چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


سینمای‌ بدون‌ زن‌ ،شوم‌ است‌!


سینمای‌ بدون‌ زن‌ ،شوم‌ است‌!
شما فیلم‌ «بیل‌ را بکش‌» را دوست‌ دارید؟
بله‌ دوست‌ دارم‌.
آیا ایده‌ صحنه‌های‌ شمشیر بازی‌ فیلم‌ «هشت‌پا» را از این‌ فیلم‌ گرفته‌اید؟
حالا که‌ صحبت‌ از این‌ قضیه‌ شد یک‌ موضوع‌ جالبی‌ را برایتان‌ بگویم‌، سر فیلم‌ «عاشقانه‌» خیلی‌ها به‌ من‌ گفتند که‌ این‌ فیلم‌ را از روی‌ یک‌ فیلم‌ امریکایی‌ به‌ نام‌ «پیشنهاد بی‌شرمانه‌» ساخته‌یی‌، در حالی‌ که‌ من‌ اصلاً آن‌ فیم‌ را ندیده‌ بودم‌. الان‌ هم‌ می‌گویند صحنه‌های‌ شمشیر بازی‌ مهتاب‌ کرامتی‌ و مرجان‌ شیرمحمدی‌ را از فیلم‌ «بیل‌ را بکش‌» گرفته‌ام‌.
در حالی‌ که‌ من‌ اصلاً از اول‌ قصد نداشتم‌ این‌ صحنه‌ها را در «هشت‌پا» بگذارم‌ و ایده‌ استفاده‌ از شمشیر و ورزش‌ «تایچی‌» در فیلم‌ از اینجا آمد که‌ همسر یکی‌ از دوستان‌ من‌ «تایچی‌» کار می‌کند و من‌ این‌ را نمی‌دانستم‌ تا اینکه‌ یک‌ روز که‌ رفته‌ بودیم‌ «دو هزار» من‌ صبح‌ زود که‌ از خواب‌ بیدار شدم‌ و رفتم‌ بیرون‌ دیدم‌ یک‌ زنی‌ شمشیر دستش‌ گرفته‌ و وسط‌ چمن‌ها دارد تمرین‌ می‌کند. اول‌ او را نشناختم‌ بعد متوجه‌ شدم‌ که‌ خانم‌ دوستم‌ است‌ و دیدم‌ که‌ چقدر قشنگ‌ با این‌ شمشیر ورزش‌ می‌کند و همانجا این‌ ایده‌ به‌ ذهنم‌ رسید که‌ از ورزش‌ در فیلم‌ استفاده‌ کنم‌ و آن‌ را با بازیگران‌ مطرح‌ کردم‌ و آنها هم‌ استقبال‌ کردند و قرار شد زیرنظر این‌ خانم‌ تمرین‌ «تایچی‌» کنند. تازه‌ بعد از این‌ اتفاق‌ بود که‌ من‌ متوجه‌ شدم‌ یک‌ فیلمی‌ به‌ نام‌ «Kill Bill‌» ساخته‌ شده‌ و قهرمان‌ زن‌ فیلم‌ شمشیربازی‌ می‌کند و اتفاقاص از این‌ بابت‌ خوشحال‌ شدم‌ که‌ چه‌ خوب‌ است‌ که‌ ما در فضای‌ جدید هستیم‌. ضمن‌ اینکه‌ گذاشتن‌ صحنه‌ شمشیربازی‌ صرفاً برای‌ این‌ نبوده‌ که‌ صرفاً زنان‌ فیلم‌ را اکشن‌ نشان‌ بدهیم‌، بلکه‌ واقعاً ما احتیاج‌ داریم‌ به‌ اینکه‌ زنانمان‌ قوی‌تر از این‌ چیزی‌ که‌ هستند باشند.
آیا فیلم‌ «فرشتگان‌ چارلی‌» را دیده‌اید؟
نه‌، اتفاقاً این‌ فیلم‌ را هم‌ ندیده‌ام‌. حتی‌ «Kill Bill‌» را بخاطر تعریف‌هایی‌ که‌ شنیدم‌ دیدم‌ ولی‌ «فرشتگان‌ چارلی‌» را هنوز هم‌ ندیده‌ام‌.
