پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


از عهد بوق <تبلیغات> تا عصر جدید <ارتباطات>


از عهد بوق <تبلیغات> تا عصر جدید <ارتباطات>
این روزها تلویزیون <پرس‌تی‌وی> کم‌کم جای خود را در میان کانال‌های بین‌المللی باز می‌کند. اخیرا یکی از همکاران با اعجابی تحسین‌آمیز می‌گفت: <نمی‌دانستیم وسایل ارتباط جمعی در ایران اینقدر آزاد هستند که می‌توانند با متخصصان آمریکایی و حتی مخالفان قسم‌خورده ایران مصاحبه کنند.> برای حفظ آبرو گفتم بله ما را دست‌کم نگیرید و دیگر به رویم نیاوردم که این آزادمنشی فقط در پخش برنامه‌ها به زبان بیگانه مشهود است.
البته سابقه تسامح نسبی در رسانه‌ها قبل از پرس‌تی‌وی در کانال العالم هم وجود داشت و من در این چند ساله هر وقت امکان اقامت در ایران را داشته‌ام از اخبار و برنامه‌های متنوع این کانال (البته به قیمت نارضایتی اعضای خانواده که می‌خواستند سریال‌ها را ببینند) استفاده کرده‌ام.
العالم هم که مانند پرس‌تی‌وی نسبتا دور از زبان و سیاست‌های ایدئولوژیک رایج عمل می‌کند در عمل رقیب خوبی برای سایر کانال‌های بین‌المللی نظیر الجزیره بوده است. مثلا‌ در برنامه‌های این دو کانال اخبار به ترتیب اهمیت‌شان و نه به تناوب وزن ایدئولوژیک و سیاست‌های درون نظامی صدا و سیما پخش می‌شوند. <بحث‌های آزاد> این کانال‌ها هم در معرض متخصصان از همه ملیت‌ها و با طیف وسیعی از عقاید از جمله مخالفان جمهوری اسلا‌می است.
من، آقای پتریک کلا‌وسون (که از نومحافظه‌کاران ایران‌ستیز و از اعضای لا‌بی قدرتمند اسرائیل در آمریکا است) را بیشتر از هر جایی در برنامه‌های صدای بیگانه تلویزیون ایران دیده‌ام و هیچ مورد و مشکلی هم ندارد اگر مجری برنامه به‌جای یک خبرخوان، ژورنالیستی حرفه‌ای باشد دلیلی ندارد که از سخن گفتن با متخصصان ولو اینکه آمریکایی یا مخالف ایران باشند، هراس داشته ‌باشد. ‌
حالا بیایید بپرسیم، فلسفه چنین برخورد آزادانه‌ای در رسانه‌ها چیست؟ آیا فرض جز این است؛ مردمی که همه چیز را می‌شنوند خواهند توانست به مصداق آیه شریفه <یستمعون القول فیتبعون ا‌حسنه> سره را از ناسره جدا کنند؟ آیا چنین منطقی به راه مولا‌ نمی‌رود که گفت: <اضربوا بعض الرای ببعض یتولّد منه الصواب؟> آیا فرض جز این است که حق در مصاف باطل پیروز است و احتیاجی به کمک‌های مذبوحانه سانسورچیان ندارد؟ آیا این روش بر این ایمان متکی نیست که حقیقت احتیاجی به روتوش ندارد؟ و بالا‌خره آیا غیر از این است که چنین رسانه‌ای برای بیننده به‌عنوان یک انسان آزاد و عاقل احترام قائل است و فرض را بر این می‌گذارد که شهروندان حق دانستن و انتخاب دارند؟ ‌
ولی ظاهرا این اعتماد و احترام به بینندگان تنها شایسته بیگانگان یا آن گروهی از ایرانیان است که عربی یا انگلیسی می‌دانند. در مقابل رسانه‌های رسمی فارسی‌زبان در سایه انسان‌شناسی فلسفی بسیار بدبینانه‌تر به مردم می‌نگرند. در این دیدگاه مردم به‌جای شهروندانی فرزانه، بالغ و هوشمند به شکل توده‌هایی درمی‌آیند که مقهور احساسات و شهوات و محروم از عقل سلیم هستند. با این دید است که این رسانه‌ها وظیفه خود می‌انگارند که با سانسور بیننده و شنونده خود را از