سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


جسدهای شیشه‌‌ای


جسدهای شیشه‌‌ای
خبر مرگ سینما‌ها در خیابان لا‌له‌زار تهران که در یکی از شماره‌های قبل مجله‌فیلم به چاپ رسید بیش از آن‌که بر آمار کشف جسدهای‌شیشه‌ای و تالا‌رهای نور و رویا تاکید کند نشان‌دهنده مرگ تدریجی عنصری است که چند دهه قبل همین خیابان را به یکی از فرهنگی‌ترین خیابان‌های پایتخت تبدیل کرده بود اما حالا‌ در لا‌به‌لا‌ی سیم‌و لا‌مپ‌و کابل‌برق، ظاهراً در انتظار فراموشی و نابودی است؛ مرگ تدریجی عنصری به نام جذابیت که سال‌ها قبل باعث تجمع و صف‌های عریض و طویل مردم همین منطقه در مقابل گیشه سینماها می‌شد، اما حالا‌...
باید پذیرفت آن‌چه که باعث شده رویابین‌های دیروز دیگر رغبتی به قدم گذاشتن در سالن نمایش فیلم نداشته باشند و فیلم دیدن پای تلویزیون را به سرگرم شدن در سینما ترجیح بدهند بخار شدن جذابیت فیلم‌هاست که در نبود جذابیت بصری و صوتی فیلم‌ها (همان سلا‌حی که سال‌هاست سینمای آمریکا با آن به جنگ با فرسایش سوژه‌ها رفته است) بیش‌تر و بیش‌تر به چشم می‌‌آید. چندی پیش برای دیدن یکی از فیلم‌های روی پرده به نو‌‌سازترین سینمای موجود در شهر رفته بودم؛ سینمایی با ساختمانی بسیار شیک که یکی از فیلم‌های رنگی شده‌چند دهه قبل! را نمایش می‌داد و صدای سالن با وجود نو بودن تجهیزات، گویی از حلقوم یک قیف بزرگ به گوش سینماروهای بخت برگشته می‌رسید. در چنین شرایطی باید از خود پرسید اصلا‌ً چرا باید مردم برای تماشای فیلم، مکافات نبرد با اژدهای ترافیک را به جان بخرند و با صرف وقت و هزینه‌های جنبی، پا به سالن سینما بگذارند؟ به‌خاطر کمک به زنده‌ماندن سینما؟ حمایت از فیلم‌ها؟ یا چیزی غیر از این‌؟
اگر کمی منصف- و البته منعطف- باشیم باید بپذیریم آن‌چه که امروز بر سر اقتصاد سینما آمده، محصول عملکرد خود سینماگران و حاصل دست‌کم گرفتن جذابیت از سوی آن‌هاست؛ عواملی که به طور حتم باید بی‌توجهی به هوش و دانش تماشاگران و نادیده گرفتن تاثیرات صوتی و بصری در تالا‌رهای نمایش فیلم را هم به آن افزود. بدون‌اغراق، گاهی وقت‌ها آدم حیرت می‌کند از این که کسی حاضر شده باشد برای سوژه‌هایی چنین بی‌ظرافت، بی‌طراوات و فاقد جذابیت، سرمایه و مهم‌تر از آن؛ وقت خود را به هدر داده باشد ولی متاسفانه سینمای امروز پر از این‌گونه فیلم‌هاست؛ فیلم‌هایی که با کمی تغییر از روی دست سوژه‌های محبوب تلویزیونی کپی می‌شوند و باز هم متاسفانه حتی به اندازه تجاری‌ترین فیلم‌های دو سه دهه پیش جذابیت ندارند. (فکر نمی‌کردیم روزی برسد که در نبود فیلم‌های قابل تحمل، دل‌مان برای سینمای عرفان‌زده و سه‌تار به دست دهه‌ ۱۳۶۰ تنگ بشود)! به هرحال در شرایط بحرانی امروز برای جلوگیری از سقوط خطرناکی که بنیان سینما را تهدید می‌کند باید کاری کرد.
شاید برای توجه دوباره و غبارروبی از عنصر جذابیت به عزمی ملی نیاز باشد و شاید به شوکی درخور. هرچه که هست امروز باید کاری کرد. فردا که بر تعداد جسدهای شیشه‌‌ای افزوده شد دیگر خیلی دیر است؛ خیلی دیر...
ایزد مهرآفرین
منبع : روزنامه سیاست روز


همچنین مشاهده کنید