شما در دو فیلم‌ آخرتان‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» و «هشت‌پا» فضای‌ بیشتری‌ برای‌ حضور زنان‌ و به‌ قول‌ خودتان‌ قدرت‌ دادن‌ به‌ آنها قایل‌ شده‌اید و این‌ حضور شکل‌ و شمایل‌ تازه‌تری‌ نسبت‌ به‌ دیگر آثار سینمای‌ ایران‌ و حتی‌ سینمای‌ خود شما دارد. در «نازنین‌» هم‌ شخصیت‌ محوری‌ فیلم‌ یک‌ زن‌ بود، اما زنی‌ با مختصات‌ و ویژگی‌های‌ زنانه‌ که‌ ضعیف‌ و آسیب‌پذیر بود، اما زن‌های‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» و «هشت‌پا» در مواردی‌ حتی‌ قوی‌تر از مردان‌ ظاهر شده‌اند، چطور به‌ این‌ تصویر جدید از زن‌ رسیدید؟
در واقع‌ منظور شما این‌ است‌ که‌ در این‌ دو فیلم‌ زنان‌ از حالت‌ انفعالی‌ بیرون‌ آمده‌اند. یعنی‌ صرفاً یک‌ انسان‌ منفعل‌، مقلد اطاعت‌پذیر صرف‌ نیستند و می‌توانند ابتکار عمل‌ به‌ خرج‌ بدهند و فعالیت‌ کنند. برای‌ اینکه‌ من‌ می‌بینم‌ در جامعه‌ ما چنین‌ زنانی‌ هم‌ وجود دارند و این‌ تصویر منفعلانه‌یی‌ که‌ بعضاً در برخی‌ آثار سینمای‌ ایران‌ از زنان‌ می‌بینیم‌ چندان‌ با واقعیت‌ همخوانی‌ ندارد. مثلاً در حال‌ حاضر همین‌ ورزش‌ «تایچی‌» باشگاه‌های‌ زیادی‌ دارد و بیشتر زنان‌ عضو این‌ باشگاه‌ها هستند. البته‌ از جنبه‌ منفی‌ هم‌ بخواهیم‌ نگاه‌ کنیم‌ متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ در حال‌ حاضر میزان‌ خشونت‌ زنان‌ در جامعه‌ بالاتر رفته‌ و ما هر روز در صفحات‌ حوادث‌ روزنامه‌ها می‌خوانیم‌ که‌ زنی‌ شوهرش‌ را کشت‌ یا دست‌ به‌ سرقت‌ زد و مواردی‌ از این‌ دست‌ که‌ نشان‌ می‌دهد تعداد زن‌های‌ خشن‌ در جامعه‌ ما زیاد شده‌اند و اینها واقعیت‌های‌ جامعه‌ است‌.
در هرحال‌ من‌ می‌خواهم‌ بگویم‌ اگر این‌ چیزها در جامعه‌ هست‌ باید آن‌ را در فیلم‌هایمان‌ نشان‌ بدهیم‌، نه‌ اینکه‌ صرفاً بسنده‌ کنیم‌ به‌ ارایه‌ یک‌ تصویر کلیشه‌یی‌ و غیرواقعی‌ از زنان‌ و این‌ سینما واکنشی‌ است‌ به‌ همین‌ وضعیت‌.
شما به‌ عنوان‌ یک‌ هنرمند، یک‌ نویسنده‌ و فیلمساز وقتی‌ با موضوعی‌ مثل‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» و «هشت‌پا» درگیر می‌ شوید که‌ به‌ گفته‌ خودتان‌ با آن‌ فاصله‌ دارید و هیچ‌گاه‌ از نزدیک‌ با آن‌ آدم‌ها و فضاها روبرو نشده‌اید، چطور می‌توانید تصویری‌ واقعی‌ از آنها را به‌ مخاطبانتان‌ نشان‌ بدهید؟ من‌ تماشاگر فیلم‌ که‌ به‌ قول‌ شما هیچ‌ اطلاعی‌ از روابط‌ و مناسبات‌ این‌ آدم‌ها ندارم‌ چطور می‌توانم‌ فیلم‌ شما را باور کنم‌؟
ممکن‌ است‌ صحنه‌ها و اتفاقات‌ این‌ فیلم‌ برای‌ شما و حتی‌ من‌ بعید باشد چون‌ از نزدیک‌ آنها را ندیده‌ایم‌ ولی‌ با این‌ حال‌ آدم‌های‌ «هشت‌پا» باور پذیرند.