گزند واقعیت حفظ کنند و با دستکاری خبر و تکرر شعار، ذهن چکش‌خوار عوام را به زعم خود بکوبند و بتراشند. این همان انسان‌شناسی فلسفی غلطی است که نظام‌های تمامیت‌خواه در بلوک شرق دنبال کردند و رفت آنچه بر آنان رفت. در این نظام‌ها رسانه‌ها به کارخانه‌های تحریف روشمند واقعیت تبدیل شدند. وقتی رسانه بلندگوی قرائت رسمی دولت از جهان شد زبان آن هم همان می‌شود که در آثار جورج اورول از آن به <نیواسپیک> تعبیر شده است. این زبان رسمی مثل یک چرخ‌گوشت اخبار را تقطیع، تحریف و تعقیم کرده و به شکل معجونی از اصطلا‌حات و الفاظ خاص در قوطی‌های استاندارد به مردم تحویل می‌دهد. با تداوم این روش کم کم رسانه‌ها دنیایی موازی با واقعیت خلق می‌کنند که در آن هیچ اتفاق تازه‌ای (جز آنچه مقامات و ایدئولوژی رایج پیش‌بینی کرده‌اند) نمی‌افتد. ‌
مهم‌ترین نتیجه این سیاست غلط این است که دنیا در رسانه‌های رسمی به صورت یک سریال تکراری ملا‌ل‌آور درمی‌آید و این است که مردم را به سوی رسانه‌های خارجی فراری می‌دهد و دولت هم که قادر به رقابت با مطبوعات و رسانه‌های آزاد نیست ناچار است به حقارت پارازیت‌اندازی و سایت‌براندازی تن دردهد. نتیجه دیگر این سیاست غلط این است که دیگر هیچ‌کس از مردم، خبرگزاران و دولتمردان کلمه‌ای از آنچه در رسانه‌ها می‌آید باور نمی‌کنند. دولتمردان که برای اداره کشور ناچار از دانستن اخبارند، در نبود رسانه‌ها به خواندن بولتن‌های سری روی می‌آورند. البته چون خبررسانی بالذات نهادی عمومی است بولتن‌ها نمی‌توانند جای خالی مطبوعات آزاد را پر کنند و به این ترتیب بود که در بلوک شرق آنهایی که چراغها را برای مردم خاموش کردند خود در تاریکی به چاه افتادند و طوری شد که هیچ‌کس، حتی اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست، قادر نبودند دروغ را از راست در حیاتی‌ترین موضوعات جدا کنند. ‌
سومین عاقبت پرعقوبت دیگر این سیاست همانا محروم کردن فضای عمومی از بحث آزاد عقلا‌نی است که مانع رشد جامعه مدنی است. در فضای سانسورزده و سیاسی‌شده و قحطی اطلا‌عات و بحث آزاد و تضارب آرا است که فرار جوانان از حیطه عمومی به لا‌نه تنگ منافع شخصی، بیسوادی سیاسی باسوادان و تئوری‌های توطئه و سایر نشانه‌های عقب‌ماندگی فکری جامعه را فرا می‌گیرد. ‌
خلا‌صه کنیم آنچه در ایران پیش‌آمده این است؛ رسانه‌هایی که به زبان بیگانه پخش می‌شوند برخلا‌ف رسانه‌های عمومی فارسی زبان در جریان‌های زنده بین‌المللی بروز کرده و به‌روز شده‌اند. آنها از عهد بوق <تبلیغات> به عصر جدید <ارتباطات> گام نهاده‌اند. در نتیجه ما در کشورمان دو سیاست متناقض بسته و باز در پخش خبر و نظر را دنبال می‌کنیم. اما وقت آن فرا رسیده که سیاست یک بام و دو هوا را کنار گذاشته، از چراغی که در مسجد برنامه‌های عربی و انگلیسی افروخته‌ایم اخگری هم به خانه برنامه‌های فارسی صداوسیما بیاوریم تا از کاروان جهان دور نیافتیم که شیخ اجل، حافظ شیراز رحمه‌الله علیه گفت: ‌
لمع البرق من الطور و آنست به / فلعلی لک آت بشهاب قبسی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش / وه که بس بی‌خبر از ناله بانگ و جرسی
منبع : روزنامه اعتماد ملی