمایشی نباشد، اما به احتمال زیاد از دیدن حضور جادویی بازیگران در صحنه و به تحرک درآمدن فضا و محیط اطراف آنها لذت می‌برد. سه بازیگر "ماکاندو" با قدرت افسونگری‌شان فضا را در اختیار می‌گیرند و همین ویژگی اتفاق اصلی اجراست که تماشاگر را نیز مسحور خود می‌کند.
منبع : ایران تئاتر


همچنین مشاهده کنید