یعنی‌ شما آن‌ نقطه‌های‌ ابهام‌ برانگیز فیلم‌ را با تخیل‌ پر کرده‌اید؟
بله‌، تخیل‌ هم‌ به‌ کار بسته‌ام‌. ولی‌ شما در فیلم‌ «هشت‌پا» با هفت‌، هشت‌ تا آدم‌ مواجه‌ هستید که‌ از لحاظ‌ شخصیت‌پردازی‌ کاملاً شخصیت‌های‌ تعریف‌ شده‌ دارند، کاملاً خلق‌ و خو و روش‌ و منش‌ و احوالات‌ ویژه‌ خودشان‌ را دارند و این‌ تمایزات‌ را از ابتدا تا انتهای‌ فیلم‌ حفظ‌ می‌کنند. کاری‌ که‌ من‌ انجام‌ داده‌ام‌ این‌ است‌ که‌ یک‌ مقدار از روزمرگی‌ جلوتر رفته‌ام‌ و به‌ خاستگاه‌ و ریشه‌ و بیوگرافی‌ و سرانجام‌ این‌ آدم‌ها هم‌ پرداخته‌ام‌، در حالی‌ که‌ در فیلم‌های‌ قبلی‌ام‌ اینقدر به‌ سروته‌ ماجراها کاری‌ نداشتم‌. در «هشت‌پا» شما چهار زن‌ رویا، بیتا، آهو و زیور الملوک‌ را می‌بینید که‌ آدم‌های‌ ناآشنایی‌ نیستند، اتفاقاً خیلی‌ هم‌ آشنا هستند. حتی‌ ویشکا و مهتاب‌ که‌ در واقع‌ بیتا ورویا هستند اینها آدم‌هایی‌ کاملاً باورکردنی‌ هستند، اگر چه‌ ما آنها را ندیده‌ایم‌. در فیلم‌ بیوگرافی‌ آنها را می‌گوییم‌، که‌ رویا یک‌ دختری‌ است‌ که‌ خانواده‌اش‌ زیرآوار جنگ‌ مانده‌اند و خودش‌ هم‌ از بچگی‌ و ۱۲۱۰ سالگی‌ دربه‌در بوده‌ و تو خونه‌ فامیل‌ و آشناهایش‌ زندگی‌ می‌کرده‌ و بعد سر از جریان‌های‌ خلاف‌ درآورده‌، زندان‌ رفته‌ و بعد کارش‌ به‌ تیمارستان‌ کشیده‌ و حالا هم‌ درگیر این‌ اختلاس‌ شده‌ است‌.
من‌ خودم‌ در تیمارستان‌ نمونه‌ آدم‌هایی‌ مثل‌ رویا را زیاد دیده‌ام‌. حالا باید ببینیم‌ که‌ این‌ شخصیت‌ آیا در فیلم‌ درست‌ از کار درآمده‌ یا درنیامده‌. در مورد «بیتا» هم‌ عنوان‌ می‌شود که‌ او فرزند یک‌ خانواده‌ مرفه‌ و ریاکار است‌ که‌ از ایران‌ تبعید شده‌اند و «بیتا» سال‌ها در ایران‌ نبوده‌ و بعد از مرگ‌ پدرش‌ برگشته‌. آیا وقتی‌ این‌ بیوگرافی‌ را درباره‌ «بیتا» می‌شنوید باور نمی‌کنید که‌ او یک‌ چنین‌ شخصیتی‌ داشته‌ باشد. بطور قطع‌ با این‌ تعابیر ابهامات‌ این‌ شخصیت‌ها تا حدود زیادی‌ برطرف‌ شده‌ است‌ و مهم‌ باورپذیر بودن‌ این‌ آدم‌ها است‌ و اینکه‌ همه‌ اینها یک‌ چارچوب‌ و طرحی‌ از شخصیت‌پردازی‌ را دارند و در قالب‌ آن‌ طرح‌ تمام‌ جزییات‌ رفتاری‌شان‌ قابل‌ تعریف‌ است‌ و این‌ تمایزات‌ را از ابتدا تا انتهای‌ فیلم‌ نسبت‌ به‌ همدیگر حفظ‌ می‌کنند. یعنی‌ هیچ‌ کدام‌ در طرز حرف‌ زدن‌، در کلماتی‌ که‌ به‌ کار می‌برند، در رفتار و حالات‌ و در برخوردهایشان‌ شبیه‌ به‌ همدیگر نیستند و هرکدام‌ از آن‌ موقعیت‌ ویژه‌یی‌ که‌ توصیف‌ می‌شود حرکت‌ کرده‌اند و جلو آمده‌اند تا به‌ آن‌ سرانجام‌ برسند. این‌ مساله‌ در «هشت‌پا» خیلی‌ پر رنگ‌ است‌، در حالی‌که‌ مثلاً در فیلم‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» خیلی‌ به‌ این‌ ریشه‌ها نپرداخته‌ام‌ و بیشتر در قالب‌ فرم‌ و شکل‌ به‌ این‌ آدم‌ها پرداخته‌ام‌. ولی‌ در «هشت‌پا» همه‌ آدم‌های‌ فیلم‌ بیوگرافی‌ و گذشته‌ دارند، آن‌ هم‌ گذشته‌هایی‌ که‌ با تاکید بر آسیب‌پذیری‌ اجتماعی‌شان‌ در واقع‌ نشانه‌گذاری‌ شده‌ و طراحی‌ شده‌ است‌.
رویا و بیتا وابستگی‌ عمیقی‌ به‌ همدیگر دارند که‌ در چند صحنه‌ از فیلم‌ به‌ این‌ رابطه‌ اشاره‌ می‌شود و خصوصاً در سکانس‌ انتهایی‌ فیلم‌ که‌ آنها در واقع‌ به‌ یک‌ دوئل‌ خود خواسته‌ عاشقانه‌ که‌ شکل‌ خودکشی‌ دارد دست‌ می‌زنند این‌ رابطه‌ بیشتر آشکار می‌شود، جدای‌ از برداشت‌های‌ مختلفی‌ که‌ از رابطه‌ این‌ دو می‌توان‌ داشت‌ دلیل‌ وابستگی‌ عمیق‌ رویا و بیتا علی‌رغم‌ فاصله‌ طبقاتی‌ و گذشته‌شان‌ چیست‌؟در مورد غیرعادی‌ بودن‌ رابطه‌ آنها من‌ نمی‌توانم‌ چیزی‌ بگویم‌ و این‌ بستگی‌ به‌ تلقی‌ مخاطبان‌ فیلم‌ دارد. ولی‌ درخصوص‌ وابستگی‌ عمیق‌ در عین‌ وجود تفاوت‌های‌ فراوان‌ باید بگویم‌ که‌ اتفاقاً رویا و بیتا دو روی‌ یک‌ سکه‌اند. یکی‌شان‌ محصول‌ عوارض‌ جنگ‌ است‌ و دیگری‌ محصول‌ آن‌ شرایطی‌ است‌ که‌ این‌ عوارض‌ را ایجاد کرده‌ است‌. یعنی‌ «بیتا» متعلق‌ به‌ خانواده‌یی‌ است‌ که‌ به‌ قول‌ خودش‌ پدرش‌ خرج‌ ده‌ها مراسم‌ عزاداری‌ را می‌داد و یواشکی‌ نزول‌ هم‌ می‌خورد و مادرش‌ هم‌ می‌گفت‌: ربا آتیش‌ می‌زنه‌ به‌ زندگی‌ آدم‌ و بعد درباره‌ سینه‌ریز زن‌ همسایه‌ حرف‌ می‌زد که‌ چقدر قیمتی‌ است‌. در واقع‌ «بیتا» دختری‌ است‌ که‌ از راس‌ هرم‌ آمده‌ و «رویا» از کف‌ هرم‌ آمده‌ و حالا اینها یک‌ جایی‌ به‌ همدیگر رسیده‌اند. وازدگی‌ «رویا» از اتفاقاتی‌ است‌ که‌ در سطح‌ جامعه‌ و در ویترین‌ جامعه‌ رخ‌ داده‌، مثل‌ جنگ‌ و ویرانی‌ و واخوردگی‌ «بیتا» نتیجه‌ وقایعی‌ است‌ که‌ در پستوی‌ جامعه‌ اتفاق‌ می‌افتاده‌. برای‌ همین‌ هم‌ «بیتا» یک‌ جایی‌ دارد، یک‌ خانه‌ و محلی‌ دارد که‌ اسمش‌ دخمه‌ است‌ ولی‌ «رویا» اصلاص جا و مکان‌ درست‌ و حسابی‌ هم‌ ندارد و به‌ همین‌ دلیل‌ اینها دو روی‌ یک‌ سکه‌اند و شاید به‌ این‌ دلیل‌ است‌ که‌ می‌توانند به‌ هم‌ پیوند بخورند. چون‌ هم‌ بیتا از آن‌ خاستگاه‌ خودش‌ ناراضی‌ است‌ و نسبت‌ به‌ آن‌ شراطی‌ که‌ در آن‌ رشد کرده‌ و بزرگ‌ شده‌ عاصی‌ است‌ و هم‌ رویا از آنچه‌ که‌ پشت‌ سر گذاشته‌ زخمی‌ است‌ و دچار یک‌ خوی‌ ستیزه‌گر و ویرانگر شده‌ است‌. بیتا و رویا با وجود تفاوت‌ طبقه‌ و شیوه‌ زندگی‌شان‌ هر دو یک‌ جوری‌ بشدت‌ از زیست‌ محیط‌ خودشان‌ آسیب‌ دیده‌اند و علی‌ رغم‌ بک‌راندهای‌ مختلف‌ زندگی‌شان‌ وجه‌ مشترکی‌ در زندگی‌ آنها به‌ وجود می‌آید و رابطه‌یی‌ عمیق‌ بین‌ آنها شکل‌ می‌گیرد.
رابطه‌یی‌ که‌ حاصل‌ نارضایتی‌ آنها از گذشته‌ خودشان‌ است‌ و جالب‌ است‌ که‌ گذشته‌ اینها برمی‌گردد به‌ شرایط‌ و تحولات‌ اجتماعی‌ ۱۶۱۵ سال‌ اخیر که‌ درباره‌اش‌ مفصل‌ صحبت‌ کردیم‌.
فضا و آدم‌های‌ فیلم‌ «هشت‌پا» و حتی‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» برای‌ کسی‌ که‌ آنها را ندیده‌ باشد تداعی‌ کننده‌ یک‌ جور تلخی‌ و خشونت‌ فراوان‌ است‌، اما وقتی‌ به‌ تماشای‌ فیلم‌ می‌نشینیم‌ این‌ تلخی‌ را احساس‌ نمی‌کنیم‌. یعنی‌ فیلم‌ در عین‌ حالی‌ که‌ خشن‌ و تلخ‌ و تند است‌ اما تصاویر تلخی‌ ندارد و انگار روی‌ همه‌ اینها یک‌ جور فانتزی‌ و لای‌ شکلات‌ کشیده‌ شده‌ است‌ که‌ باعث‌ می‌شود به‌ نوعی‌ شوخ‌ و شنگ‌ و سرزنده‌ جلوه‌ کند، این‌ مساله‌ از کجا ناشی‌ می‌شود؟
این‌ قضیه‌ تا حدودی‌ بر می‌گردد به‌ مساله‌ سینما. یعنی‌ در واقع‌ چیزی‌ که‌ من‌ در فیلم‌ «هشت‌پا» دنبال‌ می‌کردم‌ این‌ بود که‌ درست‌ است‌ ما سراغ‌ یک‌ ماجرای‌ اجتماعی‌، یک‌ اختلاس‌ و خلافکاری‌ و در واقع‌ یک‌ ماجرای‌ مافیایی‌ می‌رویم‌ ولی‌ من‌ اصرار داشتم‌ که‌ این‌ فیلم‌ بیشتر روزمرگی‌ این‌ پرسوناژها را نشان‌ بدهد تا پیچ‌ حوادث‌ را. یعنی‌ اینکه‌ می‌خواستم‌ به‌ خود این‌ آدم‌ها نزدیک‌ شوم‌ و فقط‌ آنها بهانه‌یی‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ بک‌راند و زیست‌محیط‌ خودشان‌ نباشند.
در واقع‌ خود این‌ پرسوناژها از لحاظ‌ سینمایی‌ برای‌ من‌ در درجه‌ اول‌ اهمیت‌ قرار داشتند به‌ عنوان‌ یک‌ انسان‌ و من‌ دوست‌ داشتم‌ جزییات‌ رفتار و گفتار و حالات‌ اینها را در متن‌ همان‌ حوادث‌ و همان‌ ماجراها و برخوردها بیرون‌ بکشم‌ و روزمرگی‌ اینها را ببینم‌.
یعنی‌ شخصیت‌پردازی‌ برای‌ شما در اولویت‌ قرار داشته‌ تا مثلا پرداختن‌ به‌ حوادث‌ و ماجراها؟
در شخصیت‌پردازی‌ احوالات‌ شخصی‌ و روزمره‌ آدم‌ها برایم‌ بیشتر اهمیت‌ داشته‌، ولی‌ به‌ آن‌ بک‌راند و آن‌ زمینه‌ها اشاره‌ می‌کنم‌ و کلیت‌ فیلم‌ آن‌ بک‌راند و آن‌ زمینه‌ را می‌سازد.
بهترین‌ فیلم‌ خودتان‌ را بعد از سه‌ دهه‌ فیلمسازی‌ کدام‌ فیلم‌ می‌دانید، با اینکه‌ اغلب‌ منتقدان‌ هنوز هم‌ «نیاز» را بهترین‌ اثر سینمایی‌ داوودنژاد می‌دانند؟
به‌ قول‌ قدیمی‌ها که‌ می‌گویند: بهترین‌ سرخ‌پوست‌ سرخ‌پوست‌ مس‌رده‌ است‌. بهترین‌ فیلم‌ هم‌ به‌ نظر من‌ فیلمی‌ است‌ که‌ هنوز ساخته‌ نشده‌. چون‌ همیشه‌ آدم‌ وقتی‌ فیلمی‌ می‌سازد تجربیات‌ جدیدی‌ به‌ دست‌ می‌آورد که‌ به‌ اضافه‌ آن‌ تجربیات‌ بعدا فیلم‌ را می‌بیند و این‌ قطعات‌ یک‌ چشم‌انداز دیگری‌ برای‌ فیلمساز دارد که‌ باعث‌ می‌شود او علاقه‌مند شود تا کار بعدی‌اش‌ را انجام‌ دهد. ولی‌ من‌ اگر بگویم‌ همه‌ فیلم‌هایم‌ را دوست‌ دارم‌ شاید غلو نکرده‌ باشم‌ چرا که‌ همه‌ را محصول‌ ذوق‌ شخصی‌ خودم‌ و شرایطی‌ که‌ در آن‌ زندگی‌ می‌کردم‌ می‌دانم‌. چون‌ به‌ نظرم‌ هر فیلمی‌ که‌ ساخته‌ام‌ انعکاس‌ صادقانه‌یی‌ بوده‌ از شرایطی‌ که‌ من‌ در اطراف‌ خودم‌ تجربه‌ می‌کردم‌. به‌ هر حال‌ دنیای‌ روزگار «نیاز» خیلی‌ متفاوت‌تر از دنیایی‌ است‌ که‌ امروز در آن‌ زندگی‌ می‌کنیم‌ و «هشت‌پا» در آن‌ ساخته‌ شده‌. نکته‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ من‌ همیشه‌ از تجربیات‌ فیلم‌های‌ قبلی‌ام‌ استفاده‌ کرده‌ام‌ برای‌ یک‌ کار تازه‌. چون‌ هیچ‌ وقت‌ کار قبلی‌ خودم‌ و در واقع‌ شیوه‌ فیلمسازی‌ قبلی‌ خودم‌ را با همه‌ مختصاتش‌ تکرار نکرده‌ام‌، پس‌ هر کدام‌ از این‌ فیلم‌ها یک‌ چیز تازه‌یی‌ دارد که‌ من‌ را به‌ خودش‌ دلبسته‌ می‌کند. بنابراین‌ من‌ همه‌ فیلم‌هایم‌ را و هر فیلمم‌ را در جای‌ خودش‌ به‌ نوعی‌ دوست‌
دارم‌. ولی‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» را آزادترین‌ فیلم‌ خودم‌ می‌دانم‌. چون‌ در ساختن‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» از هر نوع‌ ملاحظه‌کاری‌ گذشتم‌ و آن‌ را طبق‌ ذایقه‌ شخصی‌ خودم‌ ساختم‌. در واقع‌ این‌ فیلم‌ را بدون‌ هیچ‌گونه‌ تردیدی‌ و کاملا آزاد و با علاقه‌ ساختم‌ و تجربه‌های‌ خیلی‌ تازه‌یی‌ در آن‌ به‌ دست‌ آوردم‌ که‌ هنوز هم‌ علاقه‌مند هستم‌ که‌ این‌ فیلم‌ را ببینم‌ و تجربه‌های‌ آن‌ را تکرار کنم‌.
در میان‌ مجموعه‌ فیلم‌هایم‌ فیلمی‌ دارم‌ به‌ عنوان‌ «خلع‌سلاح‌» که‌ فکر می‌کنم‌ دیگر هرگز نخواهم‌ توانست‌ چنین‌ فیلمی‌ بسازم‌. چون‌ آن‌ فیلم‌ هم‌ از لحاظ‌ مضمون‌ و هم‌ از لحاظ‌ اجرای‌ سینمایی‌ خیلی‌ متفاوت‌ است‌ از بقیه‌ کارهایم‌. در «خلع‌سلاح‌» من‌ برای‌ اولین‌ بار این‌ فرصت‌ را به‌ دست‌ آوردم‌ که‌ یک‌ کار تاریخی‌ انجام‌ بدهم‌ و سال‌ ۱۳۲۰ را تصویر کنم‌. برای‌ من‌ رفتن‌ به‌ گذشته‌ خیلی‌ مشکل‌ است‌ و اصولاً این‌ اعتقاد را دارم‌ که‌ وقتی‌ ما نمی‌توانیم‌ همین‌ زمان‌ حال‌ ساده‌ را که‌ در جریان‌ است‌ تصویر کنیم‌ یا به‌ تعبیر کیارستمی‌ روثیت‌پذیر کنیم‌ چه‌ طوری‌ می‌خواهیم‌ برویم‌ مثلاً هزار سال‌ پیش‌ را نشان‌ بدهیم‌. ما در بازسازی‌ زنده‌ آدم‌های‌ دور و برمان‌ مشکل‌ داریم‌، آن‌وقت‌ با زبان‌ سینما چه‌طور می‌توانیم‌ برویم‌ و آدم‌های‌ هزار سال‌ پیش‌ را نشان‌ بدهیم‌. به‌ هر حال‌ «خلع‌ سلاح‌» از آن‌ جهت‌ برای‌ من‌ مهم‌ است‌ که‌ من‌ در آن‌ فیلم‌ می‌خواستم‌ بطور زنده‌ روزمرگی‌ سال‌ ۱۳۲۰ را در جریان‌ جنگ‌ نشان‌ بدهم‌.
در حالی‌ که‌ من‌ همیشه‌ در فیلم‌هایم‌ دوست‌ دارم‌ زمان‌ حال‌ ساده‌ و همین‌ زندگی‌ در جریان‌ را بطور زنده‌ بازسازی‌ کنم‌ و رفتن‌ به‌ سال‌ ۱۳۲۰ از این‌ لحاظ‌ هم‌ برایم‌ تجربه‌ سختی‌ بود و هم‌ جالب‌. ولی‌ فکر می‌کنم‌ دیگر هرگز توان‌ و انرژی‌ و امکان‌ ساختن‌ فیلمی‌ مثل‌ «خلع‌ سلاح‌» را نخواهم‌ داشت‌. به‌ همین‌ دلیل‌ فکر می‌کنم‌ «خلع‌ سلاح‌» همیشه‌ در میان‌ آثار من‌ از جایگاه‌ ویژه‌یی‌ به‌ جهت‌ کار سینمایی‌ و کارگردانی‌ برخوردار خواهد بود و دلبستگی‌ خاصی‌ به‌ آن‌ هم‌ دارم‌. چون‌ تنها فیلمی‌ است‌ که‌ مربوط‌ به‌ دورانی‌ می‌شود که‌ من‌ در آن‌ زندگی‌ نمی‌کردم‌.
آیا قصد ساختن‌ فیلم‌ دیگری‌ در تکمیل‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» و «هشت‌پا» را ندارید؟
واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ «ملاقات‌ با طوطی‌» و «هشت‌پا» به‌ دلیل‌ موضوعات‌ حساسیت‌ برانگیزشان‌ آن‌قدر از من‌ انرژی‌ گرفتند و بابت‌ همین‌ قضیه‌ آن‌قدر به‌ زندگی‌ و کار من‌ صدمه‌ زده‌ شد که‌ فکر می‌کنم‌ دیگر توان‌ آن‌را ندارم‌ تا مدتی‌ دوباره‌ سراغ‌ این‌ نوع‌ مضامین‌ و فیلم‌های‌ پرشخصیت‌ و سخت‌ به‌ لحاظ‌ کار سینمایی‌ بروم‌.
منظور من‌ بیشتر ساختن‌ فیلمی‌ با محوریت‌ شخصیت‌های‌ زن‌ است‌...
فقط‌ امیدوارم‌ یک‌ تلقی‌ از این‌ فیلم‌ها نشود و آن‌ تلقی‌های‌ رایج‌ فمنیستی‌ است‌. چون‌ محور بودن‌ زنان‌ در فیلم‌ها را نباید از زاویه‌ دیدگاه‌ فمنیستی‌ تلقی‌ کرد. از نظر من‌ زن‌ و مرد هر دو گرفتار هستند. مثلاً شما فکر می‌کنید مسائل‌ بچه‌ها کم‌تر از مسائل‌ زنان‌ است‌ یا مسائل‌ کهنسالان‌ کم‌تر از مسائل‌ زنان‌ است‌. ولی‌ از آنجایی‌ که‌ ما بعد از انقلاب‌ در شرایطی‌ افتادیم‌ که‌ زنان‌ بیشتر به‌ سمت‌ انفعال‌ کشیده‌ شدند و من‌ در این‌ دو تا فیلم‌ سعی‌ کردم‌ زنان‌ را از این‌ وضعیت‌ انفعال‌ بیرون‌ بکشم‌. در فیلم‌ «هوو» هم‌ شخصیت‌های‌ زن‌ فیلم‌ پررنگ‌ هستند ولی‌ به‌ جنبه‌های‌ دیگری‌ از شخصیت‌ آنها پرداخته‌ام‌. اصولاً چون‌ من‌ زنان‌ زندگی‌ام‌ را خیلی‌ دوست‌ دارم‌ نمی‌توانم‌ در فیلمسازی‌ از آنها فاصله‌ بگیرم‌. (می‌خندد) مادرم‌، خواهرم‌ همه‌ اینها را دوست‌ دارم‌. اصولاً زندگی‌ بدون‌ زن‌ نمی‌شود و سینما هم‌ اگر قرار است‌ شکل‌ زندگی‌ باشد پس‌ بدون‌ زن‌ نمی‌شود. من‌ یک‌ فیلم‌ فقط‌ ساختم‌ که‌ شخصیت‌ زن‌ نداشت‌، آن‌هم‌ واکنشی‌ بود به‌ ۳۶ دقیقه‌ سانسور فیلم‌ «جایزه‌» که‌ تمام‌ شخصیت‌های‌ زن‌ آن‌را از فیلم‌ حذف‌ کردند. بعد به‌ من‌ گفتند، خب‌ برو یک‌ فیلم‌ بدون‌ زن‌ بساز. من‌ هم‌ گفتم‌ اگر فیلم‌ بدون‌ زن‌ بسازیم‌ چه‌ اتفاقی‌ در آن‌ می‌افتد به‌ جز اینکه‌ قتل‌ و خشونت‌ مردها را نشان‌ بدهیم‌. به‌ هر حال‌ فیلم‌ «خانه‌ عنکبوت‌» را ساختم‌ که‌ تنها فیلمی‌ است‌ که‌ شخصیت‌ زن‌ ندارد و فیلم‌ خیلی‌ شومی‌ است‌. اصولاص فکر می‌کنم‌ همان‌ جوری‌ که‌ زندگی‌ بدون‌ زن‌ شوم‌ و نحس‌ است‌ فیلمی‌ هم‌ که‌ در آن‌ زن‌ نباشد شوم‌ خواهد بود و ربطی‌ به‌ زندگی‌ پیدا نخواهد کرد.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید